نوشته اصلی توسط
sphinx
یادمه تو یکی از پست هات گفته بودی تو دوران دوستی تون یه مدت با ایشون قطع رابطه کرده بودی و به اصرار ایشون برگشتی.در ضمن اشاره کردی که تو رابطه ت با مردها خیلی مغرور بودی.من فکر می کنم کل این جریان یه بازی تکراری بوده با شرکت مردی با اختلال شخصیت خودشیفته و دختری که به دلیل غرور طعمه خوبی برای ایشون بوده.ایشون با شما شروع به بازی کرده و برخلاف انتظارش شما از اواسط بازی یه حرکت غافلگیرانه کردید که بیماران مبتلا به این اختلال رو از پا درمیاره:ترکش کردید.خوب...حالا ایشون برای برد تو این مسابقه یه راه بیشتر نداره.این که مجددا شما رو به بازی برگردونه و این بار مطابق روال این اون باشه که شما رو ترک می کنه تا در بازی برنده بشه.شما اسیر بازی ایشون شدین و ندونسته به خاطر شرایط و موقعیت ات روز به روز بیشتر وابسته شدی.حالا ایشون بازی رو خاتمه یافته می دونه ولی شما نمی خوای این رو بپذیری.اینطور میشه که جای شما عوض میشه.حالا این شما هستین که به ایشون التماس می کنین که بازی رو بهم نزنه در حالی که دیگه عملا بازی وجود نداره و همه چیز تموم شده:اون شما رو بدست آورده و الان باید بره سراغ طعمه بعدی.
من جای شما باشم علی رغم این که از این بازی آسیب دیدم و غرورم لگدمال شده و خیلی چیزها رو از دست دادم ولی آگاهانه این بازی رو ترک می کنم تا آسیب بیشتری نبینم و بتونم فرصتی برای یه زندگی دیگه داشته باشم.مسولیت خودتو تو این شکست به عهده بگیر و بعد هم خودت رو ببخش.اجازه نده اطرافیانی که نصف تو هم درکی از دنیای امروز ندارن برای تو تعیین تکلیف کنن.همه سعی خواهند کرد تو رو شکست خورده نشون بدن.اهمیتی نده.مطمئن باش اون ها شکست های بزرگتری تو زندگی خوردن و کارنامه ای بهتر از تو تو زندگی شخصی شون ندارن و اگه با اعتماد به نفس برای تو نسخه می پیچن به دلیل تفاوت جایگاهشونه نه عقل و درکشون.وقتت رو تلف نکن و پشت توجیهات و بهونه های مثل این که می خوام تمام تلاشمو کرده باشم که بعدا فلان نشه... قایم نشو.هر ثانیه موندن تو تو این زندگی یعنی آسیب ببشتر.
پ.ن:چرا نمیشه با کاربرها تماس مستقیم داشت؟امینا جان می خواستم برات پیام بفرستم که امکانش رو نداشتم.