دوستان حواسا جمع که حال و احوال نشه اتاق چت لطفاً:305:
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان حواسا جمع که حال و احوال نشه اتاق چت لطفاً:305:
سلام مهربانان همدردی. :43:
میدونید یکی از فانتزیام چیه ؟
اینکه "مدیر همدردی " ، "فرشته مهربان"، "بالهای صداقت" و دیگر مدیران و مسئولان هم بیان تو تاپیک "حال و احوال" پست بذارن و از حالشون بگن. :43:
الان که بانو "فرشته مهربان" پست گذاشتن، فکر کردم از حال (خوب و همیشه آرامشون ) گفتن، خوشحال شدم :) بعد ضایع شدم :)))
من خوب هستم و اکثرا آروم.خدارو شکر. تمام روز مشغول کارم و شب هنگام با یه خستگی دلنشین ، یه رضایت از مفید بودن روزم به خواب میرم و سخت به خودم میپردازم. همه چی خوبه.
سپاس از خداوند
سپاس از جهان
سپاس از خانواده، دوستانم و شما خوبان
:43:
و باز اینکه :
امسال سرو کارم افتاده با تعدادی کودک، اونهم برای یک برنامه ویژه که ...........................، بعضی از این یک روز در هفته هایی که با آنها هستم ، آنقدر برام جذاب ، پر تجربه ، و ایده آفرین است و از بازی با ذهن آنها برای رفتن به سوی تفکر عمیق روی پدیدها و موجودات و حکمتها و درسهای آنها لذت می برم که گاهی وجد آفرین می شود که قبل از اینکه خود به آنها محتوای مد نظر را بگویم با این به کار گیری ذهن و فکرشون سوق داده می شوند به سوی اینکه خود محتوا را استخراج کنند و ...... هرچه زمان می گذرد می بینم تیز تر و تیز تر می شوند و سرعت استخراج و رسیدن به مقصدشون بیشتر و جذاب تر می شود و ....... وسعت نظرشان بیشتر می شود و گاه به جوانبی توجه می کنند که ذهن من نرفته بوده و برای من خیلی حرفها دارد و از طرفی افسوس می خورم از غفلت غالب خانواده های کشورمان به اینکه پرورش فکر و ایجاد عادت به تفکر و آیت بینی را که باعث عمیق شدن فرد و کمرنگ شدن جذابیتهای سطحی می شود را در دستور کار ندارند که البته شاید بلد نیستند . راستی اگر امکان فراگیرشدن فراهم گردد چه نسلی خواهیم داشت در آینده !!!!:303: .
در کل دعای خیر برای برکت در اوقات و زمان و عمر و پر بار بودنشان را ملتمسانه طالبم .
آری بسیار بسیار ملتمس دعایتان هستم :323:از آنجا که بسیار بسیار به اثر همراه شدن دلهایتان و همسو شدن دعاهایتان و سبزنه دستهایتان اعتقاد دارم با تجربه اثراتش در پیش ترها
و ...... زندگی با ریتم آرام و رضایت بخش و شیرین که همه و همه از لطف بیکران خداست جاریست اگر گاهی تلاطمی هم پیش می آید باز هم لطفها در آن نهفته که حیفم می آید نام مشکل را برآن بنهم از آنجا که هرچقدر هم سختی داشته باشد باز هم شیرینی دارد چون .........
چونِ آن در اینجا و این مجال ناگنجد
به قولی
.................................................. ................... با اینا زمستونو سر می کنم:310:
.................................................. ................... با اینا خستگی هامو در می کنم ( خستگی نداشته البته :311:)
سلام دوستان عزیزم:72::43:
بهترینای من حالتون خوبه!؟
گفته بودم زودی بر می گردم دیدین !! برگشتم !!! هدفم ترک اعتیاد بود که بحمدالله سربلند بیرون اومدم...:227:
خیلی دلم براتون تنگ شده بود :54: خوشحالم که اینجام...
شکر خدا پسرم حالش خوبه ممنونم که دعاش کردین خدا خیرتون بده...
منم حالم خوبه زندگی آروم ، همسر مهربون و پسری دوست داشتنی دارم...راضی ام به رضای خدا
خیلی دوستون دارم:43:
سلام
ازاحوالاتم اگه بخوام بگم بایدگفت داغونم!!!هم روحی وهم جسمی!
فک کنم دوباره چندروزی خونه نشین شدم
امیدم بازفقط به خداست حتی توی اون شرایط فقط خودش روصدا میزدم!!
سلام...:72::72:
آرام دل خیلی خوشحالم که برگشتی دوباره ..وااای این دختر های ناز و خوشگل رو از کجا پیدا میکنی؟؟؟:43: راستی برای قلب پسر گلت رفتید دکتر؟؟؟
یه مدت خیلی کم میومدم سر میزدم .الان که اومدم دیدم وااای چه خبره ؟؟ مخصوصا تو تاپیک کل کل!!! جای آقا رضا و فرشته اردیبهشت واقعا خالیه:302:
منم خدا رو شکر خیلی خوبم و کار و درس هم خوب پیش میره ...:18:
یادمه پارسال این موقع برف میومد ولی الان هیچ خبری نیست..البته بهتر چون من اصلا زمستون رو دوست ندارم خدا کنه زود بگذره:203:
.
سلام.
.
حس خوبی دارم. آخه مدتها بود دنبال جواب سوالم بود که چرا تا زور بالا سرم نباشه کارهام رو انجام نمیدم؟
به نظرم می اومد که سوالم بی جوابه ، چون کلا روی سوالم اشتباهه!!! به نظر می اومد که چنین مسئله ای تو جهان هستی جایگاهی نداره و صرفا بازی و بهانه است!!!
اما نه سوال من اشتباه نیست. این یه درده!!!
عقل و منطق حکم میکنه که وقتی چیزی رو باور میکنی پس نباید مشکلی باشه!!!!
باور میکنم با تمام وجودم که مردن خیلی آسون تر از فکر مردنه!!!
قسم میخورم با تک تک سلول های بدنم که بیکار بودن کشنده ترین زهر دنیاست!!!
اما دانستن کجا و عمل کردن کجا؟
من میدونم که باید کارهام رو به آخرین لحظات موکول نکنم اما .....
دچار تضاد زیادی با خودم هستم که بالاخره من کی ام!!!! آیا من همینم یا نه؟ مشکل کار من کجاست؟ کجا باید دنبالش بگردم ؟ این گره کور چطور باز میشه؟
همیشه توی ذهنم بود که چرا همین که کوچکترین احساس زور بالا سرم باشه من میشم یه دختر فعال، و تا آخرین لحظه جنگنده !!! خبری از کم آوردن و آه و ناله و بعدا و ... نیست.
همه ی برنامه هام سر جاش و منظم و مرتب ، اما در فاصله ی کوتاهی قبل از رسیدن به انتهایی ترین لحظه!!! نه تو فرصت مناسب و در زمان فراغت بال و به قول خودمون الافی!!!!
ولی همین که دیگه اضطرار و زور و تنگی وقت نباشه، میشم یه دختر تنبل، ناتوان که منتظره یکی بزنه زیر گوشش تا بیدار بشه. و دیگه بهتره زیاد نگم که تبدیل به چی میشم!!! اما دقیقه 90
بودن برای من یک امر عادیه!!!
اما امروز در کمال ناباوری جواب سوالم رو گرفتم!!!
لحظه ی با شکوهی بود. مثل کشف کردن یک راز بزرگ!!!!
بله یک راز بزرگ بود. راز وجود پیچیده ی من. وجود یک انسان.
این راز اونقدر وجودم رو لرزوند که شاید حدود یک ساعتی گریه کردم. گریه ای از سر ناراحتی به خاطر روان تخریب شده ام و از سر شوق برای یافتن شناختی دیگه از وجود پر از خالیم!!!
رازی که کشف کردم زیاد هم نا آشنا نیست.
باور کردن این که چیزی به اسم دوست نداشتن خودم تا این حد!!! حتی دور افتاده ترین گوشه ی ذهنم رو تحت تسلط بی رحمانه ی خودش داره، برام سنگینه.
واقعا چقدر تو روند تشکیل ریشه ی تفکراتم سهیم بودم؟ بی عدالتی تا کجا باید وجود یک انسان رو تخریب کنه؟
تا جایی که تمام هوش و استعداد یک فرد نه من که صاحب هوش زیر متوسطم، بلکه هر فردی تو هر گوشه ی دنیا ، تحت تاثیر رفتار و برخورد چند نفر انسان نما ، اینقدر داغون بشه ؟
گناه یک بچه چیه که سهمش از زندگی اطرافیان داغون تر و ناتوان تر از خودشه؟
باور کردن اینکه میتونستم فرد دیگه ای باشم فقط و فقط اگه دستی مهربون تر و عاقل تر بالا سرم داشتم ، اشک رو از چشام سرازیر میکنه.
من بدبختی رو یاد گرفتم چون بهم یاد دادن. من بدبخت نبودم!!!!
میتونست جور دیگه ای باشه.
فهمیدم که چقدر من آیینه ام. آیینه ی چیزهایی که ازش متنفر بودم !!!! در کمال تعجب اعتراف میکنم که من تکرار میکنم کارهایی که ازشون متنفرم!!!
به هر حال هر روز که میگذره اطمینان قلبی ایم بیشتر میشه که من باید پپذیرم و تغییر کنم. با یک جا موندن و روی یک نگرش پافشاری کردن برای من نتیجه ای نخواهد داشت.
سلام به همه دوستای خوبم ...
دیشب حالم خیلی بد بود کل یگریه کرئم فقط گفتم خدایا خودت کمکم کنه و اون مشکلی که نو ذهنم داشتم رو گفتم حلش کن خدایااااااااااااااشکرت همون دیشب مشکلمو حل کرد اما خیلی باید مراقب باشم که دوباره پیش نیاد الان حالم خوبه خداااارو شکر .... خداخیلی خوبه ... همیشه کمک میده ... واقعا بیشتر اوقات صدامو شنیده .... اما تو بعضی مسائل هم نه ....حتما به صلاحم نیست یا میدونه جنبش رو ندارم .....
فقط از یه چیز خیلی ناراحتم یه همکار دارم که کافر ... همش وقتی میبینه نماز میخونم یا خدا خدا میکنم یا حتی تو شرایط معمولی که هیچ حرکتی نمیکنم میاد از کفر میگه بهم اعصابم بهم میریزه اصلا دوست ندارم به حرفاش فکر کنم چون دیوونه کنندست ... دعا کنید همه بندگان خدا رو ...
سلام سلام سلام
من خوبم الحمدلله :310:شما :
خوبید ؟:72:
خوشید ؟:72:
سلامتید ؟:72:
ان شاء الله که هرسه را هستید ......
حضور و وجود بهار زندگی را در تالار می بینم ..... چه عجب بهارجان .... از این طرفا ......!!! انگار که سرت خیلی شلوغه ، سخت کار و درس و ... لابد ؟
در هر حال خوش آمدی که مرا خوش آمد ز آمدنت ...امیدوارم هر از گاهی بیایی و از حالت هم باخبرمون کنی ، دوباره نری پشت سرت را هم نگاه نکنی
سلام
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد...
اميدوارم حال همه دوستان و عزيزانم در اين سايت خوب باشه و هميشه شاد و پيروز و موفق باشيد
از تمام دوستاني كه از من يادي كرده اند سپاسگزارم
بسيار خوبم... هر چند بسيار شلوغ..
پيروز باشيد
با سلام و احترام
به به ، جناب sci کارشناس محبوب همدردی.
با خودم گفتم چرا امشب تالار اینقدر سنگین شده، بالا نمی آد. پس شما تشریف آوردید.
ما خیلی منتظر شما هستیم.
شما کسی نیستند که اگر نباشه معلوم نباشه.
گرچه سایه مطالبی که در اینجا دارید همیشه بر سر ماست. اما مشتاق هستیم به هر اندازه و حتی اگر کم هست شاهد مطالب و اندیشه های تحسین بر انگیز شما باشیم.
سلام و عرض ادب جناب sci
چه عجب شما از همدردی یادی کردید !!!
درسته سرتون سلوغ هست و امورتتان فراوان اما اینجا وجود مفید شما مورد نیاز هست و امیدوارم بیشتر شاهد حضور و راهنماییهای مفیدتان به اعضاء باشیم
ان شاء الله که به لطف خودش برکت در اوقاتتان افتد و سهمی را هم به همدردی اختصاص دهید .
به نظر من که خدمت به خلق اللهی که از طریق همدردی یاری می طلبند خودش برکت در وقت و حال و روزگار آدمی ایجاد میکنه ..... اینو به حساب رندی بگذارید ها نه افاضات عقیدتی :311:
در هر صورت باز هم میگم که حضور مفیدتان در تالار مغتنم است و نبودتان هم پیدا و آشکار بخصوص با پستهای شما که مکرراً مورد لینک دهی دوستان راهنمایی دهنده قرار می گیرد و باقیات صالحات شده برای شما .
خداوند شما را همواره قرین لطف خود بدارد :323:
سلاااااااام
امروزچه خبره توی همدردی!!!
چقدرخبرهای خوب...
مادرشدن کاملیا...
پست آقای sci...جناب sciخیلی خیلی خوشحال شدم بادیدن پستتون...شما خیلی طرفداردارین ها...
حالا من میخوام یه خبری بهتون بدم...
فردا عازم سفرهستم...
به جایی که نمیتونم ازش بگم چون بایدبرم وبیام بعدبهتون بگم.
دارم میرم به دیداریار...
دارم میرم کربلا....
هنوزباورش واسم سخته...دعا کنیدکه سفرخوبی باشه.
روزاولی که تصمیم گرفته شد بریم همش میگفتم آخه مگه من چکارکردم که امام حسین منودعوت کرده!!!باورتون نمیشه میخواستم قبول نکنم فقط به این دلیل که لیاقت زیارتش رودرخودم نمیبینم...
همیشه آرزوداشتم اول به اون معرفت عمیق نسبت بهش برسم بعدبرم...اما چه کنم که دعوت شدم واین افتخاری باورنکردنی ست واسم.
اونجا به یادتک تک تون هستم...قول میدم
حلال کنید اگه باعث رنجش کسی شدم...
میخواستم رفتنمون قطعی بشه بعدبیام بگم.
فقط دعا کنیدمشکلی پیش نیادوبه امیدخدافردابریم...
پاییزه عزیزم پستت رو که خوندم اشکام بند نمیومد خوشحالم برات عزیز دلم...پاییزه انشاالله میری اونجا خودت و فرزند آیندت رو بیمه میکنی...پاییزه مهربونم انشاالله بعد از برگشتنت(سلامتی بری و برگردی) خبر بارداریت رو میدی به یاری امام حسین...
کاش منم لیاقتشو پیدا کنم خیلی کربلا دلم میخواد همیشه این شعرو با خودم زمزمه میکنم :
هرشب میخونم با شور و نوا کربلا میخوام ابالفضل ....ذکر سجود نمازم شده کربلا میخوام ابالفضل...جدایی هم حدی داره آقا کربلا میخوام ابالفضل
ابالفضل کربلاییم کن...ابالفضل نینواییم کن:54:
عزیزم بیا بغلم خداحافظی کنیم دلم برات تنگ میشه مراقب خودت باش
سلام
اهوکی، خانم پاییزه من اصلاً اشتراک گرفتم که بیام این خبر رو در مورد خودم توی تالار حال و هوای یاران همدردی بدم از دو ماه پیشم ویزام که از سفر قبلی رفته بودم آماده بود ، ولی شما پیشدستی کردین ، اینجا رو دیگه برا من بیچاره کلکلستون نکنید اینجا به هر چی بخواید اعتراف میکنم.
کس نمیـگوید که یــاری داشـت حق دوســتی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
.................................................. .................................................. ...........................................
دوستای خیلی خوب همدردی من هم ان شاء الله عصر چهارشنبه راهی سفر اربعین نجف تا کربلا هستم و البته با توجه به شرایط احتمال داره سفرم یک ماهی طول بکشه(با یک گروه مستند ساز میرم) و از دست بی مزگی های من چندی آسوده باشید:
اول از همه به شدت طلب حلالیت میکنم از دوستان خوب همدردی مخصوصاً
مدیر همدردی
بانو فرشته مهربان
بانو رزا
بانو آبی بیکران
و همه دوستانی که نمیدونم ولی ممکنه از من رنجشی داشته باشن ،به بزرگواری خودتون حلال کنید
مطمئنا به یاد همه دوستان همدردی هستم ،به قول یکی از دوستان میگفت اینجور موقع ها من کنار دعاهای مهمم ستاره میزنم بعد به زرف میگم اونجا که میری بگو قاصد دعاهای ستاره دار فلانی هم هستم ، من هم اگر لیاقت داشته باشم خیلی خوشحال میشم قاصد دعاهای ستاره دار یاران همدردی باشم. فدای همتون
بانو پاییزه گرامی نگید دیگه حامد خودش رفته من دیگه دعاش نمیکنما ،اصلاً از این خبرا نیست من خیلی گناه دارم اگه به یادتون موندم خیلی التماس دعا ازتون دارم و من هم حتماً به یاد شما هستم.
از بانو آرام دل، بانو ترمه ، بانو دختر بیخیال ، بانو کاملیا، بانو کیمیا ،بانو پیانوزن ، حامد تنها ، عامورضا ، خاله قزی ، داداش پارسا و همه وهمه طلب حلالیت میکنم و حتما به یاد همه همه دوستان همدردی هستم.
خیلی برای ظهور امام زمان دعا کنید خیلی خیلی خیلی ، ریشه همه غربت های ما غیبت آقامون هست .
التماس دعا.
وای همه که دارن میرن کربلا خوش به حالتون:54:
خواهش میکنم مارو فراموش نکنید حتما برامون دعا کنید خیلی خیلی محتاج دعا هستیم :203:
پاییزه جان اقا حامد شما هم حلال کنید :302:
خیلی سلام و ارادت
راستی دیدم ریحانه خانم هم لایک زدن یادم به آواتار ایشون هم افتاد ، آواتار ایشون هم بله دیگه (http://www.hamdardi.net/thread36343-25.html#post363487)
آقای بهجت میفرمودند:
اهم آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات و ممات معصومین هیچ فرقی وجود ندارد
مطمئنم شما هم زائر هستید چون:
نقل قول:
اولين جنگى كه در دوران زمامدارى اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) اتفاق افتاد، جنگ جمل بود.لشكر على (عليه السلام ) در اين نبرد پيروز شد و جنگ خاتمه يافت .
يكى از اصحاب حضرت كه در جنگ شركت داشت ، گفت :دوست داشتم برادرم در اينجا بود و مى ديد چگونه خداوند شما را بر دشمن پيروز نمود. او نيز خوشحال مى شد و به اجر و پاداش نايل مى گشت .
امام (عليه السلام ) فرمود:آيا قلب و فكر برادرت با ما بود؟گفت : آرى !
امام (عليه السلام ) فرمود: بنابراين او نيز در اين جنگ همراه ما بوده است .
آنگاه افزود: نه تنها ايشان بلكه آنها كه در صلب پدران و در رحم مادرانشان هستند، اگر در اين نبرد با ما هم فكر و هم عقيده باشند، همگى با ما هستند كه به زودى پا به جهان گذاشته و ايمان و دين به وسيله آنان نيرو مى گيرد.
ما رو هم توی زیارت های قلب های باصفاتون از یاد نبرید.
سلاااااام...:72:
امروز خیلی بی حوصله بودم گفتم یه سر بیام تالار ..با کلی اتفاقات و خبرهای خیلی خوب مواجهه شدم...
آشتی کردن آرام با همسرش... آشتی کردن آقا روزبه با خانومش.. سفر پاییزه جون و آقا حامد عزیز...
دیگه خبرهای خوب از کامیلا ...خلاصه باور نمیکنید به قدری خوشحال شدم که قابل توصیف نیست :43:
باور کنید این اتفاقات خوب از تاثیر دعاهای دسته جمعی هست که برای هم میکنیم ....
دعا کنید من هم یه روزی بیام اینجا و خبر خوبی از خودم براتون بگم:47:
:72::72::72::72:
سلام سلامخیلی وقته که وقت نکردم بیام همدردی... یعنی خودم هم می خوام از فضای همدردی بیام بیرون تا یه مدتی....امروز اومدم یه سری بزنم....گویا همه حالشون خوبه... خیلی خوشحالم... خیلی خوشحالم که خبرهای خوبی هست....
خیلی خوشحالم که بعضی از هم تالاری هامون عازم سفر کربلا هستند و واقعا بهشون غبطه می خورمو از اینکه برای خواهرها و برادرانشون تو این سایت دعا می کنند واقعا قلبم به شادی در می آید.....امیدوارم زیارتهاتون قبول باشه..... و هر کس که کربلا رفت برای بچه های همدردی هم دعا کند که زیارت امام حسین قسمتش شود...
خوش به سعادتتان.......و از تمام کسانی که به یاد من بودند و از من احوالپرسی کردند بسیار سپاسگزارم...
به نام خدا
سلام
آنان که به نظر خاک را کیمیا کنند / شود آیا که گوشه چشمی به ما کنند
اینقدر کم میتونم بیام همدردی که حتی روم نمیشه که بیام اینجا از حال و احوال این روزها و شبها بگم!!
شاید کمی پررویی باشه بعد از مدتها بیام و اینجا فقط بگم که به شدت نیازمند دعاهای خیرتون هستم اما مگه نه اینکه موقع شدت و فشار آدم یاد دوستان خوبش میفته؟! حالا من هم زیر کوهی از فشارهای مختلف دارم کم میارم و اومدم که شاید خدا بواسطه دعاهای شما خوبان منو از این همه فشار نجات بده.
ماههاست که زلزله های بالای هشت ریشتر توی زندگیم دارند منو نوازش میدند و همه در عجب این همه شدت در بازه زمانی کوتاهش هستند! بعضی روزها در هنگامه درگیری با مشکلات و در جریان قرار گرفتن موردی غریبه و آشنا ، و ابراز آنها بر عدم امکان راهی برای کمک رسانی ، حس میکنم شدم یک نمونه منحصر به فردی که داره انواع شدائد روش آزمایش میشه و دیگران دارند از بیرون شیشه آزمایشگاهی منو میبینند و تنها کاری که از دستشون بر میاد ابراز تعجب و ترحمشون هست!!!
براستی اگر تنهایی قبر هم شباهتی به این شرایطم داشته باشه (که یقیناً بدتر از اینه) واقعا سخته!
فردا میخوام برم برای مقابله با یکی از اون پس لرزه ها ، شاید دعای یک دلشکسته ای بتونه خروارها آوار رو از روی زندگیم برداره.
آرزومند شادی دلهایتان هستم.
.
در پناه حق.
سلام(میدونم پستم جای مناسبی نیست ولی امان از بی شارژی :47:)
کاش یکی باشه منو بشناسه
کلی لابه لای ایمیل هام گشتم تا پسوردمو یادم بیاد
خوبم.خداروشکر
همسرمم خوبن خدارو شکر
الان گفتم دیگه همه خبرارو:18: عقد کردیم و اگه خدا بخواد بعد از صفر میریم سر خونه زندگیمون:43:
اینجا اومدم تمام روزهای تلخ و شیرین گذشته ام یادم اومد.دو سال از اون روزا گذشت.روزهای که فک میکردم آخر دنیاس و دیگه آخر زندگیمه و.... حالا بعد دو سال فکرام برام خنده داره
ممکنه سخت گذشته باشه بهم ولی مهم این بود که تلخ یا شیرین ,گذشت:43:
الان که بهش فکر میکنم به خودم میگم کاش به جای اون همه غصه و گریه و...روزهایی که کنار پدربزرگم بودم از نعمت وجودش استفاده میکردم تا این روزا وقتی میرم سر مزارش هی نگم ببخش باهات خیلی خوب نبودم آقاجونم
.کاش ازون هوای بکر بیشتر استفاده میکردم.
کاش وقتی بابام ایران بود کمتر لجبازی میکردم و انقد روزها رو برا هممون سخت نمیکردم تا این روزا وقتی تو اسکایپ میاد اولین جمله ام این نباشه که بابا کاش دوباره از نزدیک همو ببینیم
میتونست خیلی بهتر و آروم تر همه چی بگذره.گذشت ولی چه قد سختش کردم تا بگذره
میتونستم بیخیال و رها از زندگیم لذت ببرم ولی هی به نقطه سیاه ها زل زدم و سفیدیا رو ندیدم
این روزا دیگه کم کم یاد گرفتم مثبت ببینم .از بالا ببینم.زندگی رو برای خودم و همسرم و خانوادم شیرین کنم
یه کم هم از همسر تعریف کنم :18:
.یه فرشته اس که خدا لطف کرده و سر راهم گذاشته:43:
واقعن صبرش فوق العاده اس.یه مرد واقعیه که خیلی چیزا ازش یاد گرفتم
مهربون و با محبت وعاشق در عین حال صبور و منطقی:312:
هر روز که میگذره بیشتر عاشقش میشم:228:
بخش زیادی از این حال خوبمو مدیون دعای خیر شماهام.ممنونم:72::46:
خدایا شکرت:46:
بهترین ها رو برای همتون میخوام:72:
سلام ترانه خانوم
من شما رو نمیشناسم پیشنهاد میکنم شما هم منو نشناسین:311:
ولی از اینکه حالتون خوبه خوشحالم
انشاالله همیشه خوشبخت و سعادتمند باشیدhttp://roozgozar.com/piczibasazi/zib...r.com-1143.gif
سلام دوستان خوبم
چه خبرا؟ ما رو نمی بینید خوش می گذره؟
وای که چقد کم رنگی سخته ها انگار می خواستم بترکم :311:
دلم برا خیلی از دوستام تو همدردی تنگ شده بود:228: همین که دیدم هستن کلی ذوق کردم انشالله هر جا هستین خوشحال و سلامت باشید
از اینجا به فرشته مهربان عزیز و مدیر بزرگوار سلام و خدا قوت می گم
دیدم دکتر sci عزیزم تو همدردی هست خیلی ذوق کردم و خیلی خوشحال شدم خیلی ارادت دکتر نمی دونم پیاممو می بینید یا نه و اینکه منو به یاد دارید یا خیر اما باید عرض کنم من هنوز سر حرفم هستم بیاد شمال باهم بریم طلوع خورشید دریای مازندران رو از نزدیک ببینم (ی کلبه درویش داریم درخدمتتون باشیم)
و چندتن از دوستان خیلی عزیزم در همدردی پدر بزرگ عزیز (گت پبر) ریحانه خانم بزرگوار (خواهر گلم) داداش روزنه عزیزم و مرد در صحنه همدردی دادا خاله قزی و مسافر زمان عزیز ترانه خانم صبا خانم و و و و... از دیدن مجدد همتون خوشحالم
من فردا امتحان دارم از صبحم دانشگاه بودم هیچی جزومو نخوندم
امشب قراره شب بیدار باشم :82:
خب ما بریم که زودتر بتونم تموم کنم جزوه رووووو:325:
فعلا
:72::72::72::72::72::72:
ترانه خانم، بسيار خوشحالم كرديد! اصلا و به هيچ وجه خودتون رو سرزنش نكنيد! هرگز!!
سرزنش امروز راهي براي آغاز فردا نيست، تكرار ذهني گذشته، زيبايي و زندگي امروز رو رقم نمي زنه! فقط امروز رو خراب مي كنه
خوب و شاد باشيد
صابر عزيز، شما رو بياد دارم و براي شما بهترينها رو آرزومندم
ســــــــــــــــــــــــ ـــــــلام
خـــــــــوشحالم که خوشحالید:43:
خوشحالم که تالار پر شده از خبرهای خوب:310:
خوشحالم که ترانه جونم خوشبخته:43:
خوشحالم که قدیمی ها میان تالار.
(من با همه اعضای تالار یکی یه دور هم دوره بودم:58:) از این بابت هم خوشحالم و سالهای بعد با تبدیل شدنم به فسیل در همدردی نقشی در تولید نفت این سرزمین بازی خواهم کرد:311:
از حال ما بپرسید، خوبیم به لطف پروردگارمان :203: و در همه حال نیازمند دعای خوبانی چون شما :43:
زائرین، خانم های باردار، قهر کرده های آشتی کرده، تازه عروسا، خونه دار، بچه دار، زنبیلت رو وردار بیار:
یک سبد عاطفه دارم، همه ارزانی تو:72:
درود
آقا احتمالا امروز خیلی روز خوب و مبارکی هستش جناب sci هم تشریف اوردند خدایی خیلی ذوق زده شدم دیدم ایشون پست گذاشته ایشالله بازم تشریف بیارن و ما و سایت همدردی از نظرات زیبا و گرانبهایشان استفاده کنیم:72:
مدیر عزیز تر از جانم :43: آقا دلخور نشو حسودی هم نکن سالار سایت همدردی فقط خودتی الکی هندونه زیر بقل جناب sci گذاشتم گول بخورن بازم تشریف بیارن :58::311:
پ.ن:با روانشناس جماعت خیلی حال میکنم خدایی جو.اب رو ببین از نظر روانشناسی به همه موضوعات نگاه میکنن و نظر میدن اگه مثلا بگید مرغم این هفته دو روز تخم نذاشته قشنگ میشینن نیم ساعت در این مورد از منظر روانشناختانه گفتمان میکنن :58: (آقا شارزمونو ازمون نگیریا شوخی بود فقط):302:
- - - Updated - - -
راستی صبا_2009 فکر کنم مدیر جان داشت سایت میزد شما پشت در سایت خوابدیه بوده بودی :58:
سلام ترانه خانم
من هم شمارو میشناسم .... اون زمان من عضو سایت نیودم ولی تاپیک هات رو دنبال میکردم ....
اتفاقا خیلی دنبالتون گشتم ... ولی نام کاربریتون یادم نمی اومد
خوشحالم که روزهای خوبی داری ...
همیشه شاد باشی :72:
من با اینکه از مهر ماه عضو شدم ولی از 4 سال پیش با این سایت آشنا شدم و از مطالبش استفاده کردم.هر پستی آقای sci مینوشتن من زودی میخوندم و نکاتش رو کپی میکردم.آواتارشون هم خیلی برام با نمک بود.خلاصه ارادت خاصی نسبت به ایشون پیدا کرده بودم و همش دوست داشتم دوباره از حضورشون تو سایت فیض ببریم.جای پاشون که برای همیشه توی سایت خواهد موند و خیلیییییییییییییییییی خوشحالم که برگشتن و ما رو بی نصیب نذاشتن.
ایشالله همیشه شاد و تندرست باشند.
یه جای دور دور دور
یه آسمون پر از صفا
من و تو و ستاره ها
همش غریب و بی صدا
خدای من خدای خوب و مهربان من
کی گفته که
جنون محض ملکوت
آبیه حتی وقت سکوت
من و من و اندیشه هام
من و من و شهر حضور
خیلی وقته نیومدم حال و احوالم مزخرفه
به قول خودم هم زندگی همین مزخرفیه که هست پس یا بپذیرش یا حرص بخور
میشل کجایی؟
دلمان تنگ نوشته هایت است
باران بهاری
مسافر زمان
وای که من آلزایمر زمانم سیگنالتونو دارم
حتی تصویر ذهنیتونو
عشق می آید
خواب می رود
و جنون یکپارچه می تازد
حتی فرشته ها هم
به خلقیت بشر
توسط تو
در عجبند
تو دیگر کیستی ای همه ی هستی
سلام قدیمی ها پارتی کلفتا :311: ماشاالله همتون یهو اومدین که تشکر و لایک جناب مدیر نصیبتون بشه:58:
الآن دقیقا من حسودیم شد :103:
خارج از شوخی خوشحالم میبینمتون:72::72::72:
- - - Updated - - -
دوستان گلم فردا نوبت مشاور ژنتیک دارم همه چیز مشخص میشه که شرایط دوباره مادر شدن رو دارم یا نه !!!!
الآنه که پر از استرسم دست و دلم به کاری نمیره
یعنی میشه !!!!!!
التماس دعا
ترانه من تو رو میشناسم توسلطان تغییری
ریحانه ممنونم ازت
صابر جان ممنون که یادم کردی داداش
همتون عزیزین
ترانه ازدواجت رو تبریک میگم
:72:
صبای عزیز همیشه پست هات خاص بودن و قشنگ .
واسه منم دعا کنین بیماریم دوباره عود کرده.
سلام
چقد خوبه یه جایی آدم دوستایی داره که بی دلیل دوسشون داره
چه روز خوبی بود امروز برای من
جاتون خالی نمره ای شدم دیشبم از خستگی ۱ خوابم برد
هیچی ۴۰ صفحه رو صبح ی ساعته خوندم
امروز خیلی روز قشنگی بود برام
خیلی خسته ام اما پر انرژیم
خونه ما فعلا تو مایه های جشن تولده خخخخخخخ پیش پیش رفتن استقبال
نگرانشونم ی وقت شکست عشقی نخورن:311:
روزنه عزیز داداش خوبم خوشحالم می بینمت و از ته دلم برات دعا می کنم
آرام دل خواهر عزیز ان شالله با خبر های خوش بیای تالار و براتون دعا می کنم
یا علی
عنوان پست: آقای محمد 93 ، شما به عنوان یکی از اعضای بی انضباط و قانون گریز همدردی ، حال و احوالتان چطور است؟
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمام بییندگان عزیز ، حال و احوال ما در این روزها بسیار خیط ‼ میباشد…:biggrin:
دوستان خیلی عذر میخوام بخاطر به کار بردن واژه رکیک و بی پدر و مادر و بی ناموس "خیط" ، اخه هر چی فکر کردم کلمه ای بهتر از این کلمه پیدا نکردم ، اصلا من و شما که این حرفا رو با هم نداریم که … خوب اگه کلمه ای بهتر و رساتر بود ، دریغ نمیکردم از شما که…:biggrin:
راستش چند وقتی یا شاید چند ماهی هست که دیگه از به دست اوردن چیزی خوشحال نمیشم … مثلا یادمه جوونتر که بودم برای خودم کلی لیست اهداف بلند و بالای مادی و رفاهی داشتم … برای خودم کلی برنامه ریزی میکردم که فلان تاریخ فلان ماشین رو بخرم ، فلان تاریخ به فلان درامد برسم .. به فلان نقطه کاری و شغلی برسم و بهمدان نقطه ایران و به پشمدان نقطه جهان سفر کنم و خلاصه کلی از این خوشحال بازیها.. حالا اینها به کنار … دیگه هیچکس ندونه شما که بهتر از هر کسی ............
بقیه در ادامه مطلب
خیلی خوابم میاد!!!!!
تمام هفته عین تراکتور! کاررکردم امروز می خواستم بخوابما....دیشب خواهرم زنگ زد ماموریت داد بهم....باید برم یه بازاموزی بجاش بشینم و حضوری بزنم اونم تا ساعت 1......:102: از 6 بیدارم .......می خواستم بخوابم تمروز به خدااااااا:302::302:
ز حال من اگر پرسی...
به جز دوری ملالی هم اگر باشد
تو خوش باشی خیالی نیست...
نمیدانم که از خاطر بردی نام مرا یا نه...
ولی این را بدان هرگز...
خیالم از تو خالی نیست...
مانند هیزم های شومینه می سوزم و پایان ندارم...
"درد یعنی این":54::54:
من خیلی فکر کردم....خیلییییییی.....بیاید نزاریم هیچی ناراحتمون کنه...چون واقعا از ناراحتی دوستام ناراحت میشم.
سلام
امشب غم سنگینی روی دلم هست…
معمولا این مدل غم زمانی سراغم میاد که غم و مشکل یکی دیگه رو ببینم و از دستم برای رفع اون مشکل کار زیادی برنیاد…
امشب جایی جلسه بودم .. وقتی اون جلسه تموم شد ، اخرش اعلام کردن … یک خانمی هست که بارداره و میخواد وضع حمل کنه ولی متاسفانه شرایط مالی خوبی ندارن .. همسر ایشون ظاهرا دچار حادثه ای شده و دچار معلولیت شده و خلاصه در این شرایط مالی بد ، هزینه وضع حمل رو ندارن و هر کسی هر مقدار در توانش هست مبلغی کمک کنه تا از این طریقی به ایشون کمک کنند.. بماند که در اخر پولی که جمع شد اینقدر رقم ناچیزی بود که حتی بعید میدونم هزینه چند روز شیر خشک اون بچه ،شاید بیشتر تامین نشه …
دلم گرفت … از غمی که خانواده ای توی این شهر دارن و دست من از حل اون کوتاهه….
فکر نکنید من یک پیرمرد 40-50 ساله هستم که از زنم جدا شدم
نخواستم موعظه کنم فقط خواستم بگم امشب ناخوش احوالم.
سلام دوستان عزیزم خوبین !!!زیاد اون پست بالا رو جدی نگیرین:227:
من حالم خوبه توپ توپم...
واسم دعا کنید
دوستتون دارم اندازه دنیا:43:
آرام دل عزیز امیدوارم همیشه توپت پر باد باشه و فردا نیای بگی کم باد شده!:tennis: