با سلام
آقای بهزاد 10
نمیدونم شما چرا با بغض صحبت می کنید................من واقعا به کمک های شما دوستان احتیاج دارم ......کمی با آرامش از تجربتون که به حال الان همسرم بسیار نزدیکه برای من بگید و کمی منصف تر باشید.
من دختری هستم که تازه 10 ماهه عقد همسرم شدم و سه ماه از این 10 ماه رو از ایشون دورم و 7 ماه قبلش هم بهدیدارهای کوتاه از ترس خانوادشون محدود شد.
و از نظر همسرم هم گناهی ندارم که مستحق جدایی باشم......اینو درک کنید که من دنبال مهریه نیستم و خدا رو شکر پدرم وضعیتشون مطلوبه ولیاگرحتی استخاره کردم چون واقعا سرگردانم زیرا نظر کسایی که 10 ماهه با من و همسرم و خانوادهامون کار می کنن اینه که همسرم با وجود همه ی مسایل، بعد از ده سال دیگه هم به حل مسله نمی پردازه.......و کاری از دست شما بر نمیاد......و اونااز این عامل برای در امدن همسرم از حالت خنثی من رو به این کار تشویق میکردن که من سه ماهه مقاومت کردم.......راستش اگر استخاره خوبم میومد بازم دلم راضی نبود..........
حالا که نمیخوام کاری کنم........پس این بحث رو فعلاولش کنید.
من به خانوادشون برچسب نمیزنم........اونا واقعا اهل روستان و شوهرم بزرگ شده ی روستا هستن و به من در مورد روابطشون با روستا دروغ گفته بودن............اونا اغلب اوقاتشون در خونشون در روستا به سر میبرن و من در خواستگاری از شوهرم پرسیدم تا چ حد نیار به رفت و امد به روستا هست ،ایشون واضح فرمودند من پر کارم و وقت ندارم برم و سالی یکی دو بار.....منم بهشون گفتم من از روستا بدم میاد و اگر شما بیشتر میخواین برید من نمیتونم همراهیتون کنم، ایشون خیلی روشن و محکم گفتن من اگر بخوام هم وقت نمیکنم و شما اگر هم لازم بود من برم،نیازی نیس بیاین.....ولی خانوادشون در جریان صحبت پسرشون نبودن و هر هفته انتظار دارن من با اونا بدون همسرم برم......این در حالیه که من نه وقتش رو دارم و نه انرژی برخورد با رفتارهای غیر عادیشون ..............با این حال روستاشون بیشتر از خونه ی شهرشون رفتم........البته شوهرمم همراهی کرد.....پس برچسب نیس واقعا روستایی هستن.........
از مسایل جزیی میگم چون مسله کلی وجود نداره.............و خودمم نمیدونم چرا اینطوری شدن!!!!!
شما سنگین میشید چون مدام با همسرم همزاد پنداری می کنید.....ولی رفتار همسرم با شما فرق داره..............شما قطعا به خواستگاری و حرفهایی که میزدید به چشم یه خنده بازار که فقط دروغ بگید نگاه نمیکردید......پس بیاید و در کنار من به موضوع نگاه کنید.........من مجبور نبودم وارد این شرایط بشم ولی با دروغهاشون شدم......8 ماه تلاش کردم منطبق بشم و راه وسطی رو پیدا کنم که تا حدی موفق شدم..............
در مورد پیام رسمی 1 ماه و نیم پیش این کار رو به پیشنهاد مشاورم کردم که ایشون با من قرار گذاشتن و طی صحبتهایی که کردم باهاشون خیلی راحت گفتن :اگه میتونی خودت درستش کن.......من گناهی ندارم که پدر و مادرم اینطورین و مثال زدن همونطور که بچه ی یه پدر معتاد کاری از دستش بر نمیاد و تقصیر اون نیست منم تقصیری ندارم که پدر و مادرم اینا هستن و کاری از دستم بر نمیاد..............گفتن الان تو این وضعیت آرامش دارم چون هم تو هستی هم اونا میدونن ما قطع رابطه هستیم و کاری بهم ندارن........گفتن من طلاقت نمیدم.........حق نداری باهام رابطه برقرار کنی چون اگه اونا بفهمن زندگیم خراب میشه باز......بعد از تو زن نمیگیرم و همینطوری راحتم.......
بهشون گفتم خوب نباید از بلاتکلیفی دربیایم؟ گفتن من راحتم........دو سه سال باشیم.......منم چندتا سفر مهم دارم که برام اولویتن و کارهام که رسیدگی میخوان..........گفتم اگر بعد از سه سال راضی نشدن چی؟
گفتن بعدش طلاق توافقی.........منم هر چی رفتم باز حرف بزنم تمایل نداشت............با خوبی از هم جدا شدیم.......
حالا اگر میخواین کمک کنید بگید: باید سه سال صبر کنم؟
خود شما اگر همسرتون کاری نمیکرد تا کی کاری نمیکردید؟
در ضمن با خبرم شوهرم با یک انرژی مضاعف به کارهاشون و سفرهای تفریحی آموزشیشون رسیدگی میکنن.......اصلا انگار من تو زندگیشون نبودم.............
فقط راه حل بدید................مثل همین پیام که گفتید..............من انجام داده بودم نتیجه نگرفتم............میشه بازم راه حل بدید؟
- - - Updated - - -
سلام کیانا جانم............عزیزم من واقعا نمیدونم چی بگم!!!!!!!!!!!!
من با بعضی حرفات موافق نیستم و با بخشی موافقم.........
من وقتی مینویسم عقاید مذهبی عجیب و غریب یعنی مثل شما به خودم معترضم و این رو بعد از جلسات مختلف مشاوره فهمیدم................
منم موافقم که مسایل اونها کوچیکه و همه ی ما متعجبیم که چرا اونها میخوان من و همسرم از هم جدا بشیم............حتی شوهرم هم متعجبه..............
اون صوتی ها رو قبلا گوش کردم، الان راه حل بده عزیزم................خسته ام........رفتار پدر شوهرم رو چطور تفسیر میکنی؟