RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
عزیز من با پست 13 ارش و با پست 10 زیبا خانم کاملا موافقم.
اینا مگه خواهر ناتنی هستن؟ ناتنی هم باشن باز این کار خواهره بی رحمیه. شما موقع خواستگاری نامزدی و اینا مگه خواهر خانمتو ندیدی؟ چرا اونوقت که ازدواج نکرده بودی حس نکردی خواهر خانمتو دوست داری؟
به نظرم میاد خواهر خانم شما بیشتر از اینکه بخواد باهاتون ازدواج کنه دوست داره زندگی خواهرشو به هم بریزه. بعضی از زن ها که همیشه زیبا بوده اند و مورد توجه همه مردا اگه احیانا یه مرد هم از دستشون دربره ناراحت می شن و بعدش تموم تلاششونو می ذارن سر اون یه مرد. مهم اینه که دل اونو گرفتار کنن. بعدش اینکه بخوان باهاش زندگی مشترک کنن یا نه یه بحث دیگه است که خیلی هم از نظر این مدل خانما مهم نیست. نمی دونم خواهر خانمتون جز این اشخاص هست یا نه.
اگه ممکنه به سوالای پست 13 ارش جواب بدین. اینکه واقعا چه فرق هایی این دو خواهر دارن.
خانمتون به خواهرش اعتماد داره؟ خواهرشو دوست داره؟ روابط بین مادر پدر و بچه ها چطوره توی خانواده ی خانمتون؟
امیدوارم مشکلاتتون به شکل درست حل شه.
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
حامد گرامی
ضمن احترامی که برای نظر شما قائلم باید عرض کنم که:
تعدد زوجات و همسر صیغه ای و خلاصه آن تاپیکهایی که شما لینکشون را گذاشتید بکل متفاوتند از این موضوعی که این آقا مطرح کردند. صیغه، ازدواج دائم، و یا ارتباط نامشروع! با خواهر زن، مادامیکه خواهر اون خانوم همسر این آقاست حرامه! خیلی واضح، خیلی روشن! مباحث آبرویی و ضربات و آسیبهای روحی و روانی و خانوادگی و فامیلی و... هم بسیار ویرانگره.
بحث احساسات نیست! اتفاقا اینجا از همون جاهاییست که باید یک سیلی محکم زد و این آقا رو از خواب خرگوشی بیدار کرد. باید بدونه داره با خودش و زندگیش چیکار میکنه. بقول دوستان بنزین رو ریخته رو خودش و میخواد کبریت رو روشن کنه، نمیشه با من بمیرم تو بمیری باهاش حرف زد. باید بدوی بندازیش زمین و کبریت رو ازش بگیری. سرشم شکست شکست! باید دست و پاش رو بگیری و ببری بنزینو از تنش بشوری. و بعد از اون بشینی یاهاش با نوازش حرف بزنی و بگی عزیز من حالا بشیتن تعریف کن و به ما بگو دردت چیه. به ما بگو و ما هرکار از دستمون بر بیاد برای کمک به شما کوتاهی نمیکنیم تا بتونی زندگیت رو از نو بسازی.
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
از همه ی دوستانی که به تاپیک من سر زدند ممنونم . نمی دونم از کجا شروع کنم و جواب کدوم یکی از دوستان رو بدم اما بنظرم بیش از حد احساسی با قضیه برخورد شد . بله در این شکی نیست که کار من و خواهر خانومم اشتباه و تحت تاثیر احساسات بوده اما ما قصد داریم به نحوی سنجیده قضیه رو حل کنیم طوریکه هیچ کس آسیبی نبینه بخصوص خانومم . دوستان بدون اینکه شرایط و موقعیت من رو بدونند به خودشون اجازه دادند که در موردم قضاوت بکنند . ببینید بنده خودم بیشتر از هر کسی از شرایطی که دارم ضجر می کشم و ناراحت هستم . دوستان گرامی در نظر داشته باشید که بنده پسر ۱۸ ساله نیستم که از روی هوس تصمیم بگیرم .
اونچه که مسلمه این هست که من و خانومم زمین تا آسمون با هم تفاوت داریم . خانواده خانومم یک خانواده خیلی خیلی سنتی و مذهبی بودند و به دلیل خیلی مسائل که حالا نه فرصت بحثش هست و نه جاش دوران آشنایی ما خیلی کوتاه بود و به اصطلاح شناخت کافی از هم نداشتیم . بنده هم فکر می کردم به صرف اینکه ایشون دختر خوبی هست و خانواده داره کافیه و بقیه مسائل هم بعد از ازدواج حل میشه . خانومم سنش کمه و به اصطلاح بچه هست و می دونم که به من هم علاقه داره برای همین هم احساس مسئولیت بیشتری می کنم برای آسیب نرسوندن به ایشون . خانومم فوق دیپلم هست و ۲۱ سالشه و الان هم درسش تموم شده و خونه داره . مشکل بزرگی که داره رفتار بچگانش هست . بهش نمی شه اعتماد کرد و هر حرفی رو جلوش زد چون میره به دیگران از جمله مادر و دوستاش انتقال میده و اونا می خوان بهش جهت بدن . کاش حالا آدم های عاقلی باشند که بتونن درست راهنماییش کنند اما چهار تا دوستی که داره همه عین خودش و خاله زنک تر از خودشن ، بارها هم بهش تذکر دادم اما کو گوش شنوا ایشون فقط میگه می خوام عوض بشم اما در عمل چیز دیگه نشون میده. با بی سیاستی و رفتار بچگانه اش حتی روابطشو با خانواده من هم خراب کرده طوریکه هیچکی روش حسابی باز نمی کنه و با این رفتار باعث می شه من هم جلوی دیگران سرافکنده بشم . هیچ دوست ندارم وارد جزئیات و مسائل خاله زنکیش بشم اما براتون یکی از کارهاشو بعنوان مثال بگم . برادر کوچیکم چند ماه بعد از ما ازدواج کرد و چون پس اندازی برای شروع زندگی نداشت پدرم کمکش کرد چه تو خرج عروسی ، چه خونه و سایر چیزها ، نمی دونم از کی و چطوری خانومم با خبر شد از این موضوع و حتی بدون اینکه به من چیزی بگه رفت به خانوادم انتقال داد و گله کرد که چرا اینطوری و اونطوری . بماند اینکه من چقدر جلوی خانوادم بخصوص پدرم سرافکنده شدم و خجالت کشیدم و چه مسائلی پیش اومد اما بنده موقع ازدواج پس انداز خوبی داشتم ، نیازی به کمک پدرم نبود و حتی ایشون بیشتر از اونچه که می بایست به ما کمک کردن . خانومم هیچ کمبود مالی نداره ولی باز معلوم نیست این حرکات و رفتار بدون فکر رو برای چی انجام میده و چرا انقدر از خانوادم توقع بی جا داره . کلا فرهنگ ایشون واقعا آزار دهنده هست برای من و تحمل رفتار و حرکاتشو ندارم . بارها ازش خواستم خودشو اصلاح کنه اما هیچ سودی نداشته و مطمئنم حتی اگه ریز ریزشم کنم و از نو بسازم باز همینی خواهد بود که هست. گناهی هم نداره تربیتش این مدلیه و مثالی که زدم تنها یه نمونه کوچیکیه از حرکاتی که می کنه .
خواهر خانومم چند سالی از خواهرش بزرگتره و فوق لیسانس داره و تحصیل کرده هست و همین باعث شده رفتارهاش پخته باشه . جدا از اون آدم مستقلیه و با اینکه هنوز ازدواج نکرده اما کار می کنه و توی کارش هم خیلی خیلی موفق هست . اصلا شخصیت و منشش با کل خانواده فرق می کنه . کلا تیپش ، قیافش ، رفتارش ، طرز برخوردش زمین تا آسمون با خواهرش فرق داره و ناخودآگاه آدمو جذب می کنه . چیزی که کاملا واضحه اینه که شخصیت این خانوم من رو جذب کرده نه زیباییش . این خانوم زنیه محکم و عاقل درست برخلاف خواهرش . زنی که واقعا می تونی جدا از همسر بعنوان یه دوست روش حساب کنی . خواهر خانومم به هیچ وجه قصد بهم زدن زندگی خواهرش رو نداشت و خیلی جاها حتی سعی کرد خواهرش رو راهنمایی کنه اما متاسفانه خانوم بنده درست بشو نیست و ۲۱ سال تحت تربیت اون مادر اینطوری بار اومده .
ببینید من اصلا معتقد نیستم که باید بسوزم و بسازم . دلیلی نداره توی موقعیتی که برام انقدر ازار دهنده است بمونم . حتی اگه نتونم با خواهر خانومم ازدواج کنم اما ترجیح می دم از خانومم جدا بشم و هیچ کدوممون بیشتر از این توی این زندگی صدمه نخوریم . خانومم هنوز خیلی جا داره که بزرگ بشه و بتونه خصلت های بچگانشو ترک کنه . اصلا کلا شک دارم اگه حتی یه زن ۵۰ ساله هم بشه بتونه این خصلت ها رو کاملا بگذاره کنار چون دقیقا کپی برابر اصل مادرشه و این خصلت ها توی وجود و خونشه .
جواب بسیاری از دوستان رو ندادم چون مثنوی هفتاد من می شد اما در تشکر از دوستانی که بنظرم حرفشون منطقی بود دکمه تشکر رو می زنم و خواهش می کنم با غرض و احساسات اظهار نظر نکنید چون هیچ کمکی به بنده نمی کنه .