-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
6.احساس بد من به این موضوع که همسرم فقط داره برای مهریه با من زندگی می کنه(مهریه من زیاده قابل توجه اونایی که مهریه رو زیاد می گیرن که اشتباه محض)
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام
ببخشید می خواهم یه کمی رک اینجا حرف بزنم...
وقتی انسان انرژی خود را صرفا مسائل حاشیه ای میکنه ، به تدریج مسائل اصلی هم به حاشیه میره...
شاهد جشن و عروسی های آنچنانی با رسم و رسوم و..... ، هستیم، اما آرامش ها کم می شه....، درگیریها زیاد میشه....
شاید باور نکنید بعضی همین رسومات وجشن ها و تشریفات خودشون میشوند عامل دردسر و جدایی....
خیلی حرفهای دیگه ..... که خودسانسوری می کنم....
قبلا خیلی ها فقط توی محله خود یا توی شهر خود یا دهات خود ازدواج می کردند و با آداب هم آشنا بودند، این مسائل کمتر به طور جدی تهدید کننده بود، ولی اکنون که ازدواج ها فرامکانی شده اند، این رسومات و پیگیری زیاد آنها یعنی پیگیری دردسر....
واقعا كاش ما جوانها به جاي پرداختن به اين موضوعات قبل عقد به فكر شناخت بيشتر طرف مقابل باشيم اما افسوس كه ....
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
کم گوی و گزیده گوی چون در
حرف راقبل از اینکه از دهانت در بیاد حسابی مزه مزه کن
لزومی ندارد همیشه ما دیگران را درک کنیم گاهی ما هم نیاز به درک شدن داریم .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pid='88947' dateline='1255948995'
به نظر من باید دید چرا می خوام ازدواج کنم! میتونم همسر باشم؟ البته نقش همسربودن رو باید شناخت و بی گدار به آب نزد!
من فکر می کنم بزرگترین اشتباهی که انجام دادم این بود که بدون نظر مشاوره و قبل از یادگیری یک سری از مهارت ها البته همسرم هم همین طور ازدواج کردم و اگر می تونستم به عقب برمیگشتم و درسته که بازم همسرم رو انتخاب می کردم اما ایندفعه با چشم و مهارت و آگاهی بیشتر تا به قول قدیمی ها توی رفتارم و حرکاتم سیاست رو رعایت کنم و زندگی بهتر از این رو داشته باشم!
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
ميخواستم بخش هايي از اين تاپيك رو بذارم ولي واقعا نتونستم انتخاب كنم
پس لينكشو ميذارم:
حالا كه اين مطلب بسيار غني رو زدي حيفه ادامه ندي
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهاجر بینشان
خواهرم بازم سلام
البته من در اين مورد نظر شخصي ام رو ميگم ، با اينكه خودم روحاني ام و خيلي مراجعه مي كنن براي استخاره ، اما براي چند چيز هرگز استخاره نمي زنم ، يكي از اون موارد جهت ازدواجه ،
هميشه ميگم ازدواج يه امر يقيني هست و اگر شكي در اون باشه بايد تلاش كني تا شكت برطرف بشه ، نه اينكه با استخاره بخواي تبديل به يقين كني كه امكان نداره ...
شما اگه يه لباس بخواي بخري ، استخاره ميزين ؟ يا اينكه قد و اندازه و رنگ و جنس و .... اون رو مورد تحقيق قرار ميديد ؟ اگه لباسي قد و اندازه و رنگي زياد به دلت نشينه ، ميگي صبر كن يه استخاره بزنن ؟؟؟ (( هر چند كه متاسفانه ميبينيم گاهي اوقات تو همين هم ، افرادي عقل رو تعطيل مي كنند و ميرن سراغ استخاره ))
اينم كه ميگيد : خدا صلاح بنده اش رو مي خواد ، شكي در اين نيست ، اما خدا عقل و فكر و درايت را به انسان داده تا خودش صلاح خودش رو تعيين كنه ...
همينطور كه در امضاي خودمم آوردم : خدا هرگز براي انسان كاري انجام نميده تا اينكه خود انسان حركتي كنه ، خدا چون صلاح بنده اش رو مي خواسته به اون قدرت عقل و تفكر و انتخاب داده تا از اين راه مصلحت خود را خودش تعيين كند ...
خلاصه بگم : با اين نوع استخاره در ازدواج صد در صد مخالفم ، اما نوع ديگر استخاره كه در روايات و از امام صادق (ع) بيان گرديده اشاره اي ميكنم كه : بعد از اينكه انسان ، با تحقيق و مشورت و ............... تصميم به كاري گرفت ، دو ركعت نماز استخاره ( طلب خير ) مانند نماز صبح به نيت نماز استخاره بخواند و بعد از نماز در سجده : 101 مرتبه ذكر شريف (( استخير الله برحمة )) را بگويد و از خداوند در كاري كه با عقل و تفكر و دراية انتخاب كرده ، طلب خير كنه و اين استخاره ، يعني استخاره صحيح ...
آرزوي موفقيت و شادكامي براي شما خواهرم دارم :72::72::72:
:104::104::104:
تا حالا از اين ديد نگاه نكرده بودم
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
به ويترين ديگران خيلي مطمئن نباشيد....
اين جمله از جناب دانشمنده. يعني اينكه به زندگي ديگران كاري نداشته باشيد و مقايسه نكنيد
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
[align=justify]این پست از سارا ارزشش رو داره که بارها خونده بشه:72: امیدوارم سرافراز بیاد و یکبار دیگه بخونه:46:
سلام سر افراز عزیزم:
اینو به کامران هم گفتم..هیچ وقت فراموش نکن که بارانی باید تا که رنگین کمانی برآید و لیموهایی ترش تا که شربتی گوارا فراهم گردد...
پست هات برام خیلی آشناست خیلی..هم پست های شما هم پست های دختر مهربون در تاپیکش...من رفتم به روزهایی که خودم وارد تالار شدم و به هر گوشه ای سر می زدم تا جواب چرا هامو پیدا کنم؟گاهی اونقدر می گشتم که احساس می کردم زندگی برام ارزشی نداره و اصلا چرا باید این همه سختی تحمل کنم و کنار بیام با چیزهایی که به اجبار دچارشون شده بودم..
نمی دونم چرا شما و اون فرد جدا شدید و الان این اصلا مهم نیست مهم اینه که به هر دلیلی این رابطه تموم شده و الان شما موندید و دنیای خاطرات خوب دقیقا همون حای که من حدو 2 سال و نیم قبل باهاش وارد تالار شدم...دوستی اشاره قشنگی داشت..خوب مطمئنم می دونی که من ازدواج کردم با همون فردی که به خاطرش این تالارو پیدا کردم..کسی که واقعا دوستش دارم و هنوز هم مثل اون روز که وارد تالار شدم و از عشقش برای تالاری های اون زمان گفتم..
