حال و احوال یاران همدردی (10)

سلام بر دوستان و ياوران همدردي
از آنجا كه تاپيك های قبلي حال و احوال اعضاء، (1) و همچنین حال و احوال یاران همدردی (2) و حال و احوال همدردی (3)، و حال و احوال یاران همدردی (4) ، و حال و احوال یاران همدردی(5) ، و حال و احوال یاران همدردی (6) ، حال و احوال یاران همدردی (7) ، حال و احوال یاران همدردی (8) و حال و احوال یاران همدردی (9) طولاني شده بود تاپيك جديد را گشوديم.

انشاء‌الله شاهد خبرهاي خوش و امیدبخش در اين تاپيك، بيش از پيش باشيم.
خبرهاي خوش از قديمي ها، خبرهاي خوش از اعضاء فعال فعلي و خبر از ياراني كه به جمع ما خواهند پيوست.


اعضاء محترم توجه کنند که در این تاپیک صرفا احوالپرسی از اعضاء صورت گیرد و شوخی و تعاملات دیگر مربوط به تاپیکباغ همدردی >>> بوستان آرامش و آلاچیق کل کل 3>>> بفرمایید می باشد و نباید در این تاپیک قرار گیرد ، همچنین از احوال پرسیهای چت گونه پرهیز شود

سلام
حالتون خوبه؟
حال من واقعا امروزخوبه
جناب مدیرهم که سنگ تموم گذاشتن وتاپیک های قدیمی روبستن هم کل کل جدید وهم حال واحوال جدید!!
دیروز که پست جناب خاله قزی روخوندم ازخداخواستم زیارت امام رضا روقسمت ماهم بکنه!
امسال بعدازهفت سال پشت سرهم رفتن اولین سالیه که هنوزقسمت نشده برم!!
دعاکنیدهمه چی جوربشه که بریم...واقعا دلم تنگ شده
دلم میخوادبرم ساعتها بشینم روبروی ضریح!!
............


زیر باران بنشینیم،که باران خوب است

گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است



با تو بی خوابی و بی تابی و دل مشغولی

با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است




روبرویم بنشین و غزلی تازه بخوان

اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است




شب خوبی است،بگو حال زیارت داری؟

مستی جاده ی گیلان به خراسان خوب است




نم نم نیمه شب و نغمه ی عبدالباسط

زندگی با تو...کنار تو...به قرآن خوب است

سلام. روزتون بخیر و شادی. :72:
واستون فال حافظ گرفتم روزتون زیبا شه.:43:
آرامش قرین لحظاتتون و خداوند مصاحب دلهاتون باشه. :72:

وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی

کام بخشی گردون، عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی

باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی

زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی

محتسب نمی‌داند این قدر که صوفی را
جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی

با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
کاین همه نمی‌ارزد شغل عالم فانی

یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی

پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی

می‌روی و مژگانت خون خلق می‌ریزد
تیز می‌روی جانا ترسمت فرومانی

دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
ابروی کماندارت می‌برد به پیشانی

جمع کن به احسانی حافظ پریشان را
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی

گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی

آدم های گربه صفت بد آدمو میرنجونن. صد رحمت به گربه اگه بی حیاس و اگه احسان رو فراموش میکنه؛ از ذات و غریزه شه.

ولی بعضی آدمها مثل شتر کینه یه عمر تو دلشونه، مثل روباه پنهانش میکنن، و نهایت مثل عقرب، وجود آزارگرشون رو در قالب بی صفتیِ یه گربه عرضه میکنن. خدا نصیب گرگ بیابون هم نکنتشون.

بخشید اگه حرفام بار منفی داره. کم پیش میاد از این حرفا بزنم. دیروز بعد مدتها دلم شکست.

مدتها بود چیزیو به دل نمیگرفتم از کسی. میبخشیدم. احساس بزرگ بودن داشتم. ولی اتفاق دیروز درد داشت.

حاضر بودم گوشت تنمو بکنم بدم تا دوست اگه گشنه س بخوره، ولی بی حرمتی نکنه. ولی کرد و از چشمم افتاد.

نسشتم با خودم 2*2 تا 4 تا کردم و قبل خواب به 5 دلیل که رو کاغذ نوشتم و هیچ کدومش مربوط به لایق بخشش بودن اون نمیشد؛ بخشیدمش، یه مستند دیدم تا یادم بره و خوابیدم.

ولی خوابی دیدم که صبح تا پاشدم؛ اولین چیزی که به زبون آوردم آرزوی مرگش بود!!!

باور نمیکردم این من باشم!!! ولی بودم!! وحشت کردم از اینی که شدم!!!

صبح از شدت سردرد دانشگاهو پیچوندم چون میدونستم با اون حال، ضرر رفتنش از نرفتنش بیشتره.

با خودم عهد کردم؛ هرگز به احدی چنین توجه و عزت و تایمی ندم که اونقد برد پیدا کنه، تا یه روزی، اگه اراده کرد، حتی برای ساعت یا دقیقه ای، بتونه دلم رو درگیر چنین نفرتی کنه. دلِ عزیز من مگه جای چنین موجود پستی میتونه باشه!!؟


** دوستان خیلی وقتها کنترل اوضاع پیچیده میشه و از عهده ی ما خارجه، سعی کنیم قبل از اینکه دستمون لیز بشه؛ هر قدمی رو تو زندگی با شناخت و آینده نگری برداریم.


** به خدا که یگانه پرستی برای آخرتمون نیس!! اول کاربرد بزرگش رو تو همین دنیا و همین روزهامون باید ببینیم!! آدم اگه به معنای واقعی کلمه موحد باشه؛ هرگز غم به دلش نمیاد.


خدای قرآن متکبره!! اعتنا به هر شخص و هر چیز غیر از خودش رو برنمیتابه!!

این تکبر معناش اینه که شخص هیچ موجودی را به جای خدا نمی نشونه. یعنی اونو معبود قرار نمیده. و لو به همون عبادت کوچک، و لو مورد توجه قرار دادن...

براستی که ؛ سبحان الله عما یشرکون .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق آفرین

اغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی

---

:72::72:

عزیزان با پدرم صحبت کردم در مورد دانشگاه که ازشون مخفی کرده بودم و همه چیزو بهشون گفتم و ازشون عذرخواهی کردم.
برخلاف انتظار چیزی نگفتن، انگار در جریان بودن و حتی تشویق کردن که اگه بتونم یه آهنگ اصیل و عالی واسشون آهنگ سازی کنم و بنوازم و بخونم، پاداش نقدی خوبی بهم میدن. :310:

دیگه چه خبر خوبی بهتون بدم....
آهان، عهدم هم به لطف خدا امروز 74 روزه است و بی شکست. خدارو شکر.:43:

اوضاع احساسی هم روبراهه. تمام مدت سرم به کارو درسمه . خسته میشم، اما عوضش دلخسته نمیشم. :18:
آخر شبها یه مقدار دلگیره. اون حد هم طبیعیه. مهم اینه که بعد 3 سال دارم نفس میکشم.
وقتی هم میام همدردی تنهایی از یادم میره. ممنون.:43:

انشاءاللّه عشق خداوند در دلهاتون جاویدان باشه.

آرام دل جون حالا کو تا پیری...تا وقتی دلت جوونه خودتم جوونی...سن که عددی بیش نیست:watermelon:(دلم هندونه خواست...!)
آرام دل من نی نی ام رو یه ساعت نبینم دلم براش تنگ میشه ولی چون مامانم پیشم نیست بیا یکم باهاش بازی کن تا من برم یکم هوا بخورم!انقدر برات بخنده و خودشو لوس کنه که دلت غش بره!:43:
منم حالم خوبه گوش شیطون کر!فهمیدم که هیچکس به اندازه خودم نمیتونه حالم رو بد کنه!اگه گیر ندم....غر نزنم...تحلیل منفی نکنم حاللمم خووبه...:104:

سلام به همه دوستان خوبم

در کنار مشکلات دوستان خبرهای خوب هم یک روح تازه ای به تالار می داد.

تالار مدتیه جون گرفته و از اونجایی که خودم رو متعلق به اون می دونم خیلی خوشحالم .

بی انصافی هست که مدیریت قوی جناب آقای مدیر همدردی و همکارانشون را در این موفقیت نادیده بگیریم.

همین جا از همه دوستان همدردی به خصوص مدیران و سرپرستان و کارشناسان تالار که دلسوزانه به مردم خدمت می کنند تشکر می کنم .
متاسفانه برای مدتی نامعلوم مجبورم از این تالار و دوستان خداحافظی کنم شاید یک هفته شاید یک سال شایدم...

آخرین درسی که از همدردی گرفتم :

زمانی که متوجه شدم راجع به فردی اشتباه قضاوت کردم خوشحال شوم . واینکه اگر فردی رفتار ناشایستی داره اون را به خاطر شخصیت شایسته ای که داره احترام کنم چون همه کامل نیستند.

همینجا از جناب آقای بهزاد ۱۰ و پیش تر از اون آقای parsa1400 به خاطر قضاوت اشتباهم عذر خواهی می کنم و براشون آرزوی موفقیت می کنم.

یا حق.

سلام

بانو بی نهایت شما از دوستان من هستید و اگه دوستان نسبت به هم انتقاد سازنده نکنند و در جهت اصلاح هم قدم بر ندارند که دوست نیستند . دوما شما به طور خصوصی بیان کردین و من تو جواب همون پست دوگانگی تون ازتون نهایت تشکر کردم و پاسخ دادم . برعکس برای من خیلی هم سازنده بود . و لازم نبود تو مجمع عمومی ابراز عذر خواهی کنید:81:

در نهایت من ازت تشکر میکنم . و ازتون میخوام اگه نتونستی تو تاپیک قبلی مشاوره ای برام ارسال کنی تو تاپیک جدیدم کمکم کنی. و منو از پست های خوبتون محروم نکنی . البته به زودی شاید همین جمعه

دوری شما برای ما بیش از یه هفته سخت خواهد بود ولی اگه تونستی لحظه های تنهایی تو با خوشی ها و لبخند ها پر کنی برای من و بقیه دوستان جای خوشحالیه . یکسال که هیچ ده سالم بگذره نام کاربریت برامون تجسم یه لبخند :shy:

منم براتون آرزوی موفقیت میکنم . جز دعا کاری از دستم برنمیاد . :203:

حرف آخر . یادگاری

بی نهایت عزیز : به نظر من وقتی فردی شخصیت شایسته ای دارهرفتار شایسته ای هم داره . ولی وقتی همین فرد با رفتار ناشایستی از جانب همسرش یا شخص ثالثی مواجه میشه مجبور میشه که با وجودشخصیت شایسته ای که داره رفتار ناشایستیاز خودش بروز بده . :72::72::72:

سلام

حال و احوال من دربه داغون.....
یعنی اگر می دونستین در چه اوضاعی هستم...... بعد توی این اوضاع یه مسئولیت مهم دارم... و یه محدودیت زمانی مهم...... از طرفی هم ...........
تمام سیم های قلبم و تمام سیم های مغزم قاطی شده..........
احساس عذاب وجدان قاطی شده........
احساس دافعه .....................
دلم می خواد شکایت کنم............................................ .....................
احساس می کنم به من ظلم شده........ حالا من مهم نیستم....... اشکال نداره................
می دونید درد اصلیم چیه؟ درد اصلیم اینه که به واسطه ظلم به من به یکی دیگه هم داره ظلم میشه........... این ظلم به یکی دیگه داره تمام اعصاب منو به هم می ریزه............ من دوست نداشتم تو ظلم به کسی نقش داشته باشم.........
من ظرفیتم پایینه.... من بچه ام...... من روحیم لطیفه..... دلم تحمل دیدن دل شکستگی کسی را نداره.دل خودم که مهم نیست.......
بچه ها فردا و پس فردا روزهای بسیار بسیار مهمی برای من هستند............
تو را خدا فردا و پس فردا را برای من خیلی دعا کنید.... خدا که منو تحویل نمی گیره(آخه من تنها چیزی نیستم).......شماها برای من دعا کنید......

می دونید اصلا منو دعا نکنید..... به خدا راست می گم...... اصلا من لیاقت دعا شدن ندارم...... برای اون بنده خدا دعا کنید........ تو را خدا برای او دعا کنید............ فقط برای او.............. فقط و فقط برای او................ باور می کنید اگر خیالم از بایت او راحت باشه تمام ناراحتی من نصف و بلکه یک چهارم میشه؟ باور کنید راست می گم...
ممنون از همگی

- - - Updated - - -

این پستم را اصلا دوست نداشتم....... هیچ کس تو دنیای واقعی از این حال و هوام خبر نداره...... فقط به شما ها گفتم.....
چون می دونم دعاهای شما همیشه برام موثره......... ممنونم..........

دوستان خوبم چند روزیه حالم بهتره.
درد دندونم بهتر شده ولی هنوز شبا خوابم نمیبره. به دکترم که بردم نشون دادم گفت بعد از دو هفته خوب میشه چون درای ساکت(Dry sachet) شده. امروز درست 14 روزه که دندون عقلمو جراحی کردم اما به اندازه همه عمرم اذیت شدم. 4 تا پنی سیلین و کلی آرامبخش و مسکن و آنتی بیوتیک دیگه.
الانم چون بدنم ضعیف شده آنفولانزا گرفتم و همین نیم ساعت پیش یه پنی سیلین زدم و باز هم دارو مصرف می کنم.
آخ که چقدر روزهای بدی بود. خیلی عصبی و کلافه بودم. چقدر بنده خدا شوهرمو اذیتش کردم. چقدر غر زدم. وای تو عمرم انقدر عصبی نبودم! آخه دردش یک لحظه ساکت نمیشد. مدام تو مغز سرم بود. مدام به خاطر رفتار بدم که دست خودم نبود ازش عذرخواهی میکردم ولی چه فایده دلشو خیلی شکوندم. خودشم فهمیده بود درد دارم میومد نازم می کرد:43:
خیلی ضعیف شدم. حالا می ترسم ضعفم باعث نشه بچه ام ضعیف بشه(هنوز معلوم نیست هیچی).
راستی خبرهای خوب هم دارم گوش شیطون کر یه حرفایی برای برگشتن شوهرم زده میشه. ای خدا یعنی میشه؟ مردم از تنهایی.
دوستای گلم ان شاءا... مشکلات همه حل بشه. برای همتون دعا می کنم. به یاد تک تکتون هستم. تو رو خدا برام دعا کنین. دارم ذره ذره آب می شم. روحیه ام ضعیفه. نمازهام اصلا به دلم نمی شینه انگار فقط از سر اجبار نماز می خونم.
می ترسم برای خودم. می ترسم به جایی برسم که دیگه تحمل هیچی رو نداشته باشم.
اومدم بگم چند وقتیه دیگه نمی خوام بیام ولی باز تا می رسم محل کارم اول از همه سایت رو باز می کنم. آخه دوستای گلی هستن که بهم پیام خصوصی می دن دوس دارم جوابشونو بدم.
بچه ها اگر خدا خواست و خبرهای خوب برام اومد حتما میام اینجا میگم و خوشحالتون می کنم اما روحیه ام داغونه شاید به خاطر ضعف جسمانیم باشه. اما امیدوارم هر کی هر بدی ازم دیده هر حرفی زدم که ازم رنجیده حلالم کنه. اینجا می گم چون واقعا آدم نمیدونه تو ذهن بعضی از آدما چی میگذره یهو دیدی خیلی ناراحت شدن.
هر چی خوبی و بدی دیدین حلال کنین میام سر میزنم ولی نامحسوس و براتون دعا میکنم:321:
شما هم منو فراموش نکنین. اگه خبر خوبی شد شک نکنین میام اینجا می گم ولی فعلا روحیه خوبی ندارم.
همه تونو دوست دارم از ته دل:43: