RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مي مي
خوب آخه جوابم رو نميده يا سر بالا جواب ميده؟ اگر هم اينجوري بدون هيچ صحبتي برم بدتر ميشه
تازه اگه جوابمو هم بده بعدا تو خونه همونطوريه چون ميگه باهام کار داشتي وگرنه زنگ نميزدي حالم رو بپرسي يعني تغييري حاصل نميشه.
1- نترس
2- جواب سر بالای او را
الف ) پیش بینی نکن
ب) اگر جواب سر بالا داد تمبر جمع نکن
3- جواب رد دادن به معنای انجام نشدن درخواست نیست ( زمان بده اما قضاوت نکن ) در اینجا و در این لحظه مهم درخواست است نه واکنش و نه حتی نتیجه .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مي مي
تازه اگه جوابمو هم بده بعدا تو خونه همونطوريه چون ميگه باهام کار داشتي وگرنه زنگ نميزدي حالم رو بپرسي يعني تغييري حاصل نميشه.
4- این پیش بینی ها قاطعانه ی تو مرا کشته :311:
5- با چنین انرژی هایی که می فرستی یقین توقع دریافت واکنش غیر از این را داری ؟!!!!
6- اگر چنین چیزی گفت ،بگو : بله . کار داشتم . و کار هم مربوط به زندگی و امورات آن بود در نتیجه نمی توانستم معطل بمانم تا تو حالت بهتر شود . زندگی شوخی نیست .
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
همونطور که حدس زدم،زنگ زدم و اينو بهانه کردم که سرويسهاي اداره کنسل شده (قبلا راجع بش بهش گفته بودم) همکارا ميخوان سرويس بگيرن من چي کار کنم؟خيلي سرد جواب داد: نميخواد کاري بکني،لازم نيست ماشين بگيري با ماشينهاي بيرون سر راه ميري(اين در حاليکه خونه ما اصلا مسير تاکسي يا ماشين داره و اگه هم داشته باشه محاله شوهرم بذاره با ماشيني غير تاکسي برم) و زود هم قطع کرد،همين، خدا بداد بعدش تو خونه برسه کلافه ام ميکنه
نميدونم چه طور باهاش حرف بزنم اون که يک کلمه هم حرف نخواهد زد، من از حرف نزدنش ناراحت نميشم از عواقبي کهممکنه سرم بياره ميترسم، اميدوارم دوستان درک کنند، چون موضوع ها کش دار که ميشه ديوانه ميشه و ديگه ميزنه به سرش.
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
خانومی یکم از خودت استقلال داشته باش
مسائل محیط کارت به خودت ربط داره شما باید خودت تصمیم بگیری که برای رفت و آمدت چیکار کنی
اگه صلاح میدونی که باید با همکارات ماشین بگیری پس با اطمینان این کارو بکن و بعدا همسرت رو مطلع کن و دلایلت رو برای این تصمیم بهش بگو
نه این که زنگ بزنی من چیکار کنم ؟؟
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
اي بابا دوست عزيزچطوري من تو زندگيم ميتونم اينو اعمال کنم؟
به تايپيک "راه حل چيست؟" که نوشتم يه سر بزن تا بدوني اوضاع من چه جوريه؟ مني که تو استفاده از حقوقم استقلال ندارم چه جوري از اون پول بردارم و برا ماشين بدم در صورتي که شوهرم بگه نه، با همه اين توصيفهاست که دوستان ميگن منفي بافي نکن ولي من ميگم سعي ميکنم ولي نميشه، شوهرم يه مرد سالار اساسي دوران عصر جاهليته که کمي فقط رنگ و لعاب عصر جديد رو گرفته،يه کاري بکنم و از اون مشورت(به قول خودش ولي به نظر من اسمش اجازه است) نگيرمو وبعد بگم گرفتم؟اون موقع ميگه تو شوهر نکردي مگه که خود سر شدي؟هر چي هم بهش بگي با آرامش با مهربوني با دعوا تو کلش نميره که بابا زنت اونهم زن شاغل هم حق تصميم گرفتن داره، حق داره استقلال داشته باشه،براي همسر من استقلال براي زن مفهومي نداره فقط اجازه شوهر شرطه(دليلش رو هم اين ميدونم که خدا تو قانون زناشويي نميدونم چرا اينهمه به مردا بال و پر داده(البته از حضور آقايون تالاري معذرت ميخوام و اميدوارم ناراحت نشن چون مرد خوب هم کم نيست) که بعضي ها مثل شوهر من اينقدر سريع سوء استفاده کنن اون هم به نفع خودشون) و متاسفانه اونقدر تو دوران آشنايي خوب برخورد کرد که فکر کردم همون مرد زندگيمه ولي ...:323:
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
سلام می می خوبم
از دیروز تا حالا که من نبودم خیلی اتفاقا افتاده
متاسف شدم دوست خوبم.
اما راهکارهای خانم آنی بنظرم خیلی خوبن.سعی کن از ایشون بیشتر مشورت بگیری.
راستی گفته بودی بازم قراره بری مشاوره .چی شد؟
من که اول میگفت تا آخرش برو.اما با این حرفایی که گفتی پیشنهادمو پس میگیرم.
ببین نه باهاش طوری رفتار کن که فکر کنه قهری و بلا سرت بیاره نه نازشو بکش.
چی بگم؟
بازم میگم آنی خیلی بهتر میتونه کمکت کنه.
بهمون خبر بده عزیزم.نگرانت شدم امروز
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
می می
میشه خواهشا
دو واژه ی " درخواست" و "نظر خواهی " را تعریف کنی ؟!!!
آیا متوجه تفاوت این دو واژه هستی ؟!!
همین اندازه بدان که باید این سر دوربین را از روی شوهرت به سمت خودت بگیری و با دقت بیشتری پستها را بخوانی .
برو دو سه پست آخر را چند بار بخوان تا برایت جا بیفتد و به شکل جدی با خودت و در خلوت تنها به خودت و احساسات و افکار و اعمال خودت فکر کن .
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
سلام
ببین خانومی ما هرچی میگیم شما میگی نمی شه نمی زاره کتک میزنه فحش میده تهدید میکنه ال میکنه بل میکنه بخاطر همین من سکوت میکنم
یکم به حرفات دقت کن همش شده ترس
شما باید کم کم جلوی این ترس رو بگیری من نمی گم یهو تغییر رویه بده ولی کم کم باید استقلال فکری و مالی پیدا کنی
همسرتون میتونن به شما بگن سر کار نرو ولی نمیتونن بگن سرکار بور و بیا پولت بده به من
کی گفته اسلام به مرد گفته زور بگو و اعتماد به نفس و استقلال رو از زنت بگیر کدوم دین و کدوم قانونی یه همچین اجازه ای به مرد داده ؟؟؟؟؟
همسر شما کاملا میدونه که شما از عکس العمل هاش میترسید و کاملا میدونه باید چطور برخورد کنه که شما رام بشید و کوتاه بیایید
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
سلام دوستان ببخشيد دير شد آخه يه بار تو تالار گفتم که تو خونمون کامپيوتر نداريم و من فقط تو اداره به شما سر ميزنم و به خاطر همين بي خبر گذاشتمتون و از همتون ممنون و باز شرمنده:46::43:
ميخواستم بگم ديروز هر طوري بود رفتم مشاوره آخه وقت گرفته بودم و نميتونستم از دستش بدم ، بماند که چه طوري شد آشتي کرديم چون فکر ميکنم چيزهايي که مشاور گفت مهم تر باشه تا نحوه آشتي کردنم و اگه شد سر فرصت براتون ميگم:دقيقا 5/1 ساعت با مشاور حرف زدم و تقريبا با خصوصيات کلي همسرم آشنا شد، بهم گفت شماها الگوي رفتاريتون با هم فرق داره و بايد عوض کنيد، گفت:هر کدوم از شما ميگيد اوني که من ميگم بشه ولي هر کدوم به طريقي، راجع به خودم اينطور گفت که: مستعد افسردگي، استرس، اضطرابي، به نظر ميرسه اکثر موقع ها نالاني و شاکي، خود تو هم زود رنجي، خشم نهفته داري ولي حالا برا همسرتون با داد و بيداد و کتک کاري و.. بروز ميکنه براي شما هم يه جور ديگه،همسرت هم مستعد افسردگيه گفت: من در مورد روابط زناشويي نمره خوبي بهت نميدم، مديريتت خيلي ضعيفه، شما هر دو تاتون تو روابطتتون ضعيف هستيد ولي تو خيلي خيلي ضعيف تر هستي، گفت طرز حرف زدنت الان پيش من، استفاده از زبان بدن همه و هم ضعيفه،گفت: فکر کن ببين چيها نارحتت ميکنه که چيزهاي ديگه هم بهانه ميشه براي ناراحت شدنت؟بهش گفتم: همسرم از اينکه زود رنجه و تحقيرم ميکنه و در ضمن در امور اقتصادي زندگي خسيسه ناراحتم ميکنه و همش حس ميکنم دوستم نداره و برام ارزشي قائل نيست،گفت: چند مثال بگو؟ وقتي همه مواردي که اينجا تو تالارگفته بودم رو شرح دادم ، گفت: فکر نميکني همسرت بيشتر صرفه جو باشه و حسابگر تا خسيس، اگه فردي خسيس باشه هيچ وقت به ظاهرت توي مهموني اهميت نميده و يا وقتي مهموني مياد واقعا خساست ميکنه و هيچي خرج نميکنه ولي ميگي همسرت تا حد معقولي هر جور که مهمون تو خونه خودشون باهاتون رفتار داشته براي پذيرايي خرج ميکنه، يا وقتي بهش گفتم الان يه حسابي باز کرده به نام من که ته مونده حقوقهامون رو اونجا پس انداز ميکنيم ،گفت:خوب اين يه امتياز بزرگ براي تو حساب ميشه،به نظرت ادم خسيس اينکار رو ميکرد؟گفت: واقعا بايد خوشحال باشي که با اين حسابگريش اول زندگي که کمتر آدمي از خودش خونه و ماشين داره نسبت به همسن و سالهاي خودش جلوتره و نذاشته طعم مستاجري و بي ماشيني رو بکشي،گفتم:آخه ناراحت ميشم منو بخاطر حقوقم ميخواد،گفت:حق داره،مگه با هم ازدواج سنتي نداشتين؟اگه ميخواست باهات دوشت باشه و فقط ظاهرت رو بخواد خوب چرا اينهمه دردسر ميکشيد ميرفت سر چهارراه تو خيابون با چند تا دختر دوست ميشد و بعد با يکي که کم سن وسالتره و خوشگلتره و دختر حاجي بازاري باشه و پولدار باشه و در ضمن تو خونه هم بشور و بساب بکنه ازدواج ميکرد، تو اين دوره و زمونه اينجوري اقتضا ميکنه که شاغل بودن زن يکي از اولويتهاي يه مرد باشه چون ميخواد زندگيش بهتره باشه و من نميدونم با وجود اينکه اين امر ديگه عادي شده چرا بعضي از ما زنها نميخوايم اينو قبول کنيم، همسرت از روي منطق ازدواج کرده و کاملا همه الويتهاشو سبک سنگين کرده و با حساب و کتاب ازدواج کرده و اين به نظر من درسته چون ازدواج شوخي نيست که فقط با چشم و ابرو ازدواج کني، کار شاقي هم نميکني که دلت ميخواد دائم قربون صدقه ات بره و دائم دم از خستگي ميزني، من که اکثر روزها تا شب کار ميکنم و تقريبا کارهاي خونه رو هم اداره ميکنم ولي همسرم هم کمک ميکنه که بايد همش کارم داد وفرياد باشه، بهم گفت: سعي کن قوي باشي تو هر شرايطي پيش همسرت سرحال باش، مثل مامان بزرگها فکر نکن که آي من خسته ام گور پدر شوهر نه اينکار رو نکن،بهم گفت:يه چيزي بهت ميگم هميشه يادت بمونه، مطمئن باش مرد از اينکه شلوارش دو تا شده نميره يه زن ديگه بگيره بلکه يا مرد مشکل داره که اونو ميزاريم کنار، فقط بخاطر رفتار زنشه که کارش فقط غرغر کردن،آه و ناله کردن،خسته و نالان بودن و سرحال نبودن،ژوليده و پوليده بودن و بطور خلاصه نتونه شوهرش رو تامين کنه و مديريت زندگيش رو دستش بگيره مطمئن باش مرد طالب شرايط بهتر خواهد بود،در مورد پيش قدم بودنت تو آشتي هم نميتونم بگم جلو برو يا نرو چون هنوز شوهرت رو خوب نشناختم که ببينم که جلو نرفتي عواقبش بد باشه، مهم جلو رفتن يا نرفتن نيست مهم نتيجه ايه که داره يعني فقط تو منفعل باشي و اين عاملي بشه که تو تبديل به آدم منفعلي بشي که نتيجه جلو رفتن به مرور به ضرر تو باشه و بايد بررسي بشه ، مشاور حرف شم رو هم گفت که به يک باره نميشه کسي رو تغيير داد و در مورد رفتارش و حساسيت هاش و در ضمن در مورد استقلال مالي پروسه زماني لازم داره ، گفت: شما هر دوتاتون نياز به مشاوره دارين مشکلتون حاد نيست ولي نبايد حادش بکنيد فقط بايد رو هر دوتاتون کار بشه،هر دو تا تون همديگر رو دوست دارين ولي اشتباه تو روابطتون دارين،همسرتون هم روي نکات منفي که داره مثل کنترل خشمش،سخت گيريهايي که داره و زود رنجيش بايد کار بشه و کارگاههاي ازدواج به نظرم بهتره تا مطالعه چون مرد حال و حوصله خوندن و عمل کردن رو نخواهد داشت در ضمن تو کارگاه به صورت عملي کار بشه بهتره و مهم تره از همه بررسي چهار موضوع س ک س،تفکر،عواطف و احساسات و اخري اقتصاد تو زندگيتون ،گفت:فکر ميکنم طبق حرفهاتون شما تو مورد س ک س مشکلي ندارين، تو مورد تفکر هم تا حدي کم و بيش با هم هم عقيده باشين و ممکنه تفاوتهايي باشه ولي بايد کشف و رفع بشه،مشکل شما تو 2 مورد آخره که تو بروز احساسات و کنترل اون مشکل دارين و آخري تو امور اقتصادي زندگيتون که ديدگاه شما با همسرتون فرق داره و خيلي مواقع اون رو به دوست داشتن يا نداشتن همديگه ربط ميديد که انشالله حل ميشه، آخر سر هم گفت سعي کن راضي کني همسرت هم بياد و زوج درماني خيلي بهتر خواهد بود و تمريني بهم داد که براي جلسه بعد خوب روش فکر کنم و بعد صادقانه جواب بدم، سوالاتش اينها بودن:1- چه کارهايي (از اول نامزدي) نبايد ميکردم که کردم؟2- چه کارهايي (ازاول نامزدي) بايد ميکردم که نکردم؟ (2 سوال بدون دليل آوردن و مانع تراشيدن باشه و فقط کارها بيان بشه)3- خصوصيات مثبت همسرم؟ 4- چه کارهايي بايد انجام دهم تا وضعيت بهتر شود؟ خلاصه آخر سرداشتم در ميومدم که بهم گفت : باز که چهره ات عبوس و گرفته ونالانه جلسه اول پريشون و مضطرب و خيلي غمگين بودي وبيشتر هم گريه کردي و متوجه شدم از اينجا هم که دراومدي در حال گريه بودي اين جلسه هم فقط زار ميزني و قيافه ات نالان و رنجور و خسته است ، منکه زنم و نشستم قيافه ات رو ميبينم حالم گرفته ميشه که اينقدر موج منفي ميفرستي اونوقت از همسرت انتظار داري؟منم گفتم: آخه شايد بالاي 80 درصد وضعيتم بخاطر رفتارهاي شوهرمه گفت: اينجوري که درست نميشه فقط وضع بدتر ميشه اميدوار باش سعيت رو بکن و زندگيت رو دستت بگير،خودم حس ميکنم خيلي جلسه مفيدي بود و اميدوارم نتيجه بخش باشه هر جور شده ميخوام ادامه ش رو برم اميدوارم مشکلي پيش نياد و يه روزي همسرم رو هم بتونم راضيش کنم که اون هم بياد. :323:
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
می می واقعا به تو تبریک می گویم .
واقعا تشکر می کنم از خوشحالی بال در آورده ام . خیلی خبر خوب و فوق العاده ای است . :46::104:
اتفاق فوق العاده ای است که با مشاور ارتباط گرفته ای و من مطمئن هستم که نتیجه ی فوق العاده ای خواهی گرفت و همسرت هم به این مشاوره می آید و مشکلات شما حل خواهد شد . :104::227:
دیدی آدم خسیس را اشتباه تعریف می کردی ؟! :46:
RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)
يه بار يادمه از روي بيکاري گفتم برم يه سري به انجمن افراد خوشبخت سر بزنم ببينم افراد خوشبخت چه جوري فکر ميکنن و زندگيشون چه جوريه با تعجب ديدم مدير همدردي مچم رو گرفت که مي مي يا آدم خوشبختي هستي که به اين انجمن سر زدي يا با دنبال خوشبختي هستي يا اينکه راه رو اشتباه اومدي؟ اون روز من راه رو خلاف رفته و به اون ورها هم سر زده بودم بي هيچ قصدي ، خيلي دلم ميخواد منم جزو اون آدما بودم، زودي از اونجا اومدم بيرون دلم ميخواست منم با تمام قدرت مينوشتم منم خوشبختم ولي چون شديدا دو دل بودم نتونستم تو اون انجمن ثبت نام کنم دلم ميخواد يه روز کاملا يقين پيدا کنم که واقعا خوشبختم و بعد ثبت نام کنم بدون اينکه به ظاهر اونو گفته باشم ولي ته دلم اينجوري نباشه،روزي که ترديدي نداشته باشم که من با همسرم خوشبختم و خمشبخت هم خواهم ماند...
:310::310::310::310::310::310::310::310::310::323:
:321: