RE: وابستگی - علائم - دلایل - درمان
نقل قول:
سلام lord.hamed
ضمن تشکر از این موضوع جدیدی که ایجاد کردید.
این موضوع اشاره به مسئله وابستگی داره. که حتما ما به مرور در این تالار انواع آن را بررسی می کنیم و مسائل آن را باز خواهیم کرد. اما تا آن موقع من نکته ای را اشاره می کنم.
چقدر عالی تصویر فوق را انتخاب کرده اید.
به نظرم جواب شما در همین تصویر نهفته است.
جاده...... مسیر ...... راه...... و گذر
هیچ وقت جاده برای این نیست که به آن بچسبیم. و بمانیم. جاده اساسا برای این ساخته شده است که در جهت هدف خودمون از مسیر جاده استفاده کنیم. و هرچه جاده صحیح تر و هموار تر باشه بهتر به هدف می رسیم.
همه چیزهای زندگی همین نقش را دارند.
مگر مادر برای چسبیدگی و وابستگی هست. آیا همشه ما می توانیم سر در آغوشش داشته باشیم. و با جدا شدنش مضطرب شویم.
شکوفه هایی که روز قبل از اول مهر با مادرشون به مدرسه می روند ، نگاهها و رفتارشان دیدنی است. اضطرابها و اشک و لبخندهایشان حکایت از این جدا شدگی های موقت داره.
وقتی ازدواج می کنیم جدایی از کانون خانواده اصلی امان به همین صورت است.
تمام این جدایی ها روز به روز بزرگتر می شود و اگر خیلی قشنگ تمرین کرده باشیم و آموخته باشیم ، نهایتا جدایی از تمام نعمتهای این دنیا با پرواز ما به جهان دیگر محقق می شود.
خب حالا چه کار کنیم؟
ما در این تالار آگاهی ها و مهارت ی مختلفی را هم می آموزیم و هم عملا در حال تمرین هستیم. این خانواده بزرگ همدردی شاید به نظر مجازی برسه ولی تک تک آدمهای این تالار واقعی اند، مشکلاتشان، شادیهایشان، غمهایشان ، عصبانیت هایشان ، نقاط ضعف و قوتشان، عشق هایشان، رنج ها و لذت هایشان، دردهایشان، امیدهایشان، و شیوه های ارتباطی اشان و ....، ما با آدمهای واقعی در این تالار در ارتباطیم، بعضی وقتها می رنجیم، بعضی وقتها شاد می شویم، گاهی امید می گیریم، گاهی حل مسئله می کنیم، گاهی از احساس هایمان می گوئیم و .....
پس ما به صورت تئوری و عملی در این کارگاه بزرگ آموزشی مشغول هستیم. و از میان هزاران درسی که می آموزیم استقلال و عدم وابستگی هست. شکست عادت ها و ....، یکی از آن درسهاست.
حالا اگر سعی کنیم به مرور این آموخته های خود را در زندگی پیش بگیریم. کم کم تالار مثل یک مرجع راهنما و یک کارگاه آموزشی در کنار دستمان به ما کمک خواهد کرد، نه به عنوان منفذی برای تنفس .
و این مهم، میسر نیست ، مگر اینکه دانسته ها و مهارتهایی را که در این تالار تجربه می کنیم در زندگی واقعی بیرونی بتدریج پیاده کنیم و عیب و نقص های روشی خود را حل کنیم. و در این مسیر مستمر و صبور و آرام پیش برویم. همیشه اوائل به خاطر نیاز ممکن است شکلی از وابستگی را تجربه کنیم مانند نوزادی که در آغاز واقعا خیلی به خانواده و به مادر چسبیده هست، اما این نوزاد همین طور نخواهد ماند، روزی بالغ می شود، و برای سفر و آزادی و استقلال جدا از خانواده نیز لذت خواهد برد.
ولی اگر صرفا مطالب را بخوانیم. و یک پست تشکر زیرش بزنیم، یا قطعه جالبی از مطالب را کپی و پست کنیم و بدون اینکه تکانی به خود بدهیم، منفعلانه از آن گذر کنیم، باید بگویم که هیچ نتیجه ای برایمان نخواهد داشت، بلکه ممکن است ما را مقاوم کند، و دیگر تصور کنیم ، حتی روشهای روانشناختی نیز کمکی به ما نمی کند.فراموش نکنیم همه اینها با به کار گیری من و تو نتیجه بخش هستند.
اگر بخواهیم مانند گذشته ترس های خود را داشته باشیم.
اگر بخواهیم مانند گذشته نگرانی ها را با خود حمل کنیم.
اگر بخواهیم مانند گذشته بر روش و مسیر خود پافشاری کنیم.
اگر بخواهیم چون گذشته بدون جسارت در حل ضعف های کودکی مان عمل کنیم.
اگر بخواهیم بی توجه به صحبت های مشاوره ای، احساسات خود را دنبال کنیم و
اگر بخواهیم .....
در آن صورت حتما، وابستگی نتیجه اجتناب ناپذیری هست که از هر منبع مفیدی خواهیم برد، حتی اگر آن منبع تالار همدردی باشد.
از این مهمتر حتی افرادی هستند که با عشق و معشوق نیز همین کار را می کنند، یعنی وابستگی....
به خاطر همین است که شکست را تجربه می کنند. و گرنه یک عشق آزاد، هیچ وقت غم و وابستگی با خود ندارد.
http://www.hamdardi.net/thread-1679-post-14669.html#pid14669
RE: وابستگی - علائم - دلایل - درمان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran
بعد از چه مدت زمانی اگه یه موقعیت دیگه واسه آدم پیش بیاد واردش بشه عیبی نداره؟
اگه جواب این باشه که هر موقع بهبود پیدا کرده باشیم .. بازم این سوال هست که چه میزان بهبودی به نظر من تا یه رابطه ی قوی و محکم دیگه ایجاد نشه بهبودی کامل حاصل نمی شه
این که از برقراری یه رابطه دیگه گریزان باشه تا چه میزان طبیعی تا کی؟
دوست عزیز اینکه تا چه مدت بعد از تموم شدن یه رابطه آدم التیام پیدا میکنه یا بعد از چه مدت میشه به کس دیگه ای فکر کرد چیزی نیست که بشه به طور کلی جواب داد
همه اینا بسته به مدت...شدت وچگونگی رابطه داره....بستگی داره ازاین رابطه چه انتظاری داشتین و سرانجام چی شده....بستگی داره به اینکه خود شما راجع به این قضیه چه حس و فکر ی دارین
به نظر من وقتی میتونی بگی این رابطه دیگه برای همیشه برام تموم شده که دیگه فکر کردن بهش وحتی مرور خاطرات بدش آزارت نده وهمشو بذاری به حساب بخشی اززندگیت و تجربه ای که هرچند تلخ وناگوار بود و غیرقابل فراموش شدن ولی این ارزش رو داشت تا توی زندگیت تجربه هایی رو به دست بیاری که دیگه هرگز تکرارشون نکنی...زمانیکه دیگه همش اینو اون رو مقصر نکنی...زمانیکه به خودت بفهمونی که هرچه قدراین قطع رابطه برات سخت ودشواربود اما از ادامه دادنش به مراتب بهتربود...زمانیکه این جدایی را فرصتی برای پیدا کردن رابطه ای بهترو محکمتر بدونی...رابطه ای که دیگه اجازه نمیدی اشتباهات گذشته تکرار بشن...شاید رسیدن به چنین طرز فکری زمان ببره ولی مطمئن باش اون روز ازراه میرسه....تا اون موقع به خودت فرصت بده و رابطه جدیدی رو شروع نکن چون اون وقت هدفت از ایجاد رابطه خواه ناخواه التیام درد و جدایی رابطه قبلیه نه چیزی بیشتر
رابطه ای که شبیه یه قرص مسکن میمونه و دیر یا زود اثرش میره و فقط ضررش میمونه