مدیر همدردی آیا نیاز هست به مشاوره قبل ازدواج بریم؟

سلام.از اینکه وقت گذاشتین ممنونم
همونطوری که در تایپیک قبلی خودم گفته بودم حدود 10روزه واسم خواستگاری اومده که شرایط خوبی داره و با توجه به آشنایی و تحقیقات پدر و برادرم مورد تایید خانواده قرار گرفته و من و ایشون تابحال سه جلسه حضوری حدود 5 ساعت و همچنان با پیامک و تلفن در ارتباطیم .البته کاملا خانواده ها در جریانن. باتوجه به ماه محرم و صفر تصمیم بر این شد تا بعد ماه صفر صبرکینم و بعد عقد کنیم.و در این مدت شناخت خوبی از هم و از خانواده ها پیدا کنیم.سوال من اینجاست: آیا لازمه با خواستگارم دوتایی برریم مشاوره قبل ازدواج؟؟ من دیشب به ایشون گفتم و در جواب گفتند اگر لازمه با مشورت خانواده ها میریم مشاوره.البته خداروشکر با توجه به رفت و آمدهای این مدت و صحبتهایی که کردیم ایشون به دلم نشستند و نظر من هم مثبته.ولی دوست دارم باتوجه به فرصت 35 روزی که تا بعد ماه صفر داریم نهایت استفاده رو از این زمان ببریم. لطا راهنماییم کنین. باتشکر

سلام عزیزم
ببخشید که من صحبت میکنم
من که فکر میکنم خیلی هم خوبه،چون از رفتار و حرکات و صحبتهای افراد مشاور متوجه چیزهایی میشه که ما نمیشیم!

موفق باشید

دوستان عزیز من همچنان منتظر راهنماییتون هستم.فرشته مهربان منتظرتم

نه تنها نیاز هست ، بلکه بهتره ،

ببین عزیزم حتی اگر کسی خودش خیلی عاقل و دانا باشه ، مشورت کردنش با اهل فن هیچ ضرری نداره هیچ که به نفعش هم هست چون تخصصی پیش میره .

پس بهترین کار را می کنی اگر مشاوره قبل از ازدواج را حتماً برید .

موفق باشی

با سلام
حتما مي توانيد از مشاوره پيش از ازدواج بهره بگيريد.
سازمان دهي و شكل دهي معيارها و بررسي آنها و تناسب معيارهايتان در اين جلسات به صورت نظام مند صورت مي گيرد لذا ضريب خطا كه احتمالا تحت تاثير زمينه اداراكي (مانند تصوير خطاي ديدي كه دو خط موازي تحت زمينه خاصي موازي به نظر نمي رسند.) حاصل مي شود به حداقل مي رسد.

سلام
ببین من نظرمو با یک مثال میگم
شما و نامزدتون خودتون رو توی یک دایره ، یا فضلی بسته فرض کنید و اعمالتون و رفتارهایتون رو نسبت به هم فقط خودتنو میتونین بسنجین ولی حال اگه یکی خارج از اون دایره باشه خبلی خوب میتونه نکات منفی تون رو به اطلاعتون برسونه که شما ها باید به کمک هم به مثبت تبدیلش کنید و نکات مثبتتون رو هم تقویت کنید.
پس معطل چی هستی ؟ نیکی و پرسش!!!!!!!

سلام
امروز میخام اینجا یه کم درد دل کنم .راحت و صریح
همونطوری که قبلا گفته بودم من حدود دوسال با یه آقایی بودم که در این مدت خیلی خوب میشناختمش و همدیگه رو خیلی دوست داشتیم اما مشکل اینجا بود که ایشون 5ماه ازمن کوچیکتر بودن و هنوز درسشون تموم نشده بود و ازکار و سربازی هم خبری نبود .چند بار تمومش کرده بودیمو دوباره به یه بهونه ای شروع میکردیم.اما همیشه که منو میدی میگفت ما دوستای خوبی برای هم بودیم اما واسه ازدواج لیاقت تو رو ندارم .و بارها بخاطر همین موضوع تمومش کرده بودیم.مهر امسال بود که من یه سفر با خانواده رفتیم مشهد.جالب اینجاست که مدتی قبل سفر ما برای همیشه رابطه رو تموم کرده بودیم .من اونجا خیلی دعا کردم .خیلی گریه کردم .میدونستم تنها و تنها دلیل وابستگیم به اون شخص تنهایی خودمه وگرنه میدونستم ما بدرد ازدواج باهم نمیخوریم و حتی اگه اقدام میکرد 90درصد جواب خانوادم منفی بود.خیلی از خدا خواستم که یه شوهر خوب با شرایط مناسب نصیبم کنه و با آرامش کامل برم سر خونه و زندگیم.اما تنهایی واقعا اذیتم میکرد .اونجا خیلی دعا کردم و به خدا و امام رضا گفتم دیگه با اون طرف شروع نمیکنم .خیلی نذرو نیاز کردم و حدود 4-5ماهی گذشت اما روز به روز شرایط بدتر میشد و من هرروز تنها وتنهاتر میشدم.احساس بدی داشتم .انگار خدا اصلا منو نمیبینه .فکر میکردم خدا کامل منو فراموش کرده.سر یه بهونه الکی بعد 5ماه دوباره اونو دیدم و حدود 10روز دوباره رابطمونو شروع کردیم .فقط بخاطر احساس تنهایی که داشتم.همیشه میگفت من لیاقتتو ندارمو شرایطم واسه ازدواج الان اصلا جور نیس.در حالیکه این مدت کوچولو باهم دوباره شروع کرده بودیم اما ته دلم میدونستم بدرد هم نمیخوریم.تا اینکه امتحانات ترمش شروع شد و قرار شد حدود 20روز کامل رابطمونو تموم کنیم تا اون به درساش برسه.روزها گذشت تا اینکه بطور عجیبی بعد از 10 روز یه خاستگار خیلی خوب برام اومد و من واقعا باورم نمیشد خدا منو هنوز فراموش نکرده .وقتی با خاستگارم برای اولین بار صحبت کردیم خیلی حرفاش و برخوردش به دلم نشست .نه از روی احساسات بلکه واقعا پسر باتحصیلات و نجیبی بود.سعی کردم واقعا طرف قبلیمو فراموش کنم و تمام فکرمو گذاشتم روی خاستگارم و با مشورت خانوادم تصمیم نهایی رو گرفتم...در این مدت چندبار حضوری صحبت کردیم.و خداروشکر نتایج مثبت بود.ولی واقعا از خدا خجالت میکشیدم که اینقدر خوبه و منو هنوز فراموش نکرده که چنین فردخوبی رو وارد زندگیم کرده...کم کم کامل گذشته رو گذاشتم کنارو واقعا توبه کردم .و چندروز پیش از طریق چت موضوع خاستگارمو به طرف قبلی گفتم و اونم گفت که برام آرزوی خوشبختی میکنه و گفت ببخشمش ...روزها میگذره .منم دارم خاستگارمو بیشتر میشناسم.قراره بریم مشاوره قبل ازدواج.و دیروز رفتیم آزمایش خون که خداروشکر مشکلی نبود.فقط از خدا شرمنده ام....

هیچکی هیچی نمیگه؟

سلام
شکر خدا شما مشکلی ندارین و سوالی مطرح نکردین که کسی اظهار نظری بکنه .
من به سهم خودم ، بهتون تبریک میگم و واستون بهترین آینده و بهترین روزها و خوشبختی در کنار همسر و همراز و همپرواز آیندتون آرزو می کنم .:72:
امیدوارم با لطف و عنایت خداوند متعال ،همه جوونها خوشبخت و سربلند بشن و به خواست و آرزوی دلشون برسن .
در مورد اون آقایی هم که قبلا باهاش در ارتباط بودین ، به هیچ عنوان ناراحت نباشین چون ( بعنوان یه پسر میگم ) :
اگه یه پسری دختری رو از صمیم قلبش دوست داشته باشه ، حتی در صورت فقدان مطلق کلیه شرایط و امکانات ، بازهم خودشو به آب و آتیش می زنه تا بهش برسه .پس خواهش می کنم من بعد تمام وقت و تمرکز خودتونو در کسب شناخت از خواستگار محترمتون صرف کنین و واسه اینکه خدایی نکرده مشکل و حرف و حدیثی پیش نیاد ، ارتباط تون رو با اون آقای قبلی بطور کلی قطع کنین .
نکته قابل استفاده ای که واسه من نوعی از شرح حال شما عاید شد اینه که :
با توکل مطلق و صبر مطلق انسان می تونه به خواسته های منطقیش برسه .
مجددا تبریک میگم .:72:

سلام دوست عزیزم

بهت تبریک می گم امیدوارم که بهترین تصمیم وانتخاب رو داشته باشی برات آرزوی موفقیت وخوشبختی دارم :72::72:اماعزیزم به نظرم کارت درست نبوده که باز هم با اون اقا در ارتباطی منظورم اینه که دیگه باید هرگونه راه های ارتباطی با ایشون رو فراموش کنی ....به خاطر هردوتون تو این شرایطکه شما امادگی ازدواج رو داری اما ایشون نه ... درست نیست که ایشون هم به شما بیشتر از این وابسته بشن و عذاب بکشن........

باید از این به بعد گذشته ها رو فراموش کنی وبه آینده خودتون فکر کنی و کاری نکنی که موجب تردید وشکاکی طرف مقابلت بشی...

خوشحالم که خدا شما رو فراموش نکرده بود و صداتو شنید پس شما هم خوبیتو ثابت کن ....به امید خوشبختی همه جوونها:72::72::72::72::72: