نمایش نسخه قابل چاپ
من واقعا زبانم قاصره در برابر بعضی از دوستان که میان و یادی از من میکنن و برام دعا میکنن
مریم عزیزم
چیزی نمیتونم بهت بگم بجز تشکر
مادر عزیزم روزت مبارک
انشاا... همه دختران و پسران سرزمینم لذت مادر بودن رو بچشن
این به اون معنی نیست که حتما حامله بشن و بچه ای رو متولد کنن و شیرش بدن و بزرگش کنن
حس مادری فرای این احساسات هست
هر حسی که آدم رو بدون قید و شرط عاشق کنه
عاشق هر چیز عزیزی
از خدا میخوام این حس برای همتون باشه
یاحق
سلام
چه تاپیک خوبی...
فکر کنم من دیر رسیدم برای تبریک...
اما از آنجا که مادران همیشگی هستند دلم می خواد باز هم روز مادر را به همگی تبریک عرض کنم.:72:
این روز مادر برای من با روزهای مادر دیگه خیلی فرق می کرد... این روز مادر من دلم برای دل مادرم می سوخت...
خیلی حرفها توی دل من بود که به مادرم نگفتم... خیلی حرفها... دلم می خواست بهش بگم ولی نشد...
مادر من همیشه بدون هیچ منتی و هیچ توقعی با من بوده.....
اگر حال من بد بود و من باهاش خوب نبودم هیچ توقعی نداشت... کاملا بی منت به ما فرزندانش محبت می کرد...
به جرات می گم همه چی،همه چی و همه چیمون را مدیون مادرمون هستیم... روحیه ی مادرم بود که همیشه به من نیرو می داد
من هیچ کاری برای مادرم نکردم.... هیچ کاری..... جز اینکه این قدر اذیتش کردم که خدا می دونه...
تو این چند وقته این قدر مادرم سر ازدواج من و سر خواستگاری های من غصه خورده که خدا می دونه...
من واقعادوست نداشتم اینطور بشه...قبلاتر ها سعی می کردم نکات طنز از خواستگاریام و ازدواج پیدا کنم و بگم و مامانم را بخندونم... که یعنی من ناراحت نیستم ببین چقدر خوشحالم.ببین چقدر .....
ولی این اواخر دیگه خسته شدم... دختر بدی شدم.... غم و غصه ام را بروز دادم.... مادرم فهمید من چقدر سر این موضوعات مستهلک شدم...
خیلی بلد نیست منو آروم کنه....گاهی حرفهایی می زنه مثلا می خواد نصیحتم کنه و بگه هیچی نیست ولی بدتر حال منو بد می کنه و ناامیدتر. اما الهی فدای دل مادرم بشم که سعی خودش را به هر حال می کنه...
وقتی میبینم هر روز صبح داره یاسین می خونه... وقتی میبینم گاهی یواشکی گریش می گیره...
دیگه به دل خودم فکر نمی کنم... دوست دارم فقط دعای مادرم مستجاب بشه و اون خوشحال بشه... دیگه نمی خوام مادرمو ناراحت کنم و تو مشکلاتم دخیل... دیگه هیچی بهش نمی گم. دیگه ازش نمی خوام که خودش را با مسائل من درگیر کنه که ناراحت بشه... سعی می کنم خودم تنهایی حلش کنم.
دل خودم چند ماهه از ازدواج بدش میاد ... شاید به خودم باشه نخوام ازدواج کنم... حالم بد میشه از اسم خواستگار و ازدواج.... یه حس لجبازی بد اومده سراغم.....
ولی سعی می کنم به خاطر مادرم با این موضوع لجبازی نکنم و از اتفاقاتی که برام افتاده عبور کنم... و دیگه مادرم را اذیت نکنم..... شاید باورتون نشه چقدر سخته برام.... دعام کنید فقط این حس لجبازی من با موضوع ازدواج از بین بره...و از همه مهمتر علت اصلی این حس لجبازی من حل بشه.
سلام به همه ی دوستان عزیز.. منم هر چند دیر ولی با تاخیر روز مادر رو تبریک میگم...اصلا مگه روز مادر باید حتما روز خاصی باشه... منظورم این هست ان شالله همیشه حواسمون به مادرمامون و قدر دان زحماتشون باشیم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط مصباح الهدی
خانم مصباح الهدی سلام ویژه خدمت شما هم دارم و امیدوارم این پست منو بخونید...
درد دل های شما در این پست اخرتون باعث ناراحتیم شد و انگیزه ای شد جسارتا تمام تاپیک های گذشته شما رو بخونم و متوجه خیلی رفتارها و طرز فکرهای مشابه شما در امر ازدواج شدم که خودم دقیقا اونا رو داشتم...(بررسی احتمال های ذهنی که ممکنه صفر باشه... بررسی طرف مقابل در حد اینترنتی و فضا های مجازی...داشتن نگرانی های شما راجب رفتار های اون اقایون در فیس بوک و... و بررسی رفتار های شما در جلسات خواستگاری و تحلیل های بعدی شما و...)
البته من شاید خیلی زود به عنوان یک پسر شروع کردم برای ازدواج و بعدش متوجه اشتباهاتم شدم...(خیلی از دوستام که تا یک سال پیش اصلا نمی دونستند ازدواج چی هست و با من مشورت می کردند و نظر می دادم بهشون شکر خدا ازدواج هم کردند و براشون ارزوی خوشبختی دارم ولی خودم واقعا از بعضی چیرا خسته شدم که برام تجربه خوبی شد)
خواستم بگم قابل باشم دعا گوی شما هستم.. همچنین اگه تاپیک جدیدی در رابطه با خودتون زدید یک سری تجربیاتی رو به عنوان یک فرد کوچیکتر خوشحال میشم بهتون بگم.
از صمیم قلب دعا میکنم تمام دختران ایران زمین با ازدواجی موفق تر طعم مادری رو نیز خودشون تجربه کنند.
سلام اقای فدایی یار حرف خوبی زده . روز مادر نباید تنها روز خاصی باشه . البته روز میلاد حضرت زهرا واقعا روز مبارکیه و خوشحالم که اون روز روز مادر شده . ولی مادران ما هر روز مادرند . حتی هر شب هم مادرند .
گاهی وقتها انگشت به دهن میمونم از این همه صبر و تحملی که خداوند در وجود مادران قرار داده . مادر خود من هم از جمله مادرانیه که به اندازه تک تک روزهای عمرش سختی کشیده .
متاسفم و از خودم بدم میاد وقتی بعضی وقتهابهش خرده میگیرم یا با نظرش مخالفت میکنم . ولی وقتی خودم رو جای اون میگذارم بهش حق میدم .
مادر خوبم من که اصلا نتونستم برات کاری بکنم . توی این دنیا که به غیر از سختی چیزی ندیدی . ولی عشقی که توی قلب مادرانه ات هست سختی ها رو هم برات زیبا میکرد . امیدوارم خدای مهربون هوات رو داشته باشه و هم در این دنیا و هم در اون دنیا دلت رو پر از نور و شادی بکنه .
گرچه روزه مادره . ولی همه اینها رو برای پدرم هم میگم . اه از نهادم بلند شد برای پدر مهربان تر از مادرم . ..................
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فدایی یار
سلام آقای فدایی یار
بسیار بسیار از لطف شما متشکرم. اینکه به عنوان یک خواهر من را دعا می کنید و این پستم این قدر براتون مهم بود که زحمت کشیدین و تاپیکهای قبلیم را خوندین خیلی برای من ارزش داره.:72:
راستش به نظر خودم مساله ام (یعنی مساله اصلیم) یکم پیچیده است. دیروز در انجمن آزاد ثبت نام کردم.ولی نمی دونم چرا هنوز پررنگ نشدم.ان شاالله اول می خوام اون موضوع مهمم که دلیل اصلی حس منفیم هست را با آقای مدیر مطرح کنم.هرچند مطرح کردنش برام خیلی سخته ولی دیگه خودمو مجبور کردم که بالاخره در انجمن آزاد مطرحش کنم.شاید همین روز مادر و دعای مادرم باعث شد که فکر کنم ممکنه راه حلی برای مساله من نیز به این واسطه باشد . ممنون که دعام می کنید این مشاوره نتیجه بخش گردد.
ان شاالله بعدش قصد دارم تاپیک بزنم و در مورد دیگر مسائلم در مورد ازدواج و خواستگاری صحبت کنم و واقعا خیلی خیلی خوشحال می شم که از نظرات خوب شخص شما بهره مند بشم.چون من هم به عنوان یک خواننده از بسیاری از پستهای شما استفاده کرده ام و الان که این پست را برایم نوشتین بسیار راغب شدم که از تجربیات ارزشمند شما حتما استفاده ببرم.
درسته که روز مادر برای آقایون نیست ولی به شما هم تبریک عرض می کنم :72:که مادری داشتید که شما را به این مرحله رسانده که توانسته اید برای جامعه و دوستانتان این قدر مفید باشید و راهنمای خوبی برای تشکیل زندگیشان.
پس روز مادر بر همگی خانم ها و آقایون مبارک.:72::72::72::72:
از این جهت که خداوند بهمون توفیق داد که چنین وجود مقدسی را در زندگیمون تجربه کنیم که احساسش با هیچ چیز قابل قیاس نیست.
خودمون برای خودمون موفق می شیم مادره که خوشحال می شه...
خودمون به خودمون ضرر می زنیم مادره که ناراحت میشه...
این وسط هیچ چیز به خودش از مساله ما نمی رسه جز اینکه خوشحالی و نگرانیش با خوشحالی و نگرانی ما تنظیمه...
امیدوارم قلب مادرامون همیشه روی خوشبختی و عاقبت بخیریمون تنظیم باشه و ازمون راضی باشن.
الهی آمین:72:
عرض تبریک