من مطلقه ام .عاشق مرد متاهل شدم .
با سلام
بنده 33ساله و همسر سایقم 37 سالشون بود و یه دختر 8ساله دارم .از اول ازذواجمون اختلافات شدید داشتیم و تو این ده سال بارها به مشاوره رفتیم و راهکارهای زیادی امتحان کردیم اما در نهایت به دلیل خیلی واضح ...همدیگه رو دوست نداشتیم و مورد پسند هم نبودیم ....یک ماه پیش به صورت توافقی از هم جدا شدیم
اما موضوع مهم اینه که من به شدت خلا عاطفی داشتم و انقدر شوهرم بهم بی توجه بود که خیلی آروم بدون اینکه خودم بخوام به یه مردی علاقه پیدا کردم (تو یکی از شبکه های مجازی )
و رفته رفته عاشقش شدم
این عشق که اولیمن لار تو عمرم تجربش و کرده بودم روح و روانم و به هم ریخته بود آشفته بودم و و چون زن مقید و نجیبی هستم عذاب وجدان شدیدی داشتم که با وجودی که متاهلم چرا عشق یه مرد دیگه رو به حریم قلبم راه دادم
ولی این عشق خلاهای روحی من و پر کرده بود
حس میکردم عمرم بدون عشق و این همه احساس ثقشنگ تو این زندگی هدر شده
شوهرم بیشتر از قبل از چشمم افتاده بود و دیگه تلاشی برا بهبود رابطمون نمیکردم
من تصمیم گرفته بودم جدا بشم و از این زندگی برم
راستش چرا دروغ بگم
من ترجیح میدادم همسر موقت مردی باشم ک ه عاشق هم شدیم
حتی شده مدت خیل یکوتاه
میدونم کارم حماقته
اما واقعا عشق عقلم و ازم گرفته بود
الان هم یک ماهه جدا شدم
ولی پشیمون نیستم
من زندگی تنهایی و بدون همسر و به زندگی بدون عشق ترجیح میدم
من یه زن به شدت عاطفی و احساسی بودم که همیشه تو اون زندگی نادیده گرفته میشدم
حتی بارها از همسرم خواستم بهم محبت کنه بهش میگفتم چرا بغلم نمیکنه بوسم نمیکنی میگفت همینی که هست از من انتطار عاشقی نداشته باش
بارها بهم گفته بود تو زن ایده ال من نیستی یا اگه شاغل نبودی تو رو میخواستم چکار و اتز این حرفا
یا مثلا دایم میگفت تو قدت کوتاهه متنفرم از زن چادری از زن چاق
این درحالیه که دیگران همیشه بهم میگن تو توپل و تو دل برو هستی شفافیت و زیبایی پوستم زبانزد فامیل خودشون بود همه از نجابت و پاکیم تو روش تعریف میکردن اما اون همیشه منو نمیدید و تو روم میگفت کاش زن فلانی مال من بود ......
- - - Updated - - -
الان درسته احساس رهایی میکنم
اما حس های متناقضی دارم
ازاینکه میخوام وارد زندگی یه زن دیگه بشم ناراحتم
من و اون اقا تو شهرهای مختلف زندگی میکنیم و ماهی یکبار همین بتونیم همو ببینیم
اما این برا من مشکلی نیست
ولی برا خانوم اون آقا ناراحتم و عذاب وجدان دارم
از طرفی هم همسر سابقم برای دادن حضانت دخترم به من یه شرط گذاشته :اونم اینکه اگه ازدواج مجدد داشته باشم دخترم و ازم میگیره
برای همین من برا اینکه خلا عاطفی و ...بتونم پرکنم فکر میکنم ارتباط با این اقا کمکم میکنه چون واقعا دوسش دارم
لطفا ارهنماییم کنید
کمکم کنید