-
سلام دوستان :72:
حال و هوا چرا ساکته ؟ حالتون خوبه ؟ شاد و سرحالین ؟ :peach::peach:
منم موندم خوبم یا بد چون بعضی وقت ها حال بد عین حال خوبه ,حالا خود بخوان حدیث مفصل زین مجمل ...
یسری فکرایی دارم که عملی کردن اون میتونه عین فاجعه یا یه اتفاق خوب(برعکس فاجعه چیه ؟) باشه اما نمیتونم
چون مرزهای عقلانیتش رو تشخیص نمیدم چون از اول این مساله رو کج و معوج طی کردم الان هم مسیرش خیلی روشن نیست اینجاست که " دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم؟!"
عقل بیچاره هم زمانی میتونه درست عمل کنه که داده درست بهش بدی تا پردازشش کنه اما از اطلاعاتم هم مطمان نیستم ....
بالاخره این موها رو تو اسیاب که سفید نکردیم میخواهیم مساله ای عقلمان را نوازش دهد تا قبول بشه جدا احساسات ادم رو بازی میده
اینه نتیجه مساله ای که تقریبا احساسی(حالت غلبه ) در موردش تصمیم گرفتم احساسی که اعتباری بهش نیست به هر بادی میرقصه .
الان میفهمم احساسم رو میتونم به اختیارم دربیارم اما فعلا در عمل اوردن یکم اضطراب اوره ادم گاهی چقدر دیر میفهمه کل زندگی میشه ازمون و خطا اونم برا کسی مثل من که گوشم بدهکار نیست باید خودم به نتیجه برسم .
خلاصه اوضاعی درست کردم برای خودم تهش رو نمیدونم چی میشه
انگار منتظر نشستم تا امداد غیبی بیاد و راحت تصمیم بگیرم ولی فکر کنم اینطور نیست بایدخودی نشون بدم که جراتشو ندارم :316: (الان اینطوریمه حال و هوام )
ولی مطمانم دستگیری میکنه و من رو با این اوضاع تنها نمیذاره .حالا شما هم یه دعایی بکنید دعای من در این مورد به خصوص فکر کنم مقبول نیست
خدا حاضر نیست باهام مذاکره کنه :suspicion:شما یه چیزی بگین.
دیگه چه کنم !!!! **********************
ازین ها بگذریم راستش قصد اومدن به حال و هوا رو نداشتم تا اینکه اسم دو تا از دوستان بسیار بسیار قدیمی که مدتها نبودند رو دیدم و خوشحال شدم ولی باز از خودم نوشتم :18:
اون ها کسی نیستند جز blue sky:72: و خار پشت :72:
خوش اومدید بچه ها بیایین از حالتون بگین خوبین ؟ چه خبرها ؟
********************
پاییزه کار خود گر به کرم باز گذاری ای بسا کیف که با بخت خداداده کنی (وازه ای که بجای کیف بود بخاطرم نیومد )
نگران نباش مواظب سلامتیت باش اما و سواس نشو .:72:
نباش مواظب سلامتیت باش اما و سواس نشو .:72:
-
با سلام به دوستان گرامی
آب زنید راه را هین که نگار میرسد مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
از دیدن حضور مجدد سرکار خانوم نادیا-7777 تو تالار همدردی بسیار خوشحال شدم.
ان شا الله باز هم از نظرها و راهکارهای اثر بخش ایشون تو تالار همدردی استفاده بشه.
-
سلام دوستان
حال و احوال شما چطوره?
من خوبم
یکی دو سال اخیر هم نسبتا پربار بود
البته خوشبختانه یا شوربختانه هنوز در عالم مجردات بسر میبرم
با خودم عهد کرده بودم که دیگه پامو توی کافه ها و کاباره های همدردی نذارم
ولی خب یه شب هزار شب نمیشه !
ممنون و موفق باشید
-
مي توان در قاب خيس پنجره
چك چك آواز باران را شنيد
مي توان دلتنگي يك ابر را
در بلور قطره ها بر شيشه ديد
مي توان لبريز شد از قطره ها
مهربان و بي ريا و ساده بود
مي توان با واژه هاي تازه تر
مثل ابري شعر باران را سرود
مي توان در زير باران گام زد
لحظه هاي تازه اي آغاز كرد
پاك شد در چشمه هاي آسمان
زير باران تا خدا پرواز كرد.
سلام
خداروشکرکه بارون بارید...ازدیروزاینجا داره بارون میباره...
چقدرخوبه...چقدرآرامش بخشه این رحمت الهی...
همگی غرق درشادی...همه مردم شهر.
شهربعدازمدتها رنگ تمیزی به خودش گرفته...هرکسی یه جورایی شکرخداروبه جامیاره...
یکی باسجده شکر...یکی نمازشکر...
صبح زیبایی شده...دل انگیز...شورانگیز...
فوق العاده ست...
چقدرخوبه که خداروداریم...که ماروازیادنبرده بود...
ممنونم خدای بزرگم.
-
سلام.
یک هفته مشهد بودم.
اصلا نتونستم برای خودم دعایی کنم.هرچی فکر میکردم هیچی برای خودم به ذهنم نمیرسید.
اما به یاد بقیه بودم. برای اون شخصی هم که فرشته مهربون گفته بودن مشکل داره دعا کردم.
کلا زیارت هامم زیارتهای قدیم..........
-
درود
دیشب خیلی خوب بود شاید بشه گفت خیلی عالی بود جزو محدود دفعاتی بود با مهدیه سادات بازی کردم عادت بدی دارم مثل بقیه مردها دراز میکشیدم جلوی تلویزیون دیشب ولی خاموشش کردم باهاش بازی کردم خیلی خوب بود و هم به من خوش گذشت هم به اون و خانومم چقدر ورجه ورجه کردم یه آهنگ کودکانه گذاشته بودیم هی بالا پایین میپریدم و اینور و اونور میرفتیم اونم خودشو لوس میکرد همش الکی میرقصید آخه یه کلیپ چند وقت قبل نشونش دادیم یه بچه 2یا3 سال پوشک بسته بودن بهش برزیلی بود فکر کنم میرقصید اینم خوشش اومده اداشو در میاره :58:
شاید بشه گفت دیشب زندگی کردم :227: یاد توصیه دوستان افتادم شاید نشه ساعات بودن در کنار همسر و فرزند را بیشتر کرد ولی میهش کیفیتش را بالا برد :104:
عکسش خیلی زیباست تا دیدم یاد بانو پاییز افتادم و نوشتش هم واقعا عالی
http://s5.picofile.com/file/81427399...d15aeb687f.jpg
زندگیست دیگر!
همیشه که همه رنگهایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش...
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند....
پ.ن:امضاء جدیدمو خیلی دوست دارم :43:
-
سلام و صد سلام به تمامی یاران همیشگی
ممنون آزرم
جان، یکی مارو تحویل گرفت این وسط
دو سه روزی بود حالم خیلی گرفته بود بخاطر مشکل سیستمی که در دادگاه وجود داشت
و باعث ابطال یکسال رفت و آمد و وقت و هزینه های بالایی که در این راه دادم شد.
اونم فقط و فقط بخاطر درست نخوندن نامه دادگاه توسط قاضی!!! که البته تقاص این
اشتباه رو من بیچاره پس دادم نمیدونم چرا؟!! و تمام این پروسه رو باید دوباره از اول طی
کنم (خدا از سر تقصیرات بزرگانی که باید مشکلات رو حل کنن ولی در عوض سنگ جلوی
پای مردم میندازند بگذره)-در دل کردم ،بلوکم نکنید حالا
:81:
ولی دیروز با نامزدی رفتیم بیرون تا حال و هوام عوض شه (چه لووس)
الان خداروشکر خوبم و میخوام بشینم مشکلات بچه ها رو بخونم ببینم چی به چیه
یاحق
-
سلام به همگی
امیدوارم که حال و احوال همه خوب باشه.
اینقدر خوشحال شدم پست نادیا7777 رو اینجا دیدم و خوشحالتر از اینکه اشاره کردن به نامزدیشون:43:
نادیا جان :72: یادتونه اون موقع ها قرار بود لباسامون را تا یقه بدوزیم و بعد هر وقت نزدیک عروسی تون شد خبرمون کنید که بریم یقه مد روز واسه لباسمون بگذاریم:311: فکر کنم دیگه باید واقعا به فکر یقه باشیم.:43::310::43:
از زهره و بقیه دوستای اون دوران خبر دارین؟
گل پسرتون خوبن؟
ان شالله که کارهای دادگاهتون به زودی زود حل بشه و خبر حل شدنش رو چند تا پست دیگه همین جا بنویسین.
عه وا ، داشت یادم می رفت نامزدیتون رو تبریک بگم. چه مرد خوشبختی هستند این آقای نامزد. ان شالله که در کنار هم خوشبخت باشید:43::72::43:
-
فدای شما صبای عزیزم
حقیقت اینه از زهره خبر ندارم ولی امیدوارم هرجا هست سالم و خوشبخت و شاد باشه
از پدربزرگ و آقا آرش هم آخرین خبری که دارم مال خیلی وقت پیشه که حالشون خوب بود و مشغول زندگیشون بودن
از پسرم هم خبری ندارم متاسفانه چون رفتن لندن و آدرسشون عوض شده و پدرش هم آدرس جدید رو نمیده متاسفانه...
آره عزیزم یادمه میگفتم لباساتونو بدوزین اما یقه هاشو ندوزین که به مد همون روز بدوزید :311:
ممنون بایت تبریکت.فعلا داریم آشنا میشیم البته یه مقدار رسمی تر..خانواده ها در جریانن..ببینیم اصلا بدرد هم میخوریم یا اینکه کلا خداحافظ شما :311:
برای کار دادگاه هم امید به خدا..من سپردم به خودش
یاحق
-
سلام.
حتما تا حالا شده که وقتی روی دست چب خوابیدید صدای نبضتون رو توی گوشتون شنیده باشید.
دیشب من داشتم میشنیدمش.
کی گفته ضربان قلب غیرارادیه؟!!!!!
دیشب وقتی میخواستم نزنه نمیزد. جدی میگم. حتی دستم رو که میداشتم روی قلبم نمیزد.
بعد خواستم تند بزنه تند زد.
خواستم دو تا تند بزنه دو تا با فاصله ...دقیقا همینجوری شد.
دوباره خواستم نزنه. نزد.
دیشب کلی سرگرم بازی دادن قلبم بودم و چه حرف گوش کن بود.
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !