نوشته اصلی توسط
فرشته اردیبهشت
بار دوم بود که همو میدیدیم ...
پر از ذوق و شوق :310::310::310:
اولین باری بود که برای یه رابطه اشتیاق داشتم انگار از اول میشناختمش خبری از وسواس ها و سخت گیری هام نبود ...
یه روز سرد بود ولی برفی درکارنبود تو یه کافی شاپ وسط رودخانه زیبای زمستونی قرار گذاشتیم انقدر حرف زدیم که وقتی به خودمون اومدیم دیدیم نیم متر برف باریده و شب شده و همچنان میبارید
بهش گفتم دیگه باید بریم ...
از کافی شاپ گرم اومدیم بیرون برف اصلا نمیذاشت چشاتو باز کنی ناخوداگاه بهم نزدیک میشدیم پیاده روی کنار رودخونه رو به زور تا ته رفتیم و خواستیم بریم اون طرف خیابون
که همسرم پرید اون طرف جو ... و من موندم خیلی بزرگ بود و بخاطر برف نمیتونستم بپرم
ناخوداگاه یه لبخندی زد چون نمیتونست دستمو بگیره گفت ببخش که نمیتونم کمکت کنم بخاطر همین تا یک پل پیدا کنیم تو اون وضعیت راه رفتیم ...
روی مژه هام پر برف شده بود و مثل ادم برفی شده بودم
حتی کلاهمو نمیتونستم بذارم تو سرم که اومد روبه روم وایساد و کلاهمو ازم گرفت و با لبخند معنی دار سرمو پوشوند و شال خودشو دراورد و دور گردنم پیچید یه حال عاشقانه ای که هیچ وقت و هیج جا همچین حسی رو تجربه نکرده بودم :43:
اولش مقاومت کردم و گفتم نه خودم میذارم ولی اون گفت این که چیزی نیست میخوام برای همیشه حامی تو باشم و سختی هایی که کشیدی رو از یادت ببرم (اخه زندگی سختمو براش تعریف کرده بودم تا حدی)
همون جا دوست داشتم بدون هیچ مراسمی و فراتر از همه اصول دنیایی داد بزنم و بهش بگم توهمین حالا همسر منی همه کس منی و ...
هیچ ماشینی در کار نبود هیچ موجودی هم نبود من و اون پسر غریبه تنها بودیم ! تو خیابون با بوت پاشته بلند، بدون اینکه بتونم دستشو بگیرم کنارش راه میرفتم ...
چون محرم نبودیم نباید تو خیابون باهم راه میرفتیم ولی اون شرایط یه توفیق اجباری شد...
گوشیشو دراورد و گفت اجازه بده ازین قیافه جالبت عکس بگیرم بعدا خاطره میشه منم گفتم شما از کجا میدونین که بعدنی در کار باشه و هنوز هیچی معلوم نیست و اجازه ندادم
ته دلم گفتم کاش همه لحظه هام باتو باشم :43:.
اون روز سرد اون برف سنگین مارو از زمان جلوتر برد و به زور ما رو بهم نزدیک کرد ...
ولی نمیدونستم که اون شب قشنگ و اون برفش نشونه ی زندگی عاشقونه و سختمونه که به هر سختی ای بود باهم موندیم و ادامه میدیم و سردیش رو با گرمای عشقمون از بین بردیم و نذاشتیم کسی جدایی و اختلافمون رو ببینه ...