-
شما نظر بدید
سلام
بچه ها این مشکل مربوط به یکی از دوستانم میشه پس لطف کنید هم فکری کنید
حدود 9 سال پیش پسر دایی دوستم به خواستگاریش اومد یک دانشجو بیکار و قرار
بر این شد که تازمان تمام شدن درس اقا داماد شیرین خورده بمونند در همین گیر و داد
این خانوم با پسری آشنا میشه و پسر با فهمیدن موضوع نامزد داشتن این خانوم کنار
نمیره و به دوستی با این خانوم ادامه میده چند ماهی از این قضیه میگذره و دختر و پسر
دلباخته هم میشن و دختر عزمشو جزم میکنه که من نامزدمو نمیخوام که نمی خوام
مدتی میگذره و خانوادها غافل از اینکه دختر دلشو جای دیگه گذاشته تصمیم میگیرند
برای جلوگیری از اختلاف این دو نامزد را به عقد هم در بیارند پدر دختر با هزار عصبانیت
و دادو بیداد وزور دختر را به اجبار به عقد پسر دایی در میاورد و دختر با اکراه بله میگوید
بعد از چند ماه دختر سر به ناسازگاری میذاره و ازپسر دایی میخواد که طلاقش بده اما
پسر دایی یا به دلیل عشق یا به دلیل لجبازی امتنا کرد سالها گذشت و دختر همچنان
با عشق مورد نظر در ارتباط بودو با پسر دایی ناسازگاری میکرد بالاخره بعد از 5سال پسر
دایی راضی به طلاق میشه و جدایی بین دختر و همسرش صورت میگیره
و دختر با خیال راحت به زندگی مجردی و عشقش میرسه به طوری که همه اطرافیان متوجه
میشند دلیل جدایی دختر عشق به دیگری بوده همه میگند پس چرا این عشق اسطوره ای
برای خواستگاری پا پیش نمیذاره و دختر با بهانه های مختلف که الان موقعش نیست طفره میرفت
بعد از 4سال و با اصرار دختر پسر به خواستگاری دختر میاید اما ای کاش نمی امد
تحقیقات پدر دختر شروع میشود و تحقیقات درست در نمی اید این اقا قبلا اعتیاد داشته و الان حدود یک سال ترک کرده سابقه زندان دارد به مدت 2 سال شغلش قا چاق بوده و شاید هم باشه
و خانواده درستی هم نداره حتی تحقیقات را جع به برادرها و مادرهای این اقا بد در اومده
حالا خانواده این خانوم هم کمی مشکل دارند اما نه به اندازه این اقاو خانوادش اینکه برادرای این خانو م شرند و سابقه زندان دارند اما در ظاهر و عموم مردم خانواده محترمی به حساب میاند
و الان پدر و برادر این خانوم از مخالفین سر سخت این ازدواج هستند از دختر گریه و التماس و لجبازی که من این اقا رو میخوام از خانواده نه که نه که نه و الان حدود 3 ماه تو خونه مشکل شدید دارند به حدی که پدر از این زندگی به تنگ اومده و همش از اینکه چرا دخترش پدر و خانوادش رابه یک غریبه میفروشه می ناله حالا شما بگید کی باید چیکار کنه
ببخشید سرتونو درد اوردم
ممنون میشم نظر بدید
-
به: شما نظر بدید
سلام اینطور که شما گفتید،
اگه پسر الان اعتیاد نداره و عزم جزمی برای پاک موندن داره،بنظر من با توجه به شباهت خانواده ها ،در صورت تفاهم طرفین ،چه بسا ازدواج موفقی باشه و...
اما وضعیت خانواده دختر خانوم رو دقیقا معلوم نکردید،
اگه از خانواده ای محترم و واقعا آبرو دار برخوردارن ،
نظر من اجتناب از این ازدواج هست .چون خانواده ها ی از قبیل پسر مورد ذکر به شدت پر دردس اونم دردسر هایی که شاید برای خانواده ای آبرودار و محترم بس عجیب و مصیبت بار باشه و...
در مورد تفاوت فرهنگی خانواده ها زیاد صحبت شده،اما این وصف شما از خانواده پسر مطمئنا برای خانواده ها ی آبرو دار و سرشناس بشدت غیر قابل تحمل هست و شدیدا دردسر ساز
شک نکنید.
شاد باشید
-
به: شما نظر بدید
به نظر من اوم خانم در درجهاول به همسرش خیانت کرده و همون دوران نامزدی نباید باکسی دوس میشده بعدم که تازه دوست شده باید واقعیت رو به خانوادش میگفته که اینم نگفته و در حقیقت 5 سال به همسرش خیانت کرده و حالا هم باید مطمئن بشه که این آقای عاشق واقعا ایشون رو میخواد یا نه هر کسی در گذشته اشتباهاتی داشته اما اگر قابل جبران باشه و به اشتباهاتش پی برده باشه خوب میشه بهش مطمئن شد اما نه به اندازه کسیکه هیچ زمینه بدی توی گذشتش نداشته باشه
-
به: شما نظر بدید
سلام بر دوست عزیز و گرامی...
موضوع را خواندم....در این جریان دو نفر نقش اصلی را ایفا کردند...
1::دختر.....که اشتباه بزرگی را مرتکب شد و با دانستن اینکه شیرینی خورده پسردایه است به دوستی با کس دیگری فکر کرد... بر فرض دختر خانوم از پسردایه خودش خوشش نمی آمد....در ابتدا باید موضوع را با خانواده مطرح کرده و بعد با روی گشاده و صادقانه موضوع را به پسردایه تفهیم می کرد...
2::>>پدر گرامی آن خانوم....که بیشتر اشتباه از سوی ایشان است که به اجبار دختر را راضی کرده است....ولی این اجبار پدر نیز باز از اشتباه دختر ایشان نشات می گیرد...که موضوع را به خانواده نگفته است...
خوب متاسفانه نتیجه این امر هم طلاق است که یکبار دیگر کانون خانواده ای را متزلزل می کند...
اگر خانواده دختر با خانواده آن آقا پسری که دوست داشته اختلاف دارد و اینکه خانواده پسر و خودش از هیچ لحاظی با دختر برابر نیست اصلا توصیه نمی کنم که ازدواجی صورت گیرد زیرا یک بار دیگر شاهد طلاق خواهیم بود....حال هر چند دختر خانوم بگویید عاشق او هستم....عشق و عاشقی ...طبق تحقیقات دانشمندان تنها 18 ماه اول زندگی دوام می آورد و بعد از ان اثر عشق کم کم فروکش می کند...و از آن به بعد است که تحمل و توان واقعی افراد برای زندگی کردن مشخص می شود...
نتیجه.....قطع رابطه به طور کامل با آن پسر............و منتظر ماندن و قدری تحمل آموختن از درد این بلاها....و بعد اگر موردی پیدا شد...بسمه الله..
موفق باشید..
-
RE: شما نظر بدید
سلام
مرسی از نطراتتون اما برای بهتر نتیجه گرفتن از موضوع و هم فکری هم بگم که خونواده دختر سرشناس نیستند اما خوب به افتضاحی خانواده پسر نیستند خانواده دختر معمولی اما از خانواده
پسر خیلی بهترند دختر برای رضایت پدر با پدر قهر کرده و یه جورایی جو خونه رو بهم ریخته
و همه از این وضع در خانه ناراحتند شما بگید چطور دخترو متقاعد کنیم کارش اشتباه یا پسرو
که خودشو بکشه کنار
البته بگم بامشاور این حرفا کنار نمیاد چون زمانی که نامزد داشت برای اینکه سیع کنه به همسرش علاقه پیداکنه مشاوره بردنش اما دقیقا بر عکس حرفای مشاور را انجام میداد
بازم مرسی از نظراتتون یه دنیا خوشبختی براتون آرزو دارم :72::72::72:
-
RE: شما نظر بدید
وای چه اشتباه بزرگی خدایا آدم چی بگه آخه؟!
مینا جون آدم چه نظری میتونه بده؟! شما که دختر عاقل و فهمیده ای هستی چرا کمکش نمیکنی؟
به نظر من اون خانم داره چوب اشتباه و خیانتی که کرده رو میخوره. دل یه انسان آبرومند رو شکسته و رفته عاشق یه آدم دیگه شده اونم کسی که . . . یکی نیست بگه آخه پسر خوب و خانواده دار که تو کوچه خیابون دنبالت نمی افته که، این هم آخر و عاقبتشه. حیف اون آقای تحصیل کرده نبود نمیخواستی از اول قبول نمیکردی دختر جان. اصلا اگه نفر دوم از پسر داییه خیلی بهتر بود حق همچین کاری رو نداشت. مخصوصا وقتی عقد کرد.
آخه عقل هم خوب چیزیه چه طوری میتونه وقتی فهمیده پسره معتاد بوده و خانوادش و خودش هم همه خلافکارند باز هم بگه من عاشقشم و. . . فکر میکنم به خاطر اشتباهی که کرده وآبروش نره داره این کار رو میکنه که صد البته ضرر این کار از اشتباه اول خیلی بیشتره.
خیلی ناراحت و عصبانی شدم از خامی بیش از حد جوانان. مینا جون درسته که عشق آدم رو کور و کر میکنه اونم چیزی که 9 سال از عمرت رو بزاری براش اما سعی کنید قانعش کنید این کار رو نکنه که نتیجه اش از الان معلومه. اول منطقی و دوستانه باهاش حرف بزن اگه قانع نشد خوب دیگه کاری نمیشه کرد. وقتی کسی دوست داره خودش رو بندازه تو هچل آدم چی کار میتونه بکنه؟
-
به: شما نظر بدید
اینکه میگی دختر خانون راه قهر و ریخت وپاش فکریه خودش و اطرافیانش رو اتخاب کرده،نشون میده که این خانوم محترم شدیدا تلاطم و احساسات تمامی وجودش رو در بر گرفته و اجازه ی تفکر رو ازش گرفته ،
به نظر من تو این جور مواقع دو راه وجود داره :
1-بهشون بفهمونین که این موج و تلاطم روحیه فعلی که بر اون سوار هستند ،فقط یه موجه که هر چقدرم طول موج این مسئله زیاد باشه بازم با سرعت خیلی زیاد فرود میاد ،
اونوقته که فقط واقعیت رو، جلو ی روش میبینه ،و در واقع اگر آقا پسر موجود ، همون سواره اسب سپیده داستان ها هم که باشه(که محیط مسموم ،محصولش کاملا مشخصه،البته معجزه رو من اینجا سخنی ازش به میون نمیارم)باز ضرر کرده ،
چون سر وکله زدن با همچین خانواده هایی بشدت وقت گیر و اعصاب و روان فرساس(این مسئله رو چون تو اطرافم دیدم و لمس کردم دارم متذکر میشم).
2-از طریق همون موج و تلاطم(یعنی طریقه ی ارتباط برقرار کرده با احساساتشون)،به دنیاش راه پیدا کنید رو با همون زبان احساس میانه و آخر داستان رو شرح بدین.
امیدوارم نظرات شخصیم بدردتون بخوره.
شاد و قدرتمند باشید.
-
به: شما نظر بدید
سلام
از اول شروع می کنم.
پدره نباید قول دخترش رو به یه دانشجوی بیکار که خرج خودش فعلا" گردن یکی دیگه بوده میداد که قراره در آینده مبهم و نامعلوم بره سرکار!
دختر خانم وقتی که قبول کرده شیرینی خورده کسی باشه و شده به هیچ وجه من الوجوه نباید به کس
دیگه ای حتی فکر می کرد چه رسد به اینکه عاشق بشه و نامزد بنده خدا رو به کل فراموش کنه !
اگه از اول انقدر بهش علاقه نداشته که به زودی اونو فراموش کرده و رفته دنبال یه عشق دیگه خوب از اول اینو می گفت و اون بنده خدا و خونواده و فامیل رو به این دردسر نمینداخت.
دختره احتمالا" اون زمان هیچ خواستگار یا دوست پسری! نداشته برای همین از داشتن پسر داییه خیلی هم خوشحال بوده اما وقتی زیر سرش بلند شده و یه عشق دیگه به غلط پیدا کرده ، اصلیه رو از یاد برده.اما هرگز حق چنین کاری رو نداشته !
حالا هم که این کار رو کرده با پنهان کردن عاشق که نمیشه گفت مزاحم بهتره ، اوضاع رو بدتر کرده اونم این همه مدت!
عقد زورکی و به اجبار بدتر از بقیه ماجراست و به دور از عقل بزرگتر ها بوده که نتیجه ای جز طلاق در بر نداره و باعث تاسفه.
حالا هم که اون عاشق مزاحم معتاد و قاچاقچی و سابقه دار از آب در اومده و خونواده اش هم شر و شورند و ... و علی رغم اینکه از لحاظ خونواده و سوابقشون خونواده دختره هم دست کمی از اونا ندارن ، من یکی این ازدواج رو به هیچ وجه منطقی و عاقلانه نمی دونم . دختره هم هر چی میگه بگه .اون الان فکر می کنه شر پسر داییه که کم شده دیگه از هر دو جهان آزاده و خوشبخت در صورتی که اینطور نیست و با این ازدواج از چاله (خونواده خودش ) در میاد و میافته تو چاه( خونواده پسره و خود پسره) و واویلا به عاقبتش.و چه بسا که با همون دانشجوی بیکار خوشبخت تر بود و نهایتش سر بار دایی می شدن!
اعتیاد چیزی نیست که با چند ماه یا حتی یکی دو سال ترک بشه همه اینو می دونن .اون الان دوستان ناباب و همکارانی هم داره که بعد از ازدواج هم عمرا" اگه بتونه ازشون دل بکنه و به خونواده برسه !اون نمی تونه یه عاشق واقعی باشه چرا که اگه بود می دونست خیانت به همسر یعنی چی و باید خودش رو میگذاشت جای اون پسر ببینه خودش دوست داره کسی با نامزدش دوست بشه اونم وقتی که طرف بدونه شما نامزدش هستین؟؟؟؟؟؟؟ مسلما" نه چون حتی بدترین پسر ها هم وقتی میخوان ازدواج کنن دنبال یه دختر نجیب و با اخلاق و ... می گردن!!!!!!
حالا این دختر اگه میخواد بیشتر از این آبروی خودش و خونوادش و فامیلش رو نبره و اگه خوشبختی و آینده اش براش یه ذره مهمه باید ازش کناره بگیره و اونو فراموش کنه و برای این کار تنها و تنها از خدا کمک بخواد . با گریه و زاری از خدا بخواد که نجانش بده و صلاح کارش رو براش پیش بیاره .ان شاء الله
-
به: شما نظر بدید
سلام
من هم با اكثر دوستان موافقم كه اين خانه از پايه خراب بوده از اينكه اين خانم با وجود داشتن نامزد اينقدر خود را مقيد نكرده بود كه به كس ديگه اي علاقه نداشته باشه پدر خانواده ظاهرا حاكم مطلق هم تصميم عاقلانه اي براي ازدواج جابرانه نگرفتند و اين اثرات مخربتري داشته كه الان دختر حاضر به قبول نصايح ايشان و بقيه نباشه ... مسئله اينجاست كه ايشان منظور دختر خانمه چطور وقتي نمي خواستند با پسر دايي خودشون ازدواج كنند مسئله نفر دوم را مطرح نكردند و آيا اين آقاي جديد به خواستگاري مي خواد بياد يا اينكه فقط قولش را به خانم مورد بحث داده ...
اينكه خانواده ها در يك سطح تقريبي با هم باشند درسته كه بد نيست ولي كافي نيست يعني اينكه اينجا دختر خانم متهم به خيانت هستش و البته خانواده آقا پسر هم كه زياد نمي شه روشون حساب كرد
اعتياد درسته كه ممكنه درمان شده باشه اما كسي كه يكبار كاري را شروع كنه چطور مي شه مطمئن بود كه باز به دنبال همان كار نباشه مخصوصا اينكه كار و حرفه ايشان اصلا مناسب نيست و شخصيت كاملا مخربي داره اگر مي خواهيد به اين خانم كمك كنين بايد يه مدتي فشارهاي عصبي را از روي ايشون برداريد تا بخاطر مخالفت با طرفين كار اشتباهي انجام نده و بيش از اين باعث آبروريزي و پشيماني نشه ... با پدر خانم صحبت بايد بكنيد كه سعي كنند آروم باشند تا جو كمي آروم بشه و اين خانم بتونه منطقي تر باشه .. بايد بهش ثابت بشه كه اين شخص اونطور اسطوره زندگي اش نيست ولي الان مطمئنا بخاطر اينكه چشمهاشو بسته واقعيت را نمي بينه براش توضيح بديد كه انسانها با همنشين خوب به مدارج بهتر و سعادت در زندگي مي رسه و شخصي كه اينهمه نقص در كارش هست چطور مي تونه سعادت و خوشبختي براي ايشون داشته باشه كمكش كنيد خودش به اين نتيجه برسه نه اينكه بخواهيد نظر خودتون را بهش القا كنيد چون با تعاريف شما به ستيزه جويي نصايح شما را دشمني برداشت خواهد كرد
-
به: شما نظر بدید
مرسی از همتون
مثل من عز یز مرسی از لطفی که به من داری اما من یکی چون هم سن وسالشم هرچی میگم فکر میکنه از روی حسادت میگم و دارم بهش حسودی میکنم
m.mouod عزیز بابت خواستگار نداشتنش صحیح میگید شما نداشت اما دوست پسر داشت و از نظر عاطفی به ظاهر مشکل خاصی نداشت
پسر دایی ایشون هم بیکار بی پول نبود در ضمن پدرشون هم فوت کرده بوده
و این دختر اصلا قصد فراموش کردن پسر و نداره و خودش فکر میکنه کارش اشتباه نیست که هیچ و خونوادش با مخالفتشون دارن به این دختر ظلم میکنند نفرین به پدرو مادرش میکنه
من میگم راه حلی پیدا بشه یه جوری دل دختررو از پسره زده کنیم