چالش های نظریه ها و واقعیت ها
چالش های نظریه ها و واقعیت ها
1 – گاهی فاصله زیادی بین مطالب نظری و واقعیت های زندگی هست.
مثال:
مطالب نظری:
اگر دختر و پسر به دور از احساسات ، مسائل عاطفی ، جنسی ، اختلالات روانی و مشکلات فردی با هم دوست بشوند، این دوستی ها آسیبی به آنها نمی زند و برای ازدواج مفید است.
مطالب واقعی:
دختر و پسر با احساسات، و مسائل عاطفی زیادی وارد ارتباطات می شوند و بسیاری هم به خاطر کمبودها و مشکلات فردی خود دچار وابستگی شده و در نهایت با شکست عاطفی روبرو شده یا در صورت ازدواج با طلاق روبرو می شوند.
نتیجه:
آن اگرها، و شرایط و تبصره ها در واقعیت جامعه جریان ندارد و برای برپایی آن هم مقدمات و شرایط و امکانات ومدیریت های زیاد و زمانبر و صحیحی لازم هست. که دلخوش کردن به این اگرها، و توصیه هایی بر این اساس ، جوانان را با مشکلات عاطفی و ارتباطی فراوانی روبرو می کند.
2 – نظرات متعارض بدون توجه به فرهنگ جامعه
گاهی یک سیستم یا یک راه کار بدون توجه به ساختارهنجاری جامعه و ظرافتهای فرهنگی آن به طور آماده در جامعه تزریق می شود و این در تضاد با جامعه منجر به تولید مشکلات جدید می شود.
مثال:
مطالب نظری:
دختر بالغ آزاد است که برای خود دوستان پسرمتعدد داشته باشد و فقط بحث ازدواج با آنها نیست و دختر استقلال دارد که برای خود تصمیم بگیرد.
مطالب واقعی:
خانواده ها اجازه این ارتباطات را به دختران نمی دهند
از نظر مذهبی دختران نمی توانند بدون اجازه پدرشان ازدواج کنند.
از نظر اجتماعی از دید بسیاری از پسران ، دخترانی که دوستان متعدد پسر دارند، مناسب زندگی با آنان نیست.
نتیجه:
حتی یک پرسشنامه ساده روانشناسی، وقتی از فرهنگی و جامعه ای به جامعه دیگر می آید باید ابتدا بر اساس جامعه جدید مجددا بومی و هنجار شود و اعتبار آن بررسی گردد. برهمین اساس مقولات فرهنگی نظریه ها که متاثر از مذهب، آداب و رسوم و قوانین هست باید در تعامل با چنین مفاهیمی به تعادل برسد، در غیر این صورت موجب تعارض یا حتی مقاومت می شود.
کمتر نظریه ای را می توان یافت که بدون توجه به فرهنگ (مسائل مذهبی، آداب و رسوم، قوانین و عرف ) جامعه ای نظر داده باشند.
RE: چالش های نظریه ها و واقعیت ها
حرف شما صحیح و منطقی.
اما حرف من اینه.
آیا راه برتری (برای تمامی افراد) وجود داره؟ به نظر من نه. شاید کسی بیشترین آرامش را زمانی داشته باشه که کلا ازدواج نکنه و فقط تعدادی "دوست" داشته باشه و نیازهاش از این طریق ارضا بشه.و تبعا باید تبعاتش رو بپذیره و آمادگی های لازم رو کسب کنه (به هر جهت توی جامعه ی خودش داره خلاف جریان شنا می کنه)
و سوال من اینه.
فرض کنید منطق و فرهنگ جایی به تضاد رسیدند. اون موقع شما به عنوان یک مشاور، چه پیشنهادی می دید؟
فرض کنیم برای رسیدن به مسیر منطق راه زیادی فاصله هست. به هر جهت عادات و طرز نگرش افراد رو نمی شه یه شبه تغییر داد. اون موقع چی؟
Re: چالش های نظریه ها و واقعیت ها
اگر افراد استقلال فکری و روحی و رشد کافی از نظر شخصیتی داشته باشند و درک منطقی درستی نیز داشته باشند ، آنوقت است که حتی با وجود تعارض و تضاد راه سلامت را در پیش خواهند گرفت نه راه جماعت را ، حتی اگرراه جماعت همان راه درست باشد ، نه از این جهت که راه جماعت است بلکه از این جهت که راه درست است آن را انتخاب خواهند کرد .
در تعارض بین حوزه نظر و واقعیت و حقیقت ،
این نکته را باید مد نظر داشت که در دیدگاه هایی که تعارض را رقم می زند مشکل نادیده انگاشتن این حقیقت است که در روابط انسانی آنچه طبیعی است لزوماً حق نیست ، یعنی انسان موجودی آفریده شده که علاوه بر بعد طبیعی یک بعد فرا طبیعی هم دارد که با نادیده گرفتن آن در مناسبات رفتاری و تعاملی، بعد انسانی مخدوش می شود و این تعارض می آفریند و این تعارض آسایش و آرامش وی را به هم می زند ، مثلاً کاملاً طبیعی است که دو جنس متفاوت در کنار هم در خلوت بر هم متمرکز می شوند و این جاذبه ای طبیعی ( که طبیعت آنها ایجاب می کند ) بین آنها به وجود می آورد و با این جذب هورمونها به فعالیت می افتند و زمینه برای کشش جنسی فراهم می شود ، آیا با این روند طبیعی می توانیم قاعده تعیین کنیم که اگر چنین وضعیتی پیش آمد برقراری رابطه جنسی ، طبیعی و نیازه و نباید از آن ممانعت کرد ؟ به عبارتی چون کشش طبیعی است پس آمد ، خوش آمد .
آیا اقدام به رابطه برای دو نفر بی هیچ ضابطه و قاعده و شرایط مناسبی چون طبیعیه و نیازه ، حق* است ( آنچه بین اغلب حیوانات رواج دارد ) با نظر به این معنا که بعد انسانی وجود ما که فرا طبیعی است و ذیشعور ، این را حق نمی داند .
از این رو عقل به عنوان راهبر و راهنما و ناظر قوای دیگر معرفی شده .
مثال :
شما گرسنه ای ، در مجاورت شما هم خوردنی وجود دارد که نمی دانید از آن کیست ، سالم است یا آلوده و.... میل طبیعی شما ( گرسنگی ) شما را به سوی آن دعوت می کند ، اما آیا شما مشاهده نمی کنید که یک نیروی باز دارنده شما را وادار می کند که جویا شوید از آن چه کسی است ؟ یا آیا این خوردنی سالم است و مشکلی ایجاد نمی کند و به عبارتی جسم شما را آسیب نمی زند ؟ این توجه شما از سوی معده طالب غذای شما سر می زند ؟ یا از جانب دهان و زبان ؟ یا چشمان ؟ ( که همه اجزاء هیکل طبیعی هستند ) ؟ یا از سوی یک نیروی دیگر ؟ ......
اینجا هیچ کس شک ندارد که این از سوی عقل است که نهیب اولیه اش به شما است که در مقابل دعوت معده گرسنه برای برگرفتن این خوردنی ، توقف کنید و جستجویی کنید ، و بعد اگر یافتید آن خوردنی مسموم به آلودگی ( مثلاً در اثر ماندگی ) است و یا از آن کسی است ، شما را هدایت می کند به این که صبر کنید و در پی رفع نیاز خود به شکلی منطقی و درست باشید .
در مناسبات روابط انسانی ، خویشتن داری ، به تاخیر انداختن ، صبر ، متانت ، روش صحیح را در پیش گرفتن ، از عقلانیت است .
شما هیچ کجای دنیا نمی یابید که انسان خویشتن دار در مقابل امیال جنسی را مهار کنند و سرزنش عام شود و رفتار او را غیر اخلاقی بدانند ، اما در مقابل کسانی که حتی با روندی که بعضی دوستان عنوان می کنند ( رفع نیاز جنسی به وسیله دوستی پیش از ازدواج ، بدون هیچ تعهدی و قیدی و انگیزه ازدواجی و تعصبی نسبت به هم ) رفتار کنند ، هیچ برخورد تردید آمیزی ولو در سکوت از این که طبیعی بدونند آن رفتار را نداشته باشند .
سریال alis که سریال روز آمریکا است دقیقاً این نوع رابطه را ( بی قید و بدون تعهد و در پی رفع نیاز جنسی ) برابر با فاحشگی می داند و آنرا نفی می کند ، بر عکس برای روابط پیش از ازدواج در این سریال قواعد و تعهداتی تعریف شده که مطابق آنچه است که ما در مذهب خود با عنوان متعه یا ازدواج موقت داریم ( راهکاری که اسلام برای وقت ضرورت تا پیش از ازدواج قرار داده ، یعنی رابطه ای کاملاً مقید و متعهدانه )
خاطرم نیست در همین سریال یا سریال دیگریست ، جزء قوانین جدی و محکم ارتش آمریکاست که اگر زنی همسر دار در ارتش آمریکا با غیر شوهرش رابطه برقرار کند ، حکم او مرگ است و هیچ ارفاقی هم ندارد ( شبیه آنچه ما به عنوان سنگ سار در دینمان داریم و البته در زمینه های اثبات جرم برای اجرای سنگ سار دین سخت گرفته تا تعدیلی هم صورت گیرد و روند به اشاعه فحشاء تبدیل نشود و در جامعه انعکاس پیدا نکند و از خفا بیرون نیاید ، اما در این قانون از ارتش آمریکا چنین زمینه تعدیلی وجود ندارد و حتی در پی یک خبر بر احتمال چنین رابطه ای تجسس هم صورت می گیرد برای به مجازات رساندن)
این در حالی است که می توان گفت ، طبیعی است که زنی که از شوهرش تأمین نمی شود یا عشق به کسی پیدا کرده به سوی او کشش پیدا کند و بعد هم طبیعیه که این مراودات و کششها به رابطه جنسی بکشد ، چرا با آنچه طبیعی است حتی در این جامعه مبتنی بر مکتب آزادی محور لیبرالیسم آنهم آزادی برای کسب لذت ( اصالت هدونیسم ) اینگونه سخت برخورد می شود ،
پس این تعارض بین نظر و واقعیت که جناب سنگتراشان اشاره داشتند از اینجاست .
یعنی نظریه هایی که مبتنی بر طبیعت گرایی ( نگاه صرفاً مادی ) است در بسیاری موارد ایچنینی با واقعیاتی که ناشی از رفتار انسانها که با بعد انسانی وجودشان در پیونده و نام فرهنگ و آداب و رسوم و عرف و دین و مذهب را به خود می گیرد در تعارض است .
و اینجاست که حل این تعارض به دست عقل است ، و عقلانیت در رفتار صحت می یابد .
----------------------------------------------------
* در پست بعدی معنای حق را روشن خواهم کرد ( نظم ، عدل ، حق هر کدام تعریف خاص خود را دارد )
RE: چالش های نظریه ها و واقعیت ها
با سلام
متاسفانه یک آفتی که تاپیکهای محتوایی را تهدید می کند به حاشیه روی و گسترده کردن آنست که تمرکز و نتیجه گیری را مشکل می سازد.
صبحت های reihaneh و فرشته مهربان گرچه بی ربط به مفهومی مورد نظر بنده نیست، لیکن موجب گستردگی و حاشیه روی آن می شود.
البته من پاسخ می دهم ولی در آن صورت نیاز به تفکیک این تاپیک بر اساس تمرکز روی موضوعات پیش می آید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
و سوال من اینه.
فرض کنید منطق و فرهنگ جایی به تضاد رسیدند. اون موقع شما به عنوان یک مشاور، چه پیشنهادی می دید؟
یکم:
لطفا توجه کنید تاپیک من ربطی به تعارض منطق و فرهنگ ندارد. بلکه بحث نظریه ها (که البته انتقاد پذیر و حالت تکاملی دارند) و واقعیتهاست.
دوم:
ابتدا باید هم از منطق و هم از فرهنگ تعریفی جامع، مانع و شفاف و مورد قبولی (به طور نسبی ) ارائه دهیم، تا بعد به تضاد احتمالی آن دو بپردازیم.
در تعریف جامعه شناسی فرهنگ یک موضوع خاص نیست، بلکه شامل مقولاتی هست که اساس آنها عبارت است از:
عرف، قوانین، آداب و رسوم و مذهب
و منطق گاهی برای سهولت به عقل اشاره دارد، اما روش درست اندیشیدن را شامل می شود.
مشکل اینجا خودش را پر رنگتر نشان می دهد :
از یک طرف:
وقتی روی منطقی تمرکز می کنیم صدها و هزاران شبهات، سفسطه و ... می تواند موجب تحریف منطق فرد شود. که نیاز به تخلیص آن از روش علم و فلسفه دارد.
علاوه بر این ، منطق افراد تحت تاثیر هیجانات و احساسات آنها هم هست. که این هم منجر به تحریف می شود.
از طرف دیگر:
فرهنگ به خاطر اجزایی که اشاره کردم (عرف، مذهب و قوانین و ...) صحت سنجی آنها تحت تاثیر متغیرهای زیادی هست.
که می تواند از بعضی جهات به اشتباه هم بیفتد.
حالا وقتی به راحتی یک سئوال به عنوان تضاد این دو مطرح می کنید. باید ریشه یابی شود. گاهی منطق با سفسطه در هم آمیخته هست که در این صورت به نفع اجزاء فرهنگ کوتاه می آئیم. گاهی اجزاء فرهنگ بد تببین شده است که باید شرایط تغییرش را فراهم آوریم.
اینکه می گویم این بحث حاشیه روی هست به خاطر اینست که در این تالار همدردی بارها ما تاکید کردیم ما سعی در تغییرات در سطح جامعه شناختی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، و ... نداریم. در حالیکه مفاهیم بالا عمدتا در حوزه های نظری و مدیریتی مثمر ثمر هست.
در این تالار صرفا قصد تاکید بر مسائل فردی و روانشناختی آن هم در حوزه های محدود داریم تا بهتر بتوانیم اجرایی کنیم.
قصد من در این تاپیک گوشزد به کسانی هست که وقتی قصد کمک به دیگران دارد د(مهم در مقام اجرا)، به مبانی و بسترهای نظری هر تئوری توجه کنند و آنرا مجزا از شرایط و موقعیت ها برای افراد تجویز نکنند که این بر تعارضات افراد می افزاید.
همچنین بحث فرشته مهربان خارج از موضوع این تاپیک هست. چون ایشون وارد بحث تعارضها شده و سعی در حل تعارض فرهنگ و نظریه ها شده است. که این مهم منجر به حاشیه روی تاپیک می گردد.