RE: شوهران از زنان چه می خواهند؟
سلام
این چیزایی که نوشته بودین خیلیاش درست بود.از همه متشکرم
مشکل اصلی اینه که ما هممون میدونیم درست چیه ، چه جوری با شوهرمون رفتار کنیم ولی در عمل کار زیادی انجام نمیدیم.مثل خیلی چیزای دیگه:
ما میدونیم سیگار و قلیون بده ها ولی باز ...
ما می دونیم اگه بیشتر و جهتدار تر تلاش کنیم درآمدمون بیشتر میشه ولی باز از تغییزات میترسیم
ما میدونیم اگه با زن و بچهمون الکی بحث کنیم و بهانه جویی کنیم و ... کمتر احترام داریم و کمتر به حرفمون گوش می کنن ولی باز ...
یه کم بیایم چیزایی رو که یاد گرفتیم عملا اجرا کنیم. من مطمئنا که همه ما کتابهای مرتبط با رفتارهای اجتماعی ، کتابهای انگیزشی و غیرو را مطالعه کردین ولی عمل نکردیم.
الان هم که من پستهای قبلی را خوندم دیدم بابا همه واردن ولی وقتی پای عمل کردن می رسه همه چیز رو فراموش می کنن.
مرسی از همه
RE: شوهران از زنان چه می خواهند؟
اگر دقت کنید تمام چیزهایی که یک مرد میخواهد تنها و تنها به یک کلمه خلاصه میشه و اون چیزی نیست جز :
***********اقتدار*************
میخوام به رفتارمردهای دوروبرتون و مخصوصا همسرتون نگاه کنیدچرااونها گاهی به بعضی ها سواری میدند؟چرا جذب دخترهای بسیار پایینترو تقریبا زشت و بی اصالت میشن؟چرا یک مرد واسه همسرش همه کار میکنه ،که اون میتونه شامل هرکاری باشه حتی عوض کردن پوشک بچه:163:
خب با نگاهی دقیق میبینیم هر وقت تاییدی بوده یعنی اینکه اون مرد پذیرفته شده و یعنی اینکه او مقتدر است همین
خب چه موقع اقتدارحفظ میشود؟
عدم مقایسه با مردان دیگر:305:
تشکر و تحسین به ازای هرکار (حتی اگر اون کار چیز کوچکی باشه و یا به عنوان وظیفش باید انجام یده)::R
تعریف کردن از کارهاش در مقابل دیگران
راضی کردن همسر از نظر ......به طورکامل :328:
احترام گذاشتن به خونوادش در مقابلش :316:
خردنکردن مرد با پول(پول من /تو نمیتونی /تو باید بخری/چشم و همچشمی خرج تراش):101:
جلوی بچه ها از بابا تعریف کردن :104:
نق نزدن وغرغرنکردن:301:
درکنارهمه اینها از پذیرایی همسران با غذاهای عالی یادتون نره:82:
RE: شوهران از زنان چه می خواهند؟
[align=justify]با اجازه علیرضا من این پستش رو اینجا می گذارم. با آرزوی روزیکه مریم با کمک علیرضا بتونه این نقص رو برطرف کنه و لحظات شیرینی رو در کنار هم تجربه کنن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ARE
فکر نکنم مریم ارزش اینو داشته یاشه
هیچوقت ازم تعریف نکرده بود من قد خیلی بلندی دارم خوش چهره و خوش لباس هم هستم ولی یه بار ازم تعریف نکرده برعکس پریناز انقد ازم تعریف میکرد که خجالت زده میشدم
هیچوقت از بابت کارام ازم تشکر نکرده کادوها مسافرتا انگار همه وظیفه بوده
برعکس پریناز ....
یه بغل کردن ساده هم بلد نیست
بوس کردنش ادم عذاب میده جای اینکه اروم کنه
نمی دونم چی بگم
شایدم ارزش داشته باشه
http://www.hamdardi.net/thread-25421-page-4.html[/align]
RE: شوهران از زنان چه می خواهند؟
این جمله هنرمند رو باید با طلا نوشت!!!!!!!!
honarmand: هيچ چيز غرور مرد را مثل شادي زنش ارضا نمي كند چون هميشه آنرا مربوط به خود مي داند :104:
RE: شوهران از زنان چه می خواهند؟
سلام مطالبتون خیلی مفید بود ومن فک کردم ازاین به بعد شاید اگه باشوهرم اینطور رفتار کنم ومطیعش باشم ممکنه بتونم رفتارهای بد اونو اصلاح کنم من خودم رفتارم باهمسرم شاید یکم بد باشه البته تا جایی که بتونم سعی میکنم خونه غذا وظاهرم خوب باشه اما باهاش مخالفت میکنم وسعی میکنم ثابت کنم حق با منه . اما شوهرم وقتی میرسه خونه غذا باید اماده باشه وسفره چیده شده باشه قبلنا وقتی غذا نیم ساعت دیرتر حاضر میشد لیوان میشکست یا داد میزد که چه غلطی توخونه میکردی حتی نتونستی یه غذا رو سرموقع حاضرکنی الانم بعضی مواقع که ربع ساعت دیر حاضر میشه بااخم برخورد میکنه ورفتارهای خشن گذشته رو نداره.اما ازخود راضی بتمام معناست میگه حق دارم خودشیفتگی داشته باشم چون خانواده ما از لحاظ فرهنگی شغلی ومالی خیلی موفق هستند وتا میتونه توهین برای خانواده وفامیلم که انسان های سطح پایین از نظر شغلی فرهنگی هستیم و وجودمون برای جامعه فرقی نداره همیشه منتظره تا یه کوتاهی ازطرف خانواده وفامیل من سربزنه (ازدادن هدیه تا دعوت به مهمونی) تا بگه دیگه نمیریم خونشون.بیش از اندازه با مادرش جوره اوایل از همه دعواهامون مادرش باید مطلع میشد و در مورد هرچیزی باهاش مشورت میکنه چه کادوئی برا فلانی ببریم امثال اینا.هرخطائی از من سربزنه ومادرش بگه پسرم زنت این کارو کرد میادو بهم گوشزد میکنه ومیگه مثلا جبران کن اما وقتی مادرش خطائی میکنه قابل توجیهه.شوهرم اوایل ازدواج خیلی باهام بدرفتاری میکرد والان میگه اون موقع میخواستم مرد بودنم رو به توثابت کنم.سرتونو درد اوردم اما هرچیزی رو تحمل میکنم جز توحین هاش تحقیرهاش وخود شیفتگیهاش رو.یکی2بارهم گفتم که اگه واقعا خیلی خودشو سرتر میبینه ومن بهش نمیام خوب جدا بشیم یه مدت دست از این رفتارش برداشته ودوباره روز ازنو روزی ازنو. ناگفته نمونه پدرش وبرادرش هم این رفتار رو باهمسرشون دارند.منو جاریم واقعا دراثر این رفتارها اعتمادبنفسمونو از دست دادیم.مدیرهمدردی لطفا کمکم کنید چه رفتاری باهاش داشته باشم تا این رفتارش رو اصلاح کنم چون واقعا از زندگی مشترک خسته شدم یه دنیا ممنون میشم