نوشته اصلی توسط
miss-golegandom
متاسفانه اصلا مشاوران خوبی برای راهنمایی ندارین
اینکه شما برای همسرتون مادری کنین و بزرگش کنین برای زندگیتون سمه.شما باید معشوقه همسرتون باشین نه مادرش در غیر این صورت همسرتون به جز مادرش که شما باشین یه معشوقه هم احتیاج دارن.
مادرتون بهتره برای دختر خودشون دلسوزی کنن نه کسی که رک و مسلم میگن علاقه ای به ادامه زندگی با شما ندارن.
باید خداروشکر کنین که الان متوجه شدین و همسرتون خیلی واضح بهتون گفتن تمایل به ادامه زندگی ندارن.
اصلا ایشونو تحسین نمیکنم ولی شما باید از موقعیت بوجود اومده استفاده کنین و احساسات رو بذارین کنار.
واقعیت چیز دیگه ای هست لطفا نه دل خودتونو خوش کنین و خودتونو گول بزنید و توجیح کنید.فقط دلتون به حال خودتون بسوزه.
واقعیت رو ببینید و منطق داشته باشین.
گفتن اینکه همسرتون نیاز به حامی دارن خیلی خیلی راحت تر از اونیه که بهتون میگفتن نمیخوان باهاتون زندگی کنن.
مطمعن باشین اگر مشکلشون عدم حمایت بود بهتون میگفتن نه اینکه برن سراغ اخرین مرحله و خیلی مکحم هم پای حرفشون باشن و عملیش کنن.
دوست من چرا خوابین؟لطفا چشماتونو باز کنید و حقیقت رو ببینید
دلایلی که همسرتون برای کار نکردن اوردن همه بهانه ای بیش نبود
مثلا که چی با این همه اصرار شما و یتنه هموار کردن مسیر این زندگی سر بگیره؟میدونین دارین چیکار میکنین؟دارین شوهرتونو مجبور میکنین با شما زندگی کنه.سر کار نمیره میگین بیا این کار.میگه بیا شهر ما میگی میام....
همسرتون گفته نمیخوام زندگی کنم شرایط اقتصادی و اخلاقی ازدواج هم ندارن حق طلاق رو هم دادن بهتون.اینجور زندگی نه تنها دوامی نداره بلکه حرف بزنین همه این موضوع رو میکوبن تو سرتون که زوری موندی تو این زندگی.