سلام شمیم الزهرا جان
یک نگاه اجمالی به تاپیک هات انداختم.
داستان زندگی ات خیلی شبیه به یکی از بستگان نزدیک من است.
اون خانم به اصرار همسرش ادامه تحصیل داد به اجبار همسرش رانندگی یاد گرفت، به اجبار همسرش یک شرکت در حیطه تحصیلی اش زد .
اون خانم الان یکی از چهره های معروف شهرشون شده وبرای خودش کلی سرمایه و اعتبار به دست آورده .
زندگی اش الان تقریبا به آرامش نسبی رسیده. البته هنوز هم همسرش سریع عصبی می شه اما خوب قلق همسرش دستش اومده.
اتفاقا امروز با ایشون صحبت کردم و راجع به شما هم صحبت کردم و از ایشون پرسیدم چه روندی رو طی کرده که الان به این آرامش نسبی رسیده؟
ایشون 18 سال هست که از زندگی مشترکشون می گذره وحدو 40 سالشونه.
این خانم الان به اقسام بیماری ها که ناشی از فشارهای عصبی زیاد هست مبتلا شده اند از قبیل کم کاری تیرویید، قند ، تپش قلب شدید .
با اینکه از لحاظ مالی این خانم پیشرفت زیادی داشته البته همسرش هم خیلی در این راه کمکش کرده اما نمی تونه بدون اجازه همسرش برای درآمدش برنامه ریزی کنه.
اکثر مسوولیت ها به عهده اون خانم هست ، راننده بچه هاشه ، مسوول خریده منزل هست ، برگزاری مهمانی ها و مراسم ها همه به عهده خانم هست چون آقا فامیل پرجمعیتی داره و این خانم با رفتار خوبش وگذشت هاش همه فامیل همسرش رو جوری محبت می کنه که هیچ حرف و حدیثی باقی نمی گذاره.
به تمام معنا اون خانم خودش را وقف همسرش و زندگی اش کرد و همه جوره به حرف همسرش بود جور ی که از جونش مایه گذاشت . همون طور که گفتم الان خیلی بیماری های جسمی داره.
اون آقا دایم به خانواده این خانم ایراد می گرفت .تا جایی می رفت بهانه گیری می کرد ، اخم و تخم می کرد ، همه بدنشون می لرزید کاری نکنند که این آقا ناراحت بشه و بهش بربخوره.
کلی عزت و احترام به ایشون می گذاشتند اما همیشه بعد از اینکه به خونشون می رفتند از همه شاکی بود.
حتی سر لباس خریدن اون خانم هیچ وقت به میل خودش نمی تونست لباس بخره ، با اینکه از لحاظ مالی خودش مستقل بود .
شم اقتصادی اون آقا خیلی خوب بود و هست و الان با فشارهایی که به همسرش آورده و به کار گیری نیرو و انرژی خانمش تونستند سرمایه زیادی رو به دست بیارند البته اون اوایل خیلی تنگی کشیدند اما الان جزو مرفهین به حساب می آیند.
با اینکه اون خانم در حق خانواده همسرش هیچ کم کاری نداشت و همیشه در گرفتاری های خانواده همسرش نفر اول بود که به کمک همه می رفت اما بعد از مرگ مادر همسرش ، تازه متوجه شد که یکی از دلایل رفتارهای همسرش مادر همسرش بوده.
چون بعد از مرگ مادر همسرش ، همسرش تغییر رفتار بسیار فاحشی پیدا می کنه وخیلی رفتار های عصبی اش کمتر می شه.
خدا رحمتش کنه رن خیلی مهربانی بود اما با محبت و مهربانی هایش تاثیر زیادی روی پسرش می گذاشت. به گونه ای که اون آقا کمتر به همسرش از لحاظ عاطفی توجه داشت.
با این حال اون خانم از بس دل پاک و رئوفی دارد هیچ زمان در طول حیات مادر همسرش ، هیچ مشکلی با روابط مادر و پسری آنها نداشت. می گم تازه بعد از مرگ مادر همسرش با تغییر رفتارها متوجه شد.
در پی مشکلات روحی که برای خانم به وجود آمد اون آقا تازه متوجه شد که چقدر همسرش تحت فشار قرار داده و بعد از مراجعه به روان پزشک برای خانم ، این آقا بود که برایش دارو تجویز شد.
اون آقا حتی یک دوره دارو هم به خاطر مشکلات زود جوش بودن ، و اضطرابش مصرف کرد.
با اون خانم که صحبت می کردم دلیل آرامش تقریبی فعلی شون رو چند مورد ذکر کرد ،
یکی اینکه زمان هایی که همسرش وارد فاز عصبی می شد سکوت کامل می کنه ،
در زمان هایی که از خانواده اش ایراد می گیره ، جبهه نمی گیره و فقط می گه به خودشون بگو ، هر ناراحتی داری به خودشون بگو ، حتی شده یه مدت رابطه را با خانواده خودش کم می کنه تا حساسیت ها پایین بیاد و خود آقا پیشنهاد بدن که برون ، اگر آقاشون پیشنهاد رفتن داد در اینجا شرط می کنه که اگر قرار است دوباره شاکی شوی یا همون موقع به خودشون بگو یا قید رفتن رو بزن.
وقتی به یک مهمانی می رند و می بیند همسرش دارد وارد فاز عصبی و ناراحتی می شود قید بقیه مهمانی را می زند و به خانه بر می گردند.
اون خانم زبان شیرینی دارد یاد گرفته ایراد های همسرش را در قالب شوخی به همسرش می گوید تا آقا متوجه شود که خودش هم گل بی عیبی نیست و این همه از خانمش ایراد نگیرد.
وارد شدن به سن بالا ، پختگی می آورد الان هم اون آقا هم خانم بیشتر از 40 سالشونه.
سن بالا موجب شده هم خانم خیلی نجربه به دست بیاره که چطور با آقاشون برخورد کنه و پیش بینی کنه چه کارهایی موجب پرخاش گری همسرش می شه انجام نده ، همون آقا هم تا حدی در موارد خودش را کنترل می کنه.
اینها را شمیم جان بهت گفتم که بگم اون خانم در کنار اینکه خیلی اذیت شد و خیلی از خودش مایه گذاشت اما خوب پیشرفت هایی هم در زندگی داشته.
الان همسرش بسیار وابسته اون خانم هست جوری که هر روز روزی 10 بار با ایشون تماس می گیرد و جویای احوال ایشون می شود.
همه اخلاق این آقا را می شناسند و ایشون رو پذیرفته اند.
این آقا خیلی اهل زندگی و خانواده اش هست و از جون برای تامین رفاه ، آسایش و شاد کردن بچه هاش و خانمش مایه می گذاره.
در عوض خانمش هم خیلی جاها کوتاه می یاد و مراعات می کنه که همسرش عصبی نشه.
شمیم جان اینکه فکر کنی چطور می شه شرایط را تغییر بدی و یا همسرت تغییر کنه ، امکان پذیر نیست ، باید به این فکر کنی ، چه کار کنی که در این شرایط کمتر آسیب ببینی و از اون قسمت خصوصیات مثبت همسرت نهایت استفاده رو ببری.
اینکه چه کارهایی انجام بدی که کمتر عصبی بشه ، از اون خصوصیات مثبتش چگونه استفاده کنی که خودت را باز سازی کنی و انرژیت را شارژ کنی.
به سلامتی ات اهمیت بدهی ، چک آپ کامل برو حتی اگر شده پیش یک دکتر برو وشرایط روحی ات را توضیح بده و اینکه اون دکتر با همسرت صحبت کنه که بیشتر مراقب سلامتی شما باشه.
از زمانی که اون خانم یک سری بیماری ها رو گرفت چون اون آقا خیلی هم عاطفی بود بیشتر سعی می کرد در مواقع آرامش به خانمش برسه حداقل جبران زمان های عصبی بودنش را بکند چون چنین آدم هایی تا خودشون به صورت تخصصی اقدام نکنند این حالت عصبی شون برطرف نمی شه. این نمونه عصبی شدن ها احتیاج به درمان پزشکی و روان درمانی و بالینی داره.
پس تمام تلاشت رو بکن که بتونی همسرت را درک کنی و پیش گیری کنی چرا که ایشون نمی تونه کنترلی روی رفتارهاش داشته باشه و نیاز به درمان داره و تا خودش هم نخواد نمی شه.
همسر شما از درون احساس حقارت می کنه و این یکی از دلایلی است که موجب بروز این رفتارها می شود.
می دونم که همسرت خوبی هایی هم داره .
زندگی هر کس پر از مشکلات هست هر کس به نحوی . اینقدر خود خوری نکن .
حرف خیلی دارم و یک سری تکنیک های موردی در مورد فرزندت اگه شد باز هم برات پست می گذارم.