تغییر مهم است ،گرامی است اما....
حفظ تغییر مهم تر
نمایش نسخه قابل چاپ
تغییر مهم است ،گرامی است اما....
حفظ تغییر مهم تر
زمانى حرف بزن كه ارزش حرفت بيشتر از سكوتت باشد
و
زمانى دوست انتخاب كن كه ارزش دوستت بيش از تنهاييت باشد...
«من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمیکند. نه ابرو درهم میکشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایهبان دیگران است. من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارسزبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیاییام، یک سیاهپوستِ زردپوستِ سرخپوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم. من انسانی هستم میان انسانهای دیگر بر سیارهٔ مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم. ترجیح میدهم شعر شیپور باشد، نه لالایی.»
احمد شاملو
پشتکار رو از اون ساعتِ زنگداری یاد بگیر که تادهنتو سرویس نکنه، صداش قطع نمیشه
از تلاش برای تطبیق دادن خودت، در حالی که زاده شده یی خودت باشی، دست بردار.
با سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط gole maryam
در این قصار یک خطای منطقی نهفته است.
اینجا «مفهوم خودت» ساده و بسیط نیست، بلکه مرکب است.
خود= ژنتیک(با خودآورده) + تربیت(محیط) + اراده و اختیار فرد.
لذا این مهم هست که این خود بیشتر توسط کدام 3 فاکتور بالا شکل گرفته عمل می کند.
مثلا شخصیت آنتی سوشال لذت می برد که "خود ا و " هنجار شکن باشد، قانون شکن باشد، به دیگران آسیب برساند تا لذت ببرد و منفعت جو باشد و به دیگران زیان برساند و بر سود خود متمرکز باشد.
مطمئن هستم چنین شخصی از این قصار خوشش می آید. چون نیاز نیست که خود را با قانون و فرهنگ و مذهب و اجتماع تطبیق دهد و به دیگران احترام بگذارد، بلکه خودش باشد و خودش هم هر کاری خواست می تواند بکند.
خلاصه اینکه: تطبیق هم یک مهارت هست که با تبصره و شرایطی می تواند بسیار موثر و مفید باشد.
البته نباید سازگاری و تطبیق به معنی سازش گرفته شود. یک "خود ساخته" می تواند دیگران را مجبور به تطبیق با خودش کند. در صورتیکه معیار درستی عملش متاثر از سه فاکتور بالا درست تبیین شده باشد.
نگاهي به درخت ســيب بيندازيد. شايد پانـــصد ســـيب به درخت باشد که هر کدام حاوي ده دانه است. خيلي دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسيم «چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟»
اينجا طبيعت به ما چيزي ياد مي دهد. به ما مي گويد:
«اکثر دانه ها هرگز رشد نمي کنند. پس اگر واقعاً مي خواهيد چيزي اتفاق بيفتد، بهتر است بيش از يکبار تلاش کنيد.»
از اين مطلب مي توان اين نتايج را بدست آورد:
- بايد در بيست مصاحبه شرکت کني تا يک شغل بدست بياوري.
- بايد با چهل نفر مصاحبه کني تا يک فرد مناسب استخدام کني.
- بايد با پنجاه نفر صحبت کني تا يک ماشين، خانه، جاروبرقي، بيمه و يا حتي ايده ات را بفروشي.
- بايد با صد نفر آشنا شوي تا يک رفيق شفيق پيدا کني.
وقتي که «قانون دانه» را درک کنيم ديگر نااميد نمي شويم و به راحتي احساس شکست نمي کنيم.
شیر نری دلباختهی آهوی ماده شد.
شیر نگران معشوق بود و میترسید بوسیله حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...
گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، بمانی و آرام باشی
خواستنی بودن رازی ندارد. بدون اینکه در مورد دیگران قضاوت کنی به آنها نگاه کن.دنیا را همانگونه که هست ببین:72: