بچه ها خوابم میاد!
دوست دارم باشم! اما نمیتونم! پس میرم! اما باز دوباره برمیگردم!!!
نمایش نسخه قابل چاپ
بچه ها خوابم میاد!
دوست دارم باشم! اما نمیتونم! پس میرم! اما باز دوباره برمیگردم!!!
سلام به همه
سلامی ویژه مخصوص آقای ابراهیمی با معرفت که اینقدر مهربونند وبه یاد همه هستند
همتون روبه راهید البته هیچ زندگی بدون مشکل که نمی شه اما امیدوارم کلیدش رو هم پیدا کنید اگه یه وقت در پیدا کردنش دچار مشکل شدید نگران نباشید
شنیدم رییس جمهور منتخب با انواع و اقسام کلید ها تشریف آوردند:biggrin::biggrin:
ما هم بد نیستیم از انجایی که به رییس جمهور منتخب رای ندادیم در پیدا کردن کلید دچاراندی مشکل شدیم.:58:
خونمون حسابی جوش مردونه شده دو تا شازده پسر دارم همراه با باباشون منم یکه و تنها 3 به 1 هستند.
دلم تنگ شده بود برای همتون .
همتون رو دوست دارم.
سلام بچه ها
امیدوارم حال شما خوب باشه
در مورد حال من باید بگم اصصصصصصصلا خوب نیستم
دیروز یه خبر بد بهم رسید
یکی از اقوام همسرم باردار بود دوقلو
ظاهرا بچه هاش به دنیا اومدن از بیمارستان مرخص شده دوباره حالش بد شده بردنش بیمارستان رفته تو کما و فوت شده همه این اتفاقات در دو روز افتاده دیروز فوت کرده
یک لحظه تصویرش از جلوی چشمام کنار نمیره آخرین بار عید توی یک مهمانی دیدمش چقدر خانم خوشرو و خوش برخوردی بود. مادر شوهرش میگفت چون بچه هاش دو قلو هستن همه باید کمکش کنن پدر شوهرش کلی ذوق میکرد میگفت خیلی خوبه بچه دو قلو باشه آدم یه بار بچه دار میشه دو تا بچه گیرش میاد و ....
سر درد غیر قابل وصفی دارم نمیتونم اشکهام رو کنترل کنم
هزار تا چرا تو ذهنم هست بزرگترینش اینکه چرا باید دو تا نوزاد دو روزه یتیم بشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مادر اون خانم الان باید به مراسم ختم دخترش برسه یا اون دو تا بچه یتیم رو نگه داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پدر اون بچه ها فکر کنم مصیبت وارده برای اون از همه بزرگتر باشه!
نمیخوام به حکمت خدا ایراد بگیرم ولی پذیرش این اتفاق خیییییلی سخته شاید هم من در این زمینه ها خیلی ضعیف هستم :47:
سلام به همگی خب می بینم که یاران غار (بخونید همدردی با محیط قبلی - چی بود اسمش ؟ یادمه یه چیزی بود نزدیک baby شاید byby ) یکی یکی دارن میان ،بی نهایت (که مرخصی بود و عذرش موجه) Bahar.shadi (اونم عذرش موجه بالاخره تحصیل و کارآفرینی و...)مونده ani,bloom, مامفرد و امید و مصطفی و بقیه اونائی که نیستن اقلیما ، رایحه و... هنوزم نمی دونم چی به کجاس ، هر دفعه یه دکمه ای رو می زنم و با یه سری موضوعات جدید مواجه میشم.فکور عزیزبلاهائی که همه ما به نوعی باهاشون برخورد می کنیم ، برا همه به نوعی امتحان محسوب میشه ، برا بازماندگان آزمون صبر و تحمله ، برا ماها تلنگریه برای شکر نعمت های بیشماری که خدا بهمون داده ، ..... همه و همه برا اینه که حضور خدا رو تو زندگی مون احساس کنیم. که متاسفانه کم پیش میاد ، حضورش رو هم که حس کنیم شاید گاهی با شکوه و گلایه "که چرا ؟؟؟!!!" نه با شکر و سپاس !دیروز هم یکی از دوستان بنده که اتفاقا تازه هم خداوند بهشون بچه ای عطا کرده بود ، با یه تصادف از دنیا رفت . این اتفاق تلنگری برا من بود که "چقدر مرگ به من نزدیکه" اما امان از فراموشی .بگذریم ، امیدوارم همگی خوب و خوش باشید ، زندگی هممون هم رنگ و بوی خدایی داشته باشه.
- - - Updated - - -
سلام به همگی خب می بینم که یاران غار (بخونید همدردی با محیط قبلی - چی بود اسمش ؟ یادمه یه چیزی بود نزدیک baby شاید byby ) یکی یکی دارن میان ،بی نهایت (که مرخصی بود و عذرش موجه) Bahar.shadi (اونم عذرش موجه بالاخره تحصیل و کارآفرینی و...)مونده ani,bloom, مامفرد و امید و مصطفی و بقیه اونائی که نیستن اقلیما ، رایحه و... هنوزم نمی دونم چی به کجاس ، هر دفعه یه دکمه ای رو می زنم و با یه سری موضوعات جدید مواجه میشم.فکور عزیزبلاهائی که همه ما به نوعی باهاشون برخورد می کنیم ، برا همه به نوعی امتحان محسوب میشه ، برا بازماندگان آزمون صبر و تحمله ، برا ماها تلنگریه برای شکر نعمت های بیشماری که خدا بهمون داده ، ..... همه و همه برا اینه که حضور خدا رو تو زندگی مون احساس کنیم. که متاسفانه کم پیش میاد ، حضورش رو هم که حس کنیم شاید گاهی با شکوه و گلایه "که چرا ؟؟؟!!!" نه با شکر و سپاس !دیروز هم یکی از دوستان بنده که اتفاقا تازه هم خداوند بهشون بچه ای عطا کرده بود ، با یه تصادف از دنیا رفت . این اتفاق تلنگری برا من بود که "چقدر مرگ به من نزدیکه" اما امان از فراموشی .بگذریم ، امیدوارم همگی خوب و خوش باشید ، زندگی هممون هم رنگ و بوی خدایی داشته باشه.
سلام به همگی:72:
برام ایمیل اومده بود که زمان پر رنگیم رو به پایانه منم اومدم یه سری اثر از خودم بجا بگذارم بعدش به قول امروزی ها برم تو افق محو بشم.
فکور جان:72: بابت فوت فامیلتون خیلی ناراحت شدم و بهتون تسلیت می گم. امیدوارم همه ی بازماندگانشون بتونند از این امتحان الهی سربلند بیرون بیان.
امروز تولد اینجانب بود ولی تولد امسالم با هر سال یه فرق خیلی بزرگ داشت. و اونم اینکه من واقعا قدر زندگیم و لحظه لحظه هاش رو سعی میکنم بدونم. از اونجایی که تو یه بازه زمانی یک ماهه مشکوک به یه بیماری مخوف بودم :54: الان مثل اونایی که از مرگ برگشتن شدمو دنیا رو زیبا میبینم.
این وسط نمی دونم من مهربون شدم ؟دل نازک شدم ؟خشانتم کم شده ؟ چم شده که هر بار یه سری به تالار میزنم حس میکنم درجه ی خشانت :97:(kheshanat) تاپیک های مشاوره ای خیلی بالا هست. عملا حس میکنم تو تاپیک ها به مراجع بیشتر حمله میشه :102: تا مشاوره داده بشه:161:
احتمال داره که قبلنا خودم هم اینطوری برخورد کرده باشم و هم حسی و همدردی رو بکلی و به دلیل اینکه مراجع حسابی با رفتار و تصمیم های غلطش کفریم کرده بوده فراموش کرده باشم.
اگر خواننده ای از اینجا عبور می کنه که این بنده ی سراپاتقصیر دلش رو خطی خطی کردم یا شکوندم تقاضای عفو و بخشش دارم.
از اونجایی که تاپیک حال و احوال هست
باید بگم با اینکه دنیا رو زیبا می بینم اما همچنان رنگ این روزهام رنگ استرس هست.
اگه تاپیک های رفع استرس رو بالا بیارید من یه دنیا ممنونتون میشم.
راستی چند روزه دیگه ماه رمضونه و امسال اولین سالیه که توفیق روزه داری ندارم. خواهشا موقع سحر و افطار اول برای شفای همه مریض ها مخصوصا مریض کوچولوها دعا کنید.:203:
دوم هم دعا کنید که مشکل دارو از مملکتمون رخت ببنده و کسی که درد داره حداقل دغدغه دارو و درمان رو نداشته باشه.:203:
و اگه دوست داشتین برای منم دعا کنید که به دعاهاتون خیلی نیاز دارم.:203:
به یاد همتون هستم حتی کسایی که اسم کاربریشون تو ذهنم نیست ولی مشکلشون هست.
بهترین ها را براتون از خدا خواستارم:72:
سلام به اعضای خوب تالار اسم وبلاگ تخصصی ترین کنکور ارشد مشاوره اسم وبلاگ است
وبلاگ دکتر میر سعید جعفری مشاوره است ایشان استاد من است و دوست صمیمی مدیر خوب همدردی است
اعضای خوب تالار به این وبلاگ سر بزنید نظر و پیشنهادات بگوید خوشحا ل می شویم
:72::72::72:
سلاااااااام
کسی خونه نیست؟
حالتون خوبه؟کاراتون خوب پیش میره؟روزهاتون به کامتون هست؟امیدوارم که لحظه های خوبی داشته باشین و خیر و برکت تو زندگیاتون زیاد باشه.
این عکس بانمک رو یکی از بچه های تالار پیدا کرده بود.
بانمکه.نه؟
http://www.hamdardi.net/imgup/3802351d96888b4180.jpg
-----------
منم خوبم.میشه که بهتر هم بشم.
دیشب موقع خواب یادم افتاد سالها بعضی شبا یه پنکه سقفی مدام تو سرم میچرخید(از پنکه سقفی بدم میاد.هم از چرخشش هم صداش).میچرخید و میچرخید و گاهی انگار منم همراه باش میچرخیدم و این سرمو گیج میداد و حالت تهوع بهم میداد.و یه چیزی مثه فکر یا توهم انقد تو سرم بزرگ میشد و باد میکرد که کل فضای ذهنمو میگرفت و من تحت فشار بودم و سعی میکردم بترکونمش یا از اون فکر بیام بیرون.خیلی حالت بدی بود.خدا رو شکر خیلی وقته این حسو ندارم اما هنوز متوجه نشدم اون حالت چی بود؟اگه کسی اطلاعاتی داره خصوصی بهم بگه.و اگه کسی اطلاعات علمی راجب واقعیت،رویا و توهم داره اونم بهم بگه.:72:
مرسی
سلام به اعضای خوب تالار
وبلاگ تخصصی ترین کنکور ارشد مشاوره دیدی نظر درباره این وبلاگ چه بود وبلاگ خوب بود یا نه
:72::72::72::72:
سلام وبلاگ تخصصی ترین کنکور ارشد مشاوره نگاه کنید
وبلاگ دکتر میر سعید جعفری است من در این وبلاگ خیلی زحمت می کشم
:72::72::72::72::72:
چه نیرومند است انسان،اگر جز آنچه رضای خدا در آن است انجام ندهد.(ژان ژاک روسو)
در این ماه ،میان ربنای سبز دست هایتان من را مشمول دعای خیر خود کنید.تا آنچه که به صلاحم است پیش آید.