بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
من و برادر شوهر خواهرم چهار ساله که به هم علاقه مندیم خانواده ی من از روز اول موافق بودن ولی خانواده ی اونا گفتن باید شرایط اولیه مثل سر بازی و خونه و ..
درست بشه ما هم 4 سال صبر کردیم تا سربازیش تموم شد خونه خرید وشغل مناسب پیدا کرد منم سر کار رفتم و پس انداز خوبی واسه زندگی مون جم کردم
حالا بعد این همه مدت مامانش میگه نه بهانشم اینه که دو تا خواهر از یه خونواده نمی گیرن ولی اینا بهانست حالا بگین من چی کار کنم از یه طرف زندگی خواهرم رفته زیر سوال
از یه طرف احساسات ما
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
خب خودش به مادرش چی گفته ؟؟؟
چرا اولش گفتن آره الان میگن نه ؟؟ مگه اون موقع نمی دونستن شما دو خواهر هستین و اونا دو تا برادر ؟؟ الان فهمیدن ؟؟
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
دوست خوب سلام
معمولا وقتي شرايط ادمها تغير ميكنه توقع اطرافيان هم بالا ميره.شما اشتباهي كه مرتكب شديد اينه كه زماني كه اين تصميم را گرفتيدبايد انها را متعهد ميكرديد.
اما با شرحي كه نوشتيد بايد ببينيد برخورد طرف شما با رفتار خانواده خود چگونه است.او بيشترين تاثير را در خانوادش داره.صبور باشيد.اگر خانواده ها پا فشاري شما را ببينند نرم تر مي شوند.
به خدا توكل كن.
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
سلام دوست عزيز
اون آقا پسر هم شما رو دوست داشتن؟ حالا نظرشون چيه؟؟؟ اكثرا ميگن وقتي پسرا ميرن سربازي و ميان خيلي عقايدشون تغيير ميكنه؟ آيا مطمئنين اون آقا پسر عقيده شون عوض نشده؟
زندگي خواهرتون چطوره ؟ مشكلي ندارن؟خوشبختن؟؟؟ شايد توي زندگي خواهرتون مشكلي هست و حالا مادر شوهرش فكر ميكنه كه اگه شما هم با اين يكي پسرشون ازدواج كنين زندگيتون خوب نميشه؟؟؟؟
اگه اون آقا پسر نظرشون عوض نشده و خواهرتون هم خوشبخت باشن و مادر شوهرش ازش راضي باشه .... حتما مشكل از جايي ديگه است...شايد مثلا مادر شوهر خواهرتون يك دختر ديگه رو براي آقا پسرشون در نظر دارن(مثلا دختر خاله ..دختر دايي...)
البته اينها همگي شايده .... خودتون بايد متوجه بشين كه ايراد كار كجاست.
موفق باشين
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
بله اونم منو خیلی دوست داره و متاسفانه به خاطر همین دوست داشتن سر مخالفت مادرش چند برخورد تند با داشته که اوضاع رو وخیم تر کرده شما می دو نید توی هر ازدواجی یه سری دلخوری به وجود می یاد
مثل مسئله ی مهرو خرید عروسی و جاهازو ... این مسائل برای خواهر منم بود و متاسفانه اونا آدمای بهانه گیری هستند و از هر چیزی ایراد میگیرن سر همین چیزا بین دو تا خانواده گاهی اختلاف می افتاد ولی بعدش تموم می شد ولی اونا تمومش نمی کردند و یه مسئله ای رو هی کش می دادن الانم پسرشون می خواد که تنها اقدام کنه ولی خانواده ی من به خاطر زندگی خواهری تنها شرطشون رضایت اوناست زندگی خواهر من زندگی خوبی ولی همون طور که گفتم به خاطر یه سری مسائل پیش پا افتاده مشکلاتی بوده که اونا سعی می کنن بزرش کنن
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
عزيزم
من نميدونم چرا وقتي دو نفر همديگه رو دوست دارن خانواده هاشون چرا هي اين وسط سنگ ميندازن و مانع ميشن.تاحالا كسي رو نديدم كه كارشون خيلي خوب و بي دردسر پيش بره.از اين موضوعات واسه همه پيش مياد.
خوب اگه از اون آقا پسر مطمئنيد كه هم دوستون داره و هم اينكه از هر لحاظ به همديگه ميخورين و كاملا از انتخابتون مطمئنين بايد يك فكري واسه مادر شوهر آينده تون بكنين
خانواده تون درست ميگن . درسته كه اون آقا پسر استقلال مالي و .... داره و به خانواده اش احتياج نداره و اصلا به رضايت اونها واسه ازدواج نياز نداره و ميتونه خودش تنها بياد خواستگاريت ولي اين در صورتيه كه شما نخواين توي آينده با خانواده اش رفت و آمد داشته باشين و خانواده اش هم ديگه هيچ كمكي بهش نميكنن. شما با همچين شرايطي حاضرين ازدواج كنين؟
البته خوب بعضي ها هم مثل اين مادر مخالفت هاي بيش از اندازه و غير قابل تحمل دارن. به قول دوستمون مگه ايشون نميدونستن كه شما و عروسشون با هم خواهرين؟ مگه علاقه ي شما بعد از ازدواج خواهرتون نبوده مگه بعد از مشكلات پيش اومده واسه خواهرتون نبوده؟ اونها اگه نميخواستن شما رو بايد همون اول بهتون ميگفتن نه الان!!!!!!!!!!!
حالا هر جوري كه شده بايد مادر اون آقا پسر راضي بشه... البته شما كاري نميتونين بكنين . اون آقا پسر بايد سعي كنه كه خانواده اش رو راضي كنه .حالا به هر بهونه اي كه شده.... راستي پدر اون آقا چه عقيده اي دارن؟ ايشون هم ناراضي هستن؟؟؟؟؟
كلا بگم اگه خانواده اش راضي نشدن شما دو كار ميتونيد انجام بدين:
1) اون آقا پسر تنها بياد خواستگاري و قيد خانواده شون رو بزنين و بايد هميشه از حمايت هاي خانواده شون حالا چه مالي و چه عاطفي (كه بعيد ميدونم) محروم بشين ولي ممكن هم هست كه موفق بشين
2)مجبورين كه بي خيال هم بشين و قيد علاقه و عشق و زحمتي كه كشيدين واسه به هم رسيدن رو بزنين و با يك ضربه ي روحي عاطفي بزرگ كنار بياين
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
به نظرم اگه اون واقعا دوست داشته باشه
و این وسط واسطه گری برادرش میتونه کمکتون کنه
ایشلاا که به زودی خبر خوشبختیتوونو برامون میزارین
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
مرسی از راهنمایی تون
در مورد پدرش باید بگم که راضیه ولی متاسفانه تو خانواده هیچ برشی نداره سر راضی کردن زنش هم خیلی داره زحمت می کشه ولی این خانوم از خر شیطون نمی یاد پایین جوری که شوهر خواهرم ما رو به این متهم کرده که زندگی پدر و مادرشم سر این قضیه داره زیر سوال میره ما هردو خسته ایم فکر کنین تو شرایطی که جفتمون به آرامش نیاز داریم اطرافیان هم مشکل سازن و ما برا اینکه بهانه دستشون ندیم باید همه
چیز رو بشنویم و ببینیم ولی دم نزنیم و همین باعث شده هردمون داغون بشیم
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
مشکل اصلی ما سر مخالفت مادرش همون شوهر خواهرمه اون به نظر مادرش دامن می زنه نتنها کمک نمی کنیه بلکه همیشه شر به پا می کنه
اون کلا می گه من نمی تونم با برادرم کنار بیام و وقتی هم بهش می گیم چرا بعد این همه مدت میگین نه می گه می خواستین به پای هم نشینی
هر کی خربزه می خوره پای لرزشم می شینه حالا یا از هم جدا بشین یا همین جوری بمونین تا معجزه بشه و مامانم راضی بشه
RE: بعد این همه سختی کشیدن خانوادش مگن نه
من دارم مشکلاتم رو براتون می نویسم تا یکم آروم بشم ولی واقعا خیلی سخته هیچ کس نمی تونه حس کنه ما داریم چی می کشیم
من نمی خوام از خودم تعریف کنم ولی نسبت به دخترهای دیگه چیزی کم ندارم شغل و در آمد خوبی دارم خانوادم شدیدا از نظر مادی ساپورتم می کنن همان طور که زندگی خواهرم رو ساپورت کردند
حالا فکر کنین مادرش تصمیم داشت به مادرم زنگ بزنه بگه به دخترتون بگین ما نمی خوایمش پاشو از زندگی بچه ی من بکشه بیرون اگه اون به پسرم نه بگه
پسرم منصرف می شه ولی اگه ما نه بگیم پسرم پا فشاری می کنه که با دخالت پدرش و برادر دیگرشون که همکار خودمن از این کار منصرف شد