همه این مقدمات رو گفتم که بهت از تجربه اون زمانم بگم که الان هم با خودم یدک می کشم..
سرافراز عزیزم سعی کن به جایی برسی که از اون بگذری...
نمی دونم اون تاپیک های زمان من و بالهای صداقت خوندید یا خیر...
** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت**
http://www.hamdardi.net/thread-11160.html
-----------------------------------------------------------
بالهای صداقت نوشته بود:
رها کن و به خدا بسپار...
در زندگی مواردی پیش می آید که لجاجت٬یکدندگی و سر سختی ما باعث رنج و بدبختی بیشتری میشود. در حالیکه می توانستیم از بروز آنها جلو گیری کنیم. بعضی اوقات هر چه بیشتر تقلا میکنیم ٬ اوضاع بدتر می شود.یکی از راههای ما رها کردن است.میتوانیم مشکلات را رها کنیم و آنها را به نیروی برتر بسپاریم. آری٬نیروی برتر من٬ توانائی حل مشکلاتی را دارد که من قادر به حل آنها نیستم.
***یا رهاکن ٬ یا درد بکش وتحمل کن... ***
مثل روز روشن است که وقتی رها می کنیم و به خدا می سپاریم٬ به صلح و آرامش می رسیم.وقتی کنترل امور را به خدا می سپاریم در اکثر موارد نتیجه بهتری به دست می آوریم.
*بعضی افراد فکر میکنند اگر چیز سنگینی را از زمین بردارند نشان میدهد که قوی هستند ٬ اما گاهی اوقات برای قوی بودن بایستی چیزهای سنگین را زمین بگذارند و رها کنند... ( سیلویا رابینسون))
اگر میخواهی چیزی را برای همیشه نگه داری ٬ باید آن را رها کنی.
تنها راه به دست آوردن رها کردن است...
ما باید انتظارات خود را از اشخاص کاهش دهیم .اگر به اطرافیانمان ،خانواده٬ دوستان و... محبت می کنیم و عشق می ورزیم بایستی عشق و محبتمان بلاعوض باشد
همانگونه که خداوند مهربان همه مخلوقاتش را دوست دارد و عاشقانه و بدون هیچ انتظاری این همه نعمت به آنها ارزانی داشته است ،
آن موقع است که تمام کائنات برای تامین نیازها وخواسته ها ی ما تلاش میکنند.
پس جا دارد که خالصانه و عاشقانه بگوئیم:
پروردگارا٬ راههای تازه ای برای زندگی شاکرانه به ما نشان بده....
تو را شکر میگویم به خاطر لحظه لحظه زندگیم... تو را سپاس میگویم به خاطر تمام داشته هایم که نعمت است و به خاطر تمام نداشته هایم که مطمئنا خیر و صلاح من در آن نهفته است...
--------------------------------------------------------------------------------
این تجربه ایست که من و بالهای صداقت با کمک فرشته مهربان انجام دادیم ....چند ماه بعد من بود که بالهای صداقت به کار برد و رسید....
نمی دونم چقدر می تونه این موضوع برای هم تالاری ها مفید باشه ولی آنقدر ارامش بخشه اون لحظه که باورش هنوزم سخته...
همه عشق های ما..دوست داشتن های ما ...به یاد هم بودن ای ما مهمه ولی تنها راه رهایی از این وابستگی ها گذشتن از همه اون هاست....
باور داشته باش که تا سنگ بر سر راه رودخانه نباشد هرگز صدای رودخانه دلنشین نیست.....
این راه رو پیدا کن و درش قدم بردار..اونقته که با گذشت چند وقت تاثیر شگرف اونو در زندگیت می بینی....
برات آرزوی بهترین ها رو دارم...
سارا بانو
--------------------------------------------------------------------------------[/align]
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sefidestaar
خیلی درد دارم ...
خیلی...
اشتباه کردم یه نفرو کردم همه زندگیم که با رفتنش زندگیمو پوچ ببینم:302:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsennaseri
تو دوران نامزدی خانومم خیلی حرفهای خوبی میزد یه حرفش این بود تا جایی که مشکلی پیش اومد از طرف خانواده ها زود قضاوت نکنیم و تصمیم نگیریم البته منم با این عقیده موافقم...
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
جواب سوال 2.
ببينيد مي توانيد بسيار جرات مندانه، موضوع رو چند روز بعد از اين داستان، به همسرتون بگيد و احساستون رو با ايشون در ميون بگذاريد... لازم به هيچ تنبيه يا تهديدي نيست! اين رو بدونيد كه تنبيه يا تهديد، مي تونه رفتار رو در فرد، ماندگار كنه!
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
استفاده عالی از تمثیل برای نشان دادن ضرورت رشد و تغییر روش و منش . همچنین ضرورت ارتقاء خویشتن در این مثال نهفته است.
:104::104::104::104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
دوست خوبم. وقتی بچه بودیم به محض اینکه ماژیک به دستمون میافتاد، میوفتادیم به جون در و دیوار خونه و خط خطیش میکردیم. حال میکردیم واسه خودمون و کلی ذوق میکردیم واسه آثار هنریمون. ولی الان با وجود اینکه خونه داریم و ماژیک، ولی این کار رو نمی کنیم.
ما مریض شدیم؟ افسرده شدیم؟ خطری تهدیدمون میکنه؟ نکنه مردیم؟
نه! فقط و فقط رشد کردیم، بزرگ شدیم و نیازها و لذت هامون تغییر کرده.
عشق هم بزرگ میشه، بالنده میشه، بالغ میشه و پوست میندازه. اگه حرکات و احساسات من به تناسبش تغییر نکنه اون موقع باید شک کرد.
به زور کاری رو انجام نده، اون کاری رو که حست بهت میگه انجام بده. اگه بزور سعی کنی حال و هوای عشق رو توی دوران کودکیش نگه داری، آخرش کم میاری و سر خورده میشی. فکر کن، انگار یه مرد گنده برای اینکه بگه من هنوز شاد و خوشحالم ماژیک ورداره در و دیوار خونه اش رو هنری کنه :)
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lord.hamed
به مادر شوهرتان به چند دليل احترام بگذاريد : 1.سن ؛ 2.مقام مادر ؛ 3.شوهرتان ؛ 4. روح خودتان .
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
این تالار محل بسیار خوبی است برای آموختن و تمرین مهارت برای برخورد با اتفاقات و رفتارهایی که معادل و مشابه اش رو فت و فراوون بیرون میبینم. اگر نتوانیم در یک محیط از نوع مجازی در قبال چنین رفتارهایی احساساتمان را کنترل کنیم و با برخورد منطقی و سعه صدر و صبر و در نتیجه اینها، راه حل منطقی و خلاق برای رسیدن به خواسته های معقولمان پیدا کنیم، یا احیانا توان نه شنیدن نداشته باشیم، واااااااااااااااااااااای بحال دنیای حقیقی مان!
به شخصه یک جاهایی در همین همدردی مچ خودم را گرفتم و فهمیدم که بین دانستن و عمل کردن فرسنگها فاصله است. فهمیدم خیلی حرفهای قشنگی بلدیم، بصورت نظری خیلی چیزها را میدانیم و به دیگران توصیه میکنیم، اما پای آزمایش خودمون که میرسه، همه اون آموخته ها مییره به کناری و احساسات زمام امور رو بدست میگیره.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
1- اینجا یک تالار مجازی هست. مراجعینی که به اینجا می آیند در قالب یک تاپیک مجازی اطلاعات محدودی از خود می نویسند و مشکل رو کمی شرح می دهند. خواننده مطلب رو می خواند، و نظر شخصی اش رو می نویسد. اگر ما به کسی (ناخواسته) راهنمایی اشتباه بکنیم و باعث بشویم که ضربه بخورد، تا چه حد مسئول هستیم؟
خیلی زیاد مسئول هستیم ، چون با قصه و داستان طرف نیستیم ، مساله زندگی انسانهاست ... به ندرت اتفاق افتاده پست های نادرست زده بشه و اعضاء دیگر آن را اصلاح نکنند .
>> به نظر من مدیریت قوی تالار و قوانینی که داره باعث میشه نظارت خوبی بر روی تاپیک ها اعمال بشه به همین خاطر اگر شخصی نظر اشتباه و راهنمایی غلط بده دیگرانی که پستش رو می خوانند عکس العمل نشون می دهند و گزارش می دهند
>>نکته دیگری که من مشاهده می کنم ، حضور مدیر همدردی هست ، اگر دقت کرده باشید ایشون حضورشون کیفی است نه کمی
اینجا فضایی است که علاوه بر مشاوره قسمت های تفریح و سرگرمی و بخش های تبادل نظر آزاد نیز داره اما بیشتر تمرکز در بخش های مشاوره ای است
در تالارهای اینچنینی دیگه که من مشاهده کرده ام با اینکه ادمین خیلی زیاد انلاین هست ، منتها اعضا در یک سمت و راستا نیستند و به قولی هرکس ساز خودش را می نزد ، و ادمین نظاره کرده ( نه نظارت)
>> افراد وقتی برای اولین بار وارد تالار می شوند با خوندن مطالبی که از نظر عقلی و منطقی براشون قابل قبول بوده ، عضو می شوند و لذا با توجه به روند تالار ، اگر کمی از قدرت تفکر خود کمک بگیرند در مسیر درست و اصلاح خودشون قرار می گیرند و افرادی که پتانسیل این چنینی ندارند اگر در جهت به انحراف کشیدن مسیر مشاوره ها به عمد تلاش کنند ،سریعا مسدود می شوند و اگر عمدی نباشه که در حاشیه قرار می گیرند
همه اینها رو گفتم که بگم ، علاوه بر اینکه من باید مواظب آنچه که می گویم باشم ، نظارت با کیفیت تالار درصد آسیب رسانی به مراجع را در کنترل دارد
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
لاینل واترمن داستان آهنگری را میگوید که پس از گذران جوانی پر شر و شور تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش چیزی درست به نظر نمیآمد حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت : `واقعاً عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خدا ترسی بشوی، زندگیات بدتر شده. نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده.`
آهنگر بلا فاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی فهمید چه بر سر زندگیاش آمده است. اما نمیخواست دوستش را بیپاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ آهنگر بود:
- `در این کارگاه فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چطور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود. بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم تا این که فولاد شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در ظرف آب سرد فرو میکنم و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج می برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.`
آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری آتش روشن کرد و ادامه داد:
- گاهی فولادی که به دستم می رسد نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد تمامش را ترک میاندازد. میدانم که از این فولاد هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
- `میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد کرده، پذیرفتهام و گاهی به شدت احساس سرما میکنم، انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم این است: `خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو میخواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که میپسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بیفایده پرتاب نکن
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
.
کدامیک از مراجعان چند ده هزار نفری این تالار می توانند این جمله را در مورد خود و همسرانشان بگویند در حالیکه همسرشان یک زن دیگر را صیغه کرده!!!!؟
او می گوید«من و همسرم خیلی همدیگر را دوست داریم»، فعل داریم با فعل داشتیم متفاوت هست و اشاره به زبان حال می کند.
نتیجه:
اینکه بحث مناسب بودن این زن و شوهر ، صادق بودن این دو ، صمیمی بودن هر دونفر، درک متقابل و سایر شرایطی که آرزوی هر زن و مردی هست در زندگی این دو نفر جریان دارد.
یعنی اینکه سطح زندگی و رضایت مندی و بالندگی این خانواده مافوق تصور خیلی از افراد هست.
چنان که با این مشکل مهم، مراجع تمایل به حفظ این زندگی دارد و با درون ریزی حاضر هست خودش را داغون کند تا خدایی نکرده شوهرش مشوش و یا ناراحت نشود.
او از ترس شوهرش کوتاه نمی آید. او با عشقی که به شوهرش دارد حریم ها را حفظ کرده است.
.
چنان که با این مشکل مهم : (یعنی هر مشکلی در زندگی مثل : زن صیغه ای ، اعتیاد، مشروب،دست بزن،بد دهنی ، عدم درک، ...)
با درون ریزی حاضر هست : (یعنی اوج ایثار ، اوج گذشت ، اوج ازخودگذشتن برای ما شدن)
از ترس شوهر کوتاه نمی آید : ( یعنی از روی ترس ، انتظار جبران، چشم داشت ، مقابله به مثل و... عملی را انجام نمی دهد)
با عشقی که به شوهرش دارد:(یعنی : نهایت عشق ، یعنی وقتی شخصی را به عنوان همسر برگزیدی ، همون جوری که هست ، ازش حمایت کنی و بهش عشق بورزی، حتی در اوج سختی ها و ناراحتی ها ، در جایی که مدیر محترم گفتند در مواجهه با یک مشکل مهم ، باز هم در کنارش باشی )
با این تفاسیر
این جمله خیلی ، خیلی معنا دار می شود:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
یعنی اینکه سطح زندگی و رضایت مندی و بالندگی این خانواده مافوق تصور خیلی از افراد هست.
من که عمیقا دلم می خواد و در صدد هستم این سطح زندگی ، این رضایت مندی و این بالندگی رو کسب کنم ، سطحی که مافوق تصور خیلی ها هست :72::72::72:
.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
سلام دوستای خوب و گلم
نزدیک به 10 ماهه که توی این تالار عضو هستم و خدا رو شکر از خیلی از نوشته ها و حرف ها چیزهای
خوبی یاد گرفتم!
امروز داشتم تاپیک ها رو دونه به دونه بررسی می کردم و یک نکته خوب که توی تالار داره دوباره موج
میزنه این هست که چقدر بچه هایی که با من وارد تالار شدن و حتی زودتر از من رشد کردن و کاملتر
شدن!
سبکتکین دیگه اون دختر منفعل و افسرده نیست و نظراتش واقعا پخته و زیبا شده!
اقلیما که یک روز واقعا از زندگیش سیر شده بود چقدر عوض شده ، مثبت شده و سازنده!
لیلا موفق که روزی زندگیش پر از زخم بود چه زندگی زیبایی داره!
یک زن امیدوار چقدر روحیش عالی ، تلاشگر و سازنده شده و چقدر نظراتش متکاملتر و نگاهش به
مسائل زندگی عمیقتر همین طور آفتاب همدرد عزیز.
رایحه عشق چقدر پخته تر شده و ویدای عزیز چقدر نظراتش اثر بخش تر!
نازنین1 چقدر عوض شده و کاملتر شده و چشمک چقدر کاردان تر و لایق تر شده برای مدیریت زندگیش!
Azadeh_mm چقدر عوض شد روحیاتش و گل یاس یاد گرفت که چطور خوشبخت تر زندگی کنه!
و خیلی های دیگتون مثل جناب خارپشت و جناب فرهنگ که سعی کردن زیاد حساس نباشن و بهتر و
منطقی تر به زندگی نگاه کنن!
یا جناب hamed65 که چقدر نظراتش متکاملتر و عالیتر شده!
و خیلی های دیگتون مثل بهار66 و دختر مهربون ، ایوب ، جوانه ، blue sky ، نقاشی و ... که دنبال
شناخت بیشتر خودشون و زندگی بهتر هستن که واقعا عالی عمل کردن!
ازون ارزشمندتر اینکه شما عزیزان تجربیاتتون رو به دیگران هم منتقل می کنین و بسیار خدا رو شاکرم
که دوستانی چون شما دارم!
یک خدا قوت هم به مدیران خوب تالار ، مدیر عزیز همدردی ، فرشته مهربان ، آقا کیوان و آقا حامد که تالار
خوب همدردی رو با خلوص نیت می گردونن و با گردوندن این خونه پر مهر باب آشنایی من رو با شما
عزیزان باز کردن ..
راستی بچه ها یادم رفت بگم بهار شادی چقدر منطقی تر شده و چقدر داره سعی می کنه حساس و
هیجان محور و احساساتی نباشه و با تفکر کارهاش رو پیش ببره! یادمه اولین باری که جناب فرهنگ27
تو تاپیک "تاحالا دقت کردین" بهم گفت چقدر تغییراتت مثبت تر شده از وقتی که از "بهار غمگین" شدی
"بهار شادی" ، چقدر خوشحال شدم و این حرف برام از 100 ها رتبه با ارزش تر بود چون که یک چیز
جدید بهم اضافه شده بود! خوشحالم که در جمع شما هستم و دارم هر روز نکات جدید یاد می گیرم!
الهی که دلهاتون شاد باشه و لب هاتون همیشه خندون :)
:72:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
بعد هم در مورد اختلاف عقیدتیت یک توصیه مهم و جدی برات دارم!
اگر خودت آدم معتقدی هستی و خواستگارت نیست خیلی به این نکته توجه کن! چون الان عاشقی نمی فهمی اما
اگر به خصوص از ایران بری و رفتارهای بی قید و بندش رو ببینی ممکنه طاقت نیاری!
من و خواستگار سابقم هم با هم خیلی اختلاف عقیده داشتیم! البته به دلیل مخالفت مادرش بهم خورد اما امروز که
1 سال و نیم از اون روزهای سخت میگذره خوشحالم که باهاش ازدواج نکردم چون خانواده و عقیده نزدیک بهم بسیار
مهمه! اینو بعد ازدواج می فهمی!
اما به اختلاف عقیدتی خیلی دقت کن!
یک دوستی همیشه بهم می گه :
"سعی نکن لباسی رو که برات تنگ بپوشی! چون اگر با زور هم تنت بره ممکنه سریع پاره بشه! یک لباس مناسب با
سایزت از ابتدا تنت کن! ازدواج نا مناسب هم همینطوره! به جای اینکه خودت رو شبیه اون کنی یکی شبیه خودت
پیدا کن!" این حرفش رو باید با آب طلا نوشت قاب کرد!
با احساس محوری چشمات رو به روی واقعیات نبند عزیز دلم! زندگی مشترک سختی زیاد داره! اما اگر همراهت
مناسب نباشه بعدها سختی هاش 100 چندان میشه گلم!
:104::104::104::104:
واقعا باید با آب طلا این حرفا رو نوشت هزار افرین بهار شادی جون.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
هیچوقت قدر اون چیزایی که داریم رو نمی دونیم، همیشه غصه نداشته هامون رو می خوریم
انگار خیلی برامون مهم نیست که از همون چیزی هم که داریم نهایت استفاده رو ببریم
حتی به این فکر نمی کنیم که شاید وجود خود ما هم مایه دلخوشی و ارامش دیگرانی باشه، که چون حس میکنیم بهمون نیازمندن نمی بینیمشون
یعنی بهشون احتیاجی نداریم!
جدیدالورود ها
تاپیک های بی سروصدا
سوالای مبهم و احساسی
کاربرای سردرگم و خسته
یا حتی اعضای قدیمی
به جای اینکه فقط نگران احساس خودمون نسبت به کسی که دیگه نیست باشیم، به این فکر کنیم که چطور میتونیم عادات خوب اون فرد رو در خودمون تقویت کنیم
به این فکر کنیم که چی باعث می شه که ادما خاطره انگیز بشن . . .
قال انی علیها السلام: :)
در زندگی فهمیده ام که ....
تفکرات من - احساسات من - اعمال من - صاحب انرژی هستند و صاحب کارما هستند .
مواظب کارماهایی که خودمان برای خود ایجاد می کنیم باشیم .
منبع
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
دوستانی که هر روز به خدا گلایه می کنین! آیا هر روز برای اینکه سلامت هستین ازش تشکر می کنین؟
[/color][/b]
:72:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گوشت تلخ
هیچوقت هم به خاطر بی پولی ناامید نشو
پول به دست میاد
سلامتی خیلی سخت به دست میاد
جوونی به دست نمیاد
قدر لحظاتت رو بدون
خودت رو با خودت مقایسه کن نه با آدمای دیگه
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آزرمیدخت
[align=justify]
عزیزم هرجا که هستی، باور داشته باش که هیچ مشکلی نیست که نشه به مسئله تبدیلش کرد. و هیچ مسئله ای نیست که نشه راه حلی براش پیدا کرد.
[/align]
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
جملاتی بسیار زیبا از یک زن امیدوار عزیز :72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
ميخواستم بگم چيزي كه بيش از همه در اين يك سال گذشته ياد گرفتم اين بود که ظرفيت انسان بسيار بسيار بسيار بسيار بيش از اون چيزيه كه ممكنه تصور كنيم.و فقط وقتي كه خودمونو در بوته ي آزمايش بگذاريم اين ظرفيتها خودشونو نشون ميدن.حواسمون باشه زير بار مشكلات به جاي بروز ظرفيتها و افزايش تواناييهامون باعث كشتن استعدادها و اميدهامون نشيم.
:104: :104: :104: :104: :104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
اشتباه کارت همینجاس..تجربم میگه اینکه یه مرد متاهل باشه یا بچه داشته باشه یا سنش بالا باشه اصلا دلیل نمیشه که قصد یا منظوری نداشته باشه..تو همیشه حریمها رو با همه اقایون رعایت کن..چه متاهل و چه مجرد.
یه دختر ممکنه رو یه منظور دیگه یه لبخند بزنه اما اون مرده یه منظور دیگه برداشت کنه و این سوءتفاهم کش بیاد و دختر معذب بشه.
پس بهترین راه پیشگیریه.
از دور و بریات نقاط ضعف رفتار و ظاهرتو بپرس و رفعشون کن.
موفق باشی
:104::104::104::104::104:
:104::104::104:
:104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arash1348
هر مطلبی که در مورد خودم زدم، باعث شد خودم و شرایط پیرامونم رو متوجه بشم، چون مجبور بودم برای توضیحش فکر کنم.
هر مطلبی برای دیگران زدم، تونستم بفهمم که من چطور فکر میکنم، چارچوب ذهنیم و شخصیتیم برام واضح تر شد، چون مجبور بودم خودم رو جای طرف مقابل بذارم، باید خودم رو در همون شرایط قرار می دادم، اینجا من در موقعیت های مختلف تونستم خودم رو بیشتر پیدا کنم.
هر مطلبی از دیگران خوندم، فهمیدم آدما چقدر شبیه هم فکر میکنند و چقدر ارزش ها یکسانه.
زن و مرد هم نداره، هم زن و هم مرد یک جور دلشکسته میشن، رنج میکشن و یک جور شاد میشن، احساسات تقریبا یکسانه، عشق برای همه یک معنی رو میده، سعادت و خوشبختی برای همه یک معنی رو میده، تنهایی و خیانت هم برای همه یک معنی رو میده،
دل همه، چه زن چه مرد، با یک صدا می شکنه.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط d r e a m
اعتماد به نفس این نیست که شما ترس نداشته باشی..
انقدر سطح علمی بالایی داشته باشید که دیگه مشکلی نباشه تا کاری انجام بدید ..
شکست نخورید تو زمینه ی کاری یا هر زمینه ی دیگه
اعتماد به نفس یعنی اینکه با همین ترسی که الان دارید( همین که همه دارن و فقط مشکل شما نیست هر کار جدیدی که ادم بخواد انجام بده ترس همراهش هست و این غیر قابل اجتناب ). اولین قدم رو بردارید حتی با علم به اینکه شکست می خورید و توانایی لازم رو ندارید...
اگر دقت کرده باشید ادمای خیلی موفق هم در شروع کارشون خیلی شکست خوردن
اعتماد به نفس یعنی اینکه اجازه ندید این ترسی که الان همراه شماست شما رو از پا دربیاره
این ترس این طوری هیج وقت از بین نمیره ..
الان شما روی یه صخره ای هستید که با گذشت زمان و پیشرفت لازم شده از روی این صخره روی یه صخره ی دیگه بپرید
اما این ترس همش داره میگه اگه بپرم رخمی بشم چی؟
اگه اونجا بدتر از اینجا باشه چی؟
اگر همه چی رو از دست بدم چی؟
اگر از پس این تغییر برنیام چی؟
اون ترس درونیتون داره مانع میشه.. که یه همون چیزهای قدیمی پایبند باشید
مانع پیشرفت و تغییر و تحول شما میشه .
و تا اولین قدم رو برندارید هیچ وقت از بین نمیره
:104::104::104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
اين حقيقت كه دوستي دو جنس مخالف چه عاقبتي خصوصا واسه خانمها داره و اينكه انتهاش يه بن بسته و يك عمر پشيماني خيلي وقته ثابت شده ولي نميدونم چرا هنوز دخترا دارن به اين روابط ادامه ميدن
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فکور
به نظر من ناسازگاری بچه ها تو این سن به خاطر عدم دریافت توجه و محبت کافی است.
:104::104:
ایضا ناسازگاری بزرگا
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
مردها ذاتا دوست دارند که مثل یک مدیرکل ، یک رئیس باهاشون رفتار بشه میدونی معنی رئیس در خانواده یعنی چی؟
توی زندگی ، رئیس بودن یک مرد یعنی اینکه
>> همسرش به توانایی هاش ایمان داشته باشد ،
>> برای کارهایی که انجام می دهد همسرش تشویقش کنه
>> اگر جایی اشتباه کرد ، همسرش ، به رخش نکشد و بهش فرصت جبران بدهد
فقط همین
حالا اگه یک زن برای مردش سه اصل بالا را همراه با تکنیک های اصولی زندگی زناشویی همراه کنه ، برای شوهرش می شود یک ملکه ،
بنظر من نظام خانواده کاملا یک نظام شاهنشاهی هست !
اونهایی که سعی میکنن دموکراتیک برخورد کنن، لیاقت شاه بودن یا ملکه بودن رو ندارن ترجیح میدن یه شهروند با حداقل حقوق باشن
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa_karoon
وای خدای من اغلب تاپیک هایی که ایجاد می شه توش روابط جنسی هست، من نمی خوام کسی رو سرزنش کنم ولی شمایی که می گی نمازش ترک نمی شه، مگه نمی دونی خدا همه جا حاضر هست و از تمام اعمال و نیات ما با خبر هست، خوبه یه کم جوونهای ما درباره اینکه چرا اسلام روابط جنسی و دوست دختر و پسر رو منع کرده تحقیق کنن شاید وقتی بفهمن همه اش به خاطره خودمون و به خاطر رسیدن به کمال جامعه امون هست از این کارها دست بردارن
بعضی وقت ها یکی رو خیلی دوست داریم بهمون می گه فلان کار رو انجام بده یا انجام نده ما هم اطاعت می کنیم اما خدا که اینقدر قادر هست و توانا و حکیم و مهربان و بخشنده حرفش رو نادیده می گیریم
(اینهایی که می گم با خودم هم هستم خودم هم غافلم)
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهرنوش1
این ویژگی زنه، گاهی غصه ها مجبورش می کنن به گریه ... ! خیلی پاپیچ دلیل گریه ش نشو ... همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخوای راه حل نشونش بدی ....
گاهی فقط باید بشنویش. بذاری توی بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش را بگیری
و ببریش بیرون یه هدیه کوچولو براش بگیری و بگی که چقدر خوشگله!.
ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی ... یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو
آب کن نه که از غصه آبش کنی ......
:104::104::104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نکته :
====
احساس عدم اعتبار >>> یعنی اینکه باورت نمیشه چنین کسی را پذیرفته باشی و ذهنت تلاش می کنه توجیهش کنه به امید اینکه فرد مناسبیه و اشتباه در انتخاب نداشته ای . در واقع این یک واکنش دفاعی برای ترمیم عزت نفس هست .
علاج آن هم اینه که بپذیری که اشتباه کرده ای ، و این اشتباه را فاجعه ندانی و ترمیم عزت نفس را نیز در ترک این ارتباط و عدم بازگشت و هوشیاری در ادامه زندگی بدانی نه توجیه عملکرد این آقا .
.
:104: :104: :104: :104:
:72:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط z o h r e h
سلام
از مبهم بودن خسته شدم و ازين حس كه حرفهام از بي درديه
حالا ديگه باري رو دوش خودم احساس نمي كنم كه بترسم كسي منو با اين فشار ببينه و اذيت بشه
كلا رها شدم, اينقدر كه از ابهام هم رها شدم, خودمم وخودم!
يكسال گذشت ,
دختري انتخابي كرد و يه بله گفت به غرورش
به احساسش و بدتر از همه دلسوزيش,
زير فشار التماس ها, تهديدها, خواهش ها, گريه ها و بدتر از همه احساس خودش و نه عقلش كم اورد
گفت تهش اينه درستش ميكنم, احمقانه ترين حرف دنيا!
گفت تهش اينه من چيزي كم نميزارم و مسير خودمو ميرم, باز هم يه فكر نپخته ديگه!
تازه به خدا هم ميخواست ثابت كنه ميتونه
ادمي كه خودشو نشناخته بود
اعتراف سختيه اما من از خودم خوردم, از كوچك بودن فكرم, از احساساتي بودنم!و غرورم كه "من ميدانم!!!!"
و با اينكه ميدونستم انتخابم اشتباهه گفتم: خدايا ميدونم اشتباه ميكنم ولي بعععععله!!!!!
كل قصه همينه!
چه فرقي ميكنه له شدم!
چه فرقي ميكنه از بيست روز بعد پام به جايي باز شد كه فكرشو نميكردم!
چه فرقي ميكنه شدم يه بدبختي متحرك, ايينه فكر خودم, بهاي اشتباهم!
چه فرقي ميكنه يكماه بعد ازون به اصطلاح عقد تو دادگاه بودم!
چه فرقي ميكنه من بد بودم يا ...!
چه فرقي ميكنه فريب خوردم و زجر كشيدم و تحقير شدم و توهين شدم و هر چي نبايد ميديدم ديدم!
چه فرقي ميكنه يكساله دارم ميدوم تا يه بله از شناسنامه ام پاك بشه!
ديگه فرقي نميكنه
خوشحالم !
از سرنوشتم كه عوضم كرد, از اشتباهم كه بزرگم كرد, از يه ادم بيمار كه بهم فهموند پاش بيفته تو هم يه بيماري! اگه خودتو نشناسي و فكر كني با بقيه فرق داري!
اومدم همدردي و موندم كه كسي اشتباه منو نكنه
هر جا پستي ميزنم مطمينا راهيه كه رفتم, اگه مينويسم دركت ميكنم يعني چشيدم!
خيانت, ازار و اذيت جسمي, روحي , توهين و... نتيجه و بازتاب انتخاب خودمونه,بايد بپذيريم
من پذيرفتم
دير يا زود يه مهر ميخوره تو شناسنامه ام و ميشم مطلقه!
لفظي كه نميشناسمش
حس متاهل بودن رو درك نكردم, اصلا نفهميدم چي شد رسيدم اينجا, اما خوب رسيدم ديگه
ديگه نه اون ادمم كه دوماه تو خونه موند وفقط گريه كرد و خوابيد و زجر كشيد,
نه اون كه دلش ميخواست صداي نفساي خودشم نشنوه
نه اون كه كلي موج نفرت و خشم و ترس رو رد كرد
همه گذشت
منتظرم اون اسم هم خط بخوره , دير يا زود اين اتفاق ميفته,
من اما خودمو ساختم
براي فردا, اين بار نه با غرور با شناخت خودم, ضعف هام, توانايي هام
من هنوز فرصت دارم, ميخوام بنويسم, بمونم, زندگي كنم شادتر از قبل
و ديگه با خدا هم كلنجار نرم
سرمو بزارم رو شونه اش و بهش اعتماد كنم
از گذشته خودم ناراحت نيستم, خيلي بزرگ شدم و ميدونم يه زندگي شاد و زيبا ميسازم با كلي تجربه كه هر چند برام گرون تموم شد اما مال منه!
هديه خدا به من
گفتم اگه يه روز از خواب بيدار شدم ميام و همينجا ميگم, هنوز مونده تا حس رهايي
يه چند قدم شايد
اما من از خواب بيدار شدم
تازه بايد محكم باشم براي فردا, براي بعدش, اما اينبار به خدا اطمينان ميكنم
از ته دل براي همه تون از خدا ارامش ميخوام و راه درست رو انتخاب كردن, كه بهايي مثل من نديد
فكر ميكنم ديگه نقطه ابهامي نيست:)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط z o h r e h
خدارو هم به خودش واگذار كردم....
دلم فرار ميخواد
دلم تنهايي ميخواد
دلم مرگ ميخواد
ديگه دلم اينارو نميخواد, فقط از خدا ميخوام صبر بهم بده و كنارش منو به خودم واگذار نكنه
منم ديگه درد و دلي ندارم,راستش يكساله محكم بودم وگريه هام تو تنهاييم بوده
اما تنها كساني كه باهاشون درد و دل كردم شما بوديد
از اينكه گوش شنوا بوديد ممنونم و نميدونم چطور تشكر كنم:72:
خدا هميشه يارتون:72:
براي عاقبت به خيري من هم دعا كنيد
ترجیح میدهم حقیقتی مرا آزار دهد تا اینکه دروغی آرامم کند...
:104::104::104::104::104::104:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سمیه
آسمان دوست داشتني
روزي يک پدر از يک خانواده بسيار ثروتمند پسرش را با هدف اين که به پسرش نشان بدهد که خانواده هاي فقير چطور زندگي مي کنند به يک مسافرتي به روستا برد.
آن ها يک روز و يک شب را در مزرعه خانواده اي که فقير به نظر مي رسيدند گذراندند.
در بازگشت از مسافرتشان پدر از پسرش پرسيد:"مسافرت چطور بود؟"
"عالي بود پدر."
پدر پرسيد:"ديدي فقرا چطور زندگي مي کنن؟"
پسر جواب داد:"اوه بله"
پدر پرسيد:"خوب به من بگو چه چيزي از اين سفر ياد گرفتي؟"
پسر جواب داد:"ديدم ما در خانه يک سگ داريم و آن ها چهار تا دارن.ما يک استخر وسط باغمان داريم و آن ها نهري دارن که انتها ندارد.ما در باغمان لامپ هاي وارداتي داريم و آن ها در شب ستاره ها را دارن.ما يک ايوان در حياط جلويي داريم و آن ها تمام افق را دارن.ما يک قطعه زمين کوچک براي زندگي کردن داريم و آن ها مزارعي دارن که ماوراي ديد ما است.ما خدمت کار داريم که به ما خدمت مي کنن ولي آن ها خودشان به ديگران خدمت مي کنن.ما غذاهامان را مي خريم ولي آن ها خودشان آن ها را مي کارن.ما اطراف املاکمان ديوار داريم تا از ما حفاظت کند آن ها دوستاني دارند که از آن ها حفاظت کند.
وقتي که پسر حرف هايش تمام شد پدرش ساکت بود.
سپس پسرش اضافه کرد:"متشکرم پدر که به من نشان دادي چه قدر ما فقير هستيم.
متعجب ميشويد چه اتفاقي مي افتد اگر ما سپاس گزاري کنيم از تمام چيز هايي که داريم به جاي اينکه نگران چيز هايي باشيم که نداريم.
آيا درست نيست که همه چيز به طرز نگاه شما به چيز ها بستگي دارد؟ اگر شما عشق، دوستان، خانواده، سلامتي،شوخ طبعي و مثبت انديشي نسبت به زندگي داشته باشيد، همه چيز را به دست مياوريد!شما هيچ کدام اين ها را نمي توانيد بخريد. شما مي توانيد همه ثروت هايي را که تصور مي کنيد داشته باشيد، تدارک براي آينده و ...اما اگر فقر روحي داشته باشيد هيچ چيز نداريد.
براي تک تک چيز هايي که داريد سپاس گزار باشيد مخصوصا براي دوستانتان .
*****
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
می خوام 20 تا نعمتی که دارم اینجا لیست کنم :
اولین نعمت من ، دل صاف و سادمه ، برای همه خوبی ها رو می خوام .
دومین نعمت من ، هوش سرشارمه .
سومین نعمت من ، خدای منه ، خیلی دوستش دارم . بعضی مواقع خجالت میکشم ازش به خاطر کارهایی که کردم ، اما خدای من مگه کسی دیگه رو هم دارم ؟
چهارمین نعمت من ، سلامتی منه . با اینکه تحرکم کمه ، تغدیه ام کمه ، ورزش نمی کنم ، باز هم خدا اثر وضعی رفتارهامو اینجا نشون نداده و منو سالم نگه داشته .
پنجمین نعمت من ، هوش تصویری فوق العاده منه .
ششمین نعمت من ، خانواده خوبم هستن . بچه های خوب.
هفتمین نعمت من ، دوستای خوبم هستن .
هشتمین نعمت من ، اهداف بلند مدت خوبیه که دارم .
نهمین نعمت من ، رئیس خوبمه .
دهمین نعمت من ، شهر خوب و دوست داشتنیمه .
یازدهمین نعمت من ، حقیقتیه که تازه بهش دست پیدا کردم .
دوازدهمین نعمت من ، زنده بودنمه .
سیزدهمین نعمت من ، آرامشیه که دارم .
چهاردهمین نعمت من ، سعی ام در بهتر شدنمه .
پانزدهمین نعمت من ، آرام بودنمه .
شانزدهمین نعمت من ، منطقی بودنمه .
هفدهمین نعمت من ، احساساتمه که قراره تعدیل بشه .
هجدهمین نعمت من ، تحصیلاتمه که دوسش دارم .
نوزدهمین نعمت من ، خونمه .
بیستمین نعمت من ، شماهایین . دوستان همدردی من :43::227:
-
Re: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ............
من هم حدود 3-2 ماه پیش گرفتار رابطه با یه مرد متاهل بودم و کر و کور شده بودم مشاوره رفتم و بهم گفتن رابطه رو قطع کن و هر وقت دلت هواشو کرد قرآن بخون یک هفته اینکارو کردم اما انقدر ایمانم ضعیفه که موفق نشدم ونهایتا دیدم نمی تونم خودم همه چی رو تموم کنم احساساتم نمیذاره همه چی رو به پدرم گفتم اون هم خدارو صدهزار مرتبه شکر با روش خودش رابطه رو تمام کرد
کتک خوردم از خونه بیرونم کردن و الان حدود دوماهه دارم تو یه روستای دور افتاده با پدربزرگ پیرم زندگی میکنم اما همه ی اینارو به ادامه ی اون رابطه ترجیح میدم روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم به خاطر کتکی که خوردم اما آدمم کرد و به خاطر تبعیدی که برام غیر قابل تحمل بود اما بهم فهموند زندگی به اون اندازه که من فکر میکردم بی ارزش نیست.
اوایل ناراحت و دلتنگ بودم اما الان روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که تموم شد و اون آقا هم بعد از قطع رابطه برای زندگی مشترکش تلاش بیشتری کرد الان تا آنجا که خبر دارم با همسرش دوباره زندگی مشترکشو شروع کرده و امیدوارم خوشبخت باشن
رابطه تو قطع کن .مردی که به همسر اولش پایبند نبوده و به عشق اولش پشت کرده به شما هم پایبند نخواهد بود مقصر این مشکلات در زندگیش شما هستی مطمئن باش.من هم تصور می کردم اون آقا کلا تو رابطه با همسرش مشکل داره و من هیچ کاره ام اما الان می بینم با نبود من برای زندگیش تلاش بیشتری کرده و دوباره زندگیشو ساخته
حرفایی که میزنه مشترک بین تمام مردهای خائنه!
خدا خیلی خیلی کمکت خواهد کرد وقتی اراده و تصمیمتو قطعی کنی خدا را با همه ی وجودت حس می کنی
.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohammad2012
ادمای احساسی مث من و شما و ... اونقدر خودشونو غرق عشق و محبت به کسی میکنن که وقتی به خودشون میان میبینن چیزی از خودشون باقی نمونده و همش فنای عشق شده...
این عشقای رویایی جز توی افسانه ها کاربردی نداره . عشقای واقعی این نیست که یک نفر فدا و فنا بشه باید دوطرفه و با درک متقابل باشه .
:104::104::104::104::104::
.
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fm.mohajer
بساز خودتو بساز باید 2تا ستون محکم در وجود خودت بنا کنی تا شروع شی
1.روحیه ی اوج گرفتن و درجا نزدن
2.صبر همراه گذشت
وبعد زمان زندگی کردنه
اول خودت
دوم خودت
سوم خودت
بعد خودت و همسرت
بعد خودتو همسرت و فرزندت
اگه تو اولین پله از زندگیت موفق بودی ناخوداگاه رو مراحل بعدی هم تاثیر لازم رو خواهی گذاشت و متقابلا انرژی خواهی گرفت
:104: :104: :104: :104:
:72:
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
خدمت به پدر و مادر سعادتی است که خداوند نصیب همه بندگانش نمی کنه!!!
-
RE: نت برداری از همدردی (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
سلام
حرف جدیدی برات ندارم و خودت بهتر از هر کسی میدونی چطور باید از این بحران خارج بشی
بدترین اتفاق برای شما اینه که خودت رو در شرایط بحران قرار بدی
و به دنبال اون مرثیه سرایی برای خودت و . . .
اینجا هر کسی از ظن خود یار شما میشه و من هم
می خوام خاطره بگم :)، صرفا باهات همدردی میکنم و می خوام بگم درکت میکنم
پدر من، پدر تو، پدر امید و دختر مهربون و پدر خیلی از ماها
شاید ادمهای کمی نباشن و احنمالا نقطه مشترک همشون اینه که از بیرون که بهشون نگاه میکنی یه ادم بزرگ و بزرگوار رو میبینی
که شاید شخصیت افتخار امیزی داشته باشه
یه چیزی توی مایه های ناپلئون ! :)
اما از نمای نزدیک، خیلی وقت ها نه تنها مشکلاتمون رو حل نکردن،
بلکه خواسته یا ناخواسته اون ها رو تشدید کردن
همه وظایف داره انجام میشه
محبت کردن ها و ابراز علاقه ها و گفتگوها و همه و همه هست اما بازم یه چیزایی نیست
به دلایل بسیار مجالی برای یه رابطه متقابل نیست
حامی بودن، همراه بودن، متوجه بودن، معتمد بودن و خیلی بودن های دیگه که اونها نبودن
شاید هم بودن و ماها زیادی انتظار داشتیم
یا خودخواهه یا درک متفاوتی از پدری کردن داره یا کارای مهم تری داره یا هر چیز دیگه
طوری که بعضی وقتا حس میکنی ای کاش هیچ چیز نبود و فقط یه پدر بود
نمونش پدر یکی از دوستانم هست
یه کارگر ساده با افکار ساده با حرفای فوق الاده ساده تر،
در نگاه اول احساس میکنی یه ادم بی خاصیت و بی تاثیره
هیچوقت یادم نمیره که دوستم از همون ترمای اول،
کوچکترین طرحاش رو به پدرش نشون میداد و در موردش بحث میکرد
حالا پدرش هم احتمالا از توضیحات دوستم چیزی نمیفهمید
و اتفاقا دوستم هم اینو خوب می دونست، اما هردوشون از این کار به ظاهر عبث، لذت میبردن!
وقتی پسرش حرف میزد یه جوری نگاش می کرد انگار داره به مجسمه نبوغ و خلاقیت نگاه میکنه!
تمام زندگی ساده و محقر این پدر همین پسر بود،
انگار تمام کائنات خلق شده فقط واسه اینکه پسر این پدر مراحل رشد و کمالش رو به درستی طی بکنه!
جالب اینجاست که با وجود اینکه از نظر مالی یا موقعیت اجتماعی و مسائل اینچنینی مشکلات زیادی داشت اما به صورت تصاعدی رشد میکرد و در حال حاضر موقعیتش به مراتب بهتر از من هست
نمی خوام بگم اگر من از جایگاه فعلیم راضی نیستم علتش سهل انگاری پدرمه
ولی چرا اتفاقا دقیقا میخوام همینو بگم!
درد ما مقایسه کردنه، متوقع بودنه، خودخواه بودنه!
اینقدر در مورد خودمون و به خودمون فکر کردیم که وقتی بی توجهی یا بی مهری دیگران رو نسبت به خودمون میبینیم
سریع واکنش نشون میدیم، موضع میگیریم و محکوم میکنیم
شما زیادی در مورد خودت کنکاش میکنی (حداقل از لابلای تاپیکات توی تالار، این برداشت به ذهن میاد)
روح و روان و همه وجودت رو کالبدشکافی میکنی
من، ازدواج من، تحصیل من، کار من، درامد من، غرور من، جسم من روح من، کودک درون من ! و من من من
این منه اینقدر گنده شده که تا کسی بهمون میگه بالای چشت ابروئه،
احساس میکنیم این من بزرگ زیر سوال رفته
ممکنه بگی که همه همینن، همه فقط خودشون فکر میکنن
بله درسته، علتش اینه که تربیتمون ناپلئونی بوده ! خودخواه بزرگ شدیم
حقیقت اینه که این نوع نگاه داره مارو نابود میکنه
راه حل فرار از خونه به بهانه ازدواج و تحصیل در خارج از کشور نیست
من نمی دونم راه حل چیه، نمی تونم راهکار بدم، فقط یه تجربه شخصی هست که داشتم
اربتاط برقرار کردن با بچه ها و به خصوص بچه هایی که بیمارن یا سالمندها و از کار افتاده ها
من به شخصه بچه هارو ترجیح میدم، چون حرفا و رفتارشون واقعا ادم رو به زندگی امیدوار میکنه
یه مرکز درمانی هست که اتفافا خیلی هم معروف نیست و به همین علت یه مقدار نسبت بهش بی توجهی میشه
چند نفر هستن که کار نمایشی میکنن و سعی میکنن بچه ها رو خوشحال کنن
بچه ها یه جعبه ارزو داشتن که توش ارزوهاشون رو می نوشتن و روز تولدشون تا جایی که می شد که ارزوهاشون رو براورده می کردیم
ممکنه به نظر وقت تلف کردن بیاد یا از این قرتی بازیای خداپسندانه
ولی در مورد من واقعا موثر بود، خیلی هم طول نکشید، شاید سه چهار بار رفتم، واقعا احساس کردم حال بهتری دارم
مثل یه سرعتگیر میمونه، هنوز هم خودخواهی ولی برای یه مدت کوتاه سرعتت کمتر میشه
:104::104::104:
:104::104::104:
:104::104::104: