RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان. خوبی؟ اوضاع و احوالت چطوره؟ تونستی با مشکلت کنار بیای یا همچنان داری ادامه می دی. می دنم حرفم تکراریه ولی بازم می گم. اگر یه درصد شما در رابطه اون آقا و خانومش مقصر باشی با علم به اینکه می دانستید آن آقا متأهل بود خدا چندین برابرش رو جلویتان خواهد گذاشت. این قضیه یک امتحان از طرف خداوند است زمان امتحانت خیلی داره طولانی می شه. هر چه سریعتر جوابت رو بنویس و از جلسه خارج شو. امیدوارم که با روی باز خارج بشی و پیش خدا شرمنده نباشی. :305:
این را هم بدان مردها تا زمانی که کسی رو بدست نیارند تشنه و محتاج آنها هستند و هرکاری که لازم باشه انجام می دهند تا دل آن را بدست بیاورند حتی از حربه گریه هم استفاده می کنند ولی به محض اینکه بدست آورند و چند صباحی بگذرد خیلی زود آن عشق و علاقه اشان یادشان می رود و برخوردش می شود مثل برخورد این آقا با همسرش. همیشه این را بدان که دنیا همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد. اگر با این مرد هم ازدواج کنی همیشه این برخورد را با شما نخواهد داشت و اینقدر مهربان نخواهد بود. مطمئن باش.
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
يک روز پدر بزرگم برام يه کتاب دست نويس آورد، کتابي که بسيار گرون قيمت بود، و با ارزش، وقتي به من داد، تاکيد کرد که اين کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا بايد چنين هديه با ارزشي رو بي هيچ مناسبتي به من بده.
من اون کتاب رو گرفتم و يه جايي پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندي؟ گفتم نه، وقتي ازم پرسيد چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندي زد و رفت، همون روز عصر با يک کپي از روزنامه همون زمان که تنها نشريه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روي ميز، من داشتم نگاهي بهش مينداختم که گفت اين مال من نيست امانته بايد ببرمش، به محض گفتن اين حرف شروع کردم با اشتياق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعي ميکردم از هر صفحه اي حداقل يک مطلب رو بخونم.
در آخرين لحظه که پدر بزرگ ميخواست از خونه بره بيرون تقريبا به زور اون روزنامه رو کشيد از دستم بيرون و رفت. فقط چند روز طول کشيد که اومد پيشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه ميمونه، يک اطمينان برات درست ميکنه که اين زن يا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر ميکني هميشه وقت دارم بهش محبت کنم، هميشه وقت هست که دلش رو به دست بيارم، هميشه ميتونم شام دعوتش کنم اگر الان يادم رفت يک شاخه گل به عنوان هديه بهش بدم، حتما در فرصت بعدي اينکارو ميکنم حتي اگر هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفيس و قيمتي، اما وقتي که اين باور در تونيست که اين آدم مال منه، و هر لحظه فکرميکني که خوب اينکه تعهدي نداره ميتونه به راحتي دل بکنه و بره مثل يه شيء با ارزش ازش نگهداري ميکني و هميشه ولع داري که تا جاييکه ممکنه ازش لذت ببري شايد فردا ديگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتي اگر هم هيچ ارزش قيمتي نداشته باشه! :303:
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
[/color]سلام
من کاری ندارم که مقصر کیه و از کجا شروع شده. این اتفاق ممکنه واسه همه کسایی که بهت پیغام دادن بیفته اما به یه چیز ایمان دارم و اون اینه که اگه بتونی به ترست از جدایی غلبه کنی و از پس این مهم بربیایی، پاداشی میگیری که تو خواب هم نمیدیدی. نظام جزا و پاداش این عالم خیلی دقیقه. من اعتقاد دارم آینده تو یا 1 هست یا 0. اگه از این امتحان سربلند بیرون بیایی به بهترین چیزها دست پیدا میکنی (همون 1) که حقت هم هست چون کار راحتی نیست اما اگه خدای نکرده همین طوری ادامه پیدا کنه به هر 4 نفر آسیب میرسه که تو هم از عاقبتش بی نصیب نخواهی بود (0).
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز
چرا یهو می ری دیگه ازت خبری نمی شه بیا از خودت برامون بگو به کجا رسیدی؟:46::72:
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام دوستان
مرسی از کمک و همفکریتون
راستش من چند روزی مسافرت بودم که خیلی خوش گذشت(بعد از 3سال)
الانم درگیر یه امتحان خیلی مهمم واسه همین خیلی سرم شلوغه
البته اون رابطه هنوز ادامه داره ولی اصلا مثل سابق نیست.من خیلی سرد شدم و تصمیمم رو واسه جدایی گرفتم ولی همونطور که گفتم منتظرم نوبت مشاورم که چند هفته دیگس برسه تا به کمک اون بتونم از این رابطه در بیام.
احساس آدمای متضرر رو دارم.احساسم رو جای بدی سرمایه گذازی کردم.به قول blue sky این آقا اولین بار بود که حس علاقه به جنس مخالف رو در من زنده کرد و منم کورکورانه دنبال این احساس رفتم.چه بسا اگه وارد این رابطه نمی شدم تا حالا ازدواج کرده بودم و یه زندگی خوب داشتم.
خلاصه اینکه دیگه فکر کردن به جدایی واسم ناراحت کننده نیست.بهم احساس رهایی میده.ولی دوست ندارم هر روز بهم زنگ بزنه گریه کنه.دلم می سوزه.میخوام به کمک مشاور اونم توجیه بشه.چون وقتی من باهاش حرف می زنم خودم می زنم زیر گریه چه برسه به اون.اونوقت حرف و تصمیمم بی ارزش میشه.
با مشاور حرف بزنم نتیجه رو بهتون میگم.واسم دعا کنید.:323:
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان عزیز
افرین بهت که تونستی با این احساست کنار بیای:104:
خداییش خیلی سخته ولی همین که دیگه فکر کردن بهش ناراحتت نمی کنه این عالیه و بیشتر از عالی
برات دعا می کنیم امیدوارم هم در امتحانت هم در جداییت و هم در وصال با مرد خودت موفق باشی:46::72:
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان عزیز. این خیلی عالیه . یه کم دیگه جلوتر برو. تلفن هایت را محدود کن. حتماً موفق می شوی و خدا بهترین رو جلوی پایت خواهد گذاشت. یه قدم جلو بذار خدا برات هزار قدم بر می داره. منم برای تو و برای آن زن بیچاره هم دعا خواهم کرد.:323:
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز
من یک زنم که چند ساله درگیر خیانت های شوهرم هستم و با اینکه اعتقاد دارم مقصر اصلی این خیانت ها به من شوهرم هست نه خانمی که باهاش رابطه داره ولی همیشه زنهایی رو که وارد زندگی دیگران میشن رو نفرین و لعنت میکنم(دور از جان شما) چون احساس میکنم به هم نوع خودشون خیانت میکنن و این بخشودنی نیست...قصدم سرزنش و یا خدای نکرده توهین به شما نیست فقط میخواستم بدونی تو دل یه زن خیانت دیده چی میگذره
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
ماهور1 عزیز
کاملا با حرفاتون موافقم،من خودم هم حق رو به خودم نمیدم و می دونم رابطم از اول اشتباه بوده.ولی باور کن من و خیلی ها مثل من خودمون قربانی هستیم.اگه آقایون معنای تعهد و مسئولیت رو تو ازدواج بفهمن هیچ وقت به خاطر عشق و هیجانات جذاب دنبال کسی نمیرن و حتی اگه کسی بهشون علاقه نشون بده اجازه پیشروی بهش نمیدن.
ولی وقتی یه آقا حتی یه حلقه هم نمیندازه تو دستش چه برسه بخواد بگه متاهلم و بعد از مدتها که دختر بیچاره علاقمند شد بفهمه اون آقا متاهله میدونی چقدر جدایی سخته.وقتی منتظری ازت خواستگاری کنه بفهمی یه بچه هم داره.خدا سر هیچ کس نیاره الانم که تعریف می کنم دارم گریه می کنم.
ولی بازم من کوتاهی کردم اگه اون موقع جدا می شدم از الان خیلی راحت تر بود.اگه تجربه الانم رو داشتم به هیچ وجه دیگه نمیذاشتم بهم نزدیک بشه.
شما راست میگی هیچ زنی نباید زندگی یه زن دیگه رو خراب کنه.ولی راحت نفرین نکن.شاید بعضی خانومها به خاطر پول و موقعیت و ... با علم به متاهل بودن مردی باهاش دوست شن.اونها تکلیفشون جداست.اونها معمولا خیلی هم وابسته نمیشن و بعد از رسیدن به اهدافشون طرف رو ول می کنن.ولی من و امثال من بینهایت ضربه می خوریم و تمام گذشته و حال و آیندمون رو به خاطر بی مسئولیتی و عدم تعهد و خوش گذرونی یکی دیگه از دست می دیم.
امیدوارم مشکل شما هم حل شه.
برام دعا کنید.
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز امیدوارم هرچه زودتر بتونی از این رابطه بیای بیرون
برات دعا میکنم