-
سلام آقای باغبان گرامی....
بازهم لطف کردید و با دقت و حوصله پاسخ دادید.متشکرم.:72:
حکایت شعله زردتون رو خودم دیدم و البته خنده ام گرفت..ببخشید...
درمورد علاقه به خودم حرف درستی زدین.با اینکه مورد تحسین اطرافیانم هستم اما خود خودم را آنچنان نه قبول دارم و نه دوست دارم...من در درونم این حسو دارم ولی در اجتماع خودی که در نگاه دیگران وجود داره میبینم و جاش نقش بازی میکنم..جالبه بدونید که احساس میکنم یک فرد غریبه رو دارم هدایت میکنم...دقیقا همون تعارض
..مشکل اصلیم هم همینه....
من به خودم ده میدم...نه...۱۵ میدم..
من همیشه سعی کردم مثل آفتاب باشم اما کمتر از اونی که میخاستم شد...دقیقا هم میدونم دلیلش همینه ولی چون از خود آرمانی ام فاصله دارم و متاسفانه احساس میکنم دارم زاویه دار تر از قبل میشم...این نگرانی ام به احساس ناخوشایندم دامن زده...تو کلاف پر رمزو رازی گیر کردم...که بیشک گذشته هم بی تاثیر نبوده...
راستی چطور این حالت ازخودراضی رو ازبین ببرم..قبلا با تغییر قالب میشد اما حالا پیداش نمیکنم:54:
-
سلام
ممنون ، شما لطف دارین .:72:
.....
چرا نمره 10 ؟
چرا بعدش گفتید 15 ؟
خیلی فرق داره ها !!!!!
از خودتون اگر راضی باشید ، باید بگید 20 !
حالا خود راضی یعنی چی ؟
ممنون .:72:
.............
پست اول شما نمی گوید که از خودتون راضی هستید !
راضی هستید ؟
خانم افسونگر ، شما خودتون را تو جریان رودخانه زندگی انداختید ؟
شاید غرق بشیم !!
نظر شما ؟
............................
واقعا گذشته مهمه ، به نظر شما ؟
بهتر نیست رها کنیم
شما می تونید یه جا بشنید و 10 دقیقه به چیزی فکر نکنید !!؟؟
برای اینکه بتونیم ، دایره عشق خودمون را بزرگتر کنیم - باید با خلوت خودمان ، مهربان باشیم !
باید سکوت فکر را یاد بگیریم !!
-
چقدر رویایی بود این تاپیک...همین دو ورق؟؟!! پس بقیه ش کو؟؟...تازه رفته بودیم تو حس و حال ها!!
-
اگر از طرف مردهاي خانواده هيچ محبت و دستگيري و كمك نديده باشي موضوعيت حس داشتن يك مرد دركنارت وجود نخواهد داشت و اگر هم بطور ايده آل محبت كافي و لازم در خانواده و اطرافيان ديده باشي و كاملاً تامين باشي ديگر احساس نيازي به نوازش و محبت مرد غريبه در وجودتون تحريك نميشود؟
احساس جنسي و غريزي هم برخلاف مردها در زنان بدون تحريك اوليه و تجربه و احساس ازين دست في البداهه شكل نميگيرد ولذا احساس نياز هم نميكني حتي اين تفاوت در مردها تا زماني كه رابطه جنسي را تجربه نكرده باشن با بعد از تجربه لذت و تحريك جنسي قابل مقايسه نيست براي همين هم پسرها ممكن است سالها دير ازدواج كنند ولي بعد از جدايي زياد نميتوانند صبر كنند. حالا به هر شكلش.
آرزوها و اهداف انسان كه در تلاش براي رسيدن به آن باشد و فرصت ديگري براي تحريك ساير نياز منديهاش نخواهد داشت و ساير موضوعاتي كه دوستان اشاره داشتن؟
در هر صورت يا بايد در معرض تحريك و مقايسه و تجربه و هدف قرار دادن اين موضوع باشيد كه با طرح اين سوال بنظرم داري وارد اين احساس ميشوي و جاي نگراني نيست بزودي بايد بفكر كنترلش باشي؟؟و ممكن است احياناً تفاوت فيزيولوژيكي در سيستم فيزيولوژيتان باشد كه يك تست پزشكي ضرري ندارد البته با فعال شدن افكارت در اين زمينه خودش حل ميشود.
موضوع بعدي هم در كنار انتظار همه براي ازدواج همگي هم از گرفتاري و بدرد نخوردنش و سلب راحتي و آزادي حرف ميزنن لذا انگيزه اي براي آن مخصوصاً برا افراد مثل شما كه عقلاني فكر و عمل ميكنيد نميماند و ايجاد نميشود . لكن بايد هم در ورطه اي بيافتيد كه نياز به همراه و احساس و همدم داشته باشيد با انتخاب كارها و سرگرميهاي مرتبط و براي آيندهتون و سلامتي لازم ميباشد .
-
سلام روزتون بخیر:72:
مواظب احساساتتون باشین یه بارگی فوران میکنه:311:اینو بزار به حساب شوخی
خودتو حبس کردی دیواری به دور خودت چیدی اسمشو گزاشتی
عدم نیاز اون وقت دنبال چراااااش هستی ؟؟؟
شما فوق العاده انسان حساس و با احساسی هستی
منتها نمیدونم چرا احساستو خاموش میکنی اگه درست حدس زده باشم
تا حالا مجلس ختم رفتین دیدین دقت کردین اون فامیل نزدیک مرحوم
یه تعدادشون بیشتر صدامیکنن حرف میزنن در حین گریه کردن اره اینا بیرون گرا هستن
در اوج زمان اوج احساسشون را بروز میدن
در مقابل یه تعدادی با وجود اینکه نزدیکن ولی خیلی عادی برخورد میکنن
نکه اینا ناراحت نیستن منتها شخصیتشون برون گراست و متاسفانه
جزو گروه اسیب پذیرن
ولی دسته اول خیلی زودتر حالشون بهبود پیدا میکنه ممکنه بهشونم ارم صبوری بزنن
یا دیدین بعضیها چه راحت قربون صدقه میرن احساس درونیشون را حتی به غریبهام میگن
بقیه بهشون ارم مهربونی میزنن یا ممکنه ذاتن مهربون باشن
چقدر خوبه در هر حالی انسان خودش باشه و خودشو پنهان نکنه پشت هزارتا اما اگری که
شاید اتفاق افتد روزی یانه؟؟
گاهی وقتا ادم زیادی در رابطه با چیزی اطلاعات داشته باشه میشه مایه دردهسر
میشه باعث استرس ترس نا بهنگام کلیات خوبه بدونی ولی بخای وارد جزییات بشی
باعث افسردگی میشه و باعث میشه ادم در تصمیماتش شک وشبهه داشته باشه
موفق باشین
-
سلام بر دوستان...
آقای حسین ۴۰ شما درست حدس زدید. من در موقعیتی قرار گرفتم که احساس میکردم این جرقه ها-منظورم در حد پذیرش نیاز-داره شکل میگیره و از این بابت خیلی برای خودم خوشحال بودم.اما باز فراتر از عقل اما در ذهنیت خودم منطبق بر عقل رفتار کردم و همه چیز برخلاف انتظار پیش رفت.
از این موضوع خیلی برای خودم متاسف شدم....و وقتی خودم رو واکاوی کردم به ریشه مشکلم رسیدم. همون عدم برانگیختگی حس نیاز و شاید عدم توجه به اون که باعث میشه سایه سنگینش رو رفتارام بیفته و همه چیزو نمود بدم -حتی وقتی دارم اصلاحش میکنم-....با اینکه اصلا نمیخام اینطور بشه....
من در انتهای این ماجراو البته با توجه به سنم احساس شکست خفیفی کردم که باعث شد این تاپیک رو بزنم....تاشاید چاره ای بشه..از اون موقع هم دارم خودم رو با همون عقل!!! تمرین میدم....شاید بگم میخام این احساس شکست رو به سمت نیاز واقعی جهت دهی کنم.......
و اما در مورد محبت مردان اطرافم...بله محبتشون خوب و گاهی بیشتر از خوب بوده..ولی فکر نمیکنم دلیلش این باشه..همانطور که خودتون علامت سوال هم زدید.....
هلنای عزیز...
من خودم رو پنهان نمیکنم اتفاقا برعکس همیشه و هر روز سعی دارم بهتر از روز قبل باشم و خیلی جاها موفق بودم...در این موردهم همینطور.سعی دارم این نیازی که در درونم هست به بیرون هدایت کنم....وجودیتش رو باید ظاهر کنم...سعی من همینه......اما از انفجارش هم میترسم:-)
آقای باغبان گرامی..
در تاپیک صندلی داغ واقعا نکات جالب رو خوب حدس زدید....من خیلی سخت میگیرم و باید همه گره هارو با ساده کردن موضوعات باز کنم...وقت زیادی دارم براش صرف میکنم.....باقی سوالات هم بدون جاب نیستند اما هنوز دارم فکر می کنم..تمرین میکنم و همه سوال و جوابارو مرور می کنم....پاسخ دادن از نظر من در این مورد احتیاج به زمان داره و نمیخام فی البداهه باشه....میخوام تغییر رو تو پاسخهای خودم ببینم....