RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
با سلام خدمت شما ،من فکر می کنم که شما با توجه به سنتون و چون تازه ازدواج کردید نیاز به توجه های بیشتری از جانب مادرتون دارید برای همین دچار یک خلاء عاطفی شده اید به نطر من بهتر است این موضوع را با خود مادرتون درمیون بگذارید چون با توجه به روشن فکری وتحصیلات ایشون حتما به جوا ب مثبتی خواهید رسید همچنین بهتر است بیشتر توجهتون رو معطوف به زندگی خودتون و شوهرتون کنید
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
سلام.مادر من هم 45 سالشه و مثل مادر شماست...من احساس میکنم شما از موارد اخلاقی ریز مادرت دلخوری...باید بیشتر بگی...ولی یک نکته...اینکه بیش از اندازه مشکلتو بزرگ نکن..همه چی خوبه...من 1 راهی دارم اینکه با صبر و با چیزایی که مامانت به اون مسائل علاقه داره بش نزدیک شی...مثلا وقتی تماس گرفتی از درسش بپرس از برنامه هاش...آروم بش نزدیک شو و روش اثر بزار...منم شدیدا به مامانم علاقه دارم که گاهی وقتی تو اتاقمم شبا دلم واسش تنگ میشه و گریم میگیره ولی چون خوابه نمیرم پیشش.. ولی از شوهرت غافل نشی عزیزم.شما فقط 1 دفه نگو که (مامان چرا اینجوری ای...یا بخوای اختلال تو برنامش ایجاد کنی)از روشی که اون دوست داره بش نزدیک شو...
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
مرسی از نظرت.والا به خاطر این همه سال علاقه مامانم ب درس من از درس زده شدم.و بدم میاد.اما حتما از نظرت استفاده میکنم.و در مورد علاقه هاش باهاش صحبت میکنم.
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
این روزا مامام داره سخت درس میخونه و خواهرم هم که امتحان داره.مامان رفته از این اموزشگاه های کنکوری و هر هفته مشاورش ازش امتحان میگیره وقتی هم امتحان داره باید حداقلاون مطلبو 8 دور بخونه.دیشب زنگ زدم که مامان واسه شام بیاین خونه ما گفت وای نه امتحان داریم میبینین تر خدا...تازگی ها یه حسی در من بوجود اومده خیلی دلم میخواد بچه دار شم و همه ی وقتموبا بچه ام پر کنم با اینکه یه مقطع دیگه کنکور قبول شدم و این طرم مرخصی گرفتم اصلا دوست ندارم دیگه درس بخونم.نمیدونم این حس چیه میترسم از لج با مادرم باشه نمیدونم:163:
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
سلام،
مادری که چند مدرک لیسانس دارد و الآن هم برای فوق لیسانس می خواند و در این سن اینقدر پشتکار دارد و موفق است، باعث سربلندی و سرافرازی شماست!
فرض کنید مادرتون ناتوان یا بی سواد بود و از چیزی سر در نمی آورد و جلوی فامیل همسر و دوستانتون گاهی اوقات حرفهایی می زد که باعث خجالت شما می شد...
البته کمی هم باید با او راه بیایید. به هر حال الآن زمان امتحانات است و سرشون شلوغه. فکر می کنم بعد از امتحانات وقت بیشتری داشته باشند. همینطور اینکه شما هم می توانی وقتی این امتحانات تمام شد، با او جدی صحبت کنی و ازش بخواهی وقت بیشتری برای شما بگذارد.
به نظر من شما می توانید به مادرتون افتخار کنید!
من مادرهایی می شناسم که بعد از ازدواج بچه هایشون بی کار هستن و حوصله شون سر می رود. به جایش وقتشون رو با غیبت کردن و دخالت در زندگی دیگران پر می کنند...
شاد باشید.
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
گلسا جون فکر کن مثل خیلی از دخترهای دیگه از خونوادت دور هستی و امکانش نیست هر زمان نیاز داشتی ببینیشون
من 18 سالم بود ازدواج کردم و رفتم اونور کره زمین خونوادمو سالی یبار هم به سختی میدیدم ولی عادت کردم
حساسیتتو کم کن و بپذیر که ازدواج کردی مستقل شدی و باید رو پای خودت وایسی حتی تو مسائل عاطفی وابستگیهاتو کم کن
سعی کن واسه خودت سرگرمی درست کنی با همون چیزی که علاقمندی
و به خودت تلقین کن خونوادت یه شهر دیگه هستند و همیشه در دسترس نیستند اگه دلت تنگ میشه میتونی گاهی با تلفن باهاشون صحبت کنی
و اگه مادرتو دوست داری باید همون کاریو بکنی که اونو خوشحال میکنه و رضایت داره
به نظرم حس شما یه خورده خودخواهیه مثل خیلی از ادمهای دیگه که این حسو دارند یه خورده طبیعیه
البته منو ببخشید اینو میگم
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
مرسی اقا حامد.مسلما مادرم باغث افتخار وسربلندی منه.merian عزیز مرسی از توجه و راهنماییت.درست میگی من یه حس خودخواهی دارم.دیشب شوهرم زنگ زده بودمادرم واونا برای شام اومدن.باهاش صحبت کردم درکم کرد.خدا رو شکر که شوهر خوبی دارم ودرکم میکنه.دیشب کلی برایشوهرم حرف زدم و از احساساتم گفتم.یه سر در گمی مثل بهار دارم.نمیدونم هدفمو گم کردم دوستدارم تمام وقت و انرژیمو برای کسی بذارم.دوست دارم همشبا بچه های کوچولو باشمو باهاشون بازی کنم.کنکور کارشناسی قبول شدم امارقبتی ندارم برای درس خوندن اما میخوام مدرک داشته باشم ...به نظر شما چی کار کنم؟
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
کسی نیست راهنماییم کنه؟؟؟
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
کاش ما هم مادری مثه مادر شما داشتیم