:104:
نمایش نسخه قابل چاپ
:104:
سلام عزیزم. انقدرام که میگی عجیب نیستی ! منم وقتی خونه مامانم بودم کمدم مثل اقای گوفی ! هر وقت درشو باز میکردم لباسام میریخت پایین اما برنامه جمعه هام همیشه نظافت بود .الانم 5 ماهه شوهر کردم . اما هرچی ام خونم کثیف بشه تا زمان اومدن شوهرم میشه به هر نحوی شده همرو از جلو چشم جمع میکنم (کمد و ماشین ظرفشویی رو خدا واسه همین داده :) اما هفتهای 1 بار همه کمدارو جمع میکنم. شوهرم تا حالا جایی رو نا مرتب ندیده و اون بهم میگه وای چقدر مرتبی ! نمیدونه که....
البته باز از خونه مامانم بهترم چون سر کار نمیرم و شوهرم 10 شب میاد. یه روز تو هفترو واسه اینکار مشخص کن و همرو جمع کن .روزهایی هم که وقت نداری همون صبح تو یه زمان کوتاه میتونی همه جا رو به روش من برق بندازی .[size=xx-large]اما نه اینکه بگم همیشه اینجوری باشیاااااااااااا... واسه اول کار روش خوبیه . سعی کن با شوهرت رودرواسی داشته باشی. انگار یهو مهمون بخواد بیاد تند تند جمع کن. مواظب باش برات عادی نشه. انقدرم نگو تو ذاتمه ! ناراحت نباش همه خانمها یه رگ شلختگی دارن :163::163:
سلام چطوری اوضاع خوب پیش میره...من میخوام اتاق خواب رو جمع کنم ولی این چند روزه همش پشت گوش می انداختم ولی اومدم تو تاپیکت انگیزه گرفتم
مرسی
خدا خیرت بده مادر:323:
سلام ممنون عزیز .پس منم از اتاق خواب شروع می کنم.
عزیزم کی گفته فقط شما شلخته ای؟ منم شلختم .ولی اینو میدونم زنای مث من زیادن و من تنها نیسم. برا من سخت تر چون سرکار هم میرم. و وقتی غذا درست میکنم همه جا رو بهم میریزم ینی از ترس غرغرای شوهرم اول تند تند غذا درست میکنم بعد ظرفاشو میشورم. البته 1سال طول کشید تا قبول کردم منم مقصرم. چون شوهرم خیلی زبون تندی داره و منم خیلی حساسم.والبته شوهرم خیلی وسواسیه و به مرتب بودن کلی رضایت نمیده تمام سوراخ سمبه ها باید مرتب و تمیز باشه. ولی من از بس حساسم مثلا 1 سال پیش به من گفت کف آشپزخونت گه گرفته تو خونه داریت صفر. هیچ وقت یادم نمیره و تا الانم سعی میکنم تمیزش کنم. ولی فرق بزرگی با شما دارم خونه مادر شوهر خیلی کثیف و نامرتب. وبه دکور خونش کوچکترین توجهی نداره. ولی شوهرم نسبت به اینا بسیار حساس.برنامه من اینجوریه ،تا ساعت 2.15 سر کارم. بعد میام خونه نهار میخورم و بعد میخابم تا بیدار شم 6 هستش از اون موقع تا شب گرفتار خونه تمیز کردنم و حتی یه دقه هم نمیشینم. چون همه چی باید 100 تمیز باشه چون اینو شوهرم خواسته. چون نمیخام از حرفاش برنجم. در عوض بهش هیچ توجهی ندارم. تنها با هم بودن ما تو رختخواب. کار خونه از نظر من بر همه چی مقدم و این بعضی وقتا برام مشکل سازه. تازه بعد از یه سال فهمیدم من با وجودی که زیاد کار میکنم مشکلم این که هر چی بر میدارم سر جاش نمیذارم. بخاطر همین شب باید بیام همشو مرتب کنم. گاها میشه با شوهرم برم بیرون و واقعا نمیرسم. ولی شوهرم کارش شیفتیه و دو روزی از هفته که ساعت 6 عصر میره و ساعت 7.30 صبح فرداش برمیگرده خونه مث دسته گل میکنم. شوهر منم از صدای ماشین لباسشویی و جارو برقی بدش میات و من سعی میکنم در نبودش اینکارو بکنم. و دو روز دیگه از هفته که 6 صب میره ساعت 7.30 شب میات اکثر مواقع تا بیات خونه رو مرتب میکنم. و اون فکر میکنه من هیچ کاری نمیکنم و خونه خودش خود به خود مرتب. چون خیلی وقتا وقتی نیس خونه رو مرتب میکنم. ولی منم بخاطر همین هر بار از سر کار میات بهش توضیح میدم که چه کارایی کردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
سلام رایحه عشق عزیز
یه راه هم برای اینکه از ریخت و پاش زیاد موقع آشپزی و کارهای دیگه جلو گیری کنی و به همه کارهات هم برسی اینه که هر روز یه لیست از کارهایی رو که خونه داره آماده کنی و روبروری هر کاری هم یه فضا بذاری برای اینکه وسایل ، مواد یا ابزار مورد استفاده برای اون کار و مراحل انجامشو یادداشت کنی.
کارها رو اولویت بندی کنی با شماره و وقتی هر کدومو انجام دادی یه تیک هم جلوش بذاری.
اینجوری برای تکمیل و تیکدار کردن کارهات هم انگیزه و هم نظم پیدا میکنی.
مثلا:
1-دستمال کردن و خاک گیری از میزها و آینه ها------ جارو گردگیر،شیشه شوی،دستمال(بعد از تمام شدن کار اونها رو سر جای اولش قرار بده)
2_پخت برنج----قابلمه-کفسیر-آبکش(بعد از تمام شدن کار این وسایل رو بشور و سر جاش بذار)
یه مدت که این روال رو طی کنی انقدر این کارها برات جا میفته که دیگه نیازی به لیست کردن و این کارها نیست.
تازه وقتی به مرتب بودن خونه عادت کنی محاله وقتی خونت ریخت وپاشه یه جا بیکار بشینی یا برای مرتب کردن بی انگیزه باشی.
من هنوز هم که مهمان دارم یا نزدیک خونه تکونیم میشه همین کارو میکنم.این کار باعث میشه وقتی کارهات رو برنامه تموم کردی یه احساس رضایت خوبی از خودت داشته باشی.
تازه اگه شوهرت هم ببینه تو برای بهتر شدن اوضاع ظاهری و نظافت خونه انقدر جدی هستی که برای خودت برنامه تهیه میکنی خیییییییلی خوشحال میشه.
شاد و خوشبخت باشی گلم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
تولدم مبارک:227:
http://www.8pic.ir/images/hsw6oeedt27sk59nsp.gif
خیلی وقت بود منتظر بودم این روز برسه منم مثل آقای بی بی واسه خودم تولد بگیرم ولی فکر اینجاشو نکرده بودم که باید قبلش می یومدم شارژ می کردم.این تاپیکو انتخاب کردم چون بیشترین پیشرفتو در این خصوص داشتم و به خودم می گم تو حتی می تونی بهتر و منظم تر از این بشی.بهار شادی ممنون تو بیشترین تاثیرو داشتی
رایحه جون صد سال به این سالها:46:
9 شهریور 1370 روزی بود که لبخندو رو لبای پدر و مادرت نشوندی امیدوارم بتونی باز هم این کارو براشون انجام بدی و بعد از مدتها به هم نزدیکشون کنی:323:
عزیزم من فکر میکنم شما تازه ازدواج کردید من وقتی مجرد بودم خیلی شلخته بودم حتی اشپزی هم بلد نبودم بعد فکر کن ازدواج کردم اومدم تو خانواده ایی که خواهرشوهر و مادرشوهر حرف اول رو تو اشپزی میزدن شوهرم اصلا ادم منظمی نبود اولش که ازدواج میکنی خیلی گیجی هنوز توسیستم خونه پدرت هستی تا بیای به شرایط جدید عادت کنی کلی طول میکشه من هم اولش خیلی افتضاح بودم همیشه خونه امون کثیف بود اما اولش خونه 2 روز تمیز میموند بعد شد 10 روز میخوام بگم واسه خودت برنامه ریزیکن مثلا من چون بلد نبودم برنامه ریزی کرده بودم اینطوری شنبه گردگیری هال فرداش جارو یکی یکی کار هامو میکردم اتاق هارو هم همینجوری تمیز میکردم دستشویی رو یه روز در میون میشورم واسه اشپزخونه هم باید بگم مامان من همیشه بهم میگفت همون موقع که ظرفی رو کثیف میکنی اگه بشوریش دیگه جایی کثیف نمیشه تمرین کن مثلا من خودم پریروز کل اشپزخونه رو شستم واسه این واقعا زورم میاد کثیفش کنم ظرف ها رو همون موقع که کثیف میشه میشورم دیروز با اینکه خیلی خسته بودم این کار رو کردم در ضمن هرچی برمیداری همون موقع سرجاش بذار ببخشید طولانی شد