-
عزیزم نمی دونم چه حکمتییه که تو همچین خانواده هایی پسرشون بر عکس داماداشون از اب در میان...
در هر صورت به همسرت بفهمون حالا با هر روشیکه به نظرت میاد که نه از تو میخوام برای خانوادم پولی خرج کنی ونه تو از خانواده من توقعی داشته باش الان مسئوا زندگی ما،ماییم و خودمون باید از پس خرج های زندگی پس بیایم درغیر این صورت مجبوریم اگه دخل و خرجمون نخوره باید بیشتر کار کنیم وکمتر خرج کنیم.قانعش کن. وگرنه توقعاتش به مراتب بیشتر میشود...
-
دوستان،گفته بودم که همسرم توقع بیجایی داره،من برا جهازم یک دست مبل آوردم،اما همسرم میگفت باید دو دست مبل میاوردی،من الان قصد دارم برا عید یک دست مبل با پول خودم بخرم،ولی اون نمیدونه که با پول خودمه،اگر بفهمه که با پول خودم خریدم داد و بیداد میکنه که وظیفه خانوادت بود،خودش هم که نمیخره،اگر هم بگم که پول رو خانوادم دادن شاید توقعش بالاتر بره،نمیدونم چه جوری بیان کنم که بعدا منتی سرم نذاره
-
سلام سحرجان
به نظر من که اصلا نخر. حالا شما دو دست مبل نداشته باشی خیلی اتفاق وحشتناکی نمیفته .ولی اگه بخری اون فکر میکنه روشش جواب میده.پس ادامه میده.
به نظر من حرفهای همسرت رو جدی نگیر. خیلی از مردها از این حرفها ممکنه از این حرفها بزنن یا خیلی حرفهای دیگه. اگر بخوای جدی بگیری هم خودت داغون میشی
هم باعث میشی اون رفتارش رو بیشتر ادامه بده.
-
در مورد این افراد هرچه بی تفاوتتر نتیجه بهتردختر این چکاریه میکنی؟؟؟؟
من اگه جای تو بودم میگفتم عزیزم همه یه دست مبل میارن هرچند جهزیه یعنی تهیه چیزهای اولیه و ضروری زندگی که باعث نشه اول زندگی به مرد فشار بیاد ما با این کمبود جا دودست مبل رو میخایم چیکار ؟؟؟؟؟
ایشالله خونمون بزرگتر شد با سلیقه خودمون بهترش رو میخریم
در ضمن لطفا در زمانهای خوشی با زبون سیاست و نرم به همسرت بفهمون که نباید چشمش به دست کسی باشه و تنها تکیه گاه شما ایشونه
بگو شما اینقدر شخصیت مستقلی داری که من گاهی از بعضی حرفات تعجب میکنم حتما شوخی میکنی و بعد خودتم بخند
بیشتر بهش یاداوری کن که نان اور خونه فقط خود همسرته
-
سلام سحر عزیزم
ببین من چند تا دلیل برای این توقع بیش از حد شوهرت نمیبینم
دلیل اولش::اینکه ایشون وضعشون از خانواده شما پاینتره و سطح مالی خانواده شما بالاتره و چشمشون به پول پدرته
دلیل دوم؛؛؛؛ایشون از اول که شما همسرشون شدی و هی نشستی پیشش از خانوادت گفتی و تعریف الکی و به قول خودمون امدی گفتی مامانم اینجور بابام اونجور خوب اینم وهم برش داشته نکنه مثلا داداشات یا دامادای دیگه بچابند و به این نرسه مثل ادمهای گربه صفت که خیلی از ما دخترها چنین اشتباه وحشتناک رو متاسفانه هر کدوممون به نوعی بهش دامن میزنیم
دلیل سوم""اینکه ایشون رو از اول خیلی خانوادت مخصوصا مامانت تحویلشون گرفته و هی جلوشون دلا راست شد و پذیرایی و فلان اینم فکر کرده خبریه و الان کار به اینجا رسیده
دلیل چهارم؛؛؛؛؛ اینکه خانوادش ادم های پرتوقعی هستند و اینم از اونها خط میگیره که بعید میدونم اینطوری باشه
دلیل پنجم ؛؛ادم تنبل و بی عار و بی درد و پر توفع که توقع داره بشینه و یکی بیاد یخچالش رو پر کنه
.................................................. .................................................. .................................................
حالا راه حل مسیله
۱_میتونی به خانوادت بگی هیچی ندند و شما هم نری و از مادرت هیچی نگیری به زبون خودمونی به حرفهای شوهرت بی محلی کنی انگار نه انگار
۲_هرگز و هرگز از پس انداز خودت چیزی به اسم خانوادت نگیر که اوضاعت بدتر میشه که بهتر نمیشه از چاله به چاه میفتی
۳_خیلی راحت و منطقی بشینی بهش بگی اقا همینه که هست مرد وضیفه خودشه برای خونه و زندگیش اثاث بگیره و خرج خونه بده که شوهرت از اون ادمهایی که یکی باید با زبون خودش باهاش حرف بزنه و دندون طمعش رو از ریشه بکنه
۴_اگه خانوادت خیلی لیلی به لالاش گذاشتند یه جوری که خودت از چشم خانوادت نیفتی بهشون بگی این کارها رو براتون نکنند اگه مادرت خانم زیزک و دانا و کاربلده بهش توضیح بده و بگو
۵_برای خودت حتما پس انداز مخفی داشته باش و اصلا به شوهرت و هیچکسی نگو که به گوشش برسه
۶_به شوهرت اصلا دور نده فکر نکنه خبزیه
-
خریدن مبل یواشکی با پول خودت ...... بدترین کاریه که می تونی بکنی :327:
-
سلام سحر جان
من خیلی وقته فرصت نمیکنم همدردی بیام و وقتی هم میام خیلی کم پیش میاد که احساس کنم لازمه نظری بذارم. اما مورد تورو که دیدم دقیقا برگشتم به 6سال پیش زندگی خودم
ببین راهی که تو میری رو من 6ساله دارم میرم
شوهر من به شدت پر توقع بود و دلیلش تفاوت مالی خیلی زیاد بین خانواده من و خودش فکر میکنم باشه و کلا اینکه خانواده من بسیار متوضع و خاکی ان
ببین من باجی نبوده که به همسرم ندم. با همین حرفا و دعواها از پدر من خونه گرفت (البته نصف بیشترشو نه همشو)،مسافرت خارج بسیار سنگین، ماشین، سرویس طلا، جهازمم که عالی و بی نقص بود الان هم موضوع سیسمونیه خیلی گرونه که بلاخره بعد 6سال من یکم دارم راه درستو میرمو اونچه که خودم صلاح میدونم عمل میکنم نه اونچه همسرم میگه از بابات بگیر!
هرچی میری جلو این انتظارات بزرگتر میشه
منم از همین جهاز برام شروع شد که باید یک اتاق کار برای همسرم درست کنیم (تخت یک نفره، میز تحریر، کتابخونه...)، یخچال حتما باید امریکایی اصل باشه و.... من به خاطر جلوگیری از دعوا و کم فهمی خودم همه اینکارارو کردم اما نتیجش چی شد سحر؟ الان بعد 6سال میبینم فقط شکل انتظاراتش هرروز عوض میشه
بعد جهاز حرف ماشین شروع شد چرا برای تک دخترش حتی ماشین نخریده! بعد ماشین خونه.... اینا تموم نمیشه کسی که چشمش به دست بقیس تا ابد همینه
حالا جاری من هم همین وضعو داشت اما چیکار کرد؟ یک قرون نذاشت خانوادش خرج اضافه بر سازمان کنن (یعنی مثلا جهازی که قراره باباش بده رو خوب دادن اما برادر شوهرم و پدرشوهرم هرکار کردن نتونستن هیچ پولی بابات خرید خونه از پدر جاریم بگیرن) اینقدر زیبا جریانو مدیریت کرد که شوهرش هم خونه خرید با پول خودش و چقدر هم برای خانواده جاریم و جاریم احترام قائله...
و واقعا میتونم بگم جاریم هنرمنده تو همسرداری
تو هرچی باج بدی هیچوقت فکر نکن عزت بیشتری نصیبت میشه بلکه فقط جا برای انتظار بزرگتری رو باز میکنی
پس هنوز اول زندگی هستی برو زن بودن رو یاد بگیر، خانم خونه باشه، ملکه باش تا همسرت احساس کنه اصلا در شانش نیست که چشم به دست کسی داشته باشه
-
ممنون از تمام دوستانی که راهنماییم کردند،مطمئنا به حرفاتون گوش میکنم و ان شاا... که به مرور زمان نتیجه رو ببینم.
دوستان،راستش من چند مدت پیش از کسی پول قرض گرفته بودیم،کم کم هم جمع کردیم که بهشون بدیم،این پول جمع شد تا چند روز پیش که من پیش پدر و مادرم در شخرستان رفتم و موقع رفتن هم به همسرم سفارش کردم که پول رو خرج نکنه،بعد از اینکه اومدم دیدم پول نیست،بعد که از همسرم پرسیدم اولش نگفت بعد گفت که به برادرش داده،قبلا هم گفتم که برادرش کلا از همه پول میگیره،اصلا هم نگاه نمیکنه طرف تو چه موقعیتی هست،البته همسرم خیلی تو دادن پول بهش دست و دلبازه،خیلی ناراحت شدم،برادرش هم بر نمیگردونه،در صورتیکه ما به این پول نیاز داشتیم،از دیشب هم با همسرم سرسنگینم،امشب احتمالا باهاش صحبت میکنم ولی نمیدونم چه جوری بیان کنم که بهش برنخوره!
-
سلام دوستان
متاسفانه امروز همسرم به شدت منو زد،طوریکه ورم و کبودی دارم.اولین بار بود که اینطوری کتک خوردم،منم تصمیم گرفتم برم خونه
مادرم،امروز واقعا امنیت جانی نداشتم،ترسیدم منو بکشه.بعدش خیلی راحت رفت خوابید.قبل از اینکه برم خونه مادرم،میخوام برم
خونه مادرشوهرم،بهشون بگم.
-
سر همون پولی که به برادر شوهرت داده دعوا شد؟
شما هم از اون پول سهم داشتی ؟( منظورم اینه شما هم پول گذاشتی تا بدهی را پرداخت کنی؟)