منم دوران نقاهت رو طي ميكنم ...... خداكنه بخيه هامو قبل از روز تولدم بكشم ....
نمایش نسخه قابل چاپ
منم دوران نقاهت رو طي ميكنم ...... خداكنه بخيه هامو قبل از روز تولدم بكشم ....
لرد حامد عزيز
خوشحالم كه عملت با موفقيت انجام شده فكر مي كنم بخيه تو هم اگر كشيدني باشه يك هفته تا ده روز بعد انجام بشه . بعضي از پزشكان براي مشكل تو ابدا بخيه را نمي كشند و .............
پيشاپيش تولدت مبارك .....با بخيه يا بي بخيه دوست داريم و برات تولد هم مي گيريم :72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
برای سلامتی فرشته دعا کنیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــد
:323:
اولیش خودم) فرشته جان ، بهتر نشدی خانومی؟ هنوز کسالت داری؟پاشو بیا دلمون تنگید، می خوای بیام بهت برسم؟ بلد نیستم مثل خودت خوب ترخینه درست کنم که خوبِ خوب بشی، ولی می تونم یه کم سوپ ساده درست کنم ، دارچین که خیلی دوست داری دم کنم ، واست گوشت کباب کنم ... حالا چیکار کنم بیام؟ :46:
به به سارا بانو این طرف ها
خوش اومدی http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...258484ab5e.gif
وقتی تو توی تالاری ،تالار سرزنده و شاداب میشه ، یاد همه ی بچه های قدیم به خیر
یاد اون صفا و صمیمیت ها
اکثرا رفتند، یا اگه هستند بی صدا می آیند و می روند فکر کنم من هم کم کم باید جار و پلاسم رو جمع کنم برم ، تو که رفتی و هرازگاهی میایی، منم که لنگر انداختم
یاد مامفرد، بلوم،شاد، روزن،فیلو سارا،اریو،شوکان،ستاره،نقا ب،غزاله،باران،امریم،مهتاب ،سایه های ماه،شیرین جون،امید،نیلو،55صبا،پریوش ، دلداده، اگرین...
یاد پست های اون زمانها و حضورهای بیشتر آقای سنگتراشان، یاد بچه بازی های خودم توی تاپیک اگر بال داشتم ،یاد تاپیک "می خوام برای فکرم پلیس بذارم" ستاره ، یاد تاپیک "دخترها موشن پسرا شیرن " از خودت
یاد اون قهرها و آشتی های بچگانه ، یاد همشون به خیر
صفایی داشت اون زمانی که تازه اومده بودم توی تالار و هیچ کدومتون رو نمی شناختم ، چقدر ناامید بودم و امید هرروزم این تالار بود
این غافله عمر عجب می گذرد
سلام به دوستان گل همدردی. من باز سر و کله ام پیدا شد. اومدم خودمو نشون بدم ببینم آستانه ی صبر و خویشتن داریتون چقدره. :311:
خیلی وقتتون نمی گیرم . دیدم بازار حال و احوال گرمه، گفتم منم از دعا هاتون فراموش نکنید. آخه با وجود خستگی زیاد خوابم نمی بره.:302: میترسم بخوابم.:163:
قضیه از این قراره که امروز داشتم از پل هوایی میرفتم بالا، یه پسری از روبروم اومد و از کنارم رد شد. وقتی رد شد، ناخودآگاه یه احساس بدی پیدا کردم. وقتی رسیدم بالا، یه خانمی با بچه اش از روبروم اومدن و اونا هم از کنارم رد شدن. چند قدمی بیشتر نرفته بودم که، خانومه از پشت سرم داد زد: دختر خانوم، دختر خانوم مواظب باش! برگشتم پشت سرمو نگاه کردم، دیدم اون پسری که چند لحظه پیش دیدمش، کاملا نزدیک بهم، پشت سرم ایستاده. احساس کردم میخواست هولم بده پایین. تا به خودم اومدم، خودشو جمع و جور کرد. منم به میله ها چسبیدم. چند لحظه تو چشم هام خیره شد، بعد یه خنده موذیانه سر داد و به سرعت رفت پایین.
میدونم خیلی ساده و مسخره است، اما تو اون لحظه خیلی ترسیده بودم و چند لحظه ای مات و مبهوت سر جام میخکوب شدم.
الان خیلی خیلی خیلی خسته ام، میخوام بخوابم، اما همش خنده ی موذیانه اش و لباس های سر تا پا مشکی اش یادم میاد. همش صدای اون خانوم که میخواست از خطر آگاهم کنه، تو گوشم می پیچه و خوابم نمیره.
خواهش میکنم بچه ها، واسه آرامشم دعا کنید تا بتونم بخوابم. آخه من خاطره ی بدی در کودکیم از فرار و ترس دارم و با این اتفاق، همش یاد اون خاطره بد می افتم.:302::302::302:
شب باراني عزيز
خوشحالم كه ماجرا به خير گذشته .......دقت كن گذشته يعني در حال حاضر هيچ مشكلي نداري
يك دوش آب ولرم بگير و ............يك موسيقي نرم و لطيف و آرام و بي كلام طبيعت بگذا ر و ذهنت را از فكرهاي بد 1پاك كن ..... چشمهاي خوشگلت را هم ببند..............شب بخير كوچولو :43:
منم میرم سر کار ،بر میگردم خونه پیش دوستهای جدیدمنقل قول:
نوشته اصلی توسط lord.hamed
بیل،کلنگ،آجر،گچ،سیمان،دست هام تاول زده خفن:302:
ترا هم با دستهاي تاول زده و تاول نزده دوست داريم ..................
نفر بعدي نوازش لازم كيه ؟خودش با پاي خودش بياد جلو، نوازشش را بگيرد و بره :311:
نبووووووووووود............برررر رررررررررررريم ؟!
من آني جون! من! ميشه منم نوازش كني؟! منم خيلي خسته ام حالم خوب نيست! :302:
منم آني جان هستم . دو روزه دوباره حال و هواي دلم بارونيه . دلم مي خواد يكي بغلم كنه و آرومم كنه .
سرافزار عزیز؛به قول آنی مهربون؛ تو رو هم با همه ی خستگی هات دوستت داریم!:311: