نمی دونم به خاطر دخترم موندن کار صحیحی هست یا نه ؟ باید یه تصمیم جدی بگیرم برای زندگیم راهنمایی بفرمایید

سلام
با زندگی من کم و بیش اشنایی دارید
30سالمه و همسرم 34 ساله 6 سال پیش با هم همکار بودیم و ایشون خواستگاری کردند و مراحل آشنایی و ازدواج
زندگیه خیلی خوب و رویایی بود اما بعد از سه سال به خاطر یه سری اختلافات ساده و ورشکستگی رومون به هم باز شد و اختلافاتی پیش اومد و همسرم اظهار داشت که دیگه هیچ علاقه ای به من نداره کسی که منو خیلی خیلی دوست داشت
من پاک ناامید شده بودم به هر دری زدم تا درست شه

کلا رفت و آمدش رو با خانواده من قطع کرد و رفیق و بازی و ... رو شرع کرد
من خیلی تلاش کردم که نقطه ضعفهامو بشناسم و درستشون کنم
تا ایکه یه مشاوره رفتم و مشاور به من گفت با توجه به گفته هات اون برمیگرده زندگیتون درست میشه اما از اونجاییکه فعلا بنا رو به ناسازگاری گذاشته شما رو خودت و پیشرفتت کار کن
من به کمک خانوادم و خواهرم و دامادمون یه شرکت زدیم و با تمام سختیهاش بلاخره موفق شدیم
سعی کردم به سفارش آقای مدیر از نظر مالی حامی ایشون باشم
و همسرم که با من خیلی سرد بود 2 ماه پیش دوباره شروع کرد به محبت کردن اونم به صورت افراطی
من فکر می کرم مشکلاتمون داره حل میشه و همه چی دوباره مثل قبل میشه اما دوباره سرد شده و شبها دیر میاد و فیس بوک و موبایل و اس ام اس و ...
نمی دونم به خاطر دخترم موندن کار صحیحی هست یا نه ؟

امروز بهش گفتم ازین وضع خسته شدم اونم اس امس داد که تغییر نمی کنی من باید همیشه بسوزم و بسازم
من برای اولین بار با جرات بهش گفتم بهتره توافقی جدا شیم

- - - Updated - - -

کسی به من جواب نمیده ؟
نمی دونم چرا یهو دلشوره گرفتم

سلام عزیزم
نمیدونم چی بگم؟؟
حال خودم اصلا خوب نیست
دلیل محکمی داری واسه سردشدنش یانه؟
چرامحبت کردنش یهویی تموم شد؟؟دلیلش رومیدونی یافقط حدس میزنی

زندگی موفق عزیز دلم واقعا ناراحت شدم :(
همیشه تو تاپیکام کمکم میکردین اما حالا من نمیدونم چی باید بگم
فقط میتونم بگم دست از تلاش بر ندار ... نبر عزیزم
انشاالله که زندگیت شیرین و سرشار از آرامش بشه

سلام خانم زندگي موفق
شما هميشه با راهنمايي هاي خوبتون به همه كمك مي كردين
عزيزم واسه ي من شما الگوي صبر و استقامتين
اين همه تلاش و پشتكار شما براي حفظ زندگيتون واقعا ستودنيه
چند وقته رفتارشون دوباره سرد شده ؟
ايا مطمئنين اين تغيير رفتار بي دليل بوده شايد يه دلخوري پيش اومده كه شما ازش بي خبرين
ايا باهاش در اين رابطه صحبت كردين؟

سلام

:97::grief::102::161:
این یعنی الآن اعصاب منه

بابا آقایون محترم 99%خانوما میدونم بعضی وقت ها ممکن هست جیگر یه آقا رو سوراخِ سوراخ کنن(البته کار اشتباهی میکنن ها) ،خوب به خاطر قلیان احساسشون هست به خدا ته دلشون چیزی نیست یک کم صبورتر باشید ،بابا مگه قرار توی این دنیا چقدر عمر کنید ، به خدا حرمتشون خیلی واجب هست ، آقای محترم مادر بچه تون هست همونطور که شما بچه مادرتون هستین.

خانوما خواهش میکنم اندازه توانایی شوهرتون ازش توقع داشته باشید ، بابا به خدا بعضی از ما مردها عقل اقتصادی درست حسابی ندایم(یعنی ممکنه اصلاً نداشته باشیم) اگه شما دارید برای خودتون نگهش دارید(منظورم این نیست که هیچ کاری نکنیدا ، با یک ظرافت و مهارتهایی باید مسیر درست رو پیش ببرید وگرنه اولینو بزرگترین آسیب رو به زندگی خودتون میزنید) این رو بفهمید که مرد تا موقعی خودش رو باور داره که بتونه نیاز های همسرش رو براورده کنه(یکی از مهمترین ابعادش مسایل اقتصادی خانواده هست) ،یه کوچولو این باور رو توش سست کنید ستون زندگی خودتون رو لرزوندین.

تا اونجایی که میتونید به عنوان همسر هرگز مردتون رو سرزنش نکنید (یعنی انتقاد نکنیم؟ تا اونجایی که میتونید نکنید-اکثر مردا جنبه انتقاد شنیدن از همسرشون رو ندارن واین گونه برا خودشون ترجمه میکنن که دیگه مرد مناسبی برای رفع نیازهای همسرشون نیستن- ، ولی چرا بکنید اون هم با شرایطش خیلی خیلی مواظب اقتدار شوهرتون باشید مخصوصاً وقتی موضوع سر مسایل اقتصادی هست چون واقعا میگم آسیب پذیری مرد از این که همسرش باهاش در این مورد بحث کنه خیلی بالاست شاید چیزی در حد مسأله یه زن دیگه برای شما زن ها )

باز هم عمری بود میام بیشتر مینوسم.

خدایا عقل همه مون رو زیاد کن.

کاش منم شجاعت شما رو داشتم. خیلی خسته شدم هم خودم و هم خانوادم.

سلام^^

به نظر من همسر شما شخصیتش مشکل پیدا کرده که یکبار محبت افراطی و بعد برگشت به خانه ی اول و سرد شدن انجام میده....انگار خودشون هم نمیدونن چی میخوان! شاید ایشون کسیه که باید بره مشاوره.شما که اینقدر صبر کردید بازم صبر کنید و امیدتان به خدا باشه...شاید کسی از دوستانشون باعث این دوگانگی شخصیتشون میشه...یا محیطی که دارن در آنجا کار یا تفریح میکنن...این حالت ها به نظر من عادی نیست یا از چیزی خیلی ناراحت اند
مردی که از فردی که عاشق اش بوده به یک مرد سرد تبدیل شده پس مطمئنا باز هم تغییر میکند و اون حرفشون که تغییر دیگه نمیکنن از روی کینه گفته شده دست برندارید ایشون نشون دادن باز هم امکان تغییر درخودشون وجود داره و شما باید آتش زیر خاکستر را روشن کنید
قبل از اون اتفاق ورشکستی چگونه بودید چجوری رفتار میکردید سعی کنید نسبتا اونجوری باشید...به زندگی دلگرمش کنید ایشون از درون خیلی سرد شدن از دخترتون استفاده کنید دخترا بابایی هستن...بذارید دخترون هم برای کمک به اینده اش کاری بکنه تنها از بیرون گود به زندگی مادر و پدرش نگاه نکنه...البته من سن فرزند شما را نمیدونم تنها یک راه حل کوچیک بود^^
سعی کنید احترام بزارید به همسرتون به خاطره اون قسمتی که گفتید روتون بهم باز شد و غیره شاید ایشون احترام میخوان و به خاطره همین اون دو ماه محبت میکردن به خاطره کمک مالی که شاید فکر میکردن یکجور احترام گذاشتنه از طرف شما به ایشان....
والا من مغزم تا این حد یاری کرد و شاید خیلی از حرف هام اشتباه باشن ولی تنها کاری که برایتان میتونم انجام بدم دعا کردنه^^ امیدوارم زندگیتون باز هم شاد و دلپذیر بشود:72:

- - - Updated - - -
:72:

زندگی موفق عزیز سلام
کاش پاسخ میدادی به سوالات...
به خاط دخترت موندن خوبه اما باید سعی کنی به خاطر خودت بمونی...اگه بخاطر دخترت موندی وشرایط بدترشد وحتی به ضرر آینده دختربود چی ؟؟؟اما وقتی سعی کنی به خاط خودت بمونی نوع تلاشت فرق میکنه ومیشه به بهتر بودن اوضاع خیلی امیدواربود...
هرچندالان هم نسبت به یکی دوسال پیش اوضاع خیلی بهتر شده... درسته؟

سلام
وتشکر از همه دوستان که زحمت کشیدند و وقت گذاشتند
همسرم اون روز دیگه جوابی نداد و شب وقتی از سرکار اومد پیشقدم شد برای آشتی
و به لطف خدا احساس می کنم خودش هم داره سعی می کنه بیشتر با ما باشه
و برای ما وقت بذاره

- - - Updated - - -

اما در مورد جواب سوالتون علت سرد شدن مجددش فکر می کنم تا حدود زیادی به خاطر فشار مالی بود که هنوز هم از نظر مالی مشکل داریم اما رفتارش الان خوب هست
شاید واکنش جدیه من روش تاثیر گذاشت و دعای خیر شما دوستای خوبم

درود بانو

شاید باورت نشه ولی تازه همین چند روز پیش متوجه شدم شما هم توی زندگیتان با مشکلاتی دست و پنجخ نرم میکنید :311: اصلا بهت نمیاد 30 سالت باشه مثل مامان بزرگ ها مطلب مینویسی :58:

خدا را شکری زندگیتان بهتر شده همین سمیر راب رو جلو طول میکشه یه مرد دوباره خودش را پیدا کنه بعضی ها قوی هستند و زود بازسازی میکنند و بعضی ها هم رو می اورند به دوستان یهکجور بیخالی طی کردن یکبار توی این مقعیت بودم توی دوران مجردی حرکت سینوسی ایشون هم ناشی از همین موضوع هستش بنظرم اشتباه هستش فکر کنی از نظر مهارتی و شخصیتی به پختگی و ثبات شما رسیده اینجور دید داشتن باعث میشه دلزده و دلسرد بشی نسبت به رفتارهایی که میکنه

مردها توی اینجور مواقع شاید از خودشان و از همه کس زده بشن و پرخاشگر بشن و یکم هم نازک نارنجی زود بهشان برخوره ولی دیر یا زود خودشان را دوباره پیدا میکنند مهم اینه که همسری محکم قوی با مهارت و پرتلاش و امیدوار و صبور داشته باشن که خدا را شکری تقریبا همش در شخصیت شما وجود داره.
الان مثل خانومی هستی که میخواد آشپزی کنه و همه وسایل را آماده کرده توی قابلمه ریخته فقط باید منتظر بماند تا غذا اماده بشود.صبور باش دیگه به آخراش رسیدی.

اینم بگم شخصیتی مثل شما خدا را شکر به جایی رسیده که مستقله و میتواندب رای خودش تصمیم بگیره و باثبات رفتار کنه شما اگه از این زندگی همب یرون بی آیید مطمئنا میتوانید یه زندگی مشترک جدید و بهتر تشکیل بدید و که پر از عشق و محبت باشه ولی بنظرم ارزش داره هم بخاطر دخترت هم روزهای خوب گذشته تلاش کنی یکجورایی هم یادت باشه توی تالار همدردی خیلی از بانوان روت حساب کردن شاید کلیشه ای باشه ولی بقول معروف از اون وقتهایی که میشه گفت تو الان فقط بخودت تعلق نداری بلکه خیلی از بانوان تالار الان چشم دوختن به اینکه میخوای چیکار کنی مخصوصا اینکه تیو تایپیک هاشون تشویقشان میکنی به ادامه دادن و مبارزه کردن برای منم بشخصه جالبه ببینم با این چالش زندگیت چیکار میکنی.

یه پیشنهاد یکم به کودک درونت فرصت بروز دادن بده و یکم دختر باش برای شوهرت(منظورم یکم زنانه تر رفتار کن ) ایشالله همه چی درست میهش ماهم برات دعا میکنیم:323:

ممنون
هر زندگی ای ممکنه به مشکل بخوره اما مهم اینه که آدم حلش کنه
زندگی ما هم اویل خیلی خوب بود که هم به خاطر کوتاهی های خودم و عدم مهارت کافی من و هم همسرم به چالش کشیده شد
اما خدا رو شکر چند وقت نزدیک دو سال رو خودم کار کردم و ایرادهای خودم رو شناختم و خیلی هاش رو برطرف کردم اما هنوز مونده تا یه خانم کامل و با کمالات بشم
خدا رو شکر تو این مدت رفتار همسرم هم خیلی بهتر شده و متوجه تغییرات من هم شده اما نمیدونم چرا یهو چند روز پیش صبرم تموم شده بود
ان شاالله خدا به همه کمک کنه همه خوشبختی رو احساس کنند
این اواخر مشکلا مالی و بحرانهایی که داشتیم خیلی اذیتمون کرد که امیدوارم خدا درستش کنه

سلام
من همیشه کم و بیش تاپیک های شما رو می خوندم و همیشه بخاطر روحیه مقاوم و پشتکارتون تحسینتون میکنم.

به نظر من خیلی نگران کم تحملی تون نباشید. همین که با جرات و صراحت به همسرتون گفتین که توافقی جدا بشین خیلی خوبه. از چند جهت ایشون متوجه استقلال شما شده و میدونه که وابستگی عاطفی و ... بهش ندارید.
متوجه شده شما اگه تا الان ایستادین بخاطر این بوده که کم کاری های خودتون رو جبران کنید و وقتی حالا به مرحله ای رسیدین که چیزی دیگه باقی نمونده که بخواین کم بگذارین می فهمند اگر مشکلی پیش بیاد مستقیما و کاملا به ایشون بر میگرده.
متوجه شده که صبر شما هم حدی داره و اگر پا رو فراتر بگذاره شما براحتی می تونید جدا بشین.

پس اون حرفتون در مورد طلاق رو مثبت ارزیابی کنید ولی سعی کنید تکرارش نکنید که قبح و ابهتش از بین بره.

امیدوارم کانون خانوادتون روز به روز گرمتر بشه و همسرتون قدر شما رو بدونه:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh

زندگی ما هم اویل خیلی خوب بود که هم به خاطر کوتاهی های خودم و عدم مهارت کافی من و هم همسرم به چالش کشیده شد
اما خدا رو شکر چند وقت نزدیک دو سال رو خودم کار کردم و ایرادهای خودم رو شناختم و خیلی هاش رو برطرف کردم اما هنوز مونده تا یه خانم کامل و با کمالات بشم

---

در كنار راهنمايي ها و دلگرمي دوستان ميتونم يه سوال ازتون بپرسم؟
دخترتون چهارساله شده. قبل از تولد فرزندتون، يعني دو سال اول زندگي مشترك ، مشكلي باهم داشتيد و با وجود عدم تفاهم تصميم گرفتيد بچه دار شيد؟ يا همه چي خوب بود ؟
خيلي ممنون خانم زندگي موفق :72:

سلام
خیلی خیلی خوشحال شدم

مطمئناً هیچ کدام از ما بی نقص نیستیم ، شوهر شما هم بی نقص نیست و مطمئناً نظر شما هم در مورد خودتون این نیست که کامل هستید ، پس برای تعامل با همدیگه نیاز هست که گذشت کنیم ولی گذشت کنیم یعنی چی؟

این که خطای همدیگر رو به خاطر سطح انتظارمون از هم ببنیم و خودمون رو موظف به نادیده گرفتن یه جایی ظرفیت مون تموم میشه و دیگه نمی تونیم گذشت کنیم یا درواقع من میگم از اول هم گذشت نمیکردم .
مهمترین پایه گذشت کم کردن سطح توقع و انتظارمون از همدیگه هست ،من می خواستم دوباره بیام وبگم فرض کنید طلاق گرفتید و دیگه شخصی از لحاظ حقوقی در زندگی شما به عنوان یه شوهر نیست ، چه اتفاقی خواهد افتاد فقط به اسم این که دیگه اسمش رو از توی شناسنامه تون خط زدید احساس آسودگی خواهید کرد ؟

آیا این طور اسم اون مرد چه از لحاظ حقوقی و چه از لحاظ شناسنامه از صفحه شناسنامه دخترتون پاک میشه؟
اگر بشینیم بشماریم شما چه به عنوان یک زن و چه به عنوان یک مادر ضربه خیلی بیشتری خواهید خورد.

ولی وقتی طلاق میگیرید یه اتفاق مهم میفته و شما سطح توقعتون از مردی که الآن با اون زیر یک سقف هستید -حالا باهر سطح از خوبی و نقص- به شدت کاهش پیدا میکنه و بعضی وقت ها فقط به خاطر مهر بیکران مادری تون خواهید گفت دخترم دوست داره پدرش رو ببینه و هنوز توقعی میمونه که خیلی هم حداقلی میشه در این حد که فقط دخترم میخواد پدرش رو ببینه و من نمیتونم ناراحتی اش رو ببینم .
من میگم الآن توقع تون رو از مردی که در کنارتون هست تا میتونید پایین بیارید ، البته تا اون حد که دیگه خودتون رو قربانی حس نکنید ،چیزهایی که دارید شاید حداقلی باشن ولی بسیار ضروری هستن ،هنوز شما متعلق به یک مرد هستید و کسی به چشم یک زن مطلقه به شما نگاه نخواهد کرد ،هر روز دختر شما پدرش رو خواهد دید و شما عمق خواهش بی صبرانه و بی تاب اون رو در چشمان کودکانه اش برای دیدار پدرش نخواهید دید و...................

همین هست که توقع کم و قناعت پیشه بودن در جهات مختلف زندگی انسان رو ثروتمند میکنه و چقدر من(خودم رو میگم ها) که بلد نیستم از حداقل های حداکثری (البته به زعم خودم حداقل) لذت ببرم و شکرش رو به جا بیارم بی نمیدونم چی چی هستم.

خدایا من دارم روی دوتا پای خودم راه میرما
خدایا من دارم با دستای خودم لقمه توی دهنم میذارما
خدایا من دارم بدون کمترین تلاشی راحت نفس میکشما
خدایا من با چشمام دارم غم و شادی اعضای خونوادم رو می بینما
.
.
.
.
.
.
.
.
اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِک

سلام بانو :72::72:یکی برا خودتون یکی هم دخترتون

بانو من تو پست شما از زبان شما بدی در مورد همسرت نشنیدم که عدله محکمی برا جدایی باشه و این سرد گرمی ها امروز تو بیشتر زندگی ها هست

مسایل مالی مرد داغون میکنه و مرد بعضی جاها کم میاره و سعی در فرار از دین و مسیولیت وارده میکنه . به نوعی میخواد از زیر بار خرج زن و فرزند خودشو نجات بده .

خب خدارو شکر که شما تونستید حرکتی انجام بدید و خب میدونم که دست شما هم تو زمینه مالی بسته شده و به نوعی همه مردم تو این مکافات به طور زنجیر بار گرفتار شدن و فقط شما نیستی /

من میگم فرض بر این بذار که اصلا جدا شدین خب راه چطور میبینی . به فکر مشکلات خودتی یا نگه داری فرزندت . فرزندت با وجود پدری بی مسئولیت آینده اش چه خواهد شد . حالا شما فرض کن فشار طلاق جدایی را در وضعیت کنونی به مشکلات خود اضافه کنید . خیلی سخته ......... فشار زیادی داره بانو که تا تو راهش نیفتی درک نخواهی کرد .

بخصوص برا شما که عاشق زندگیتون هستی . اون که نمیخواد راحته و اصلا فکر هم نداره .

میدونم برا اصلاح تلاش زیادی داشتی ولی به عنوان یه هم تالاری ازتون میخوام که طاقت بیاری و تحمل کنی .

شما هم سرد شدی چرا ؟؟؟؟؟ بریدیییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟ کمی به خودت امید بده . شاید امروز همسرت اونی نیست که سر سفره عقد باهاش نشستی ولی اون امروز پدر دخترته .......... وهمسری سرکش . البته کمی . گفتم خدارو شکر بدی خاصی ازش نگفتی ؟ مثل خیانت یا دود دم و یا نون حرام . دور از زندگی شما . بانو کنارش باش تنهاش نذار . هنوز زوده خیلی زود
بدرووووووووووود :72::203: ایی خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اااااا این بانو دلش پاکه .

با سلام خانوم زندگی موفق عزیز.

وقتی تاپیک و باز کردم اصلا فکر نمیکردم از طرف شما باشه:(
خیلی براتون ناراحت شدم. من قبلا تاپیک های قبلیتون و خونده بودم ولی خیلی وقت بود تاپیک نزده بودین، فکر میکردم مشکلتون انشالله حل شده و زندگی به روال همیشه برگشته.

اتفاقا چند روز پیش هم یادتون افتادم و امیدوار بودم مشکلاتتون حل شده باشه.

خدارو شکر پست های اخیرتون از اولین پست تاپیک امیدوار کننده تره. انشالله روز به روز نور امیدش بیشتر هم بشه.

براتون آرزو موفقیت دارم.
راهنمایی نداشتم پستم بیشتر حالت اسپم داره:) داشتم درس میخوندم همینطوری اومدم یسر به همدردی بزنم که با تاپیک شما مواجه شدم، احساس کردم نیاز به شارژ شدن دارین گفتم بیام یک کوچولو درحد خودم شارژتون کنم!

انشالله آخر این تاپیک یک خانوم زندگی موفق پر انرژی خواهیم داشت.
دیگه نبینیم خستگی و ناامیدی سراغتون بیاد.:)

موفق باشین خانوم موفق:)

بانوی عزیز، خانم زندگی موفق

بنده هم در سطحی نیستم که بخام به شما چیزی بگم راهنمایی کنم.
اما شما خیلی به ما یه زمانی لطف کردی.
امیدوارم مشکلتون به هر صورت به بهترین حالت حل شه بانو.

موفق و موید

بابا ترسوندی مارو فکر کردم چه خبر شده با این عنوانی که انتخاب کردی :311:
منو بگو فکر کردم کتک کاری کردین و زندین همدیگه را داغون کردین و چنتا بادمجان کاشتین و شیشه و بشقاب شکستین خلاصه فکر کردم کار کشیده به خانواده ها و کلانتری :227:

این مسائل و مشکلات توی همه زندگی ها هست یکی صبرش زیادتره و امیدش و ایمانش قویتر یکی کمتر بالا هم نوشتم شوهر شما الان یکم کم آورده میخواد روی پای خودش بلند بشه ولی هی تلو تلو میخوره میوفته زمین میشینه مثل بچه ها گریه میکنه یا پاهاشو میکوبه به زمین نیاز داره فعلا هواشو داشته باشید تا باز دوباره بلند بشه از توصیه جناب مدیر خوشم آمد کمک مالی خیلی خوبه :104: اینجوری خیلی زودتر به روال عادی برمیگرده زندگیتان و اینکه شوهرت کم کم متوجه میشه پشتوانه خوبی هستش براش همسرش

حالا اینارو ولش بهانه شد اینو بنویسم انصافا دروغ نگن یکم حسودیم شد اینهمه توی همدردی طرفدار دارین :58: خدا شانس بده چقدر مردم رو تحویل میگیرن
بقول معروف این روزها میگذره ولی سخت خیلی سخت جون آدمو به لبش میزسونه تا بگذره فقط باید یکم صبور باشی و تحمل کنی فکر کن دور از جون یه مریضی هستش که بزودی خوب میشی فقط یکم زمان میبره

بانو زندگی موفق عزیز
به قول دوستان شما همیشه نماد یه ادم صبور بودین برای ما ... با اینکه من خودم آدم صبور و خونسردی هستم ولی همیشه صبر شما برای من قابل ستایش بوده و تاپیک ها و راهنمائی هاتون برام جالب بوده بنابراین از شما یه توقع دیگه داریم ... توقع داریم که مثل همیشه صبور باشید و سنجیده عمل کنید
انشالا و با توکل بر خد ا بزودی مشکلاتتون حل خواهد شد:72:

سلام
چندروز مریض بودم حالم خوب نبود وقتی نوشته هاتون رو دیدم خیلی خوشحال شدم چقدر به من لطف دارید
راستی در جواب سوال دوست عزیز که پرسیده بودند با وجود اختلاف تصمیم به بچه دارشدن گرفتید باید بگم خیر زمانی که ما بچه دار شدیم مشکل حادی نداشتیم و برای بچه هم برنامه ریزی نکرده بودیم خواست خدا بود
اما حق با شماهاست هم من و هم همسرم هرکدوم کاستی هایی داریم که باید رو خودمون بیشتر کار کنیم
ان شاالله مشکلات مالی مون هم اگه حل شه شاید بخش عظیمی از مشکلات خودبخود حل شن چون ریشه تو همین مشکل مالی داره

زندگی موفق عزیزم خیلی شخصیتت رو دوست دارم
صبور و محکمی و خیلی با مهارت واسه حفظ زندگیت تلاش میکنی
کاش یه کمی ازت درس بگیرم


خواستم درخواست دوستی واست ارسال کنم اما چون کمرنگین ظاهرا نمیشه


خیلی خوبی. http://www.thesmilies.com/love/03700000.gif

عزيزم برات دعا مي كنم هر چه زودتر مشكلاتت حل بشه
خيلي راه طولاني پشت سر گذاشتي راهي كه پشت سر گذاشتنش كار هر كسي نيست
خطاهاي همسرتو بخشيدي ( اين بخشش كار هر كسي نيست دل به اندازه ي دريا مي خواد)
سهم خودتو از مشكلاتي كه پيش اومد پذيرفتي ايرادات خودتو شناسايي كردي و مهم تر از اون سعي كردي برطرفشون كني و مهم تر از اون تو اين كار تداوم داشتي
فقط خواستم بگم اين راه ارزش رفتن داشت هنوز هم داره نه فقط به خاطر دخترت بلكه هم به خاطر خودت و هم به خاطر همسرت
و در اخر به نظرم نتيجه مهم نيست مهم تلاشيه كه براي رسيدن به نتيجه مي كني يكي ممكنه يه بار تلاش كنه به نتيجه برسه يكي ممكنه بار ها تلاش كنه نتيجه نگيره
اما كار دومي با ارزش تره چون اين تلاش پيش خدا محفوظ مي مونه
بس بدون هيچ تلاشي بي ثمر نمي مونه

مشکل مالی متاسفانه زندگی خیلی هارو تباه کرده ولی این مورد هرگز به زندگی شما نمیخوره . صبور باش مگه نگفتی تو سختی ها کنار همسرت میمونی پس بمون

این نیز بگذرد :72::305::72::203:

بعد از اون قضیه چند روز باهام خوب بود یه بار دعوتم کرد صبحونه برم شرکتشون کلا باهام خوب بود تا اینکه یهو دخترمون سرما خورد هر چی از دهنش در میود میگفت و هی میگفت بچه مادر نداره
یه بار با لحن تندی گفت میتونی مثل بقیه خانم ها باشی نری سر کار؟
من گفتم باشه نمی رم تا دو روز خوب بود دوباره شروع به بهانه گیری کرئ که 6 سال پیش فامیلات تو عروسی پول کم دادن و4 سال پیش کارهای خونه رو خوب انجام نمی دادی و من خسته شده بودم و لوضاع مالی شرکتم با نرفتن من بدتر شده بود
اونم مدام اس می داد که به خاطر اشتباهات ما زندگیه ما داغون شد
اما به آرومی تو اس ام اس بهش حواب دادم شاید اگه 4 سال پیش که هر دو شاغل بودیم تقسیم وظایف میکردیم الان اینقد اشتباهات من تو ذهنت نمی موند
این تقسیم وظایف از شستن ظرفها و پختن غذا گرفته تا بردن بچه به مهد یا خونه مامان میشه
عصبانی شد که مگه مامانت به بابات این حرغت رو میزنه گفتم مامان من خانه داره
گغت همینم مونده بود که بچه ببرم حونه مامانت
گفتم من الان ازت چنین توقعی ندارم الان به کارها تسلط دارم اما سال پیش کم نجربه بودم
هی فحش می داد و میگغت اینا رو مامانت یادت داده
گفتم من و تو داریم با هم صحبت می کنیم چرا هی اسم خانواده من رو می یاری
خلاصه بعد اس داد پر رو تر از اونی هستی که فکر میکردم کوله و لباساش رو جمع کرده رفته
فردا سالگرد ازدواحمونه
می بینید چه حال و روزی دارم

زندگی موفق عزیز سلام.

خیلی خیلی خیلی درکت میکنم چون اخلاق همسرم خیلی شبیه همسر شماست. من هم حال و روز خوبی ندارم. همسرم سر هر چیز جزیی شروع میکنه از روز خواستگاری و عقد و و و و و و بگیر تا الآن همه رو مرور میکنه و حرص میخوره و دعوا و داد و بیداد راه میندازه. دلم براش میسوزه دیگه تصمیم گرفتم فقط برای آرامش اون دعا کنم. اینکه خدا کمکش کنه از این کینه ها بیاد بیرون و آرامش داشته باشه. من هیچوقت به طلاق فکر نکردم چون میدونم بچم داغون میشه.

من همیشه شما رو تحسین میکردم چون میدیدم که با جون و دل برای بهتر شدن رابطه با همسرت تلاش میکنی.

به نظر من هر کسی باید تا جایی که میتونه تلاشش رو بکنه ولی در اون مواردی که از عهده ما خارجه, تلاش فایده‌ای نداره. زندگی جان خودت رو آروم کن و نزار زیاد صدمه ببینی. بچه های ما بیش از ما به آرامش و محبت پدر و مادر نیاز دارن.

برات دعا میکنم و پیگیر تاپیکت هستم.

خانوم عزيز من الان تاپيك هاي شمارتوخوندم

دارم ميبينم مشكل منم يه چيزي تو مايه هاي شماست همسر منم تمام مدت در حال اس بازيو در نهايت هم ....

خودتون ميدونيم منظورمو يكي دوتا هم نيستن من دوران عقدو دارم ميگذرونم خدارو شكر ولي نه با روزاي خوب بلكه تمومش با ناراحتيو غصه و رنج ...
خواهش ميكنم به عنوان كسي كه متاسفانه در اين زمينه تجربه داريد كمكم بكنيد چطوري زندگيمو نجات بدم
نميخام صورت مسئله رو پاك كنم ميخام درستش بكنم


خيلي خيلي ازتون ممنون ميشم اگه تا جايي كه ميتونيد كمكم بكنيد
التماس دعا
ياعلي ،

سلام دوست عزیز نمی دونم چی بگم چون تا حدی نیستم که بخوام راهنمایی کنم
فقط از خدا برات ارامش بیشتری میخوام
امیدوارم مشکلاتت حل بشه وزندگی شیرینی داشته باشی
با ارزوی خوشبختی