نوشته اصلی توسط
گلريز
ممنونم كه سرپرست سايت بهم پيغام دادن
فرشته مهربان ايشون به من مستقيم حرف اين كه دوست داره باهام ازدواج كنه نزده ولى توى صحبتهاش حرف علاقه به ازدواج هست. يك بار به من گفت پدرم وقتى همسن من بود سه تا بچه داشت، و براى من خيلى داره دير ميشه. بعد من سوال كردم از روابط گذشته ش و گفت اخيرا يك دوستى سه ساله داشتم كه فوريه گذشته تموم شد و من خيلى اذيت شدم. بعد از اون مدام تو سفر بودم، و اين سفرها كمك كرد كه بگذره ولى زياد سخت نگذره. من بهش گفتم علت تموم شدن رابطه چى بود كه گفت دختر خانم خودش با من كات كرد و گفت ديگه نميخواد ادامه بده. گفتم علتش چى بود؟ گفت علتش اين بود كه ديگه با من بهش خوش نميگذشت، گفتم به چه علت؟ گفت من پيگيرى نكردم، آزاد بود كه انتخاب كنه، گفتم به خاطر آزاد بودن يا نبودنش نپرسيدم به خاطر اين پرسيدم كه اگه مشكلى بود تو رابطه بعديت بتونى مهارش كنى. گفت من وقتى تو رابطه چيزى كم نذاشتم به خودم شك نمى كنم، بعد من پرسيدم شايد توقعش اين بوده كه بعد سه سال دوستى و زندگى ازدواج رسمى كنيد، گفت 1- اون خودش مايل به ازدواج رسمى نبود، من مايل بودم. كه من به شوخى گفتم مگه ميشه دخترى بتونه پيشنهاد ازدواج تورو رد كنه، كه خنديد و سر درد دلش باز شد و گفت تو سفرهاش متوجه شده دخترهاى اروپا و آمريكا خودخواه و سايكو و دعوايى و متوقع هستن و 2- اگه يه روز احيانا دستمزد بيشترى نسبت به مردشون دريافت كنن يا حس كنن ديگه مردشون خوب سرويس نميده مثل سيب زمينى داغ پرتش مى كنن اونور (دقيقا اصطلاح سيب زمينى رو به كار برد)دختر شرق ميانه رفتار بهترى داره و احترام ميدونه و عاطفه اى كه بهش ابراز مى كنيمم قدر مى دونه. بعد اون در مورد من پرسيد كه منم دقيقا مثل شما براش توضيح دادم كه روابط دوستى دختر و پسر تو ايران شرايط خوبى نداره و پسرهاى ايرانى بيشتر به خاطر رابطه جنسى وارد دوستى ميشن تا عشق و علاقه و اگه عشقى هم باشه تا الان سهم من نشده و به علت اين كه ما اين نوع دوستى رو تو جامعه مون نمى پذيريم من تا به الان رابطه جدى با كسى نداشتم، اونم تاا حدودى كه ابراز عقيده كرد من متوجه شدم خيلى اهل رابطه جنسى نيست و كلا مثل ما دخترهاى ايرانى كه حساسيم كسى بدون عشق با ما وارد رابطه بشه از بدون عشق وارد رابطه شدن متنفره
در مورد صحبتتون كه ميگين من مطرح كنم آشنايى فقط به قصد ازدواج حس مى كنم با توجه به حرفهايى كه ما قبلا زديم و عدم شناختمون خيلى خودمو سبك كردم اگه اين حرفو بزنم و خيلى زوده.
يعنى اصلا غرورم اجازه نميده من حرف ازدواج بزنم، اين كه ميگيد اون بياد ايران براى شناخت اون فقط براى كار مياد ايران و قبلا هم دوبار ديگه ايران اومده و تا حدودى فرهنگ ايران دستش هست. ولى قصد موندن تو ايرانو نداره، و يكى از صحبتهاى ما هم دقيقا همين بود كه اونى كه بايد جا به جا بشه منم چون اون كارش نميذاره بياد ايران موندگار شه و نهايت يكى دو هفته ميتونه بياد. كه من قصدم اينه كه آپريل كه ايران اومد من حتما مهمونى ترتيب بدم با خانواده من كاملا آشنا بشه. ولى خب دقيقا مشكلم اينه كه چطور شناخت رو بدون هيچ توقع به سمت ازدواج پيش ببرم و حس علاقه رو در اون تقويت كنم، مخصوصا كه فعلا از راه دور بايد اين كارو بكنم.