نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام shad
1 - احساسات خود را وقتی خیلی شدید می شوند چگونه كنترل می كنید؟ احساس غم، خشم، نا امیدی، نگرانی، خوشحالی
2 - با تجاربی كه از مشكلات اعضاء داری، حداقل 3آگاهی ،یا مهارت یا روش را كه می تواند به آنها كمك كند بفرمایئد.(ببخشید كلی هست چاره ای ندارم)
3- آیا همدردی تنها بدون اینكه اشاره ای به اشتباهات و روش حل آنها بشود می تواند كارساز باشد؟
4- كنار آگاهی ها و مهارتهایی كه دارید تا چه اندازه امید به خداوند و استفاده از پتانسیل اعتقادی شما توانسته است در موفقیت شما سهیم باشد؟
سلام آقای مدیر عزیز :72:
1- تقریبا میشه گفت کنترلشون به صورت خود به خود انجام میشه، چون از کودکی این کار رو می کردم، یک مکث 5 ثانیه ای معمولا بهم کمک می کنه، نمی دونم چرا ولی بیشتر مواقع احساس می کنم احساسات من متعلق به من هستن و دوست ندارم کسی ازشون باخبر بشه.
2- به نظر من مهمترین روش صبر هست، صبر معجزه می کنه، دومین روش میتونه شناسایی طرف مقابل باشه (یعنی کسی که برای من مشکل ایجاد کرده یا کسی که باعث ناراحتی من شده چه کسی هست، چه خصوصیاتی داره، من چه انتظاری از اون شخص دارم و آیا انتظارات من درست هست یا نه؟) سومین روش هم اینه که به این فکر کنیم که تمام افرادی که در کنار ما هستن برای کمک به رشد شخصیت ما در کنارمون هستن، پس باید از مشکلاتی که برای ما درست می کنن به عنوان وسیله ای برای رشد شخصیت خودمون استفاده کنیم. من خودم از کسانی که خیلی بهم آسیب رسوندن مهمترین مهارتها و صفات رو یاد گرفتم، اونا مجبورم کردن که صبر کردن رو یاد بگیرم، گذشت رو یاد بگیرم، خودم رو بهتر بشناسم و قدرتهام رو بشناسم.
3- شاید یکی از معانی ضعیف همدردی این باشه، اما این روش دردی رو از کسی دوا نمی کنه مثل یک مسکن میمونه که اثرش رو از دست میده، در واقع باید مشکل رو شناسایی کرد و سعی در برطرف کردن اون داشته باشیم.
4- اگه امید به خدا نبود چیزی از من باقی نمونده بود... اگه اعتقاد به این نداشتم که خدا همیشه هوامو داره جرأت انجام هیچ کاری رو نداشتم. این موارد در زندگی من سهیم نیستن بلکه خود زندگی من هستن.
:72: