RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
نمی دونم
نمی دونم
نمی دووووووووونم
شما اولین کسی هستی که میگی طلاقش بده ، خودم هم به این موضوع خیلی فکر کردم وقتی تصور میکنم از هم طلاق گرفتیم دلم براش تنگ میشه ولی نمیتونم از ته دل دوسش داشته باشم و احساس خوشبختی کنم چرا؟
البته بذاريد يه اعتراف كنم
از وقتي مشكلم رو با شما در ميون گذاشتم كمي بهتر شدم نظرات رو پرينت گرفتم و هر چند وقت يه بار مرور ميكنم ولي بعد از چند مدت دوباره ...
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط a.samimi
نمی دونم
نمی دونم
نمی دووووووووونم
شما اولین کسی هستی که میگی طلاقش بده ، خودم هم به این موضوع خیلی فکر کردم وقتی تصور میکنم از هم طلاق گرفتیم دلم براش تنگ میشه ولی نمیتونم از ته دل دوسش داشته باشم و احساس خوشبختی کنم چرا؟
سلام
دوتا نظر دارم ...
در مورد فاکتورهای زیبایی حرفی نزدید!
اگر واقعا شما کلا مشکلتون با ظاهر ایشون بود خوب اون ظاهر می تونه بهتر بشه خوب چرا به این راه فکر نمی کنید؟
ولی فکرمی کنم
دلیل اینکه از ته دل دوستش ندارید اینکه خودتون نخواستید دوستش داشته باشید !!!چون فکر می کردید این انتخاب شما نبوده و انتخاب مادرتون بوده و تحمیل شده بهتون ....
اگر اون دید اولیه که به این ازدواج داشتید رو فراموش کنید و به پیش زمینه قبل از ازدواج اصلا فکر نکنید
اون وقت فرصت پیدا می کنید اون رو دوست داشته باشید
فقط باید اون احساس که این انتخاب شما نبوده فراموش بشه...
اصلا دلیل اینکه شما همسرتون رو دوست ندارید ممکنه اصلا به ظاهرش برنگرده
یعنی زیباترین و خوش اندام ترین زن هم براتون می گرفتن که انتخاب مادرتون بود شما بازهم همین مشکل رو داشتید
دقیقا ممکن همسر شما از دید بقیه ی خانم خیلی هم جذاب باشه ...ولی چون انتخاب با شما نبوده نمی تونید دوستش داشته باشید
در کل معیار های زیبایی واقعا سلیقه ای هستن و من خیلی مورد هایی می بینم که دختر واقعا زیبایی خاصی نداره و به چشم همسرش همه چی تموم می اد ...
همون طور که می گید همسرتون از نظر مادر شما از دختری که قبلا شما در نظر داشتید
بهتره از نظر ظاهری
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
خوب برادر من میشه بگی به غیر ازتشکرایی که پای هر پست گذاشتی و نظراتی که پرینت گرفتی و خوندی دیگه چیکار کردی؟منظورم اینه که کدوم یک ازتوصیه ها رو انجام دادی؟
افکار منفیت که گفته بودن رو نوشتی بریزی دور؟
لیست خصوصیات+ و - همسرت رو نوشتی؟
بهش ابراز محبت کردی؟
به خودت قبولوندی که اون دختری که یه زمانی ازش خوشت میومد شاید اگه زنت بود الان اوضاعت بهتر ازاین نبود؟باور کردی گاهی چشمه ای که ما ازدور میبینیم ازنزدیک سرابی بیش نیست پس باید به اب زلال توی خونمون (همسرمون) دلخوش باشیم؟
برادر جان چرا واضح نمیگی دلخوریت چیه؟از چیه این قضیه ناراحتی؟راحت بگو.
به قول نازنین ناراحتی که چرا خودت انتخابش نکردی؟
ناراحتی که به چشمت زیاد خوشگل نیست.
لقمه رو دور سرت تاب نده راحت بگو.البته اگه دوست داری.
ازنظر زناشویی مشکلی ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
احیانا این جا نیومدی که یکی بهت بگه طلاقش بده و این جوری یه دل بشی و تردیدهات در مورد طلاق ازبین بره که.
اگه دوست داشتی به سوالام جواب بده.
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
قرار بود یه لیست از افکار آزار دهنده تهیه کنم ، بعد پارش کنم و بریزم تو سطل زباله ، خوب من هنوز این کار را انجام ندادم ولی حتما انجام میدم
بعد قرار بود یه لیست از خوبی های همسرم تهیه و عنوان کنم ، این کار را هم انجام ندادم
البته وقتی میخوام در مقابل شما(با اینکه هیچ کدومتون رو نمیشناسم) از خوبی هاش بگم احساس میکنم باید از همسرم طرف داری کنم و شاید دوست دارم بگم خیلی هم همسر خوبیه اصلا بهترین همسر دنیاست !! باورتون میشه!!
ما با اینکه خیلی سختی کشیدیم ولی هیچ وقت پیش هیچ کس حرفی نزدیم حتی وقتی مادرم بعد از ازدواج نظر من رو در مورد همسرم پرسید کلی از خوبیاش گفتم، منظورم اینه که حتی مادرم رو هم در جریان وضع خصوصی زندگیم قرار ندادم . بار ها تصمیم گرفتم برم مشاوره ولی میدونم اگه برم نمی تونم حق مطلب رو بگم و اونجا هم از همسرم طرف داری میکنم تنها و تنها به یک دلیل چون دختر خیلی خوبیه و این ربطی به دوست نداشتن من نداره. و تنها جایی که میتونم راحت حرفم رو بگم همین جاست .
اون حرف نازنین 1 که گفت "اصلا دلیل اینکه شما همسرتون رو دوست ندارید ممکنه اصلا به ظاهرش برنگرده
یعنی زیباترین و خوش اندام ترین زن هم براتون می گرفتن که انتخاب مادرتون بود شما بازهم همین مشکل رو داشتید" من رو تکون داد و الان شده مشغله فکریم !! دارم با خودم کلنجار میرم ببینم حق با نازنین یا نه؟!! بعید میدونم
و در مورد حرف بهار 66 "احیانا این جا نیومدی که یکی بهت بگه طلاقش بده..." میگم نه اومدم کمک کنید زندگیم رو از دست ندم و اگر نه میرفتم دادگاه خانواده نه اینجا
در مورد"برادر جان چرا واضح نمیگی دلخوریت چیه؟از چیه این قضیه ناراحتی؟راحت بگو." تو صفحه اول با کوچکترین جزئیات زندگیم رو توضیح دادم یعنی مجاب نیستید با شرایطی که گفتم دچار مشکل بشم؟!!
من آدم عجیبی نیستم یه آدم معمولی ام مثل همه شما و یه زندگی معمولی داشتم اگه الان توضیحاتم کمی عجیبه صرف اینه که همه چی غیر معمولیه
وقتی شرح حالم رو مینویسم این آدمک های سمت راست به همه چی میاد غیر از حرفهام.
باشه چشم من اون لیست ها رو تهیه میکنم و سعی میکنم امیدوار باشم امیدوارم.[size=large]
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
قرار بود من رو تنها نذارید
خسته شدم از بس اومدم کافی نت
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
a.samimi
خوب نگفتی چیکار کرد؟علت اینکه دوستش نداری رو پیدا کردی؟فکر می کنی میشه اون علت ها رو از بین برد؟
رو این حرفا که بهت گفته شد فکر کردی...
خوب
باید الان خودت نتیجه رو بگی .....به چه نتیجه ای رسیدی؟
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
سلام ... امشب چقدر گریه کردم وقتی این تاپیک و خوندم ... وقتی " بها ح " بجای همسرت فریاد میکشید...
وقتی دوباره بیاد اوردم که چقدر ناشکریم و شرایط زندگی رو برای خودمون بحران زا میکنیم .. من وقتی اینطوری میشم ..میام این سایت و قسمتهای دیوانه کننده ی خیانت و میخونم و خدا رو شکر میکنم برای مصلحت های پنهانش برای زندگیم
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
سلام آقای صمیمی
همه متنت را خوندم حسابی حالم گرفته شد با نظر تمام دوستان موافقم اما یک نکته می مونه اونم اینکه فکر می کنم شما دنبال عشق اساطیری به معشوقگی دختر شاه پریون هستید.ضمنا یادتون نره شیطان بخاطر تکبر وغرورش درجاتش نزد خداوند را از دست داد مواظب باشید شما دچار نشوید.
من کارشناس نیستم ولی از نظر من اگر شما افکارتون را اصلاح نکنید بهترین گزینه طلاقه هرچه سریعتر بهتر . شما که سر از زندگی تون در نمی آرید حداقل بگذارید همسرتون این فرصت را داشته باشه تا جوانه و یه بچه آویزونش نشده با کسی که دوسش داره و قدرش را می دونه ازدواج کنه.
ضمنا لیلی معشوقه مجنون زشت ترین دختر قبیلشون بوده پس تو زیبایی دنبال عشق نباش.
در نهایت امیدوارم بهترین تصمیم را بگیرید
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
آقای صمیمی عزیز:72:
دوستان راهنمایهای خوبی کردند امیدوارم بکار ببندی و موفق بشی.
گرچه میدونم که هر چقدر عقل چیزی رو با منطق بپذیره و دل نپزیره شرایط خیلی سخت میشه.
جدای از اینکه اشتباه شما این بود که اعتماد به نفس لازم رو نداشتی که پای انتخاب خودت بایستی!؟
مادر و خواهر شما هم به شما و همسرتون ظلم بزرگی کردند که اصرار بر ازدواج داشتند.
ولی شاید خالی از لطف نباشه اگه در اینجا از خانواده ها بخواهیم که در بعضی انتخابها خصوصا
امر ازدواج نظر خودشون رو به جوانهاشون تحمیل نکنند.
مگه یک نفر چند بار حق انتخاب برای ازدواج داره؟؟
مگه عشق و احساس براحتی قابل انتقاله؟؟
مگه خودشون ازدواجشون رو نکردند و از حق انتخابشون استفاده نکردند؟ پس چرا این حق رو از جوانشون می گیرند؟
وقتی دیدند جوانشون انسان مسئولیت پذیری و عاقلی هست مزایا و مضرات انتخاب خودش رو
در حد یک توصیه بهش بکنند ولی بهیچ وجه اصرار برای انتخابشون نکنند.:305:
بزارند خودش زندگی رو تجربه کنه؟ حتی اگه شکستم بخوره چون انتخاب خودش بوده مسئولیتش رو بعهده می گیره؟
مطمئن باشید که اگه شما اصرار نابجا نکنید دلایل شما رو برای پذیرش و یا رد فرد مورد نظر با آغوش باز می شنوه.
مطمئن باشید شکست الانتون در مقابل انتخاب اون خیلی سبک تر و آسونتر از شکست در
مقابل حسرت و جمله ای کاش ......... اونه زمانی که شما براش انتخاب کرده باشید. (اگه بشه اسمش رو شکست گذاشت؟!):316:
اگه در این تالار بگردی پر است از سرگذشت دوستانی است که در سنی که از لحاظ عقلی بالغ و
کامل شده اند و انتخابی برای ازدواج کرده اند ولی خانواده ها متاسفانه به دلایل غیر منطقی مانع شدند.
مثل دوستانمون علی- آرامش - بهار - متین - چرخ و فلک و.........:72:
امیدوارم خداوند بهترین رو براتون ورق بزنه.:72:
RE: همسرم را دوست ندارم! کمک!!
من از همسرم بیزار نیستم لطفاً پیشنهاد طلاف ندید تو رو خدا
سلام
من اون لیست رو تهیه کردم ، کاملش کردم و بعد طبق گفته شما پارش کردم ریختم دور
به نظر همه احترام میزارم ولی نمیدونم چرا بعضی ها به راحتی پیشنهاد طلاق میدن درست وقتی که امیدوار میشم و احساس می کنم ما میتونیم خوشحبخت بشیم نظرات بعضی ها ....
با خودم فکر میکنم حقیقت مهمتره یا خوشبختی؟ اگه زمانی این دو روبروی هم قرار بگیرن شما کدوم رو انتخاب میکنید؟
من الان تقریبا تو همچین شرایطی هستم!
دوسش هم دارم منتها مشکلاتمون بیش از حد شده
از گذشته خیلی بهتر شدم
یادتون نره