مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
سلام خدمت همه عزیزان http://www.freesmile.ir/smiles/249318_53.gif
مشکل من به دو قسمت تقسیم میشه، که هر دو رو میگم ولی فعلا تمرکز خودم روی دومی هست.
من حدودا یک سال پیش مشکل اولم رو اینجا مطرح کردم ولی دیگه پیگیر نشدم، رمز ورود و غیره رو هم فراموش کردم برای همین یک اکانت دیگه ساختم، و ترجیح میدم با این اسم اینجا باشم.
مشکل اول روابط من و همسرم هست، که خیلی مفصله ولی من خلاصش میکنم چون فعلا با این مشکل کاری ندارم. همسر من یک انحراف جنسی دارن و از لحاظ عاطفی هم خیلی سرد هستن. به قول خودشون یک شخصیت آرمانگرا هستند که تمام زندگیشون رو تحت اون هدفی که دارن تعریف میکنن. مشکلات ما از دوران عقد بود تا الان که حدود 6 سال ازش میگذره.... اوایل همش سعی داشتم که این مشکل رو اول برطرف کنم بعد به مسائل دیگر زندگیم برسم، ولی پیشرفت قابل توجهی هم نداشتم. کار حتی به اینکه بخوام طلاق هم بگیرم کشید، یک مشکل بزرگ دیگه هم برام ایجاد کرد که صلاح نمیدونم اینجا مطرح کنم ولی به هر حال به دلایلی که خواهم گفت فعلا با این مشکل کاری ندارم و صرفا محض یک پیش زمینه مطرحش کردم.
مشکل دوم من که تاکیدم الان بیشتر بر این مشکل هست، اینه که این مسائل باعث شدن من به شدت افسرده و منفعل بشم. تاثیر اصلیش رو هم روی روند درسی من گذاشته. من حدود 2 سال و نیم پیش از پروپوزالم دفاع کردم ولی طی این مدت حتی نتونستم فصل اول رسالم رو بنویسم. از اونجایی که یک ترم بیشتر برام فرصت باقی نمونده، تصمیم گرفتم مشکلات زناشویی رو فعلا از ذهنم پاک کنم و درسم رو به اتمام برسونم، ولی خب گفتنش آسونه و عمل کردن بهش بسیار سخت.
شب ها اصلا دلم نمیخواد بخوابم و تا ساعت 3-4 بیدارم، از اونطرف صبح ها انقدر احساس افسردگی میکنم که با اینکه بیدار میشم ولی دلم نمیخواد از جام بلند شم و اکثرا به زور هم شده تا 11-12 میخوابم (با اینکه قبلا مثل ساعتی که کوک شده باشه سر ساعت 6 بیدار میشدم و از زیاد خوابیدن متنفر بودم). همش از اینکه بخوام حرکتی بکنم و قدمی بردارم میترسم، اصلا وجودم عجیب پر از ترس شده، برای هر تصمیمی (این حس صبح ها خیلی پر رنگ تره، برای همین علاقه ای به بیدار شدن ندارم). اشتهام خیلی کمه و علاقه ای به غذا خوردن ندارم. مدام هم دوست دارم توی خلوت خودم باشم، حوصله هیچ کس رو ندارم، همه بهم گله میکنن که خیلی بی معرفتم و سراغی از هیچ کس نمیگیرم. وقتی میخوام کاری کنم همش اضطراب دارم، انقدر عرق میکنم که احساس میکنم حدود 5 کیلو آب میشم. http://www.freesmile.ir/smiles/414918_10.gif
چطوری علاقه و همت و تمرکزم رو بالا ببرم که بتونم تو موعد مقرر پایان نامم رو به اتمام برسونم؟
یک سری کتب موفقیت و غیره خوندم، هر کدوم رو یک مدت کوتاه میتونم رعایت کنم ولی با اولین مشکل احساسی که برام پیش میاد دوباره همون آش و همون کاسه. http://www.freesmile.ir/smiles/338018_02.gif
قبلا توی تاپیک های دیگه دیده بودم که جناب sci خیلی جالب راهنمایی میکنن افراد رو، ولی از اونجایی که به قول معروف نسخه هاشون برای افراد مختلف یکسان نبود گفتم یک تاپیک مجزا بزنم.
از کارشناسان و متخصصین سایت پیشاپیش تشکر میکنم و امیدوارم که من رو مورد لطفشون قرار بدن و راهنماییم کنن، چون واقعا دیگه فرصتی برای وقت تلف کردن ندارم. http://www.freesmile.ir/smiles/249318_53.gif
(در ضمن میخواستم پیام خصوصی ارسال کنم که نشد. برای این کار باید حق عضویت پرداخت کنم؟) http://www.freesmile.ir/smiles/549518_106.gif
ببینم به طور متوسط چقدر باید صبر کنم تا یکی جواب بده؟ http://www.freesmile.ir/smiles/437218_04.gif
فکر کنم طولانی نوشتم کسی حوصله خوندنشو نداره http://www.freesmile.ir/smiles/414918_10.gif
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
شیطونه میگه طلاقتو بگیر باقی مشکلات خودشون حل میشنا :302:
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
سلام
چنتا سوال داشتم:
1- آیا شما خُلق ناشاد (غم و اندوه، ناراحتی یا نگرانی) دارید؟ اگر جوابتون + ه: چند وقته؟
2- آیا شما دچار فقدان لذت و انگیزه در اکثر فعالیت های روزانه و سرگرمی های خود شده اید؟
3- آیا شما احساس بی ارزشی و احساس گناه و پوچی می کنید؟
4- آیا خدایی نکرده اخیراً افکار خود کشی به سراغتان نیامده اند؟
لطفا به سوالات بالا به ترتیب شماره پاسخ بدید، شاید بتونم کمکتون کنم...
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
نقل قول:
نوشته اصلی توسط MOHAMMAD2020
سلام
چنتا سوال داشتم:
1- آیا شما خُلق ناشاد (غم و اندوه، ناراحتی یا نگرانی) دارید؟ اگر جوابتون + ه: چند وقته؟
2- آیا شما دچار فقدان لذت و انگیزه در اکثر فعالیت های روزانه و سرگرمی های خود شده اید؟
3- آیا شما احساس بی ارزشی و احساس گناه و پوچی می کنید؟
4- آیا خدایی نکرده اخیراً افکار خود کشی به سراغتان نیامده اند؟
لطفا به سوالات بالا به ترتیب شماره پاسخ بدید، شاید بتونم کمکتون کنم...
سلام دوست عزیز
ممنون که به تاپیکم سر زدین و مطالعش کردین :72:
1. والا افرادی که منو می بینن باورشون نیمشه که غم داشته باشم، چون کلا آدم بزله گو و شوخ و شلوغی هستم... ولی به جای اینکه برم تو جمع بیشتر دلم میخواد واسه خودم تنها باشم، به فکر و خیالاتم بپردازم
2. بله تا حد زیادی
3. گاهی اوقات
4. افکار خودکشی که کلا هست، فقط چون مذهبی هستم و از عاقبتش می ترسم کاری نمی کنم... البته انقدر هنوز نا امید نشدم که بخوام به طور جدی دست به همچین کاری بزنم
البته الان که دارم براتون مینوسم حالم نسبتا خیلی بهتره
شاید اگر فردا جواب میدادم پاسخ هام کمی فرق میکردن
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
جناب sci امشب اینجا بودن
کاش به تاپیک منم سر بزنن :203:
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
ممنون از لطف شما محمد عزیز :72:
خیلی موافق این داروها نیستم راستش
امیدوارم جور دیگه ای بتونم این مشکلاتو حل کنم...
نمیدونم با تغذیه ی خاص یا هر راه دیگه ای که باشه
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
شما محبت داری... ولی خب من سردر هم که میگیرم دارو نمیخورم، خودش خوب میشه http://www.freesmile.ir/smiles/414918_10.gif
باید بگم در کل به طب سنتی اعتقاد بیشتری دارم راستش
جسارت نباشه، شاید اگر به حرف شما رسیدم این کار رو هم بکنم http://www.freesmile.ir/smiles/581118_03.gif:72:
.....................
الان داشتم تو انجمن گشتی میزدم
به تاپیک فرشته مهربان برخوردم راجع به اسرار نیروی جنسی
کلا مقالاتی که در مورد فواید روابط جنسی درست هست میخونم دلم میخواد با سر برم تو دیوار http://www.freesmile.ir/smiles/17418_102.gif
http://www.freesmile.ir/smiles/169518_46.gif
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
جالبه
تاپیکهایی مثل تاپیک نادیا یا گل آرا و امثال اونها رو که میخونم و می بینم که چقدر شوهراشون اساسی مشکل داشتند، به خودم میگم پس تو چرا با این مشکلاتت نمی تونی کنار بیای؟
چرا مسائلی مثل نبود رابطه ی عاطفی و جنسی صحیح انقدر من رو داغون کردن؟؟؟
یعنی باید این رو باور کنم که من ضعیفم؟؟؟؟
یا اینجور مسائل واقعا انقدر مخرب هستند برای روحیه ی انسان؟؟؟
ولی از طرفی وقتی تاپیک هایی رو میخونم که افراد چقدر عاشقانه با هم زندگی میکنن، چه روابط زیبایی با هم دارن باز میریزم به هم، با خودم میگم چرا نتونم چنین زندگی ای برای خودم بسازم؟
یعنی من نگاهم به زندگی ایده آلیستی هست؟ یا حق دارم قشنگ ترین زندگی رو برای خودم بخوام، با تفاهم، با عشق، با آرامش گرفتن تو آغوش همسرم...
کاش یکی بتونه راهنماییم کنه :325:
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
دوستان لطفاً توجه داشته باشید :
در همدردی ما مشاوره پزشکی نداریم حتی روانپزشکی . بنا بر این لطفاً از سئوالات بالینی و تشخیصهای مرضی (بیماری ) پرهیز کنید . در همدردی کارشناسان هم در صورتی که نشانه ها یا احتمالاتی از امکان بیمار بودن بدهند توصیه به فرد می کنند که به پزشک مراجعه کن . و اقدام به مشاوره پزشکی نمی کنند .
حتی دوستان ما که در این تالار پزشک هستند نیز اقدام به چنین سئوالاتی نمی کنند .
جناب MOHAMMAD2020
پستهای شما در این رابطه حذف شد .
لطفاً در هیچ تاپیک دیگری اقدام به بررسی های بالینی و اعلام تشخیص و تجویز دارو ننمایید . در غیر اینصورت طبق قوانین همدردی رفتار خواهد شد .
.
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
سلام فرشته مهربان
شما که انقدر مهربونین اومدین تاپیکمو خوندین حواستونم بوده که اشتباه راهنمایی نکنن.. http://www.freesmile.ir/smiles/126818_06.gif
کاش یه چیزی هم راجع به مشکل خودم میگفتین
کل تاپیک دارم خودم با خودم حرف میزنم، گناه دارم خب http://www.freesmile.ir/smiles/338018_02.gif
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
nasime sobh عزیز
قبل از هر چیز
تقاضا می کنم خود تلقینی منفی را بگذارید کنار .
مسئله شما استرس پایان نامه هست .
فوکوس شما روی فرصت زمانی ای هست که برای آن دارید و یاس از اینکه نمی توانید به موقع کار را به اتمام برسانید .
وقتی ما در رابطه با یک اقدام در یک بازه زمانی مشخص دچار یاس می شویم ، به گونه ای که تصور می کنیم که نمی رسیم به موقع انجام دهیم ،دچار اضطراب و استرس شدید می شویم و وسواس فکری (پیش می آیداگر چه گاه به صورت پنهان ) و هرچه زمان می گذرد با نگاه به نزدیک شدن به پایان مهلت ، این حالت شدید تر می شود و اغتشاش ذهنی و عوارض جسمی ناشی از استرس پیش می آید که رخوت آزار دهند ، کم حوصلگی ، فرار از جمع واحساس عذاب وجدان در مقابل خواب و استراحت ارادی ( دچار بی خوابی یا مقابله با خواب شدن ) پیش می آید.
خلوت و گوشه گیری را چون تصور می کنیم اضطراب کمتر می شود بیشتر ترجیح می دهیم . این حالت بن بست اقدام پیش می آورد و ما را دچار ترس شدید می کند از غیر عادی بودن وضعیت .
یعنی چون گویی قدرت انجام کار اصلی که نگران ناتمام ماندن آن در فرصت ممکن هستیم را نداریم و نسبت به وقت های هدر رفته نیز عذاب داریم عملاً قدرت اقدام به امور دیگر نیز از ما گرفته می شود .
حال شما از این است .
به خود ، افسردگی حاد تلقین نکنید . دست از تلقین منفی بردارید
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
چاره کار شما این است که :
اصلاً به بازه زمانی و فرصتی که برایتان مانده فکر نکنید و دست به اقدام برای تنظیم پایان نامه بزنید و در مقابل ترس از اینکه ممکنه کار را به موقع به انجام نرسانید و همه چیز خراب بشه و زحمات تحصیلی شما هدر رود . مواجهه با ترس را در پیش بگیرید . یعنی اتفاقا خودت را در این شرایط تصور کن و بپذیر . و به خود بفمان که حتی اگر این اتفاق هم افتاد دنیا به آخر نرسیده مهم سلامتی من هست . بهتر است با این هدف خود را در وضعیتی در ذهن قرار دهید که بین سلامتی و مدرک تحصیلی یکی را باید انتخاب کنید ( این تصور شما باید جدی باشد یعنی واقعاً خود را در این وضعیت ببینید و اما و اگر نباشد ) و به خطر افتادن سلامتی را هم در حد اعلاء آن ببینید . حالا انتخاب کنید .
مطمئناً سلامتی را انتخاب می کنید . اگر این کار را کردید و سلامتی را برگزیدید ، بن بست اقدام ، در ذهن شمامی شکند و از ترس اتمام زمان و مهلت ، بیرون می آیید . حالا زمینه برای اینکه دست به اقدام بزنید فراهم هست .
برای اینکه اقدام هم جدی و خوب پیش برود به خود تفهیم کنید و بپذیرید که شما مسئول اوقاتی هستید که باقی مانده و فقط کافیه که از این اوقات به خوبی بهره ببرید اگر هم تاپایان زمان کار تمام نشده بود مهم نیست . مهم این است که وجدانت راحت است که کوتاهی نکرده و آنچه از دستت برآمده را انجام داده ای .
موفق باشید
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
ممنونم فرشته ی مهربان که برام وقت گذاشتین :72::72::72:
حرفهای شما از یک جهت ذهن من رو نسبت به برخی مسائل باز کرد، یعنی تحلیل جدیدی نسبت به وضعیتم پیدا کردم... چون آدم وقتی غوطه ور میشه تو مشکلاتش بعد از مدتی دیگه احاطه نداره به مسئله و به قول شما بعضی چیز ها رو به نادرست به خودش تلقین میکنه.
ولی از طرفی نمیدونم چرا اضطرابم بیشتر شد http://www.freesmile.ir/smiles/77118_17.gif
هر قدر هم که میخوام به خودم بقبولونم اول تکلیف درسم رو مشخص کنم، بعد ذهنم آزادتر میشه برای مسئله زندگیم، ولی باز احساس میکنم توی این مدت که میخوام روی درس تمرکز کنم، دارم فرصت رو از دست میدم.
سنم داره میره بالا... هنوز تکلیف خودم رو با این زندگی نمیدونم... که بمونم یا نه؟
این تصمیم درستیه که همه ی فکر و خیال ها رو بذارم کنار و الان فقط به درسم فکر کنم؟؟
چون میدونم اگر نتونم دفاع کنم و مدرکم رو بگیرم از همه لحاظ آسیب می بینم. اگر هم الان افسردگیم تلقینی باشه اون موقع دیگه واقعا همه چیزم به هم میریزه. 5 سال از عمرم با اضطراب بگذره اونوقت بی نتیجه هم بمونه؟!! فکرشم مریضم میکنه چه برسه به اینکه واقعا اتفاق بیافته. آبرو ریزی و غیره به کنار! هرچی هم برای خودم راهکارهایی میچینم که حتی اگر شکست هم خوردم ایرادی نداره و یه کاریش میشه کرد و تو فقط نترس و با آرامش به درست برس، به جای آروم شدن ترس و اضطرابم بیشتر میشن
وقتی افکارم به اینجا میرسه دلم میخواد از همسرم آرامش بگیرم، انرژی بگیرم، به آغوشش نیاز دارم ولی هیچی نسیبم نمیشه و دوباره فشار عصبیم بیشتر میشه...
انگار افتادم تو یک دور باطل: فشار درس به نارضایتیم از زندگی مشترکم دامن میزنه، و مشکلات زندگی تمرکزم رو برای درس ازم میگیره!
از کجای این دور باطل باید بزنم بیرون؟
چجوری انرژی و انگیزه و قدرت درونیم رو افزایش بدم؟
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
مسائل زندگیت را فعلاً بزار کنار و بهشون فکر نکن و حفظ آرامش را اولویت بده .
اولیت بعدی درس هست . امور تحصیلی را دنبال کن و کارای پایان نامه را در پیش بگیر . اما اصلاً به نتیجه فکر نکن . نتیجه گرایی ممنوع .
تا می تونی ذهنت را با کنترل و به کمک تکنیک توقف فکر از مسائل بین خودت و همسرت دور کن . از حسرت ها ، رنج ها ، انتظارات و پرداخت به مسئله ای که در هر مقطعی پیش میاد خارج شو . نشاط و شادابی را در پیش بگیر و در رابطه با همسرت فعلاً در این مدت شما یک سویه محبت و احترام و عشق ورزی را در پیش بگیر . البته نه منفعلانه بلکه جرأت ورزانه . برای فهمیدن تفاوت انفعال و جرأت ورزی ، گارگاه جرأت ورزی و تاپیک چگونه منفعل نباشیم را مطالعه کن .
موفق باشید .
.
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
سلام نسیم صبح
از اظهار لطف شما سپاسگزارم.. کاش زودتر پیغام خصوصی می گذاشتید تا نگاه می کردم تاپیک شما رو.
احساسات منفی رو تجربه می کنید و ازرده هستید، درک میکنم و دوست دارم هر چه زودتر کمک کنیم و مشکلتون رو حل کنید
ضمن توجه ویژه به توصیه های فرشته مهربان، برای من بنویسید
۱. چه احساسات منفی رو تجربه می کنید؟ تیتر بنویسید . هر احساس منفی رو که تجربه می کنید بنویسید
۲. چرا فکر می کنید منفعل هستید؟
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
سلام نسیم صبح
از اظهار لطف شما سپاسگزارم.. کاش زودتر پیغام خصوصی می گذاشتید تا نگاه می کردم تاپیک شما رو.
احساسات منفی رو تجربه می کنید و ازرده هستید، درک میکنم و دوست دارم هر چه زودتر کمک کنیم و مشکلتون رو حل کنید
ضمن توجه ویژه به توصیه های فرشته مهربان، برای من بنویسید
۱. چه احساسات منفی رو تجربه می کنید؟ تیتر بنویسید . هر احساس منفی رو که تجربه می کنید بنویسید
۲. چرا فکر می کنید منفعل هستید؟
سلام جناب sci عزیز
ممنونم که به تاپیک من سر زدید
من سعی کردم که پیام خصوصی بفرستم ولی همش پیام میاد که اجازه ی چنین عملیاتی رو ندارم، حتی به کنترل پنل خودم هم دسترسی ندارم .. حق عضویت هم پرداختم ولی فعلا که فرقی نکرده http://www.freesmile.ir/smiles/549518_106.gif
در مورد سوالتون هم دقیق متوجه نشدم ولی جواب میدم، امیدوارم که همین مد نظر شما بوده باشه:
1. احساسات منفی ای که تجربه میکنم:
الف) ترس از شکست، از اتلاف عمر و نیروی جوانی، از اینکه آبروم بره و نتونم پایاننامه ی قابل قبولی رو ارائه کنم، از تغییراتی که ممکنه پشیمون بشم (در مورد زندگی مشترک)، از اینکه حرکت اشتباهی انجام بدم و نتونم جبران کنم، حتی در مورد روند درسیم. کلا ترس در من الان خیلی پررنگه
ب) نا امیدی از بهبود اوضاع، و اینکه محکوم هستم به سازش با شرایطی که برام مطلوب نیست، و اگر هم نخوام بسازم و بخوام تغییر بدم، مشکلات عدیده ی دیگره در انتظارم خواهند بود. (در مورد زندگی مشترک)
ج) احساس گناه از مسئله ای که ترجیح میدم خصوصی مطرح کنم. علاوه بر احساس گناه ذهن و دلم رو هم مشغول کرده، رابطم هم با خدا خراب شده http://www.freesmile.ir/smiles/338018_02.gif
د) از خودم ناراحتم، فکر میکنم تنبل و لوس و ضعیفم، از پس درسم و زندگیم بر نمیام، اونطور که دوست دارم حریف کارهای خونه نیستم، درسم رو اصلا نمی تونم پیش ببرم و به خاطر وجدان درد به هیچ کار مفید دیگری هم دست نمیزنم یا اگر این کارو بکنم موقت هست. صبح ها نمیتونم از جام بلند شم، همش میگم این روز رو از الان بخوام شروع کنم چطوری به اتمام برسونم؟ و همین زیاد خوابیدن دوباره احساس وجدان درد و بی مصرف بودن و غیره بهم میده و ادامه ی سیکل
ه) احساس میکنم همسرم دوستم نداره، با اینکه خلاف این رو ادعا میکنه، از لحاظ عاطفی واقعا دچار خلاء شدم
2. منفعل چون احساس میکنم کار مفیدی ازم سر نمیزنه... با این توانایی ها، استعداد و شرایطی که دارم خیلی پررنگ تر از این میتونم ظاهر بشم ولی فعلا همش پای نت میشینم، یا می خوابم، یا میشینم و به در و دیوار نگاه میکنم غرق در افکار تا روز تموم بشه، یا مثلا وقتم رو با کارهای غیر ضروری پر میکنم، خرید، مهمونی، تغییر دکور خونه، رسیدن به کارهای این و اون در حالی که همچنان درسم مونده و وقتش داره تموم میشه. من یک آدم ایده آلیست هستم و الان زمین تا آسمون با ایده آل خودم فاصله دارم
ولی همیشه این حس ها به این پررنگی نیست، گاهی اوقات خیلی پر انرژی میشم، همه ی کار های عقب افتادم رو انجام میدم. غیر از درس البته، نسبت به این یکی اصلا آلرژی دارم انگار http://www.freesmile.ir/smiles/614018_109.gif
ببینید، من یک همکلاسی دارم که شوهرش هم کتکش میزنه و هم زن صیغه میکنه، بسیار سخت گیره و اصلا دوست نداره که خانمش بره بیرون و فعال باشه، بچه هم داره... با این وجود این دوستم واقعا بیش فعاله، اصلا در حد غیر عادی...هم درس میخونه، هم کار میکنه، هم با دوستاش ارتباط داره، هم خونش همیشه برق میزنه و به زودی هم از پایاننامش دفاع خواهد کرد...
بعد مقایسه میکنم با شرایط خودم، که بچه ندارم، همسرم کلا کاری به کارم نداره، همش بهم میگه درست رو بخون و کار دیگه ای نکن، با این وجود اصلا انگیزه ای برای اتمام درسم ندارم.... تا الان روابط سرد بین خودم و همسرم رو بهانه میکردم برای انفعالم ولی احساس میکنم این هم فقط یک بهانه هست و من فقط تنبلم.. http://www.freesmile.ir/smiles/338018_02.gif یعنی واقعا اینطوره؟ اگر اینطور باشه باید سرمو بذارم زمین بمیرم http://www.freesmile.ir/smiles/538018_20.gif
راستی من یک پست هم گذاشته بودم و از فرشته ی مهربان بابت راهنماییشون تشکر کرده بودم
فکر کنم یا درست ارسال نشد یا حذف شد
خیلی ممنونم از لطف شما فرشته ی مهربان، مطالبی که گفتید رو حتما مطالعه میکنم و توصیه ای هم که کردید رو از همین الان به کار می بندم
ایشالا خیر ببینید و ماجور باشید :72:
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
این رو هم اضافه کنم که از لحاظ جسمی خیلی ضعیفم و خیلی سریع تخلیه انرژی میشم :72:
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
باز هم سلام :72:
دیشب داشتم تاپیک بهار زندگی رو میخوندم، حرفهای جناب sci در مورد ذهن سطحی و منتقد درونی انگار خطاب به من بود. توی خیلی موارد با بهار زندگی احساس نزدیکی کردم، حتی در مورد تایید شدن از طرف دیگران. ولی خب نمیدونم تمرینات ایشون به درد من هم میخورن یا نه، برای همین منتظر میمونم و فعلا کاری نمیکنم.
یک چیزی که طی این مطالعه یادم افتاد این بود که من کلا نسبت به خودم دید منفی ای دارم، یعنی همش خودم رو در خصوصیات مختلف به بدترین شکل ممکن تصور میکنم، تا حدی که در نوجوانی از بس که فکر می کردم آدم افسرده و غمگینی هستم کار به جایی رسیده بود که حتی تصورم از ظاهر خودم این شده بود که گوشه ی لبهام رو به پایین و افتاده هستند، یک بار که مادرم نقاشی من رو کشیدن دیدم گوشه ی لبای منو رو به بالا کشیدن، خیلی تعجب کردم و وقتی خودم رو توی آینه نگاه کردم دیدم واقعا رو به بالا هستند. قدرت تلقین منفی در من واقعا قوی عمل میکنه. (شاید این هم به شرایط خانوادگیم و محیطی که درش بزرگ شدم برگرده)
یا همیشه تصورم این بوده که انسان پر خاشگر و بدون لطافت زنانه هستم، فکر میکردم مثل یک رجاله رفتار میکنم، وقتی این رو با همسرم مطرح کردم کلی بهم خندید و گفت که اصلا اینطوری نیستی. شاید گاهی اوقات عصبانی بشی ولی خصلتا بد اخلاق و پرخاشگر نیستی و رجاله که دیگه اصلا هیچی... بر خلاف تصور خودم ایشون من رو خیلی مظلوم میدید..
یا تصور میکردم که اصلا اعتماد به نفس ندارم و وقتی به کسی میگفتم بهم می خندید که تو اعتماد به نفس نداری؟؟؟؟؟
البته هنوز هم اعتقاد دارم که حد اقل در برخی جاها اعتماد به نفس ندارم و ترسو ام، مخصوصا جاهایی که قراره خودم رو یا محصولی از خودم رو ارائه کنم. توی مدرسه همیشه با انشاء و نقاشی یا هر کاری که درش باید ابتکاری از خودم نشون میدادم مشکل داشتم. ولی جاهایی که ابتکار اصلی رو کس دیگری انجام داده بود و من شبیه به اون میخواستم کار کنم همیشه موفق و در اکثر مواقع بهترین بودم. ولی این ترس نشون دادن ابتکاری از خودم هنوز هم توی وجودم هست، شاید دلیل اینکه پایاننامم پیش نمیره همین باشه، چون راهنما ندارم و کارم هم در نوع خودش جدید هست و همش می ترسم که اشتباه عمل کنم.
همیشه هم جلو جلو کلی از ضعفهای خودم رو (چه واقعی چه اغراق شده) مطرح میکنم که یه وقت اگر شکست خوردم یا کار ضعیف بود خودم دست پیش رو گرفته باشم، شکستم رو توجیه کرده باشم و دیگه مورد انتقاد قرار نگیرم.
این افکار معمولا مدام توی سرم می چرخن، حتی خصوصیت منفی ای که خلافش بهم ثابت شده باشه رو باز هم تاکید دارم که دچارش هستم
اصولا من زیاد در حال تجزیه و تحلیل بالینی خودم هستم، فقط نمیدونم چرا انقدر تصوراتم اشتباه از آب در میان http://www.freesmile.ir/smiles/437218_04.gif
خلاصه اینکه ذهنم آشفته بازاریه که نگو و نپرس، از شدت زیادی درخت دیگه جنگل رو نمی بینم http://www.freesmile.ir/smiles/414918_10.gif
ببخشید که طولانی شد :72:
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
و باز هم سلام http://www.freesmile.ir/smiles/414918_10.gif
آقای sci عزیز، لطفا این رو به حساب کم صبری من نذارید:
من چون آخر این ماه برای یک فرصت مطالعاتی قراره برای چند ماه از کشور خارج بشم و دوست دارم که واقعا از لحاظ روحی و ذهنی کاملا آمادگی این رو داشته باشم که بهترین نفع رو از این زمان ببرم، خیلی دوست داشتم که تو همین فرصت باقی مانده قبل از سفرم بتونم به تغییرات مثبتی دست پیدا کنم.
میدونم شما هم مشغله دارید، میدونم دوستان دیگر هم از شما درخواست راهنمایی دارند و میدونم که گاهی سیاستی ایجاب میکنه که دیرتر پاسخ بدید، فقط خواستم شرایطم رو براتون بگم تا بدونید زمان برای من الان اهمیت ویژه ای داره. اگر امکانش باشه که بتونم زودتر از محبت های شما بهره مند بشم واقعا یک دنیا ازتون ممنون میشم.
براتون بهترین ها رو آرزو دارم :72: http://www.freesmile.ir/smiles/581118_03.gif
RE: مشکلات زناشویی >> افسردگی و انفعال
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
يكي از بزرگترين مشكلات ترانه در حال حاضر اين است كه از تمامي تكنيك هاي خود بي ارزشي استفاده مي كند تا شخصيت خودش رو بي اعتبار كند. يعني خود گويي مي كند، خودش رو سرزنش مي كند. براي خودش حقوقي رو قائل نيست و ... كه اينها به نفع او نيست!
اما به چه چيزهايي بايد احترام بگذاريد يا به عبارتي حقوق فردي چيست؟
- -شما حق دارید با احترام با شما برخورد شود و با خودتون با احترام برخورد كنيد
- شما حق دارید در زندگی خود به صورت مستقل تصمیم بگیرید.
- شما حق دارید از دیگران عاقلانه و منطقی توقعاتی داشته باشید.
- شما حق دارید درخواست های نامعقول دیگران را بررسی و رد کنید.
- شما حق دارید احساسات،نظرات و عقاید خود را بیان کنید
- شما حق داريد تغيير عقيده بدهيد و حق نداريد بابت اين تغيير عقيده خودتون رو تحت فشار يا سرزنش قرار دهيد
- شما حق دارید اشتباه کنید و مسوولیت اشتباه های خود را بپذیرید.
- شما حق دارید از دیگران بخواهید رفتارهای نامطلوب خود را تغییر دهند.
چرا یه حسی بهم میگه که منم دارم همین کارو میکنم؟ http://www.freesmile.ir/smiles/437218_04.gif http://www.freesmile.ir/smiles/414918_10.gif
ولی کاش واقعا با 4 تا جمله که تو حق داری فلان و بهمان حل میشد..
بیشتر عین شعار میمونه http://www.freesmile.ir/smiles/47318_105.gif