-
واقعا نميشه گفت چكار كني ؟
بهتره از ديدارشون ممانعت كني و اين رو به مسئول اداره سر پرستي بگو
بهش بگو براي سلامت رواني بچه ام ضررداره و خيلي اذيتش ميكنن. بهتره يه بار بچه تم ببري و ازش سوال بپرس بگو اونجا چيكارت ميكنن؟ ازت سوال مي كنن.؟حداقلش اينه به اونا تذكر ميده . بدون اطلاع اداره ممانعت نكنيا .برات بده و اتو دستشون ميدي
هرچند سرشون شلوغه و به سختي جواب ميدن و حرف گوش ميدن
ببين چي ميگه تا يكي دو سال تحمل كن. بچه كوچيك دارن؟ كه بره اونجا سرگرم بشه ؟
كاري كن با شوهرت صميمي بشه
براش وسايل بازي مثل پلي بخر باور كن انقده بهش وابسته ميشن كه فرصت نمي كنه خيلي بخواد بره اونجا
تو خونه سرگرمش كن.
بعدشم دو تاكلاس يا يكي بفرستش
اونم باعث ميشه سرگرم بشه . ذهن بچه هم پر ميشه
آخه بچه 7 ساله چه به اين حرفها
خيلي براش بده
نميزارن بچگي كنه
-
وسایل بازی داره شوهرم براش کم نمیزاره من دلم براشون میسوزه میگم یادگار پسرشونه ببینند تا یه خورده اروم بشند.پسرم شوهرمو دوست داره ولی وقتی میره اونجا به کلی عوض میشه.اخه پسرعمو و پسرعمه هاش اونجاند این دوست داره بره.من خودم بهش دیشب گفتم دارم برات نی نی میارم خیلی خوشحال شد اصلا فکر نمیکردم با این بچه حساسی که من دارم انقدر خوشحال بشه ولی امروز که داشت میرفت مدرسه عموش زنگ زد تا باهاش صحبت کنه من اون لحظه تو حیاط بودم سرویس پسرم میاد من صداش کردم گفتم امیرعلی سرویست اومده مامان پسرم اومد پایین به من میگه مامان نمیخواد برای من نی نی بیاری شکمت درد میگیره.من خندم گرفته بود گفتم من حاضرم برای تو فداکاری کنم پسرم .بعدش پسرم رفت من هم رفتم بالا گوشیمو چک کنم دیدم عموش زنگ زده.از رو عصبانیت فقط جیغ کشیدم شوهرم صبحا میره ورزش از بس صدام بلند بود ترسید و اومد خونه گفت چی شده منم جریان رو براش گفتم.شوهرم همش سعی میکنه منو اروم کنه اصلا دخالت نمیکنه.دیگه از امروز تصمیم گرفتم پسرمو نبرم اونجا دیگه قاطی کردم
-
یاسمینا جان فکر میکنم باید یکم بیشتر با پسرت صمیمی بشی
بعد میتونی ازش بخوای هر حرفی بهش گفتن که ناراحتش کرده بهت بگه ( البته به صورت غیر مستقیم :p )
بچه ها معمولا راحت گفتگوهای روزمره رو برای بزرگترا بازگو میکنن
و اینکه میتونی نذاری بره پدربزرگ و مادر بزرگشو ببینه ؛ ( البته این و از نظر قانونی حتما چک کن و به اداره سرپرستی هم بگو اگه دیدی لازمه )
تلفن و .. رو هم شماره ی اونا رو از دسترس خارج کن یا با یه شماره ی دیگه سیو کن و فقط خودت شماره ی عمو یا عمه یا ... رو جواب بده
بلاخره باید بدونن هرکاری یه تاوانی داره ؛ اینکه زندگی یه نفر و بهم بریزن و بچه رو برعلیه مادرش بشورونن تاوانش اینه که بچه رو کمتر ببینن تا اصلا نبینن!
نه تو اشتباهی کردی که بخوای سرزنش بشی نه اون بچه ی بیگناه که بخوای سقطش کنی ؛ اتفاقا کار خوبی کردی ازدواج کردی جونی و حق زندگی داری و باید زندگی کنی بچه ات بدون پدر، بزرگ میشد بهتر بود یا الان که یه پدر خوب داره؟ این اسمش هوسبازی نیست عزیزم اسمش ادامه ی زندگیه
عزیزم حتما با یه حقوق دان "وارد" مشورت کن
-
ribbon عزیز ازت ممنونم الان پسرم از مدرسه اومد غیر مستقیم ازش پرسیدم گفت عمو امروز زنگ زد گفت اگه مامانت بچه بیاره دیگه تو رو تحویل نمیگیره.منم بهش گفتم من هر دوتون رو دوست دارم البته تورو بیشتر دوست دارم بهش گفتم تو داداشش میشی کلی ذوق کرد ولی باز دوباره اگه بره اونجا یا تلفنی ارتباط داشته باشند دوباره بخواد مخشو شستشو بدند نمیدونم دیگه چه کار کنم.هر روز تماس دارند شاید بهتر باشه مدتی همو نبینند و یا تماس نداشته باشند ولی پیش خودم میگم خدارو خوش نمیاد نوه شونه.فقط میخوام یه جوری بهشون بفهمونم که انقدر بچه رو تحریک نکنند همین.منم میتونستم بعد ازدواجم دیگه بچمو پیششون نبرم یا باهاش ارتباط نداشتند ولی اینکارو نکردم.با اینکه از اون خدا بیامرز و خانوادش خیری ندیدم ولی همه چیز رو بخاطر بچم تحمل کردم
- - - Updated - - -
ribbon عزیز ازت ممنونم الان پسرم از مدرسه اومد غیر مستقیم ازش پرسیدم گفت عمو امروز زنگ زد گفت اگه مامانت بچه بیاره دیگه تو رو تحویل نمیگیره.منم بهش گفتم من هر دوتون رو دوست دارم البته تورو بیشتر دوست دارم بهش گفتم تو داداشش میشی کلی ذوق کرد ولی باز دوباره اگه بره اونجا یا تلفنی ارتباط داشته باشند دوباره بخواد مخشو شستشو بدند نمیدونم دیگه چه کار کنم.هر روز تماس دارند شاید بهتر باشه مدتی همو نبینند و یا تماس نداشته باشند ولی پیش خودم میگم خدارو خوش نمیاد نوه شونه.فقط میخوام یه جوری بهشون بفهمونم که انقدر بچه رو تحریک نکنند همین.منم میتونستم بعد ازدواجم دیگه بچمو پیششون نبرم یا باهاش ارتباط نداشتند ولی اینکارو نکردم.با اینکه از اون خدا بیامرز و خانوادش خیری ندیدم ولی همه چیز رو بخاطر بچم تحمل کردم
-
تا یه مدت بچه رو به بهونه درس و اینکه کلاس اولیه و کاراش وتکالیفش زیاده اونجا نبر موقع تلفن هم خودت پیش پسرت باش نذار تحریکش کنن
-
اره يه مدت بهتره نبريش اونجا
بهونه بيار
با بچه تم صميمي بشو و از خوبي هاي بچه ديگه براش بگو
-
یاسمینا،
من از قوانین اطلاعی ندارم.
اما اگر از نظر قانونی اشکالی نداره که بچه نره اونجا، به هیچ وجه نبرش.
بهتره ارتباطت را باهاشون قطع کنی.
این دوگانگی ها، صحتبهایی که در مورد ازدواج شما، پدر مرحومش و ....می شه، بسیار برای فرزندتون مخرب و آسیب رسان هست.
شما نمی تونی اون خانواده را عوض کنی و از تک تکشون بخوای که با بچه شما درست رفتار کنند.
محبتی که فرزندتون از رفت و آمد با خانواده پدریش می گیره، در مقابل ضربه ای که از این موضوع می خوره هیچ است.
قید اون محبت را بزن و آروم ازشون جداش کن.
بچه هفت ساله قدرت تحلیل و درک صحبتهای گفته شده را نداره و بعدها خودت گرفتار می شی.
دوران نوجوانیش با یک پسر ناسازگار خشن و پرخاشگر و ... روبرو می شی
یا این که پسرت در اثر فشارهای این رفتارها افسردگی و وسواس و اضطراب و ... هزار مشکل دیگه پیدا کنه.
تو اول دوم سوم ... مسئول تربیت و سلامت پسرت هستی
بعد ااگر جایی موند در مقابل پدربزرگ مادربزرگش هم مسئولی که بذاری نوه شون را ببینند.
اما وظیفه اصلیت سلامت این بچه است. هر کاری برای سلامتش مهم و درست هست انجام بده.
پسرت اصلا توجهی به این نداره که فرزند بعدی شما با اون تفاوت داره، به خاطر این که پدرشون یکی نیست. پس لازم نیست با صحبت در این مورد حساسش کنید.
وقتی میگه برادر یا خواهر جدید ممکنه دردسر ساز بشه یا ... براش مثال بزن از دوستاش و کسانی که خواهر و برادر دارند.
حتی از خودت، که مثلا خاله یا داییش را چقدر دوست داری و ... البته مثال از بچه ها براش ملموس تر هست.
-
از شما دوستان عزیز بسیار ممنونم.دیشب پسرم با شوهرم رفته بود پارک من به خاطر حالم نتونستم برم شوهرم تو پارک خانواده هایی که دو تا بچه یا بیشتر داشتند رو نشون میداد پسرم خوشش اومد به شوهرم گفت نی نی مامان کی دنیا میاد.الان امروز صبح قبل از مدرسه رفتنش دوباره خانواده شوهر مرحومم تماس گرفتند ولی به دروغ گفتم امیرعلی رفته مدرسه.اونا اگه برند دم در مدرسه چی اخه خیلی نوه شون رو دوست دارند.
-
اگه واقعا نوه شونو دوست دان این حرف هارو تو گوشش نمیخوندن
برای اینکه خیلیم مشکل پیش نیاد رابطه رو یهو قطع نکن اگه هر روز میبردی یه روز درمیون کن اگه تنها میذاشتی اونجا حالا خودتم باهاش برو اگه 2ساعت بوده 1ساعتش کن
خودت تلفن کن به اونا و گوشی رو بده با امیر علی جلو خودت حرف بزنن تا وقت و بیوقت زنگ نزنن
نباید پسرتو منع کنی یا بگی اونا بدن چون نسبت بهشون حریص تر میشه
-
ممنونم بهار جان.ولی فردا جشن تولد پسرعموشه اگه نزارم بره بد میشه.خودمم هم روم نمیشه برم اونجا بمونم اخه باردارم و اونا قضیه رو میدونند من روم نمیشه.