RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
نقل قول:
می گه چادر سرت کن
می گم چرا؟
چون فلانی به خانمش گفته چادر سرش کنه خانمشم گوش کرده! تو هم باید اینکارو کنی
می گم اخه اگه می گفتی خودت دوست داری چادر سرم بزارم من با جون و دل می پوشیدم اما واسه چشم هم چشمی..
این ادم نرماله؟؟؟؟:320:
اگه واقعا دلیلش این باشه آدم نرمالی نیست. اما واقعا فکر میکنی که دلیل واقعیش از این خواسته همینی هستش که گفته؟
من راستش بعید میدونم!
شاپرک عزیز، فکر کنم خودتم قبول داری که نامزدت نسبت بهت بیاعتماده. :163: شما باید بفهمی که چه کارهایی باعث بیاعتمادیش میشه.
چند تاشون به ذهن خودم میرسه. میگم اگه دیدی درسته انجام بده ..
گفتی که نامزدت از نگاههای ناپاک مردم متنفره. چه پسر خوبی... :310: اگه هنوزم وقتی میرین بیرون نگاه آدمای چشمناپاکو میبینی سعی کن پوششتو جوری بکنی که این نگاهها کم و کمتر بشه.
در مورد چادر هم گفتی مشکلی با سر کردنش نداری، فکر نمیکنی اگه این کارو انجام بدی نگاه نامحرم بهت کمتر میشه؟
از اطرافیانم دختری هست که اعتقاد داره بیرون بودن موهاش براش ارزشه. میگه اگه تمام عزیزانش هم ازش بخوان که موشو بپوشونه این کارو نمیکنه و تازه خیلی هم عصبانی میشه!:301: و اما شما شاپرک عزیز، اگه از نظر اعتقادی میتونی با خواستههای پوششی همسرت کنار بیای سعی کن این کارو انجام بدی، چون با توجه به حرفایی که زدی فکر کنم درصد اوقاتتلخیهای نامزدت خیلی بیاد پایین ;)
البته این حرفا به این معنی نیست که هر چیزی گفت قبول کنی. اینکه به خاطر بیاعتمادیش سر کلاس نری به نظر خیلی درست نمیاد. اما حدس میزنم که با داشتن پوشش مورد علاقش و سعی توی اعتمادسازی اینجور گیر دادنها هم رفع بشه و همه چی درست بشه:310:
در رابطه با نامحرم هم سعی کن باهاش صحبت کنی و ببینی که دوست داره چجوری باهاشون تعامل داشته باشی. همین مثالی که در مورد شوهر خواهرت زدی مثال خوبیه. باهاش توی یه فضای دوستانه صحبت کن و ببین دوست داره چجوری رفتار کنی.
شاپرک عزیز :72:، توکل کن به خدا و سعی کن رابطتونو درست کنی. ایشالا این بدبینیها و دعواها با تغییر پوششت درست میشه.
براتون دعا میکنم :203:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
سلام. خوب من با این موافق نیستم که هی خودت رو تغییر بدی تا شاید بالاخره نامزدت بهت اعتماد کرد. شاید هم نکرد؟شاید هم یه روزی بهت گفت دیگه حق نداری بری خونه ی پدر و مادرت یا حق نداری بری بیرون یا...
حالا این که گفتم منفی ترین جنبه ی قضیه بود. این احتمال رو ندیده نگیر که تو با ندانم کاری هات و حرف ها و رفتارهای کاملاً بی منظور اما ناآگاهانه به بدبینی اون دامن زدی و تشدیدش کردی.اصلاً هم فکر نکن که غیرقابل حله.فقط باز هم میگم که نیاز به مشاوره تخصصی و حضوری داری و حتماً هم اول خودت برو.
درسته که میگن بعد از ازدواج اعتماد زوجین به هم بیشتر میشه اما شما دوسال نامزد بودین و ایشون هنوز حرفهای بسیار نامربوطی به شما می زنن.پس به نظر من تا این مشکل حل نشده اصلاً نرین خونه خودتون.با قدرت و اراده دنبال حل مشکلت باش و ناامید هم نشو.
چند تا سوال؟
- تا حالا(از همون اولین روزهای رابطتون) شده به نامزدت بگی امروز که رفتم بیرون یکی مزاحمم شد یا یکی بهم متلک انداخت؟
- اوایل رابطتون احتمالاً نمی گفتی من کلی خواستگار داشتم و فلانی من رو واسه واسه پسرش می خواست و ..
-رفتار خانوادت با همسرت چه جوریه؟نسبت به داماد دیگه خانوادتون چه طوره؟ من احساس می کنم همسر شما یه جورایی مشکل کمبود توجه دارن. رابطه ی عاطفی شما با ایشون چه طوره؟بهشون ابراز احساسات می کنین؟ازشون تعریف میکنین؟
-آیا خانوادت از مشکلاتت خبر دارن؟خانواده همسرت چطور؟همسرت حساسیت های مشابهی روی خواهرهاش داره؟از نظر مذهبی خانواده ی شما و همسرت چه جورین؟
این که میخوان شما به حرف هاشون گوش بدین خیلی عجیب نیست،اغلب مردها این انتظار رو دارن حالا بعضی ها میگن و بعضی ها کنترلش می کنن.فکر کنم اختیار همسر شما تا حد زیادی دست کودک درونشون هست و نمی تونن نیازهاشون رو به شکل درستی مطالبه کنن.
یه چیز دیگه:تا حالا امتحان کردی وقتی یه چیزی میگه و شما باهاش مخالفی،از همون اول بگی:"با این که من به این دلیل با این کار مخالفم اما عزیزم بخاطر احترام به نظر شما اونجوری که تو میخوای عمل میکنیم" و هیچ بحثی نکنی؟ البته نه در مواردی مثل این مورد کلاس که برات مشکل ایحاد میکنه یا پوشش،چیزهای ساده تر،مثل این که شام رو فلان جا بخوریم...چون احساس کردم که شما هم بحث بی مورد زیاد میکنی و اون رو میندازی رو دور لجبازی.
امیدوارم کارشناسان تالار هم به تاپیکت سر بزنن.موفق باشی:72:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
مسافر زمان عزیز
چرا آلان این موضوع رو عنوان می کنه چادری شدن و نشدن من بحثی بود که باید همون اول راه مطرح می شد نه آلان
خواهر خودش چادر نمی زاره سرش اون وقت من...
اگه به نامزد من باشه کلا می گه تو با نامحرم اصلا حرف نزن:316:
بهار جان الان که پیامت رو خوندم بغضم گرفت یه جورایی حرف و درد دلم رو گفتی از اینکه بخوام هی خودم رو تغییر بدم احساس بدی پیدا کردم و فکر می کنم همه اراده و حس انسانیت و تصمیم گیری من زیر سوال رفته و من نمی تونم مثل یه آدم عادی زندگی کنم(منم حق زندگی دارم) و باید همیشه حواسم متوجه این باشه که شاید اون خوشش نیاد یا خوشش بیاد
این تایپیک رو هم با هدف این ایجاد کردم که بازم خودمو درست کنم
در صورتیکه خودم از درون دارم نابود می شم و احتیاج دارم کمی درک بشم گاهی وقتی به خودم و نامزدم نگاه می کنم غمم می گیره که من همیشه طالب یک مرد فهمیده بودم نه یک مرد لجباز
باهمه این خودخوری ها بازم دارم تلاش می کنم و حتما تا مشکلاتم رو حل نکنم باهاش زیر یک سقف نخواهم رفت
خیلی هم امیدوارم
جواب سوالات
1- آره همیشه ازم می خواست هرچی اتفاق افتاده براش بگم منم چندباری حقیقت رو گفتم ولی یکبار که نگفتم و خودش خیلی اتفاقی فهمید عصبانی شد و گفت یعنی تو همیشه بهم دروغ می گی
2- گفتم و خیلی پشیمونم
3- نزد خواهر برادرهام محبوبه ولی خوب وضعیت مالی یکی از دامادها بهتره که رو اینشون تاثیر گذاشته و مادرم فکر می کنم داماد بزرگش رو بیشتر تحویل می گیره که البته نمی دونم شاید من اشتباه می کنم ولی اون یکی خواهرمم همین رو می گه (پدرمم فوت شدن)
4- از نظر محبت فکر کنم یکم کم کاری دارم و خیلی دلم می خواد بهش محبت کنم و اما شخصیت سرسخت و مغروری دارم که بعضی جاها مانع می شه و وقتی فکر می کنم می بینم خیلی جاها هواش رو نداشتم. مشکل کمبود توجه از جانب من داره وگرنه بقیه خیلی بهش احترام می زارن خودشم اعتراف کرد
5- خانواده من فقط می دونن رو من حساسه ولی نمی دونن که اون تهمتا وحرف رو بهم می زنه البته خواهرم در جریانه (من دختر کوچک خانواده ام) نه از نظر غیرتی بودن که اره رو خواهر و دختر خواهرش اینطوریه ولی بازم نه به شدت من خودش می گه نمی دونم چرا اینجوری شدم تو باهمه فرق داری می گه اگه میلیون تومان بهم پیششنهاد کنند و بگن یه روز از تو بی خبر باشم نمی تونم
از لحاظ مذهبی هر دو خانواده معمولی اما فرهنگی فرقهای وجود داره مثلا:
خانواده ایشون با کار کردن و در اجتماع بودن خانم مخالفند وخانواده من نه تنها عیب نمی دونند بلکه یک امتیاز هم محسوب می شه
6- کودک درونش حسابی نا ارومه و منم نا اروم کرده (راه حل می خوام)
منم خودم تو مسائل پیش پا افتاده اصراری نمی کنم وحرفش رو قبول می کنم
اما بحثهای ما همیشه سر کلاس من، کار من، رفتارمن، آزادی من و... همیشه من
اگر اون شروع نکنه هیچ وقت من بحثی و دعوایی رو شروع نمی کنم
خدای من چقدر احساس بدی دارم که این چیزا رو عنوان می کنم خوب منم ادمم حق زندگی دارم چرا؟؟؟؟
:302:
کارشناس های محترم کمکم:316:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
بازم سلام شاپرک جان
اصلا خودت رو با خواهرش مقایسه نکن.
چون ارزش و مقام تو با خواهرش کاملا فرق داره.
اون الان روی شما بنا به اقتضای مردانگیش حس تملک داره نه روی خواهرش.
خداییش یه سوال ازت میپرسم .
اگر به خواهرش میگفت تو باید چادری باشی و غیرت مردانه اش رو صرف اون میکرد و اصلا درباره پوشش شما چیزی نمیگفت ..حسودیت نمیشد؟!
عزیزم قدر غیرت مردانه رو بدون.اگر یک روزی نباشه یا کم بشه مطمئن باش خیلی کمبودش رو احساس میکنی.
چقدر هستن زنانی که خودشون رو به آب و آتیش میزنن تا غیرت مردشون رو تحریک کنن...
ببین شاپرک عزیز
با توجه به سوالتی که بهار جان ازت پرسید و جواب هایی که دادی خودتم در ایجاد تنش و ایجاد شبهه در رابطه با اعتماد نامزدت نه تنها کم تقصیر نبودی بلکه خیلی هم مقصر بودی
شوهر من هم ازم میخواد هرکی تو خیابون بهم تیکه میندازه یا نگاه چپ میکنه بهش بگم.
من یکبار اوایل ازدواجم گفتم بهش.
باورت میشه چه قیامتی شد....؟از دست من ناراحت نبوداااا
از دست اون کسی که بهم تیکه انداخته بود ناراحت بود .
اما چند روز هم با من صحبت نکرد.غذا نخورد و ....
بعد از این ماجرا فهمیدم اصلا همسرم نمیتونه اینجور مسائل رو مدیریت کنه.الان هم هرکسی بهم تیکه میندازه بهش نمیگم . با اینکار باعث شدم خیالش راحت بشه. و فکر میکنه کسی به من کاری نداره
در رابطه با سوال دوم بهار جان هم که بازم جوابت مثبت بوده...
دوست عزیزم شاپرک جان
سعی کن تنشها و مخالفت ها رو با همسرت به حداقل برسونی
مردها خیلی خیلی دوست دان از سمت همسرشون حمایت بشن.
مخالفت شما نه تنها چیزی رو درست نمیکنه بلکه سبب ایجاد مقاومت در همسرت میشه
همسرت بهت بی اعتماده.که این هم چیزی نیست که مثلا 10 روزه درست بشه
این یک پروسه طولانیه و ممکنه تا 4 سال هم طول بکشه
شما فقط حس مردانگیش رو تحریک نکن.
دیگه از مزاحمت های خیابانی بهش نگو
عزیزم باید غرورت رو کنار بگذاری.چه چیزی شیرین تر از محبت به همسرت؟
آفرین که خودت اعتراف میکنی به انکه بعضی جاها هواشو نداشتی
حالا هم دیر نشده
از همین الان تصمیم قطعی بگیر
شاپرک جان منظورت از اینکه کودک درونش ناارومه چیه؟
چیکار میکنه مثلا؟
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
نقل قول:
مسافر زمان عزیز
چرا آلان این موضوع رو عنوان می کنه چادری شدن و نشدن من بحثی بود که باید همون اول راه مطرح می شد نه آلان
خواهر خودش چادر نمی زاره سرش اون وقت من...
شاپرک جان، دو تا دلیل میتونه داشته باشه. اول اینکه همسرت موقع انتخاب احساسی عمل کرده و چیزی مخالف فرهنگ و عقیدش انتخاب کرده. که خوب همون طور که گفتی اعضای خانوادش چادری نیستن و خوب همین نشون میده که احتمال این موضوع کمه.
یه دلیل دیگه هم اینه که نامزدت میخواد اعتماد از دست رفته رو اینجوری ترمیم کنه و خودشو با این کار آروم کنه. که من فکر میکنم این دلیلش باشه.
.
اول از همه چیز بیا قبول کنیم که توی این بیاعتمادی یکمی مقصر بودی. از خواستگارات گفتی، از مزاحمتهای خیابونی گفتی و مستقیما دست گذاشتی روی نقطهی حساس همسرت و همینجوری هم انگولک کردی ... :163: وقتی گاه و بیگاه بهش توجه نکردی و هواشو نداشتی ناخودآگاه حس کرده که تو اونو فقط برای یه سری زمانات میخوای. و خوب این دائمی نبودن توجهت ( در کنار بقیهی موضوعات ) باعث شده که فکر کنه که کس دیگهای هم هست که بهش توجه میکنی... :163: ببین در مورد کلاس رفتن دقیقا همین موردو بهت گفته.
به نظر من درخواستش در مورد چادر سر کردن و خیلی چیزای دیگه به خاطر اینه که دل خودشو آروم کنه. به خاطر اینه که وقتی میرین بیرون دیگه نقطهی حساسش بیشتر از اینی که انگولک شده انگولک نشه .
به نظرم با خودت باید کنار بیای، بودن و ادامه دادن با نامزدت برات یه ارزشی داره. اینو هم قبول کن که شاید مقدار زیادی از این بیاعتمادیها به خاطر رفتار خودت بوده. حالا با توجه به ارزشی که نامزدت برات داره یه لیستی تعیین کن. توی اون لیست چیزایی که برای درست شدن این شرایط حاضری تغییر بدی رو بنویس. و حواست باشه چیزاییو بنویسی که بعدا به خاطر تغییر دادنش نخوای ناراحت باشی و تلافی کنی.
یه سری چیزارو که حتما باید تغییر بدی تو رفتارت. این که چیزایی که غیرت همسرتو تحریک میکنه دیگه بهش نگی. بیتوجهی و غرور رو باید کنار بزاری. باور کن من وقتی گفتی نامزدت بعد از دو سال بهت بیاعتماده خیلی تعجب کردم. ولی از این هم خیلی تعجب کردم که بعد از دو سال غرورتو کنار نزاشتی و مجبتتو دریغ میکنی ازش. این چیزایی که گفتم نه هزینهای داره و نه به خاطر تغییرش ذرهای ناراحت میشی. علاوه بر این بعد از ابراز علاقهی مستمر ، پاسخ اونو هم میبینی و لذتشو هر دوتون حس میکنین :310:
کاری کن همسرت خودشو به عنوان تکیهگاه همیشگی تو بدونه نه تکیهگاه پارهوقت ...
پوششتو هم تلاشتو بکن.. در مورد چادر گفتی که "اگه به خاطر علاقهی نامزدم بود با جون و دل قبول میکردم". اگه تغییر پوششت واقعا به همین آسونی هستش به نظر من حتما این کارو بکن، چون با این کارت مزاحمتا خیلی کم میشن و اینجوری خیلی آرومش میکنی.
اینها مثال بودن. من نمیتونم همه چیزو لیست کنم. وقتی این لیستو آماده کردی با علاقه ( و نه اکراه ) تغییراتی که لیست کردیو انجام بده. بعدش صبر کن. اگه حرفای غیر منطقی همسرت کمتر شد و خواستار تغییری خارج از لیستت نبود اونوقت فکر کنم دیگه مشکلی وجود نداشته باشه. اما اگه همسرت هنوز هم خواستههایی داشت که از نظرت غیر منطقی میومد اونوقت میتونی نتیجه بگیری که نامزدت اون کسی نبوده که میخواستی.
نقل قول:
اگه به نامزد من باشه کلا می گه تو با نامحرم اصلا حرف نزن:316:
از اول اینجوری بود؟ فکر نمیکنی بعد از اینکه غیرتشو تحریک کردی اینجوری شد؟
من فکر میکنم که هر چقدر به سمت آروم کردنش حرکت کنی اون هم متعادلتر میشه و دیگه خواستههای غیرمنطقی نمیکنه.
راستی، توقع نداشته باش که ظرف یه هفته و یه ماه همه چیز درست بشه، اما مطمئنم که اگه بیاعتمادی نامزدت به خاطر رفتار تو باشه ، بعد از یه مدتی روند متعادل شدنشو میتونی حس کنی.
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
بازهم ممنون از راهنمایی همه شما:72:
مریم جون حق با شماست یه جاهای باید جلو زبونم رو بگیرم و چیزی نگم حتما اینکار رو یاد می گیرم:160:
مسافر زمان:
درخواستش در مورد چادر سر کردن و خیلی چیزای دیگه به خاطر اینه که دل خودشو آروم کنه
دقیقا همینطوره پس تاجایی که بتونم کمکش می کنم
یه لیستم تهیه کردم و درام روی مواردش فکر می کنم:43::43:
....
خوب امروز احساس بهتری دارم:310:
موفق شدم با بگارگیری مهارت گفتگو بفهمم دلیل مخالفت اصلیش برای نرفتن به کلاسهام چیه؟
خوب نزدیک عیده و کارش حسابی سخت شده از طرفی دلش می خواد خودش بیاد منو برسونه و بیاره خونه واسه همین وقتی میاد دنبالم کلا یه چندساعتی الاف من میشه و از کارش عقب می مونه
امروز بهش گفتم اگه کار داری کلاس نمی رم گفت نه میام دنبالت وقتی منو رسوند بهش گفتم با استادم صحبت می کنم و اگه امکانش بود بقیه کلاسهام واسه بعد سال نو باشه
با استادمم صحبت کردم و ایشونم موافقت کردند
بعد که بهش گفتم خیلی خوشحال شد و گفت خیلی کار خوبی کردی
با راهنمایی شما دوستان عزیزم
کلا امروز غرورمو فراموش کردم و تا می تونستم نه بصورت افراطی اما بهش محبت کردم حتی وقتی اومد دنبالم ازش خواستم اگه مشکلی تو ظاهرم می بینه بهم بگه درستش کنم
و یکم نگام کرد و گفت رژ لبت زیاده (خنده ام گرفت) :199:
با اینکه اصلا رژ نزده بودم دستمال برداشتم و لبمو پاک کردم گفتم دیگه؟
گفت دیگه خیلی خوبی و همیشه همینطوری ارایش کن و لباس بپوش( البته بگم که اصلا ظاهرم با روزای قبل فرقی نداشت)
اما باطنم عوض شده بود:227:
راستی واقعا زیر پا گذاشتن غرور برای کسی که دوستش داری نه تنها تلخ نیست خیلی هم شیرین و منطقیه
خلاصه اینکه فعلا اوضاع روبه راهه
درمورد پوششم فقط یه بار حرف از چادر زد و دیگه چیزی نگفت ولی اگر دوباره عنوان کنه یه مدتی سرم می کنم تا نشون بدم نظرش واسم مهمه
یقیه مواردم سعی می کنم رعایت کنم و کمتر دست رو نقطه حساسش بزارم و بیشتر حواسم رو جمع کنم
خیلی ممنون از دلگرمی و راهنمای هاتون:72::72:
من هنوز راه درازی پیش رو دارم و مشتاقانه منتطر شنیدن راهکارهاتو هستم
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
شاپرک جان، از این که اوضاع بهتر شده واقعا خوشحالم :72:
نقل قول:
با اینکه اصلا رژ نزده بودم دستمال برداشتم و لبمو پاک کردم ... گفتم دیگه؟
:)
البته ما میدونیم که وقتی اون کارو کردی بعدش اینجوری گفتی : "دیگه چی عزیزم ؟" ولی توی نوشتنت سانسورش کردی ;)
نقل قول:
اما باطنم عوض شده بود:227:
:104::104:
بیا یه بار دیگه کارایی که کردیو مرور کنیم. تا اونجایی که توضیح دادی فهمیدم که بهش محبت و ابراز علاقه کردی و ( از قبلی مهمتر ) علاقتو در عمل هم بهش نشون دادی؛
این که ازش خواستی در مورد ظاهرت نظر بده و وقتی نظر داد تبعیت کردی واقعا فوقالعاده بود. مطمئنم این یکی خیلی به همسرت چسبیده :)
با این کارت بهش فهموندی که همسر عزیزم تو و فقط تو برام مهمی. برام مهمه که تو ظاهرمو بپسندی نه هیچکس دیگه، و هر چیزی تو دوست داشته باشی من هم دوست دارم
.
حرف مریم۱۲۳ که در این مورد زده رو یادت نره :
"سعی کن تنشها و مخالفت ها رو با همسرت به حداقل برسونی
مردها خیلی خیلی دوست دان از سمت همسرشون حمایت بشن.
مخالفت شما نه تنها چیزی رو درست نمیکنه بلکه سبب ایجاد مقاومت در همسرت میشه"
نمود این حرفو فکر کنم خودت توی قضیهای که گفتی حس کردی. با قبول کردن خواستش عملا همون نتیجهایو گرفتی که دوست داشتی :)
نقل قول:
در مورد پوششم فقط یه بار حرف از چادر زد و دیگه چیزی نگفت ولی اگر دوباره عنوان کنه یه مدتی سرم می کنم تا نشون بدم نظرش واسم مهمه
اگه میخوای این موردو تو لیستت بزاری باید اینجوری فکر کنی که اگه نامزدت بخواد، برای همیشه چادرو به عنوان پوششت استفاده میکنی.
.
ایشالا نتیجهی رفتار مثبتتو زود میبینی. به خدا توکل کن و معجزهی محبت ( در کلام و رفتار ) رو فراموش نکن :72:
RE: نامزدم و دعواهای گاه و بیگاه ما! نگرانم!
سلام شاپرک جان هرچی بیشتر پست هات رو می خونم بیشتر درکت میکنم
راستش اولین چیزی که الان بیشتر از هر راهنمایی دیگه ای به دردت می خوره مشاوره حضوری و تخصصیه
عزیزم من اینکارو کردم و خیلی روشنم کرد خیلی خوب بود یه جورایی زندگی اونچه که ما فکر میکنیم نیست بهتره بری اول خودت پیش یه روانشناس مجرب تا روشنت کنه خیلی خوبه خیلی کمک میکنه بهت منم دارم همینکارو میکنم اوایل مثل تو هر کاری که از دستم بر میومد کردم بعضی هاش اشتباه بود میبینی هنوزم گیج میزنم موندم واقعا باید چیکار کنم
بهتره از اول زندگیت درست قدم برداری که اشتباه نکنی که جبرانش خیلی سخته پس اول پیش مشاور برو تا در مورد زندگی کردن و مهارت ها شناخت پیدا کنی.
اینجا هم گیج میشی هر کسی بنا به تجربه های خودش راهنماییت میکنه شاید بعضی از حرفا توی زندگی تو جواب عکس بده
پس اینکار و بخاطر خودت انجام بده.
من یه نظری داشتم در خصوص پوشش من مخالف چادر نیستم اما چرا دوستان انقدر بااطمینان میگن که اگه پوششت رو درست کنی بددلی شوهرت هم درست میشه ممکنه الان بگه چادری شو فراد بگه از خونه نرو بیرون چند وقت بعدش ارتباط با همه قطع و ..... چرا انقدر با اطمینان؟؟ نه اینطوری که من گفتم ممکنه بشه نه اینطور که بعضی از دوستان گفتند
من دیدم که بعضی ها چادری هم شدند همه حقشون هم گرفته شده اما همچنان داستان ادامه داشته بهترین راه اینه که شاپرک عزیز پیش مشاور بره که تشخیص بده شوهرش درصد بددلیش چقدره در حد زیاده یا از اون دسته ادام هاییه که به مرور ( مثل همسر مریم جان) خوب میشه باید ضعبف یا قوی بودن این مشکل همسرش رو یه فرد مجرب تشخیص بده اگه ضعبف باشه با پوشش بهتر و رعایت بیشتر حله اما اگه خدای نکرده در حد بیماری باشه مشکلش پیچیده میشه
شاپرک جان نمی خوام توی دلت رو خالی کنم همه اینا اختماله پس بهتره با مشاوره حضوری از همه چیز به درستی مطلع شی و راهکار های تخصصی بگیری
موفق باشی