می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
سلام دوستان 41 سالمه دو تا پسر بزرگ دارم از روزی که ازدواج کردم فهمیدم شوهرم معتاده بعد از یک سال که از زندگی مشترکمون می گذشت بیکار شد تا الان خیلی زجر کشیدم تا تونسم برا خودم کار پیدا کنم اوایل سال هشتاد که تازه رفته بودم سرکار شوهر رو کرد به تزریق به حدی که هر چیزی بدستش می رسید می فروخت ( حتی یک بسته تاید ) تا اینکه سال 83 رفتم شکایت کردم یکسال طول کشید تا تونسم طلاقمو بگیریم ولی هنوز یک هفته نشده بود که اقوامش جمع شدن که ایشون ترک کرده و ما رو صلح دادن الحق که ترک هم کرده بود ولی سرکار نرفت که نرفت تا به الان حالا بخاطر کارم چندسالیه که اومدم شیراز ولی چون شرایط زندگیم سخت شده و اینو هم بگم از همون سالی که با هم صلح کردیم وقتی که دیدم نرفت سرکار و گاهگاهی هم مواد مصرف می کرد ازش متنفر شده و بقول معروف طلاق عاطفی گرفتیم تا به الان مدتی پیش بحثمون بالاگرفت و من از خونه رفتم ایشون اومدن اداره و جلو چندتا از همکارام خواستن تعهد کتبی بدن که من می رم سرکار و غیره تو برگرد خونه گفتم در صورتی اینکار رو می کنم که حق طلاقو به من بدی و ایشان هم اینکار رو کردن و در ازاش همه مهریه ام رو بخشیدم من می دونسم که آدم بشو نیس می خواستم یه بار دیگه به همه ثابت کنم که ایشون مرد زندگی نیس از اون موقع تا حالا نه سرکار رفته نه ریالی خرجی داده تازه ماشینی که من خریدمو برداشته و برده شهرستان از تون راهنمایی می خوام من تازه عضو شدم می خواستم برم کارمو تموم کنم بخاطر پسر دومم می ترسم خیلی سربه هوا شده بچه های درسخونی دارم یکیشون تازه قبول شده دانشگاه بقول خودش می گفت می خوام از دستتون راحت بشم این یکی کلاس دوم دبیرستانه خیلی روش حساس شدم می ترسم خودشم دوس نداره باباش بیاد خونه خواهشا بهم بگین اگه طلاقمو بگیرم بهش ضربه می خوره اگه نخوامم اینکارو بکنم خودم نابود می شم افسرده شدم هرشب با قرص خواب می خوابم خیلی به کمکتون نیاز دارم .
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
موقعیت شما به مشاور حضوری نیاز داره.باید همه ابعاد زندگی رو بررسی کرد تا نتیجه گرفت.
اینجا هم مطمئنا کسی به شما نمیگه ،طلاق بگیرید.پس سعی کنید هرچه سریع تر به مشاور حضوری برید،وضعیت فرزندانتون،احساسشون نسبت به پدر،وضعیت مالی خودتون،.... براش شرح بدید،تا بهترتن و کم ضرر ترین راه رو بهتون پیشنهاد بده
:72:
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
سلام دوست عزیز
تاثیر مثبت همسر شما روی بچه هاتون چی هست؟
آیا با اونها رابطه خوبی داره و تاثیر مثبتی روی تربیتشون داره؟
آیا با وجودش بچه هاتون منظم تر هستند؟چون من دیدم بعضی خانواده ها که پدر نامناسب دارند بعد از رفتن اون پدر بچه ها خیلی بی نظم و افسارگسیخته میشن البته عمومیت نداره ممکنه انقدر بچه های مسئول و خودساخته ای باشند که تازه احساس حمایت گری زیاد نسبت به مادر پیدا کنند و تاثیر منفی نگیرند.
روی هم رفته همون چند جلسه مشاوره با یک فرد ماهر میتونه پیشنهاد خوبی باشه!
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
با مشاور صیحبت کردم گفته دو راه داری یا با همین شرایط بمون و زندگی کن یا طلاق بگیر . من از لحاظ مالی شرایط خوبی ندارم ولی تا حالا هم خودم خرجی خونه و بچه ها رو دادم کارمندم با یه حقوق کارمندی . بچه ها زیاد نشون نمی دن ولی فکر کنم باباشونو بیشتر دوس دارن پدرو مادرم می گن تو که این همه سالو ساختی بقیشم بساز فکر کن یه پسر دیگه داری به نظر شما این حرف درستیه هیچ کس نمی تونه بفهمه که من واقعا نمی تونم تحملش کنم حتی دوس ندارم تو صورتش نگاه کنم از بس دروغ گفته و وعده های توخالی داده ازش متنفر شدم حالا که خونه نیس تقریبا تو ارامشم حداقل دیگه دعوا تو خونه نیس هر که کار خودشو می کنه کاش مدیر همدردی راهنماییم کنه من می دونم بعد از طلاق شرایط خوبی ندارم ولی بدترم نمی شه خستمه کاش کسی می تونس درکم می کرد .
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
سلام
به تالار همدردی خوش اومدی.
دو دلی تون بخاطر تربیت پسر دومتون هست یا به خاطر خودتون و احیانا حرف مردم؟
چرا فکر می کنید که بچه هاتون پدرشون رو بیشتر دوست دارن؟؟
بعد از این همه تجربه زندگی مشترک ، قطعا تجربه شما بیشتر از ماست بهتره روی یک برگه مزایا و معایب جدائی رو از دید خودتون یادداشت کنید ، می تونید با پسراتون هم نرم نرمک صحبت کنید و نظر اونها رو جویا بشید.
تاپیکهائی در این تالار وجود داره که نحوه برخورد با یه فرد معتاد ، نحوه کمک به او تا بتونه از این مهلکه بیرون بیاد و... اومده ، مطالعه شون کن . با یه جستجو می تونی پیداشون کنی.
شما خودتون فکر می کنید چگونه میشه به همسرتون کمک کنید تا از این شرایط بیرون بیاد ؟ چه راهکارهائی رو امتحان کردید؟ کدومشون نتیجه بهتری داده ؟ در دوره ای که ترک کردن چه عواملی باعث این ترک شدن و نقش شما چی بود؟
در کوتاه مدت اینکه به همسرت مث یکی از بچه هات نگاه کنی و فکر کنی یه پسر دیگه داری درسته اما در دراز مدت قطعا حرف درستی نیست ، زن و شوهر بهم دیگه نیاز دارن ، هر کدام هم در جایگاه خود ، با قبول مسئولیتهای خود.
فعلا تصمیمی نگیرید تا جوانب مختلف و سود و ضرر هر وجه تصمیم شفاف و واضح بشه براتون.
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
سلام دوست عزیز
میفهمم چه شرایط سختی رو میگذرونی، جدا شما نیاز به مشاوره حضوری دارین، اما یک سوال، با وجود علاقه پسرها به پدرشون، بعد از طلاق چه اتفاقی می افته؟ الان حداقل شما روی بچه ها کنترل داری، درسته به قول خانواده 3 پسر دارین، اما باز خانواده این! به نظرم در شرایط حال حاضر، برای طلاق نیاز به بررسی بیشتر دارین!
موفق باشین
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
سلام فرح 123
به تالار همدردی خوش اومدید
فرمودید که 41 سالتون هست ، پس خدا را شکر یه دختربچه نیستید که صرفا اومده تالار دردو دل کنه و به جای تمرکز روی راهکارها ، مرتب بخواهد رفتارهاش و عملکردش رو توجیه کنه
لذا با این پیش فرض که خانم کامل و بالغی هستید و به دنبال راه حل اومده اید
ازتون یک سئوال دارم ، و می خواهم کاملا فکر کنید و بعد پاسخ دهید
در نقل قول زیر گفته اید
می خواستید یک بار دیگه به همه ثابت کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرح123
می خواستم یه بار دیگه به همه ثابت کنم که ایشون مرد زندگی نیس
الان ثابت کردید ،
اون زمان نمی خواستی که زندگی ات رو درست کنی و بسازی ، هدفت ثابت کردن به دیگران بود (دقت کنید که اون زمان دوتا پسرهاتون رو هم داشتید )
الان چی می خواهی ( دقت کن چه اون موقع که به همسرت رجوع کردی و چه الان ، بچه ها بوده و هستند )
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
سلام دوستان ممنون از پاسخ همتون . درخصوص ثابت کردن اینو بگم که سال 84 که طلاق گرفتم همه اعضای خونواده خودم و اون گفتند برا جدا شدن بازم فرصت داری اینبار رو صلح کن من فقط صرف اینکه ایشون ترک کرده باهاش صلح کردم یعنی در اصل فکر می کردم که مشکل ما اعتیاد بوده ولی بعدش متوجه شدم نه سایه اعتیاد بقیه معایب ایشون رو پوشونده بود در ضمن من اون زمان 34 سالم بود هم از لحاظ روحی و هم جسمی شرایطم بهتر بود در طی این چند سال من دوبار عمل جراحی داشتم بخدا قسم مثل یک بچه مدرسه ای باهام رفتار کرد دم در بیمارستان منو گذاشت و رفت باور کنید چهار ماه پیش عمل تیروئید انجام دادم دریغ از یکبار به بیمارستان اومدن خودم همه کارامو انجام دادم الان دچار افسردگی شدم هر شب با قرص خواب می خوابم هر روز دارم از روز گذشته ضعیف تر می شم از بعد از عمل دومم دیگه نتونسم بپذیرمش می گم خدایا من که خود خودمم پس چه نیازی به ایشون دارم فقط صرف اینکه مردم بگن آقابالاسر داشته باش . شما قضاوت کنید اگر ایشون مریض بشن من می تونم ببرمش بیمارستان با این رفتارایی که با من داشتن . در خصوص بچه ها من نگفتم بچه ها رو تنها می ذارم تمام این سالها خودم پشت و پناهشون بودم تو هیچی براشون کم نذاشتم فقط می گم چون عصبی شدم شاید نمیتونم درست باهاشون اونجوری که خودشون می خوان رفتار کنم از لحاظ برخوردی باباشون باهاشون نرمتر برخورد می کنه شاید به این دلیله که اونو بیشتر دوس دارن وگرنه تو هیچ مورد دیگه ای باهاشون همکاری نکرده و نخواهد کرد . ( ببخشید من یه سوال دیگه دارم در طی روزهای بعد من چه طوری می تونم برم تو تایپک خودم ممنون می شم راهنمایی ام کنین )
Re: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
لینک زیر رو حتما بخونید
اعتیاد همسرم داره نابودم میکنه
http://www.hamdardi.net/thread-8985.html
و در ضمن خیلی خوشحال شدم که بالهای صداقت عزیز به تاپیکتون اومدن.
نقل قولی از ایشون میذارم ، اگرچه هر تجربه مختص همون زندگیه و الزاما مسیر به هدف رسیده ممکنه برا فرد دیگه راه اصلی نباشه اما مرور تجربیات دیگران و نکات ارزنده در اونها بسیار راهگشا خواهد بود.
بالهای صداقت نوشته: (نمیشد نقل قول گرفت)
نقل قول:
من به شوهرم صد در صد اعتماد دارم
همون طور که گفتم برای ساختن زندگی که ده سال به بیراهه میرفته مدت زمان بسیاری را می طلبد
اینکه الان میام اینجا و از مشکلاتی که در راه برایم پیش می آید می گویم به این خاطر هست که مهارت هایم را ببرم بالا
از وقتی با این سایت آشنا شدم به مطالعه و شناخت خود و زندگی ام علاقه مند شدم
کلی مقاله خوندم
کلی کتاب خریدم و خوندم
ولی چیزی که برایم مسجل شده اینه که نوشته ای توی کتابها و مقاله ها اگر چه مفید و علمی هستند ولی بی روحند و با حقیقت زندگی افراد فاصله دارند میشه گفت چراغی برای روشن شدن راه زندگی هستند ولی نقشه ی زندگی نیستند
بنابر این سعی کردم روی خودم و داشته هایم تمرکز کنم
سعی کردم به جای صرف کردن انرژی روی زندگی دوم که معلوم نیست به کجا میرسه
تمام توانم رو روی خودم و اصلاح زندگی اولم بگذارم
من تمام اون تاپیک را پرینت گرفتم و تا مدت ها راهکارها و نوشته های بچه ها را می خوندم
شاید اولش برایم نامفهوم و بی معنی بودند ولی به مرور زمان وقتی روی تک تک جملاتش فکر می کردم
مشکلاتی رو که خودم مسببش بودم را متوجه شدم
مشکل من و شوهرم به علت عدم مهارت من و همسرم در زندگی بود
و شوهرم از من می خواست بهش توجه کنم
بهش ارزش بدهم
مسئولیتهایش را بهش برگردونم
اعتراض به اینکه من زنش باشم
همدردش باشم
حامی عاطفی اش باشم
اعتراض به اینکه ببینمش و اجازه بدم اون مرد باشه
ببه هر حال
چیزی که امروز من یافته ام اینه که وقتی شخصی به چیزی عادت می کنه خیلی براش سخت هست که از عادتش دست بکشه
هشت ماهی که ما از هم دور بودیم
من روی نقاط ضعفی که داشتم تمرکز کردم
و با عنایت خدا و یاری شما دوستان تونستم به زندگی عادی برگردم
...
RE: می خواهم طلاق بگیرم دو دل هستم
عزیز دلم هیچ کس دوس نداره به این راحتی زندگیش نابود بشه اونم تو سن و سال من ای کاش ای کاش حداقل دوسش داشتم ای کاش می تونسم تحملش کنم مشکل اینه که نمی تونم بپذیرمش هیچ جالی خالی برای من نذاشته هیچ چیز مثبتی تو زندگیم ازش ندیدم قولهایی که هیچ وقت وفا نکرد برنامه هایی که فقط حرف بود پارسال گفت بیا برام وانت بخر نامردم که روش کار نکنم ولی دریغ از یک بار کار کردن فقط شده اسباب راحتی خونوادش کاش کسی می تونس درکم کنه و فقط نیمه خالی لیوانو نبینه .