وضعیتمو در تاپیک:
با دوستی بدون ازدواج چکار کنم؟
توضیح دادم
دبروز روز 13 فروردین از هم جدا شدیم
خیلی با خودم فکر کردم وفهمبدم که ضرر اصلبوتو ابن رابطه شاید اون بکنه
قبل عید ی روز حرف دلشو فهمیدم
دختر خالش گیر داده بود که باید از هم جدا شیم
ازش پرسیدم اگه من سالم بودم مبگفتی جدا بشیم؟
گفت:
نه
دلم شکست بهش گفتم که شکست
معذرت خاستو گفت بچگی کردم
اما از دلم رفت
فهمیدم که منو واسه تنها نبودن خودش میخاد
فهمیدم که هر وقت با دختر خالش باشه بعدش باهام اوقات تلخی میکنه
گذشت تا روز 4 عید دوباره گیر داد که جدا بشیم منم گفتم باشه
دگه التماس نکردم
یکم گریه کردم
خداحافظی کردم و گوشیو خاموش کردم
2 ساعت بعد که گوشیوروشن کردم داشت زنگ میزد گریه کردوگفت من بدون تونمبتونم
منم باز قبول کردمو قرار شد دگه حرف جدایی نباشه
خلاصه تا اینکه دیروز بهم زنگزد
شب قبلش باز خونه خالش بود
بهش گفتم که من نمیخام زندگیتوخراب کنم
اونم گفت آره ما داریم خیلی وابسته میشیم و این خیلی خطرناکه
قرار شد تا تابستون صبر کنیم
اما اس داد که یهو تموم کنیم
منم گفتم همین حالا خوبه
گفت باشه ولی چت بکنبم و تک بزنیم
اما 4 ساعت بدش که من زنگ زدم دگه اون تک نزد و اینجور فهمیدم
که دختر خالش داره کمکش میکنه که این رابطه تموم بشه
جالب اینکه خود دختر خالش دوس پسر داره
فهمیدم که همه اینا زیر سره بیماریمه
دگه هیچ وفت بکسی دل نمیبندم
دیشب شب اول قبرم بود شب اول قبر بخاطر این وحشتناک که از دلبستگیها یهو جدا میشیم
حالا دگه به شب اول قبر اطمینان دارم
اونایی که با هم دوس میشنو زودم جدا میشن یا واسه سکسه سا واسه خوشگذرونیو تلکه کردن همدیگه
جووون هرکی دوس دارین به کسی دل نبندین دوستم شدید بازم دل نبندید
اگه آدم سالمی باشین دوست نمیشن تا دل ببندید بجز اینکه بدونین قطعا بهم میرسین اونم خونوادهاتون بدونن
من دیروز خیلی واسم وحشتناک بود
و دیشبم شب اول قبرم بود
خیلی تنهااااام
جز خدا کسیو ندارم که این همه احساساتمو خرجش کنم و اونم بفهمه و یکم واسش بجنگه
دگه با هیچ کس دوس نمیشم هیچوقت