RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
يادگيري (( بازي قدرت))
براي آموختن بازي قدرت، بايد با ديد خاصي به جهان اطراف خود بنگريد.قبل از همه بايد احساسات خود را كنترل نماييد.
پاسخ احساسي به شرايط موجود، همچون سدي است كه مانع دست يابي ما به قدرت مي شود. اين حركت اشتباه تاوان بسيار سنگيني دارد كه خيلي بيشتر از لذت روحي آن است.
احساسات سبب تيرگي شعورتان مي شوند و اگر شما نتوانيد شرايط اطراف خود را به وضوح ببينيد، نمي توانيد خود را در برابر آنها نموده و آنها را تحت كنترل خود درآوريد.
-عصبانيت- مخرب ترين پاسخ روحي است، چون از جمله احساساتي است كه بيشتر از احساسات ديگر چشمتان را به روي وقايع مهم زندگي تان مي بندد. اگر عصباني باشيد نمي توانيد شرايط اطراف را تحت كنترل خود درآوريد و ديگر اينكه بهانه اي در دست حريف خود خواهيد داد.
به گفته يكي از بزرگان علم سياست:
-اگر مي خواهيد دشمني را كه به شما آسيب رسانده از دور خارج كنيد، بهتر است به جاي نشان دادن عصبانيت خود به او، با او از در دوستي وارد شويد-
-عشق- و -تاثيرپذيري-نيز از موارد بازدارنده در امر كسب قدرت مي باشند. اين عوامل چشم شما را براي ديدن حقايق كور مي كنند و سبب مي شوند كه بسياري از خطرات از ديد شما دور بمانند.
البته شما قادر نيستيد عاشق نشويد، ولي بايد دقت كنيد كه در وضعيت مناسبي، عشق خود را ابراز نموده و مهمتر از همه اينكه، عشق نبايد اهداف و طرح هاي شما را تحت تاثير قرار دهد.
-كنترل احساسات- به اين معني است كه شما قادر باشيد خود را از اين زمان جدا نموده و به گذشته و آينده بيانديشيد. براي مقابله بهتر با خطرات احتمالي، شما بايد در آن واحد بتوانيد به گذشته و آينده خود بيانديشيد.
هيچ چيزي نبايد شما را غافلگير كند.خوش بيني در بعضي موارد كار ساده لوحان است.هيچ چيزي نبايد شما را غافلگير كند و شما بايد قادر باشيد كه هر واقعه اي را از قبل پيشگويي كنيد.
هر چه افق ديد شما وسيعتر باشد، قدم هاي مفيدتري خواهيد برداشت و به قدرت بيشتري خواهيد رسيد.در نگاه خود به گذشته لازم نيست كه از تلخي و ناكامي هاي خودتان ياد كنيد.اين كار اثر منفي در كار شما خواهد داشت.فراموشي موهبتي است كه مي توانيد به موقع از آن بهره مند شويد و اين ناكامي ها و تلخي ها را به فراموشي بسپاريد.
بايد يدانيم كه هدف اصلي از يادآوري گذشته، آموزش است.ما براي اين به تاريخ مراجعه مي كنيم كه از گذشتگان خود عبرت بگيريم.در بسياري از وقايع تاريخي، درسهاي باارزشي نهفته است.
از اين رو با نگاهي به گذشته مي توانيد با ديد روشنتري به دوروبر و دوستان خود بنگريد.تاريخ گذشتگان دانشگاهي پرارزش است كه درسهاي آن براي طالبان قدرت بسيار حياتي است، چون از تجربيات انسانها سخن مي گويد.
اگر به گذشته خود مي نگريد، با نگاهي به اشتباهات خود اين كار را شروع كنيد. به مواردي فكر كنيد كه بيشتر از همه سبب به عقب انداختن شما شده است.لازم نيست با ديد احساسي به گذشته خود بنگريد.
پس از آنكه به اشتباهات قبلي خود پي برديد، بايد به خود بگوئيد:
-من ديگر اين اشتباه را تكرار نخواهم كرد«.
-من ديگر به اين دام نخواهم افتاد«.
اگر بتوانيد با اين روش خودتان را ارزيابي كنيد، خواهيد آموخت كه چگونه آن عوامل مخرب را از سر راهتان برداريد.اين همان مهارتي است كه در تمام عمر به دنبال آن بوديد.
در صحنه بازي قدرت بايد هنر پيشه خوبي باشيد، بايد بياموزيد كه در شرايط مختلف، ماسكهاي گوناگوني را به چهره بزنيد و كوله باري از ترفندهاي اغوا كننده به همراه داشته باشيد.
در نظر شما نبايد اغواي ديگران امري غير اخلاقي و ناپسند باشد. در تمام روابط بين انسانها، درجات مختلفي از فريبندگي نهفته است و همين خصيصه است كه انسان را از حيوانات متمايز مي كند.در اساطير يونان باستان و ساير مكاتب، هميشه عواملي اغواگر بوده اند كه سبب تغييرات مهمي در سرنوشت يك قوم شده اند.
در اين برهه از زمان افراد مختلف، لغت اغواگري را در پوششي از لغات آبرومندانه تر پنهان مي كنند. آنها از هدايت، خيرانديشي، نيكبختي و نصيحتهاي سودمند به جاي لغت اغواگري استفاده مي كنند ولي بايستي گفت كه در نهايت قصدشان اين است كه ديگران را به راه دلخواه خودشان متمايل كنند و در نهايت به قدرت بيشتري برسند.
در دنياي كنوني، اغواگري و فريبندگي الزاماً به صورت يكي از هنرهاي مؤثر روابط انساني و به عنوان قوي ترين سلاح در بازي قدرت در جوامع انساني مي باشد.
براي مهارت در هنر اغواگري بايد ياد بگيريد كه در هر لحظه چهره اي مناسب را از خود ارائه دهيد، بايد بتوانيد مقاصد خود را تا آنجا كه ممكن است از ديگران پوشيده نگهداريد و ياد بگيريد كه چگونه از ديگران براي پيشبرد اهداف خود بهره ببريد.
شما با بازي با چهره هاي ساختگي خود در صحنه قدرت، با هنرمندانه ترين روش، بازي را به نفع خود خاتمه خواهيد داد ولي براي استفاده از اين سلاح بايد درسهاي خود را به خوبي فرا بگيريد.
چرا كه اگر نتوانيد اين بازي را تا آخر به پيش بريد، خودتان به دام خواهيد افتاد.پس بايد در قدم اول فردي صبور باشيد.
-صبر- شما را از اقدام به كارهاي مخرب محافظت مي كند.
-صبوري- نيز مانند -كنترل احساسات- يك مهارت است كه به خودي خود به آن نمي رسيد و بايستي آن را فرا بگيريد.
به قول پيشينيان -صبر يك عطيه خداوندي براي كساني است كه بجز وقت چيز ديگري ندارند.«
از طرف ديگر، بي صبري سبب مي شود كه شما را انساني ضعيف نشان دهد.
-قدرت- يك نوع بازي است و نمي تواند زياد تكرار شود.در بازي شما نمي توانيد حريفتان را از روي مقصودش بشناسيد، بلكه بايد به تأثير عملكردهاي آن توجه نماييد.
شما بايد اهداف و قدرت حريفانتان را از روي آنچه كه حس مي كنيد و -مي بينيد-ارزيابي كنيد.
زندگي در اين جهان به يك بازي براي قدرت تبديل شده است.حريفتان روبروي شما مي نشيند، هر دوي شما مثل آدمهاي مبادي آداب و متمدن و با فرهنگ برخورد مي كنيد. با يك هدف، بازي خود را آغاز مي كنيد و با آرامش تمام به حريفتان مي نگريد. بايد به چشمانتان بياموزيد كه نتايج هر حركتي از سوي حريفتان را ارزيابي نمايند. نبايستي تحت هيچ شرايطي كنترل خود را از دست دهيد.
نيمي از مهارت شما در بازي قدرت مربوط به كارهايي است كه نبايستي انجام دهيد. براي كسب اين مهارت شما بايد ببينيد كه -بهاي انجام هر كاري تا چه حد است.-
به قول - نيچه -:
بعضي وقتها، ارزش يك چيز بر اين اساس نيست كه چه چيزهايي را مي توان با آن به دست آورد، بلكه بر آن اساس است كه چه بهايي بايد براي آن بپردازيم.
شما ممكن است به يك هدف ارزشمند برسيد ولي بايد بدانيد كه بهاي آن چقدر است؟
اين موضوع را بايد در همه موارد در مواقعي كه با ديگران همكاري مي كنيد و يا در مواقعي كه به ياري ديگران مي شتابيد در نظر داشته باشيد.
نكته پاياني در بازي قدرت اين است كه شما زمان كوتاهي را در اختيار داريد و انرژي شما نيز محدود است. بهتر است زمان ارزشمند خود و يا قدرت فكري خود را در كارهايي كه مربوط به شما نمي شوند صرف نكنيد، چون بهاي اين كار براي شما گران تمام خواهد شد.
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
(روش دستيابي به قدرت)
- هرگز از رئيس خود پيشي نگيريد
· هميشه سعي كنيد آنهايي كه در مقام بالاتر از شما هستند، احساس برتري را در خود حس كنند.
· سعي نكنيد كه براي راضي و خشنود كردن آنها بيش از اندازه خود را باهوش و متكبر نشان دهيد، زيرا در اين صورت نتيجه عكس خواهيد گرفت و آنها در مقابل شما احساس ترس و ناامني خواهند كرد.
· سعي كنيد رؤساي شما درخشان تر از آنچه كه هستند، به نظر برسند. با اين روش شما به قله هاي قدرت خواهيد رسيد.
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
پيشي گرفتن از رئيس خود
به عنوان مثال:
در اوايل دهه 1600 ميلادي، گاليله، منجم و رياضيدان ايتاليائي براي پيشرفت در كارش، احتياج به حمايت فرمانروايان عصر خود داشت. بنابراين مانند همه دانشمندان عهد رنسانس، تصميم گرفت كه اختراعات و كشفيات خود را به آنها تقديم كند.
او يك ابزار نظامي را كه خودش اختراع كرده بود، به فرمانرواي گونزاگا ( Gonzaga ) و سپس كتابي را كه در خصوص روش استفاده از آن وسيله نوشته بود به مديسيس ( Medisic ) ديگر فرمانرواي منطقه هديه نمود.
با اين روش گاليله توانست، نظر هر دو فرمانروا را به خود جلب و آنها را خشنود سازد و دانشجويان بيشتري را براي آموزش به گرد خود جمع كند.
با آنكه اختراع گاليله در زمان خود، بسيار ارزشمند بود فرمانرواها به جاي پول نقد، به او هديه هاي بي ارزش مي دادند كه در شأن اختراع او نبود و گاليله مجبور بود كه تمام عمر به آنها وابسته باشد و زندگي نامطمئني را بگذراند. بنابراين او به فكر راه حل بهتري افتاد.
در سال 1610 ميلادي گاليله، اقمار ستاره ژوپيتر را كشف كرد. او اين بار بجاي اينكه كشفيات خود را بين چند فرمانروا قسمت كند، تصميم گرفت فقط به فرمانروا مدسيس توجه كند.
او مدسيس را به يك دليل انتخاب كرده بود:
بنيانگذار سلسله مديسي »كاسيموي اول« ( Casimo-I ) چهار پسر داشت. يكي از پسران به نام »كاسيموي دوم« پس از مرگ پدر بر تخت سلطنت نشسته و فرمانرواي زمان گاليله بود.
سياره ژوپيتر نيز چهار قمر داشت كه به دور آن مي چرخيدند. گاليله اعلام كرد كه در زمان به سلطنت رسيدن »كاسيموي دوم« ستاره هاي روشني (چهار قمر ژوپيتر) در آسمان پديدار شدند. اين چهار ستاره همان چهار فرزند فرمانروا »كاسيموي اول« هستند كه به دور پدر خود (سياره ژوپيتر) مي چرخند.
ژوپيتر و چهار قمر آن همان خانواده سلطنتي هستند كه فرمانروايي منطقه را به عهده دارند.
او پس از اهداي كشف بزرگ خود به خانواده سلطنتي، يك مهر با نشان ژوپيتر و چهار قمرش كه به زيبائي با شكل يك ابر تزئين شده بودند را به پادشاه »كاسيموي دوم« هديه كرد.
پادشاه نيز گاليله را به مقام فيلسوف رياضيدان رسمي دربار منصوب كرد و حقوق ماهيانه بسيار زيادي برايش مقرر كرد.
براي دانشمندي چون گاليله، اين بهترين راه براي گذران زندگي و رهايي هميشگي از درماندگي و فقر بود.
-------------------------------------------------
تفسير
گاليله با يك روش جديد توانست به اهداف بسياري دست يابد.
علت اين موفقيت چه بود؟
پادشاهان و بزرگان دوست دارند، هميشه درخشان تر از ديگران در جامعه جلوه كنند. آنها اهميتي به دانش حقايق علمي و اختراعات جديد نمي دهند، بلكه فقط به نام و نشان و اعتبار خودشان اهميت مي دهند.
گاليله با اين ترفند توانست، اعتبار فرمانروا را تا حد آسمانها بالا ببرد. او بجاي آنكه خود را ناثر و خلاق تر
از فرمانروا جلوه دهد، جاي خود را به فرمانروا داد و با اين حيله هم خود را از كينه و حسد پادشاه در امان نمود و هم به مكنت و راحتي بسيار دست يافت.
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
(كليدهاي قدرت)
در اين دنيا هر كس در هر درجه و مقامي كه باشد، احساس ناامني مي كند. شما با نمايش هوش، مهارت و تجربه خود، حسد، ترس و كينه بسياري از بزرگان را نسبت به خود برمي انگيزيد.
نبايد كاري كنيد بزرگان جامعه، در مقابل شما احساس ناامني و در مقابل قدرت خلاقيت شما احساس حقارت كنند. بلكه بايد فكر كنند، پيشرفت شما به سود آنان خواهد بود.
آنها بايد به اين نتيجه برسند كه حضور شما در كنار آنان سبب امنيت بيشتري مي شود.
يكي از كارهاي اشتباه افراد باهوش و مبتكر اين است كه با نشان دادن هوش و زكاوت خود به رؤساي خودشان، مي خواهند جايگاه خود را در كنار او تثبيت كنند، غافل از اينكه طرف مقابل ممكن است در مقابل آنها احساس حقارت و ناامني كرده و به سرعت جاي آنها را با افراد كم هوش تر و كم خطرتر تعويض ميكند تا از شرش خلاص شود.
-------------------------------------
نيكلاس فوكه در سالهاي اوليه حكومت لوئي چهاردهم، وزير امور مالي بود.او مردي عياش و پول پرست و عاشق مهمانيهاي مجلل، زنان زيبا و شعر بود. وي از مردان باهوش و بانفوذ دربار پادشاهي به شمار مي رفت. هنگاميكه ژول مازارين نخست وزير وقت، در سال 1661 فوت كرد، فوكه انتظار داشت نخست وزير بعدي او باشد. اما پادشاه هرگز وي را به اين مقام برنگزيد.
اين مسئله و چند عامل مشابه ديگر،فوكه را به اين فكر انداخت كه شايد از چشم پادشاه افتاده است. بنابراين تصميم گرفت با برگزاري مهماني باشكوه، توجه لوئي چهاردهم را دوباره نسبت به خود جلب كند.مهماني در ظاهر به افتخار به اتمام رسيدن ساختمان قصر ولوديكونت برگزار مي شد. اما در حقيقت براي جلب توجه مهمان افتخاري خود، يعني پادشاه بود.
مشهورترين اشرافزادگان و بزرگترين متفكرين عصر، چون لافونتن،لاروشفوكول و مادام دوسوين در مهماني حضور داشتند.مولير نمايش نويس معروف، به افتخار اين جشن نمايشنامه اي نوشت كه خود نيز در آن ايفاي نقش مي كرد.
ميز شام با انواع غذاهاي لذيذ و اشتها برانگيز مشرق زمين، كه قبلاً هرگز كسي در فرانسه آن را نچشيده بود تزئين شده بود و صداي روح نواز موزيك به هنگام صرف غذا شنيده مي شد.
پس از شام، فوكه شخصاً پادشاه را براي گردش در ميان باغهاي قصر همراهي كرد. باغچه ها به شكل منظم اشكال هندسي، تزئين شده بودند. در اطراف آب نماها، نمايش آتش بازي برپا بود و پس از آن نمايشنامه مولير به روي صحنه رفت.
تمامي مدعوين معتقد بودند كه اين به يادماندني ترين مهماني است كه در آن شركت كرده اند.
روز بعد، دارتانيان (سرتفنگجي پادشاه) فوكه را به جرم دزدي از خزانه كشور دستگير كرد.(دزديهايي كه در حقيقت به دستور پادشاه انجام شده بود).در دادگاه فوكه مجرم شناخته شد و به دورافتاده ترين زندان فرانسه، واقع در كوه هاي پيرنه تبعيد شد. محلي كه بيست سال آخر عمرش را در تنهايي و انزوا سپري كرد.
لوئي چهاردهم »پادشاه خورشيد« مردي مغرور و متكبر بود و دوست داشت هميشه، در مركز توجه ديگران قرار بگيرد.
او وزارت امورمالي را به ژان پاپسيست كوبر داد. كوبر به خساست و ترتيب دادن مهمانيهاي كسل كننده معروف بود. كوبر اموال خزانه دولت را در اختيار پادشاه قرار داد و لوئي چهاردهم توانست، قصري باشكوه تر از قصر فوكه، يعني قصر ورساي را بسازد.
او در ساختن قصر همان معماران، دكوراتورها و طراحان كه قصر فوكه را ساخته بودند به كار گرفت.
شاه چنان مهمانيهاي باشكوهي در ورساي برگزار مي كرد كه هزينه يكي ازر اين جشنها از هزينه آزادي فوكه بيشتر بود.
بيائيد دوباره موقعيت را بررسي كنيم:
فوكه مهماني مجللي به طمع جلب توجه پادشاه و نشان دادن وفاداري و محبت خويش نسبت به ايشان، برگزار كرد. تصور مي كرد با اين حركت به پادشاه ثابت مي كند كه شخصي مناسب براي تصدي نخست وزيري است. اما تعريفها و ستايشهاي مدعوين از مهماني او موجب رنجش پادشاه شد. شاه فكر مي كرد كه وزير امورماليش مي خواهد ثروت و قدرتش را به رخ او بكشد. با اين بهانه، پادشاه شخصي را كه موجب نگرانيش شده بود، كنار زد و از شرش خلاص شد.
اين سرنوشت همه كساني است كه ندانسته غرور رئيس خود را جريحه دار كرده وباعث مي شوند كه آنها نسبت به بزرگي خود دچار شك و ترديد شوند.
در ابتداي شب فوكه در اوج قدرت بود و در انتهاي شب در حفيض ذلت.
· هرگز تصور نكنيد چون رئيستان به شما علاقه مند است،مي توانيد هر كاري دلتان مي خواهد انجام دهيد.
در اواخر قرن شانزدهم در كشور ژاپن »سن نوريكيو« بسيار مورد علاقه و اطمينان امپراطور »هيديوشي«بود. او از بزرگترين هنرمندان عصر خود و از اعتبار خاصي در كشور برخوردار بود.
ريكيو در سال 1591 دستگير و به دستور امپراطور اعدام شد.
علت بدبختي ناگهاني او چه بود؟
او مجسمه اي چوبي كه صندل به پا داشت (نشانه اشرافيت) را از خود ساخته و در مهمترين معبدي كه در دروازه هاي قصر امپراطور بود، به طوري كه همگان ببينند قرار داد.
او فراموش كرده بود كه خودش به اين مقام نرسيده، بلكه امپراطور او را به اين قدرت رسانيده است.
تفكري اشتباه كه به قيمت جانش تمام شد.
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
چگونه با رؤساي خود برخورد كنيم؟
درس اول-هرگز در ظاهر از رئيس خود پيشي نگيريد و سعي نكنيد كه در مقابل ديگران، خود را باهوش تر از او نشان دهيد. اين كار بسيار خطرناك است.
رئيس خود را به اصطلاح »باد« كنيد تا بزرگتر از آنچه هست به نظر برسد. اما هرگز در مقابل همكاران خود و به صورت علني از رئيستان تعريف و تمجيد نكنيد. زيرا ممكن است مورد غضب آنها قرار بگيريد.
اگر شما باهوش تر از رئيس خود هستيد، كاري كنيد كه او باهوش تر از شما به نظر برسد. اينطور وانمود كنيد كه هنوز آدمي ناپخته هستيد و به تجربيات او نياز داريد.
»اشتباهات بي خطري« را در حين كار مرتكب شويد و از رئيس خود، براي حل آنها كمك بخواهيد. رؤسا
عاشق اين درخواستها هستند.
اگر ايده هاي نو و خلاق تري نسبت به رئيس خود داريد، در ملأ عام اين ايده ها را به او نسبت دهيد. اين طور وانمود كنيد كه گفته هاي شما الهام گرفته از گفته هاي اوست.
هرگز كاري نكنيد كه او در مقابل شما احساس حقارت كند.
كاري كنيد كه در ديد مردم، چون خورشيدي بدرخشد و مركز توجه ديگران باشد.
او خودش خواهد فهميد كه تمامي اين شكوه را از شما دارد و بيش از پيش به شما وابسته خواهد شد و بدون شما احساس ترس و ضعف خواهد كرد.
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
در چه مواقعي مي توان بر رؤساي خود پيشي گرفت؟
تنها در يك حالت اين كار امكان پذير است:
زماني كه رئيس شما چون خورشيدي كه غروب مي كند، رو به افول است. در اين مواقع در لحظه هاي كليدي اعتبار او را خدشه دار كنيد و بصورت غير مستقيم باعث كاهش قدرت او شويد. اگر باز هم مصرانه بر قدرت خود مي خواهد تكيه زند، بايد صبور باشيد.
به هر حال سقوط خواهد كرد و اگر درست بازي كنيد، شما برنده خواهيد شد.
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
درس دوم :
ياد بگيريد كه ديگران را وابسته به خودتان نگاه داريد
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
قضاوت:
براي آنكه استقلالتان را حفظ كنيد، بايد هميشه مورد نياز و خواست ديگران باشيد. هر چقدر ديگران به شما اتكا كنند، آزاديتان بيشتر خواهد بود. مردم را براي خوشبختي و سعادتشان متكي به خود سازيد و از هيچ چيزي نترسيد. هرگز به آنها به اندازه اي ياد ندهيد كه بتوانند بدون شما كارشان را انجام دهند.
RE: چگونه قدرتمند شويم؟؟؟
در مثال مورد بالا مي توان گفت:
در قرون وسطي، سربازي مزدور كه نامش در تاريخ ثبت نشده است، شهر -سيينا- را از دست متجاوزان خارجي نجات داد. شهروندان سيينا چگونه مي توانستند مزد او را بدهند؟ هيچ مقدار پول يا افتخاري قابل مقايسه با آزادي شهر نبود.شهروندان در اين فكر بودند كه او را حاكم شهر كنند، اما حتي اين كار هم در برابر خدمت بزرگ او هيچ بود. سرانجام يكي از اهالي شهردر مقابل ديگران ايستاد و گفت:
-بيائيد او را بكشيم و سپس او را به عنوان حامي مقدس پرستش كنيم.-
و آنگاه مردم شهر آنچنان كه شايسته او بود، از وي تشكر و قدرداني كردند.
-كنت كارماگنولا- يكي از شجاعترين و موفقترين افراد عصر خود بود. او مورد علاقه مردم و از شهرت و افتخار زيادي برخوردار بود. در سال 1442 پس از طي سالها كه درگير جنگ با فلورانس بودند، ناگهان به ونيز احضار شد.
غروب آنروز قرار بود براي خوردن شام به قصر حاكم برود. در راه كاخ، متوجه شد كه او را به مسير ديگري غير از مسير هميشگي مي برند. در حاليكه از پل مشهور-سايس- مي گذشتند با تعجب فهميد كه او را به سياهچال مي برند. او به يك تهمت ساختگي متهم شد و روز بعد در-پيازاسان ماركو- در مقابل ديدگان وحشت زده مردم، سر از تنش جدا شد.
-----------------------------------------
تفسير
بسياري از سربازان بزرگ دوره رنسانس در ايتاليا به چنين سرنوشتي همچون حامي مقدس سيينا و كنت كارماگنولا دچار شدند. آنها به خاطر فرماندهانشان در جنگها شركت كرده و پيروز مي شدند.
اما تنها چيزي كه نصيب آنها مي شد، تبعيد، زنداني شدن و يا اعدام بود. مشكل آنها ناسپاسي و يا نافرماني نبود بلكه سربازان بي شمار ديگري به شجاعت و توانائي آنها وجود داشتند كه مي شد جايگزين آنان گردند.
با كشتن آنها چيزي از بين نمي رفت. هر چه مسن تر مي شدند، قوي تر شده و پول بيشتري براي كارهايشان درخواست مي كردند. بنابراين بهتر بود كه، آنها را از صحنه خارج كنند و سربازان ارزانتري به خدمت بگيرند.