طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
با سلام
با طویل شدن و قفل شدن تاپیک طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (1)، بخش دوم طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده با این پست گشوده می شود.
======================
ایام هفته و زندگی زناشویی
شنبه
مرد : امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین ، امروز قراره من و زری با هم بریم «فال قهوه روسی یخ زده» بگیریم . میگیند خیلی جالبه ، همه چی رو درست میگه . به خواهر شوهر زری گفته « شوهرت برات یه انگشتر بزرگ میخره » خیلی جالبه نه ؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیا
یکشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم برای کلاسهای «روش خوداتکایی بر اعتماد به نفس» ثبت نام کنیم . هم خیلی جالبه ، هم اثرات خوبی در زندگی زناشوئی داره . تا برگردم دیر شده . سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیا
دوشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین امروز قراره من و زری با هم بریم «شو»ی «ظروف عتیقه» . میگن خیلی جالبه، ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیار
سه شنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین امروز قراره من و زری با هم بریم برای لباس مامانم که برای عروسی خواهر زری میخواد بدوزه دگمه انتخاب کنیم . تو که می دونی فامیل مامانم اینا (!) چه قدر روی دگمه لباس حساس هستند . ممکنه طول بکشه . سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیا
چهارشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم برای کلاس «بدنسازی» و «آموزش ترومپت» ثبت نام کنیم . همسایه زری رفته ، میگه خیلی جالبه . ترمپت هم میگند خیلی کلاس داره ، مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله ، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیار
پنجشنبه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم با هم خونه همسایه خاله زری که تازه از کانادا اومده . میخوایم شرایط اقامت را ازش بپرسیم ، من واقعا'' از این زندگی خسته شدم . چیه همه ش مثل کلفتها کنج خونه ! به هر حال چون ممکنه طول بکشه ، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیا
جمعه
مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
زن : ببینم ، تو واقعا'' خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم ، واقعا'' نمی دونم به شما مردهای ایرانی چی باید گفت؟ نه واقعا'' این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بار شوهرم من رو برای ناهار ببره بیرون ؟
منبع
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
زندگی متـأهــلی یعنــــی
به همــسرت مسیــج بدی : ای عشــــق ، خداوند نگهدار تو بــاشد
اونوقت جواب بگیری :
یه بسته قارچ ، آبلیمو ، مرغ ، نون ، بـــــوس
فقط یه زن ایرانی میتونه به شوهرش بگه:
عزیزم من پنج دقیقه میرم خونه همسایه ، تو نیم ساعت یک بار غذا رو هم بزن!
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
یکی می گفت:
از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیم عمم داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه یهو عمه صاف نشست گفت :تازه الان بهم ریختس:311:
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
یه پسره می ره باشگاه بدن سازی ،می گه :آقا ببخشید از کدوم دستگاه استفاده کنم می تونم دختر مورد علاقه ام رو جذب کنم؟؟:307:
مربی می گه از دستگاه خود پرداز دمه بانک
:58:
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
یه پسره با خانوادش میره خواستگاری
مادر دختر می پرسه:ببخشید آقا داماد چکاره هستن؟
مادر پسر میگه:والا راستش پسر من دیپلماتِ
مادر دختر: وای چه جالب ،اون وقت یعنی دقیقاچیکار می کنه؟
مادر پسر:یعنی دقیقا از وقتی دیپلم گرفته همین جور ماتِ
:311:
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
وقتی فیلم عروسیم رو از آخر به اول می بینم خیلی حال می ده
زنم حلقه اش رو در میاره می ده به من و می ره خونه باباش !
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
زن با خشونت بسیار زیاد پای تلفن : "معلوم هست این موقع شب کجایی توووووووووو؟!"
مرد : سلام خانوم ،عزیزم اون جواهر فروشی رو یادته ؟! یادته از یه انگشتر برلیان خوشت اومده بود و گفتی من اینو می خوام،اما من اون موقع پول نداشتم ولی بهت گفتم که حتما این انگشتر یه روز مال تو میشه عشقم...؟!
زن بسیار مهربان و با ملاطفت : " خوب معلومه عزیرممممممممممممم..."
... .
.
.
.
مرد : من تو رستوران بغلیشم دارم با دوستام شام می خورم شبم دیر میام خونه!!!!
زن به شوهر: من احمق بودم که باهات ازدواج کردم!
مرد: عزیزم چرا عصبانی می شی! خب من هم عاشقت بودم اینو نفهمیدم !!
بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و
زن دومشون رو مدیون موفقیت شون!!
نام همسر در موبایل آقایون:
بعد١ماه:عزیزم
بعد٢ماه:خانمم
بعد٣ماه: همسرم
بعد١سال:منزل
بعد٢سال: هیتلر
بعد٣سال:عزرائیل
بعد۴سال: unknown
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
از مربی بدنسازی پرسیدم: با كدوم دستگاه بیشتر كار كنم تا دخترها عاشق هیکلم بشن؟
مربی گفت: از دستگاه خودپرداز بیرون سالن استفاده كن
RE: طنز و لطیفه های ازدواج ، عشق و خانواده (2)
دو تای اخر تکراری بودند عزیزان دل!
و اما، بالاخره کتابی در مورد چگونگی درک زنان چاپ شد (بنظرم این جلد اولشه:311:):
http://www.hamdardi.net/imgup/19039/...4b1c4e3a8e.jpg