توافق نرسیدن بر سر مهریه و احتمال از هم پاشیدن رابطه 4 ساله

دوستان عزیزم سلام
من 4 ساله که با آقایی دوست هستم و الان قصد دارم با ایشان ازدواج کنم
در اطرافیان ایشون چند نفری هستن که ازدواجشون منجر به طلاق شده و الان اون آقایون دارن مهریه همسران سابقشون رو به 1000 بد بختی می دن. مثلا 5 روز پیش یکی از این آقایون وقتی سر کارش بوده یهو 2 تا مامور میان با دستبند از محل کار می برنش.چون نتونسته اقساط مهریه خانومشو بده. حالا این بنده خدا واقعا توانایی مالی پرداخت اقساط رو نداره.
راستش دوست پسر من از این چیزایی که دیده چشمش ترسیده و میگه من سکه مهر تو نمی کنم اما خونمو حاضرم به نامت کنم. میگه من چیزی رو که ندارم و تا چند سال دیگه هم توانایی پرداختش رو نخواهم داشت مهرت نمی کنم. خونشم یه خونه کوچولو که حدودا 60 میلیون قیمت
داره بیشتر نیست اما واسه من خیلی ارزشمنده چون در حال حاضر تمام داراییشه. ضمن اینکه دوست پسرم واقعا آدم با عرضه اییه .نخبس.23 سالشه وکلا خیلی جای پیشرفت داره. میگه من در طول زندگیم هرچی به دست بیارم مال تو هستش اما ازم داراییهامو بخواه نه چیزایی که ندارم. من به حرفاش اطمینان کامل دارم و تو این 4 سال بهم ثابت شده آدم دست ودلبازیه و اصلا دروغ نمی گه و پای همه حرفاش می مونه.
اما خانواده من اصرار دارن که حتما مهریه باید سکه باشه و تعدادشم حداقل 500 تا. :302:
به نظر شما من چی کار کنم:302:

سلام
به نظر من در عین اینکه مهریه زیاد مهم نیست و شناخت دو طرف از هم مهمه ولی مهریه هم نباید طوری باشه که آقا به راحتی بتونه پرداختش کنه . به نظر من حد اعتدال رو رعایت کن . خونواده شما صلاحت رو میخوان . وسعی کن بدون حرف زدن به آقا اگه واست ممکنه طوری با خونوادت صحبت کن که قدری سبکتر بگیرند و این چیزها خوشبختی نمیاره . ولی طوری بگو که بی ادبی و بی احترامی به نظراتشون نباشه . ( من با مهریه ای که آقا تعیین کرده چندان موافق نیستم . چون اونم اگه دوست داره باید یکم از حرفش کوتاه بیاد و نباید با توجه به شناختی که از تو داره ، تو رو با افراد پول پرستی که تا بحال دیده مقایسه کنه .)
خوب فکر کن . موفق باشی

به نظر من خواسته آقا پسر کاملا منطقیه ، ولی راه حلی که به فکر من میرسه اینه که میتونین با خانواده صحبت کنین و بجای این که با مهریه سنگین بدنبال امتیازی برای اینده در صورت بوجود امدن اختلاف باشند ، نگرانی هایی که دارند رو در قالب شروط ضمن عقد ثبت کنند (مثلا میتونین از اقا بخواین که شما هم حق طلاق داشته باشید) ، اینجوری نه خانوادتون نگران اینده هستن و نه به آقا پسر رو بی جهت تحت فشار قرار میدید.

با سلام،

به تالار همدردی خوش آمدید.

تاپیک در رابطه با مهریه زیاد داریم، از جمله:

http://www.hamdardi.net/thread-8987.html
http://www.hamdardi.net/thread-15918.html
http://www.hamdardi.net/thread-16784.html

اتفاقا قرار به اینه که تمام حقوق اعم از حق طلاق حق کار حق تحصیل حق مسکن وحق حضانت فرزند رو هم داشته باشم. اما انگار خانواده من اصلا متوجه ارزش این حقوق نیستن.
من حتی به وکیل هم مراجعه کردم و کاملا با این حقوق و راهکارهای قانونیش آشنایی پیدا کردم.

یاران عزیز همدردی سلام.
دوستان من حدود 1 ماه پیش این تاپیکو زدم به امید اینکه مشکلم حل بشه. از اون روز تا به الان راههای زیادی رو امتحان کردم اما این مشکل نه تنها حل نشد بلکه پیش زمینه ای شد واسه مشکلات بعدی.هر روز داره شاخ و برگ پیدا می کنه.انقدر تحت فشارم که از زندگی روزمرم افتادم. تمام مدت قرص اعصاب می خورم. نه دانشگاه می رم نه هیچ جای دیگه. ارتباطمم با همه قطع کردم. می دونم من خیلی ضعیفم اما از بچگی خیلی عزیز دردونه بار اومدم و برام هر مشکلی مثل یه غوله بی شاخ ودم می مونه. خلاصه اینکه به شدت دارم افسرده می شم. هیچ کسیم که بتونه درکم کنه ندارم.
اصلا حتی نمی دونم مشکلاتی که برام پیش اومده رو چه جوری بنویسم.:302:
نمی دونم از کجا شروع کنم.
اولین کمکی که از شما عزیزان می خوام اینه که یه مشاور خوب بهم معرفی کنید که فقط برم با یکی حرف بزنم. آخه واقعا دلم داره از غصه می ترکه.:302::302::302:

سلام رخساره جون

من مشاور خوب سراغ ندارم اگه داشتم خودم میرفتم دو ماه پیش .ولی عزیزم شما هم نباید اینقدر به خودت سخت بگیری . هرچه این رفتارها رو با خودت داشته باشی و سعی به قانع کردن خونوادت داشته باشی ، اونم با اوضاع روحی فعلیت اونها بیشتر روی حرفهاشون پافشاری میکنند .
راستی با آقا صحبت کردی ؟

بهر حال پیشنهاد من اینه که چند روزی اصلا به این قضیه فکر نکنی ، یعنی سعی کن فکر نکنی انگار همچین مسئله ای توی زندگیت نبوده ، بعد از چند روز که فشارهایی که الان ناخواسته به خودت وارد میکنی کمتر شد با تمرکز بیشتر میتونی دنبال راهکار باشی ( مشاوره هم حتما برو) .
من موقعی که تحت فشار بودم به جای اینکه یه مدت بیخیال شم یا حداقل چندروز ، بیشتر دست و پا میزدم که ازاین شرایط خودمو نجات بدم و علاوه بر فشارهای هر دو خونواده ، خودم هم واسه خودم با این رفتارهام ( دست و پا زدن ) فشار رو مضاعف کردم واوضاع روز به روز بدتر شد ،در صورتی که اگه به این توصیه دوستم توجه کرده بودم ،الان راحتتر مشکلم حل شده بود .
عزیزم فقط چند روز به خودت مسلط باش و فکر نکن تا آرامش داشته باشی ،و بعد با انرژی و بدون پریشونی فکری بتونی یه راه حل مناسب انتخاب کنی . مطمئن باش مشکلت حل میشه و اصلا نگران نباش. :310:

سلام دوست عزیز شرایط ازدواج منم مثل شما بود- وقتی حق طلاق داشنه باشی مهریه مهم نیست یعنی همان خانه خوبه هر چند شرایط خاص خودش دارد مثلا شاید بگه بفروشیم و تبدیل به بهتر کنیم مهریه برای این است که دختر ساده بدست نیاوردند و در دادگاه برای طلاق اذیت نکنند - در کل من ترجیح می دادم سکه مهرم باشد ولی وقتی حق طلاق را دهند سکه کم مهز می کنند مثلا 14 - زیاد فکر نکنید آنها هم که مهر زیاد کردند هم مهریه نگرفتند:310:

من خودم تا چند سال پيش خيلي مهريه واسم مهم بود و ميگفتم يعني چي؟ مهريه بايد زياد باشه !!! و نميدونم اگه طرفمون بد از آب درومد مهريه ميشه تاوان خراب كردن زندگي دختر و زندگي يه دختر خيلي مهمه و ما از كجا بايد بدونيم كه وقتي با يكي ازدواج ميكنيم طرف خوبه يا بد و نميدونم مهريه يه چيزي هستش كه حد اقل ميشه با اون يه زن بتونه با بخشيدنش طلاق بگيره يا با بخشيدنش بچه هاشو بگيره ( خلاصه به دليل همين قانون مزخرف كشورمون كه همه حق هارو به مرد داده به نظر من ميبايست اينطور مي بود كه مهريه بايد زياد باشه كه زن بتونه با استفاده از اون به حقوقي كه توي ايران بهش نميدن برسه)
ولي الان من ديگه اونطور فكر نميكنم....
اول اينكه با توجه به اينكه طلاق توي سالهاي اخير دورو برمون زياد شده ميبينم كه مهريه زياد يا كمش هيچ فايده اي نداره !! اونايي كه به بهانه مهريه شوهرهاشونو ميندازن زندان به هيچي نميرسن!!! يعني شما 500 تا هم سكه مهر كنين وقتي طرفتون نداره كه بده چه فايده داره ؟ زندان افتادن طرفتونم كه چه فايده اي واسه شما داره؟؟؟
بعدم به نظر من اگه يه خانم بتونه حقوقي مثل حق طلاق يا حضانت فرزندان رو داشته باشه ديگه نيازي نيست كه بخواد مهريه رو سنگين بگيره ( اونم مهريه اي كه هيچ موقع نميتونه بگيره !!! هيچ موقع ) حالا شوهره رو هم كه بندازه زندان كه هميشه اونجا نميمونه بعد از چند وقت بخشيده ميشه و مياد بيرون و بازم هيچي به خانومه نميده ..... باورتون ميشه فكر نميكنم هيچ كدوم از اين شوهر هايي كه به خاطر مهريه ميوفتن زندان تا حالا بيشتر از اون 60 ميليون توماني كه دوستتون ميخواد به نامتون بزنه بيشتر به خانومهاشون كه طلاق گرفتن داده باشن!!!
والا من ميشناسم شخص ميلياردري كه 1000 تا سكه مهر زنش بود ولي در نهايت با 30 ميليون تومن قضيه رو تموم كرد !!!!
يا همين يكي از اقواممون كه در جريان خواستگاري تا طلاقشون بودم !!! اين دختر خانوم آشناي ما ، مادرش به كمتر از 500 تا سكه راضي نميشد ولي خانواده آقا چون قبلا پسر بزرگ فاميل طلاق گرفته بود و به خاطر اين مهريه پدرش در اومده بود راضي نبودن بيشتر از 200 سكه مهر كنن !!! خلاصه بگذريم كه چه ها گذشت و بالاخره 500 تا مهر شد !!!! در نهايت بعد از 2 سال عقد و يك سال زندگي اينها از هم طلاق گرفتن ولي چي؟ با شرايطي كه خانوم فقط 5 تا سكه ميخواست و از مهريه 500 سكه ايشون گذشت تا طلاق بگيره و در نهايت بعد از يك سال از طلاقشون فكر نكنم هنوز 5 تا سكه رو كامل گرفته باشه چون همسر سابقشون ميگن ندارم كه بدم:311:

بابا بيان يكم منصفانه فكر كنيم.... خوب مگه يه خانم چقدر بايد خودشون بالا بدونه كه انتظار داشته باشه كسي كه مياد خواستگاريش(500 تا سكه ) حدودا 300 ميليون تومان مهرش كنه؟؟؟؟ مثلا چه كار خاصي كرده ؟ شق القمر كرده كه طرفش بايد اينقدر به خاطرش بپردازه؟؟؟؟ بابا ما همه انسانيم با حقوق مساوي !!! همونقدر كه زندگي يه زن مهمه زندگي مرد هم مهمه !!!
حالا مثال ميگم كه اگه مثلا از يه طرف به خاطر قوانين يه سري از حقوق زن ناديده گرفته ميشه،‌ميتونيم با مهريه يه جورايي وسيله اي داشته باشيم كه بشه به نوعي به اون حقوق ( حق طلاق يا حضانت فرزندان) دست پيدا كنيم ولي وقتي حقوق مساوي ميشه ( يا حتي بيشترش به زن داده ميشه) ديگه گرفتن مهريه اونم اينقدر زياد اصلا منصفانه نيست!!!!!!! يعني منطقي هم نيست!!!!!

من كاملا به دوستتون حق ميدم و كلا به يه مرد حق ميدم كه نخواد اينهمه مهر بكنه و كاملا به همين دليل به آقايون حق ميدم كه تمايلي براي ازدواج نداشته باشن!!! به نظر من اين نهايت لطفه كه ايشون دارن خونه (تنها چيزي كه دارن ) رو به نامتون ميكنن و حضانت فرزندان و حق طلاق رو بهتون ميدن!!!!


من خودم اگه طرفم حق طلاق و حضانت فرزندان رو بهم بده ديگه چيزي ازش نميخوام ،‌ اگرم چيزي خودش خواست بهم بده لطفش رو ميرسونه !!!

در كل به نظر من اين دوستتون خيلي منصفانه و سخاوتمندانه دارن با شما رفتار ميكنن!!! نميدونم شما چطور نتونستين خانواده تون رو راضي كنين !! گرچه خوب نميدونم ما توي ايران هنوز گرفتار يه سري آداب و رسوم سنتي كه درست هم نيست و چشم و هم چشمي و .... هستيم .

بنظر من شما ميتوني با حرفهاي منطقي مادر و پدرت رو قانع كني يا حد اقل باهاشون حرف بزني و دليل اينكه اينهمه مهريه رو زياد ميگيرن رو بپرسي؟ و بهشون بفهموني كه ارزش حق طلاق و حضانت فرزندان خيلي بيشتر از 300 ميليون مهريه اي هستش كه مطمن باشين هيچ موقع نميتونم به طور كامل از طرفم بگيرم....
نميدونم ولي به نظر من ميشه منطقي با والدين صحبت كرد و قانعشون كرد

موفق باشين:72:

دوستان عزیزم ممنون از راهنماییتون.
بذارین یه کم واستون تعریف کنم تا کمکم کنید آخه شماها خیلی مهربونید:43::46:
من ودوستم 4سال 3 ماه پیش با هم آشنا شدیم.توسط یه آشنای مشترک. یه چند ماهی با هم دوست معمولی بودیم تا کم کم از هم خوشمون اومد و ...
من از اول اصلیترین دلیلی که دوستم به دلم نشست این بود که خیلی ارزش های انسانی براش مهم بود و به همه به دید انسان نگاه میکرد و به شدت خواهان این بود که زن و مرد از لحاظ انسانی و اجتماعی حقوق مساوی داشته باشن.
من خودمم همچین آدمی هستم و به شدت خواهان تساوی مرد وزن هستم. حالا شما فکر کنید 3 سال هی اون واسه من از این حرفا زد هی من از این حرفا زدم. منظورم اینه هر دو خودمونو اینطوری به هم نشون داده بودیم.
.........تا چند ماه پیش که کم کم شرایط خواستگاری داشت جور شد. حالا فکر کنید اومده وبه جای اون حرفایی که من زدم با یه چیز کاملا متفاوت رو برو شده .
(من و دوستم همسن هستیم. اما به دلایلی من 2 سال از درسم عقب افتادم. الان اون دانشجوی کارشناسی ارشد بهترین دانشگاه کشوره منم دانشجوی کارشناسی یه دانشگاه یه کم خوب:D. علاوه بر این دوستم با شرایط سخت درسیش کار می کنه و در آمد نسبتا خوبی هم داره که من مطمعنم روز به روز بهتر میشه. ایشون از دوران کودکی همیشه بچه ای بوده که سرآمد بوده و همیشه و همه جا موفق بوده. به خاطر همین همه اطرافیانش خیلی قبولش دارن. البته منم همینطور)
متاسفانه من تا چند ماه قبل فکر میکردم خانوادم هم مثل من فکر می کنند.
یعنی قبلا که خبر ازدواج یکی از فامیل می رسید همش خانوادم زوم می کردن رو ویزگی های شخصیتی و اخلاقی. که به به داماد فلانی مثلا چه پسر محجوبیه.
اما حالا سر من که از قضا بچه اولم کلی چیزایه دیگه هم مهم شده.
به این نتیجه رسیدم که اصلا خونوادمو نمی شناسم.
دوستان واقعا نیازمند کمکتون هستم.:325:
می دونم باید قضیه رو کامل بگم تا کمکم کنید اما دست خودم نیست وقتی می خوام راجع به این قضیه حرف بزنم انقدر اعصابم خراب میشه که وسط راه کم میارم. باید تو چند بخش براتون بگم.