من اصلاح بشو نیستم من هیچی ازم نمونده چرا خودم نمیکشم؟
میخوام خوب و عادی داشته باشم اما هرکاری میکنم نمیشه،هیچ چیزی توی وجود نمیره تمام شعورم رو از دست دادم.تمام غرورمو تمام شخصیتمو.دانشگاهی که اینقدر دبیرستان براش حرص خوردم ارزو داشتم دارهداز دست میره.گیرافتادم وسط هیچی.خدا هم کلا هیچ توجهی بهم نداره و صدامو نمیشنوه. ندگی شده خوشگذرونی و خوش بودن و هیچکار نکردن .تازه همین زندگیرو هم دوست دارم و وقتی توان اصلاح ندارم خودمو هم نمیکشم.بک موجود سربار بی ارزش .پسره راجت بهم میگه بدردش نمیخورم و پس میزنتم از بس دم دستشم وهیچی غرورم نمونده منی که اونقدر مغرور بودم
زندگیم تکرار بیهودگیه تورو بخدا کمکم کنید
اما واقعا نمیخوام زحمت یک عمرمو دانشگاهمو از دست بدم وگرنه خانواده هم کنار میزنن منو
من اصلاح نمیشم چیکار کنم ؟