-
RE: خودم خودمو گم کردم
پدره من باهاش سفر رفته میگه خیلی ادم پخته و خوبیه فقط مطلقه...وقتی ازش پرس و جو کردیم یکی گفت باید به طلا گرفتش بابامم اینارو قبول داره...پدره من توی کل دنیا هم فقط خودشو قبول داره هر کسی هم طرفش بیاد جنجال به پا می کنه این توی کل فامیل ثابت شده س!!!!
-
RE: خودم خودمو گم کردم
شما فقط دارید فرار می کنید. پرسیده بودید دلیل مشکلات بعد از ازدواج چیه. دلیلش اینه که خانومه فکر می کنه واقعا می تونه با همه چیز کنار بیاد بعد میاد می بینه با مادر شوهر نمی تونه با کمبودها نمی تونه با اخلاق بد همسرش نمی تونه با بچه یک زن دیگه چجوری می تونه خدا می دونه!!!!
من به عنوان یک پدر اگر دختر من به من می گفت متنفرم ازت " اون هم در همچنین سنی" آزادش می ذاشتم انتخاب کنه و برای همیشه خونواده ای که توش تربیت شده رو فراموش کنه چون لیاقتشو نداشته!!! این دید منه!!
-
RE: خودم خودمو گم کردم
وای دوستان نمیدونم چی شد که اشتباه تایپ کردم !!!! به جای خدا نوشتم خودا واقعا مسخرست به هر حال ببخشید.
خوب شایدم یه کم خندیدید بد نشد.
-
RE: خودم خودمو گم کردم
ای همه کسایی که فکر می کنید تنفر من از پدرم بخاطر یه ادم دیگس اونایی که منو بخاطر تنفر از پدرم سرزنش میکنید...این تنفر از توی کوچه نیومده اون با زندگی من تا الان بازی کرده مثله عروسک بازی.....اینو خودشم میدونه به حرفای همه فکر کردم هر کدومو 2-3بار خوندم رضا رو توی این مدت از ذهنم پاک کردم اصلا ایران هم نبود از فرصت استفاده کردم گفتم من قبل از اینکه بخوام زن ایده ال کسی بشم باید بتونم فرزند خوبی باشم ولی اون اصلا نمی خواد من به اون حد برسم میخواد من همچنان دختر کوچولو بابا بمونم و هر چی میگه اجرا کنم در صورتی که خودشم نمیدونه چی میخواد یه روز میگهکار کن استقلال داشته باش فردا خواستگار زنگ می زنه میگه بهترین زن دنیا باش پدره راست میگید بهترینبرای من میخواد راست میگید ولی راهی که اون برای من انتخاب می کنه و ثباتی هم نداره نمی خوام خسته شدم از فیلم بازی کردن برای ارامش خونه خسته شدم هر کار درست و غلطی با زندگیم بکنه بعد اخر بگه من پدرم من حق دارم خسته شدماینقدر خودمواز خودم گرفت منم میخوام زندگی کنم خسته شدم تحمل نداره من 2تا جمله پشت هم بگم هی می پره وسطش توی جمع جدی حرف می زنم قهقهه میزنه مسخره می کنه خستهههههههههههههههههههههه ههه شدم اینارو می فهمید.من عاشق نشدم من فقط میخوام زندگی کنم من فقط می خوام خودم باشم..........
-
RE: خودم خودمو گم کردم
اون ثابت کرئه نمیتونه موفق باشه در مورد من.شاید از نظر مالی موفق ترین باشه ولی من دیگه از پول چندشم میشه متنفرم ادما می خوان ارزوو هدف و انگیزه زندگیمو ازم بخرن.بخدا پول شادی نمیاره.......
-
RE: خودم خودمو گم کردم
سارا خانم شما چقدر مبهم می نویسی؟!
من هر چقدر زور زدم ببینم قصه شما چیست و مشگل شما کدومه هیچ چی نفهمیدم. شما بفرمایید که با این آقا رضا عقد کردید؟ مشکلتون با خانواده چیه؟
سارای عزیز این حرف رو نه بعنوان توصیه ای از من بلکه بعنوان یکی از اصول زندگی بپذیر که "بایستی به پدر و مادر نهایت احترام رو گذاشت و به اونا حتی اوف هم نگفت". این وظیفه ماست هرچند که از نظر ما پدر و مادرمون کارشون درست نباشه. حداقل جوری با پدر و مادرت رفتار کن که از بچه هات انتظار داری باهات برخورد کنن. من فکر میکنم هر که به پدر و مادرش بدی کنه حتما خیر نمی بینه.
در درجه دوم اگر پدر و مادرت با تو گرم نمی گیرن تو سعی کن اونا رو جذب کنی رابطه صمیمانه ای رو با اونا برقرار کنی. سعی کن اعتماد اونا رو جلب کنی و و با هاشون رفیق شی در اینصورته که اونا هم سعی میکنن تو رو بفهمن و به مشکلت بیندیشن.
در رابطه با آقای رضا هم نمیگم باهاش ازدواج نکن بلکه اتفاقا سعی کن حتما با فردی ازدواج کنی که خودت به این نتیجه رسیدی که واقعا جفت تویه و بدرد تو می خوره، اما عجله نکن و رضایت خانواده ات رو جلب کن چرا که بعدا تو زندگیت با همین آقا رضا به خانوادت نیاز خواهی داشت.
موفق باشی
-
RE: خودم خودمو گم کردم
اقا مصطفی خیلی از شما ممنونم شما اولین نفری هستید که مشکل منو شنید و من رو محکوم نکرد....ولی باور کنید با کینه ایی که از پدرم دارم ولی هیچ وقت ارزش پدریشو کم نکردم بعد از اون همه مشاجره باز هم برای رشته دانشگاهی اون چیزی که اون می خواست انتخاب کردم با تمام سختی هایی که برام داره میرم و میام ولی دلم ازش شکسته مقصر میدونمش برای این نارضایتی که از خودم دارم....من چون هر وقت بچگیم جلوی چشام میاد بغضم می گیره به خاطر همین روی بچه رضا حساس شدم...من مشکلم اینه نمی خوام ایندمو دست پدرم بدم........راهی که دارمو دوست دارم با همه سختی هاش..منظورمو می فهمید؟
-
RE: خودم خودمو گم کردم
مشکلم با خانواده اینه که میگن رضا مطلقس و اجازه ازدواجمو نمیدن
-
RE: خودم خودمو گم کردم
شما پدر و مادر را چی معنی می کنی؟؟؟؟؟زور؟فشار؟تحریک احساسات؟شکستن غرور؟دادن استقلال بعد خورد کردن قدرت عمل؟پست کردن ارزش؟بعد با لقب پدر بودن همه این ها توجیه می شه؟میدونم صلاح می خواد.میدونم بهترینو می خواد ولی اگه با اینا به دست میومد توی این 19سال حد اقلشو باید به دست میووردم ولی من جزخستگی هیچی ندارم.........همه این ها توجیه برای پدر و مادر بودنه؟حق ندارم بعد این مدت بگم ناراضیم؟حق ندارم بخوام برای بقیه راه خودم تصمیم بگیرم؟حق ندارم سختی که خودم می خوام تحمل کنم نه اونی که دیگران دوست دارن من باشم و اصلا من اون نیستم؟
لقب پدر و مادری همه این اجازه ها رو میده؟
-
RE: خودم خودمو گم کردم
شما اگر مسلمون هستيد بايد بدونيد كه در تمامي موارد اگر رضايت والدين فراهم نشه زندگيتون خير پيدا نمي كنه.