سلام بی نهایت عزیز
از اون روز تا الان می خواستم یه مواردی رو بنویسم و فرصت نشد
راستش خانواده همسرم ویژگیهای خاصی دارن واقعا نمیشه من برم بشینم و همسرم رو درگیر پاک کردن مرغ و گوشت کنم. کلا زیاد اعتقاد به اینکه پسرشون بخواد کار خونه انجام بده ندارن. یعنی توی اون شرایط میان و اون کارو از همسرم میگیرن و خودشون انجام میدن
البته من هم زیاد در رابطه با اونها منفعل عمل می کنم و خودم فکر می کنم علتش این هست که ما راهمون خیلی ازشون دوره و زیاد برخورد پیش نمیاد برای همین میشه گفت در رابطه با اونها من نقش شخصیتی رو بازی می کنم که واقعا نیستم و در واقع این اون چیزیه که بسیار برای همسر من دلپذیره و شاید من به خاطر اون هست که معمولا این نقش رو بازی می کنم مطمئنم اگر توی یک شهر بودیم و برخوردها زیاد می شد حتما شخصیت واقعیم رو به نمایش می گذاشتم:311:
راستشو بخوای من و خانواده همسرم یا همدیگه رو نمی بینیم یا زمانی که می بینیم چند روز پشت سر هم با هم هستیم یعنی اگر دلخوری بین من و همسرم ایجاد بشه با حضور اون جمع واقعا امکان مطرح و حل کردنش نیست اصلا ما نمی تونیم یه خلوت دو نفره کوتاه داشته باشیم و به همین دلیل من ترجیح میدم زمینه هیچ دلخوری فراهم نشه و همه چیز رو نگه می دارم تا بعد از حضور در اون جمع
خانواده همسرم همشون آدمای خوبی هستن مخصوصا مادر شوهرم، ولی به جای همه اونهایی که خوب هستن دو تا خواهرشوهر بسیار متوقع دارم که در واقع برادراشون به نظرشون جای پدر برادر و حتی همسر رو دارن یعنی حتی اون بزرگه که خودش همسر هم داره هر چی میخواد محبت کنه فقط به برادراش می کنه و با همسرش فقط پرخاش می کنه متاسفانه اگر من در جمع خانوادشون با همسرم اختلاف نظر داشته باشم یا کمی سردی و قهر بین ما باشه خیلی سریع این نقاط ضعف توسط این خواهران گرامی شناسایی و مورد سو استفاده قرار می گیره اگر من کمی سرد برخورد کنم اونها به شدت گرمتر از قبل برخورد می کنن و نهایت سعیشون رو می کنن که به همسرم هیچ فشاری نیاد و از اون طرفم به حساب خودشون رابطه خودشون رو به رخ من بکش. همسرم البته در این موارد اصلا این چیزها رو متوجه نمیشه و این شرایط من رو سخت تر می کنه
اینکه من قرارم رو با دانشجوها کنسل کردم شاید بهتر بود اگر انجام نمی شد (البته اونها رو به اون یکی استادراهنماشون سپرم همینجوری رهاشون نکردم)، ولی یک نکته مهم هم توش بود و اون اینکه فهمیدم انقدری که من وسواس دارم سر جداول و نمودارها و اسلایدها، نیاز نیست در واقع کسی زیاد سردرنمیاره از اونها
ولی از راهنماییت توی دو سه روز اخیر استفاده کردم و از این بابت تشکر می کنم :303:
ماشین لباسشوییمون خراب شده
تعمیرکار بردش و بعدشم گفت نقشه سیم کشیش رو ندارم و نمیتونم درست کنم و از اونجایی که قدیمی هم هست ارزشش رو نداره بفرستیم یه شهر دیگه برای تعمیر
به همسرم گفتم بیا بریم یه لباسشویی بخریم گفت حالا می خریم عجله نکن گفتم خوب لباسهامون مونده گفت بذار توی تشت بالاخره می شوریمشون گفتم من که دستان حساسیت زده کارهای روتین رو هم با سختی انجام میدم گفت بذار لباسها رو خودم می شورم من هم دیگه سعی نکردم توی اون کار مشارکت کنم و گفتم باشه دستت درد نکنه
لباسها رو شست و متوجه شد باید هر چه سریعتر اقدام کنه برای خرید
می گفت رفتم به همکارام گفتم همون ظرف شستن کم بود حالا لباس شستنم به کارهام اضافه شده:311:
خلاصه که دیشب رفتیم دیدیم و قیمتشم توی اینترنت چک کردیم و احتمالا امشب میریم می خریم:310:
دادن سختی به طور عملی نه صحبت تئوری در موردش می تونه یک راه حل مناسب باشه راست میگی:104: