اعتراف میکنم بله. از این تایپیک واقعا نتیجه گرفتم. ممنون.نقل قول:
توی تاپیک اون دوستمون هم داشتی اون رو به جای خودت می زدی.
میشل جان
این همه سال تلاش کردم که برسم به امروزم. حالا که رسیدم به امروز و سواد امروز بگم ok من نمیتونم!!! خدافظ ....
خودمو باید بکشم دیگه. حقم نیست؟ طبیعیه مشکل داشته باشم. وقت نتیجه گیری از یک عمر تلاشمه.
من مشکلم تو تالار داره تشدید میشه. بهتره یه مدت برم. با اولین موفقیت برگردم.
میشل من حرف زدم و عمل نکردم. میفهمی چقدر برام مهمه؟
[quote][در واقع بین حرفات برای ما سرنخ می گذاری تا ریشه ها رو بفهمیم/quote]
من با خودم این طوری حرف میزنم. سرنخ نیست درد دله.
خب مشکلات من تابلوئه. کمال گرای تنبل.
مشکل دیگه ای ندارم. همه چی خوب و اوکی هست. تن سالم زندگی خوب و آروم. خانواده ی خوب همه چی عالی خدا رو شکر.
من از زندگیم راضی راضی هستم
هیچی اززندگی نمیخوام. معنی زندگی هم برام رشد و کماله. همین که زندگیم تکراری نباشه برام کافیه. صبح پاشم احساس کنم به یه دردی میخورم بسمه.
پول داشته باشم کتاب بخرم. یا برم کنفرانسهای موفقیت یا مثلا فلان روانشناس رو از نزدیک ببینم. تئاتر هم دوست دارم.
ته خواسته هام از زندگی.
اما ته خواسته هام از خودمه که من رو وادار میکنه به شب بیداری. به تلاش. این که صبح پاشم ببینم به یه دردی میخورم!!! این به یه دردی خوردنم میره به سمت کمال گرایی.
این بحث مفید بودنم خیلی مهمه برام.
کمال گرایی مو دوست دارم و لازمش دارم اما حدش خیلی زیاده و تعوبق انداختن کارایی که حتما انجام خواهم داد که شده نوش دارو پس از مرگ سهراب....
و یک چیز دیگه دلم میخواد با همه متفاوت باشم.
ممنون که در کنارم بودی تا به نتیجه برسم. دیگه به کسی توهین نمیکنم. منظورم به خودمه :18: