اینرو هم بدون که دیگه برگشتی در کار نیست. مطمئنم با اینکارت شوهرت هم خوشحال خواهد شد و از دست تو راحت.
نمایش نسخه قابل چاپ
اینرو هم بدون که دیگه برگشتی در کار نیست. مطمئنم با اینکارت شوهرت هم خوشحال خواهد شد و از دست تو راحت.
خودکشی را به معنای بازنگری در رفتار و کردار و اندیشه و منش زندگی فعلیت از حالا به بعد بگیر و خودکشی کن!
یکی از حرفهایی بود که واقعا روم اثر گذاشت، درحدی که ادامه ی نامه ای که برای همسرم داشتم می نوشتم رو گذاشتم بعد بنویسم و الان برم تنها راه برم
آقا یا خانم توجیه
به خدا من این قدر هم بد نیستم که با رفتنم همه ازم راحت بشن
راهی رو که گفتید امتحان می کنم، البته اگر خواستم عملیش کنم 10 تا قرص می خورم بدونی کلاه پلاستیکی چون به نظرم خیلی اونطوری وحشتناکه! برای مامان و خواهر کوچکترم که بعدش می خوان منو ببینن
فرض میکنیم روش بدون درد toojih جواب داد و به میمنت و مبارکی خودت رو کشتی بعد با یک آسانسوری از آتیش هدایت شدی به اونور. بعد آقایان و خانمهای فرشتگان مامور بازپرسی و شکنجه اومدند و ازت سوال کردند: دلیــــــل؟
اونوقت شما با ترسی که داره قلبت از حلقت میزنه بیرون (و ما ادریک ماالقارعه)!! میگی: شوهرم خیلی دوستم داشت. اما نیاز به تایید و محبت من هم داشت. و دلش میخواست بیشتر توی خلوت دو نفره مون تفریح کنیم و با هم اینور اونور بریم.
بعد اونا میگن: خانوم اینا که نشد دلیل! دلــــــــیــــــــــلت چی بود؟
اونوقت شما میگی: اوا خوب اینا مگه دلیل کمیه؟
بعد اونا میگن: یعنی خدا وکیلی همه دلیل ات همین بود؟
میگی: خوب آره!
بعد اونا میگن: خدایا خودت بگـــــــو با کدوووووووم آتیش بسوزونیمش که همیچین جیگرمون از این بنده لوس و ننر خونوک بشه!
خداوند هم میفرماید: نميــــــــــــدونم فقط از جلوی چشم من دورش کنین تا تبدیلش نکردم به خاکستر سفید!
سلام
دلپذیرجان من درجریان مشکلاتت نیستم عزیزم وقتی اون کار نحس رو انجام بدی میدونی اگ شانس بیاری عمرت به دنیا باشه پشیمون میشی واقعا پشیمون میشی حتی دلت میخاد این قسمت زندگیت حذف شه..اگ هم دور از جونت خدای نکرده همه چی تموم شه کسی ک رفته برنگشته بگه اما میگن حسرت وحشتناکی داره..امیدوارم هیچکدوم رو تجربه نکنی..
قران رو باز کن ببین خدا چی گفته..کاش وقتی باز میکردی همون آیه درمورد این کارنحس میومد اونوقت تموم بغضات شکسته میشد خجالت میکشیدی حتی بش فکریدی..
اگ سند مکتوب میخای راجبه بحران بعد خودکشی برو تایپیک شب نیلوفری جون رو بخون..
چی انقد به همت ریخت عزیزم؟چی انقد طاقتتو طاق کرد؟برا حل مشکلت تا حالا چه کارایی کردی؟بگو حرف بزن دلپذیرادجونم..راستی معنی اسمت چیه؟
گفتی بخاطر خودم باشه زندگی میکنم بخاطر یکی دیگست..دلپذیرادمهربون اون فرد انقدر برات ارزش داره ک میخای هدیه ی زندگیتو به خدا پس بدی؟؟؟
اگ انقد مهمه وایستا زندگیتو خرجش کن..
گریه کن بغضتو بشکن.. برو ی دوش بگیر سبک شی..
از خدا برات آرامش دلپذیر رو درخواست دارم.
- - - Updated - - -
نیگا بی دل بانو هم اون دنیا رو چه خوب توصیف کرد البته انقد جذاب نی..;-)
دلپذیراد عزیز و نازنین
معلومه خیلی خسته و آزرده ای . درکت می کنم .
فقط به یه سئوال من جواب می دهی ؟
گفتی می خواهی دیگه رنج زندگی با همسرت را به دوش نکشی . و گفتی جهنم بهتر از این زندگی هست . سئوالم اینه :
از جهنم مگر چقدر خبر داری ؟ مطمئنی بهتر از این زندگی هست ؟ مطمئنی رنجش کمتر هست ؟ مطمئنی می توانی برای همیشه یعنی جاودانه عذابش رو تحمل کنی ؟
یعنی به نظرت وقتی نمیتونی رنج زندگی با همسرت که چاره داره و میشه راهی رفت که حل بشه یا کم بشه را نمی توانی تحمل کنی ، می توانی جهنم را تحمل کنی که چاره نداره و پایانی
نداره برات ؟
خواهش می کنم خوب روی اینها فکر کن و به من جواب بده .
به نام خدا
سلام
من یک توصیه به شما و به تمام آدمهایی که می خواهند خودکشی بکنند دارم.
.
تشریف ببرید آشپزخانه بعدش بزرگترین شعله گاز رو روشن کنید و سپس کف دست مبارکتون رو بچسبونید روی اون حالا به یاد دوران دبستان شروع کنید به شمارش آرام از 1 تا 1000 تاکید میکنم برداشتن دست از روی شعله گاز جر زنی محسوب میشود و شما سوختید!!!!
حالا اگر تا پایان این کار جراتمندانه پای گاز تشریف داشتید تشرف ببرید پشت بام و با کش ضخیمی خود را از اون بالا برای دار زدن پرت کنید پایین چون بسیار مرگ با هیجان و فرح بخشی خواهد بود. عبور از این مراحل نشان دهنده استقامت شما در دادگاه عدل الهی خواهد بود.
منتظر اعلام نتیجه هستم. اگر زنده بودید که پستی مرحمت کنید و اعلام نتیجه و اگر هم تشریف بردید اون دنیا ، شب در خواب منتظرتان هستم!
.
در پناه حق.
دوستان از همتون ممنونم
واقعا اشکم جاری شد وقتی همه ی این ها رو خوندم
درسته که از اون طرف هیچ خبری ندارم
ولی از این طرف که خبر دارم
مامان و بابام ماهند، می پرستمشون، یه خواهر دارم که به شدت بهم وابسته اس، 5 سالشه و یه داداش که خب خیلی با هم آبمون تو یه جوی نمی ره، خونه ی ما
و یک همسر!
که یه سری مورد رو مدام در مورد من تکرار می کنه و با اون ها به شدت قضاوت می کنه
میگه تو همه ی کارهات رو توجیه می کنه
اصلا توجه نمی کنه که من دارم توضیح می دم یا توجیه می کنم، تا دهنم باز میشه میگه توجیه نکن! توجیه نکن
میگه تو بی انصافی
مثلا برای یه موردی 100 بار عذر خواستم و اشک ریختم و اونم قبول کرده! حالا دوباره میگه خیلی بی انصافی که یادت رفته که تو فلان کار به من کمک نکردی
میگه تو مغرور و خودخواهی
نمی دونم باید چه کار می کردم تا مغرور نباشم ... قبل از ازدواج واقعا مغرور بودم ولی الان چی ؟ یه دختر چطور باید بگه من مغرور نیستم
تا حرف می زنم میگه چیزی نگو!
بفهم من مرد تو ام !!!
بعد وقتی چیزی نمی گم ، میگه چرا حرف نمی زنی! چرا لجبازی می کنی! ( یکم لجباز هستم و مدام میگه که تو لجبازی و منم بدتر می کنم)
بعد که خوب حرفاشو زد میگه ببین من دارم التماستو می کنم ! تو رو خدا به من محبت کن!
وای خدایا
تمام دعواهایی که تو این 9 ماه کردیم رو آورد جلوی چشمم و گفت تو خواستگاری بهم دروغ گفتی و تو حساب شده عمل کردی ( به خاطر این که من جلسه ی اول مکالماتمونو ضبط نکردم و از اون به بعد ضبط کردم و ... ) میگه تو خودتو به من اشتباه معرفی کردی و تو اون نیستی؛ یا میگه دارم تناقضاتی رو توی خانوادت می بینم که اصلا بخشیدنی نیست ...
بهش گفتم که من که نیومدم خواستگاری تو! می خواستی نیای ! حالا هم دیر نشده
اصلا نمی فهمه که من بحثم سر ِ چیه! ناراحتیم از کجاست ؟ فکر می کنه که خودش درست و صحیح می فهمه
به خدا خیلی دختر شادی بودم، همه رو شاد می کردم، اما تو این 9 ماه به اندازه 9 سال پیر شدم، دل و دماغ زندگی ندارم
تازه! همه حسرتمو می خورن که وااای فلانی که دیگه خوشبخته خوشبخته !!!
خدایا
آخه با این مرد میشه رفت زیر یه سقف!؟ حالا جالبه بدونید که در تمام این لحظات ادعای عاشق بودن رو هم داره!!!
یعنی من این قدر خار شدم که میام و اینجا می نویسم و از همه کمک می خوام و همه هم فکر می کنن من می خوام خودمو لوس کنم
ببین من چقدر عوض شدم ... :((
عزیز
حالا برو یه تاپیک باز کن و بخواه دوستان کمک کنند به ارزیابی خودت زندگیت تا دریابی که مشکل کجاست و راه حل چیه .
فقط خواهش میکنم مدتی از تمرکز روی شوهرت بیا بیرون و هرطور که هست فعلاً بپذیرش . ما اینجا بهت کمک می کنیم که خودتو بهتر بیابی . نقاط قوت و ضعفت رو بفهمی . قوی تر بشی و
مهارت کسب کنی و یاد بگیری با این مسائل چطور برخورد کنی که زندگیت تغییر کنه . اینجوری جا نزدی و اومدی به میدان تلاش برای ساختن .
اولین قدم اینه :
بخواه که تلاش کنی برای ساختن . اگر در دوران عقد هستی که بهترین فرصت هست برای بررسی و تلاش . نهایتش اینه که به این نتیجه می رسی که به درد هم نمیخورید و ادامه
نمی دهید که اگر با مشاوره بررسی و تلاش را انجام دادی ( نه احساسی و نه بدون کمک تخصصی ) و به این نتیجه رسیدی وجدانت راحت خواهد بود . پس در بن بست نیستی .
هرچند من امید زیادی دارم که به توان و هوش خودت و کمک مشاوره ای و ید گرفتن مهارتها زندگی شما به خوب شکل می گیرد وادامه می یابد .
منتظر تاپیکت هستم
در نبرد بین انسانهای سخت و روزهای سخت این انسانهای سخت هستند که باقی می مانند نه روزهای سخت!!!!!!!