من سحر هستم مشكلاتمو ميدونيد
كلاً همسرم ولم كردو خيلي راحت رفت بدون اينكه علتو بفهمم
ناراحتيه اعصاب به بدنم زده و راه رفتنم چند روز به مشكل خورد
ميخام قوي باشم بخدا نزديك شم
نمایش نسخه قابل چاپ
من سحر هستم مشكلاتمو ميدونيد
كلاً همسرم ولم كردو خيلي راحت رفت بدون اينكه علتو بفهمم
ناراحتيه اعصاب به بدنم زده و راه رفتنم چند روز به مشكل خورد
ميخام قوي باشم بخدا نزديك شم
سلام
تو خیلی منفعلانه نشستی و داری فقط تماشا میکنی تا دیگران زندگیتو جلوی چشمات خراب کنن...
واقعا در اشتباهی...
من هم اگر جای همسرت بودم از این شرایط استفاده میکردم
ی تکونی به خودت بده و مثل ی شیرزن از جات بلند شو و با اعتماد به نفس زندگیتو بساز و به اونچه که آرمانته برس
تو ی زن تحصیل کرده و امروزی هستی...
چرا هیچ وقت از این زاویه به ماجرا نگاه نمیکنی که شاید تو باعث شدی تا همسرت هرز بره تو منفعلانه و خیلی راحت اجازه دادی تا هرکاری دوست داره بکنه پس تو این وسط چه کاره ای مگر نه اینگه زن و شوهر باید بال پرواز هم باشن تو چرا فضایی ایجاد کردی تا همسرت به گناه بیفته همه ما در مقابل همسرامون مسئولیم باید جلوش بایستی خیلی محکم و محترمانه مثل ی عاشق واقعی...
تمام تلاشتو بکن اگر اصلاح شد که چ بهتر اگر نه که خداحافظ و مهم اینه که تو درست و بجا عمل کنی نه مثل ی کودک بی دست و پا...
برات آرزوی موفقیت میکنم
تاپیک هات خیلی تکرارین. سر و ته همه تاپیک هات همینه:
من سحر هستم، 30 سالمه، خیلی بدبختم. برای بار دوم دارم مطلقه می شم. شوهرم بیمارن. شوهرم دوست دختر دارن. به من کمک کنید تحمل کنم.
البته گاهی می گی صبر، گاهی قدرت، اما منظورت همون تحمله. تو به ظاهر از ما می خوای بهت کمک کنیم این بار رو حمل کنی، در حالیکه خودت در این زمینه ما رو شگفت زده کردی. والا من این همه همدردی اومدم، جمله ی "شوهرم دوست دختر دارن، دوست دخترشون فلان..." رو فقط از تو شنیدم.
البته اینها ظاهر تاپیک هاته. هدف اصلی تمرکز زداییه. هدفت از ایجاد تاپیک اینه که حواست از شرایطت پرت بشه.
در واقع تو از ما استفاده ی ابزاری می کنی...
نتیجه گیری نمی کنم. یعنی نمی گم کارت درسته یا غلط. می خوای ادامه بده، می خوای نده.
منكه حرفاي دوستان تو اين سايت. گوش دادم مشاوره رفتم به بزرگترا گفتم پا شدم با خانوادم رفتم پيشش ولي حرف نزد فقط ٤ تا بهونه ي خنده دار
چند تااز بزرگاي فاميلو فرستادم باهاش حرف زدن ازش خاستن بياد مث يه مرد حرف بزنه ولي نيومد به پدرش مادرش هركي ميشد گفتم
به خودش زنگ ميزنم اس ميدم ج نميده چند روز پيش ميخاستم با خاهرم ميخاستم برم كاشان تا حرف بزنيم و مشكلاتو هرطوري هست تموم كنيم يا روميه روم يا زنگيه زنگ location فرستاد كه كاشان نيستمو رفتم قشم باز دوباره زنگ زد ج نداد رجكت كرد
وقتي اجازه نميده برم پيشش چطوري ميتونم از هرزه رفتنش جلوگيري كنم خداشاهده انقد اصرار ميكردم اجازه بده من بيام تو شهر غربت تنهايي بده نميذاشت يه بار به عنوان سوپرايز چيزي نگفتمو رفتم نميدونيد چه بلايي سرم اورد همونجا گفت حق اومدن تو شهرو نداري تلفني ، برگرد با همون اتوبوسي كه اومدي بيچارم كرد تو ترمينال اونوقت شب اشك ميريختم كه بلاخره اومدو با هزار تا دعوا و جيغ و داد فرداشم گفت برگرد
تمام كليپاي دكتر حبشي رو گوش دادم كتاباي باربارا و مقاله ها و سخنرانياي اقاي اسلامي رو گوش دادم عمل كردم
من غرور دارم نميخام به اين راحتي له بشه اجازه نميدم عزت نفسمو داغون كنه اويزونش كه نيستم
وقتي با اصرار و حرفاي من فقط فحشو تحقير و توهين ميشنوم چرا خودمو ضايه كنم
واللا من نميدونم ديگه چكار بايد ميكردم كه نكردم نگاه كردن از بيرون گود خيلي راحته
فقط يكي از اعضا بمن گفتن برو درخاست طلاق بده كه من اينكارو نميكنم نميخام درخاست از طرف من باشه كه حق و حقوقم از بين بره و نميخام خودمو بندازم تو پروسه دادگاهو ... چون درس و كار دارم
استفاده ابزاري يعني چي ؟؟؟ من نميدونم ولي نميخام ديگه ادامه بدم با اين اقا ولي غصه ميخورم ازينكه چرابايد انقد بهم سخت بگذره
سحر در جریان تاپیکات نیستم زیادن منم چیر خاصی واسه زندگی مشترک نمیتونم بگم ک برم بخونمشوناما اگه الان تضطرار زمانی نداری و کار خاصی اورزانسی نباید بکنی در مورد زندگی مشترکت پس ب نظرمن بیا ی هفته استراحت کن. اگ میتونی دو س روز اصلا کار نرو مرخصی باش. برو ی جا ک نرفتی. سف سفر یا ی محله پارک جایی ک خوبه نذفتی یا حیوونا هستن. یا ی رستوران با غذای متفاوت. چند روز از مشکلاتت دور باش. استراحت فکری کن.
استفاده ابزاری یعنی اینکه:
تو تصمیم گرفتی تحمل کنی، حالا این زمان رو باید یه جوری پر کنی. و متاسفانه (همونطور که قبلا اشاره کردی) تصمیمت اینه که با وب گردی پرش کنی. در نتیجه در کنار بقیه سایت ها هر از گاهی میای اینجا تاپیک می زنی که وقت آزادت پر بشه (زمانیکه سر کار نیستی).
پس ما اینجا ابزار تمرکز زدایی هستیم.
البته در کنارش طبیعیه که بعضی از کارهایی که بهت گفته میشه رو هم انجام می دی. مثلا یه مدت مسیج نمیدی.
همونطور که مینوش گفت، بهتره وقتت رو با فعالیت هایی پر کنی که بهت انرژی مثبت بده. کشتن وقت، هرچند در لحظه ذهنت رو مشغول می کنه، اما دو تا مشکل برات پیش میاره:
(1) انرژیت به مرور زمان گرفته میشه. در حالیکه تو به دریافت انرژی مثبت نیاز داری که بتونی این زمان رو تحمل کنی تا شوهرت بیاد دنبالت. البته بعد از اونم باز شرایطت فرق چندانی نخواهد کرد، و چنین اتفاقاتی هر از گاهی تو زندگیت میفته. بنابراین اساسا باید راه هایی برای دریافت انرژی مثبت پیدا کنی.
یعنی باید سبک زندگیت رو با تصمیم گیری ها و انتخاب هات منطبق کنی.
(2) اینجا آدم هایی با روحیات و شخصیت های متفاوت هستند که هرکدوم میان یه سری به تاپیکت می زنن و یه چیزایی می نویسن. اما از اونجائیکه تو از نظر روانی در شرایط مناسبی نیستی و مستاصل هستی، نظر اونها رو که برگرفته از شخصیت و الگوهای ذهنی خودشون هست تقلید می کنی.
مثلا اگه شیدا رو با هفت بار شتر طلا بفرستیم در خونه شوهرت، و اونم تو خونه راهش داد، شرط می بندم یا بخاطر طلاها بوده یا بخاطر شترها یا هردو که شوهرت به خودش گفته حالا یه مدت اینم تحمل می کنم، بعدش یه جوری از شرش خلاص می شم.
من با شناخت کمی که از شیدا و شوهرت دارم، تقریبا مطمئنم که شوهرت هرگز دختری مثل شیدا رو برای زندگی انتخاب نمی کرد. اما تو رو انتخاب کرد و سه سال تلاش کرد به دستت بیاره.
حالا اون انتظار داره رفتارهای تو براساس شناختش از خودت باشه، نه اینکه به ظاهر سحر باشی اما مثل شیدا برخورد کنی!!
تو سحری، می فهمی؟ شیدا نباش، هیچکی نباش، خودت باش. تو دختر سازگاری هستی که میتونی با این شرایط روانی و رفتاری همسرت کنار بیای. تو می تونی با عقده هایی که از کودکی درش شکل گرفته سازگار بشی. می تونی با این کارهایی که می کنه سازگار بشی.
این زمان رو با فعالیت های مثبت پر کن، تا شوهرت بیاد دنبالت.
یه برنامه مسیجی هم برای خودت تنظیم کن. مثلا هرشب در یه ساعت خاص، مسیجی با مضمون دوست داشتن و شب بخیر بده.
انتظار جواب هم نداشته باش. یه مدت که اینکارو ادامه بدی، اون یه واکنش های عصبی ای میده و شروع می کنه به سرزنش کردنت و پرخاشگری. اون زمانیه که تو باید باهاش همدلی کنی. اما مکالمه رو زیاد کش نده. هیچ حس منفی ای رو منتقل نکن. و از فرداش دوباره همون مسیج شب بخیر و دوستت دارم و اینا رو بده.
اینکار در طولانی مدت جواب میده. با توجه به چیزهایی که از شوهرت گفتی اگه تو رو نمی خواست، میومد اقدام می کرد. پس تو رو میخواد اما (به هر دلیل) شرایطش رو نداره. حالا یا درگیری احساسی دیگه ای داره یا هر چیزی. اون مهم نیست، مهم اینه که خوشبختانه انتخاب درستی کرده. یعنی تو رو انتخاب کرده.
پس سه تا کار انجام میدی:
(0) شوهرت رو می فهمی و می پذیری. (این کار رو همین حالا هم داری نسبتا به خوبی انجام میدی، بخاطر همین شماره صفر زدم)
(1) راه هایی برای کسب انرژی مثبت پیدا می کنی. حالت رو خوب می کنی.
(2) بصورت منظم مسیج های نه خیلی گرم و عاشقانه، اما محبت آمیز میدی. مثلا "شبت بخیر عزیزم، دوستت دارم". روزی یکی، نه بیشتر نه کمتر.
(3) هر لحظه ای که اون شروع کرد به پرخاشگری (یعنی توجهش به تو جلب شد) باهاش همدلی می کنی. بیشتر سکوت می کنی. و احساساتش رو می پذیری. تا قبل از اون اقدامی برای تعیین تکلیف زندگیت نمی کنی.
و لطفا:
دست از دق دادن ما بردار. باور کن ما توانایی های تو رو نداریم. نمی کشیم...:47:
سلام سحر 51 عزیزم.
ممنون از راهنمایی های خوبت.منم خیلی ناراحت شدم از اینکه می بینم شما هم مثل من چنین وضعیتی داری.من در مورد خودم خیلی فکر کردم و به این
نتیجه رسیدم هیچ کس به جز خودم نمیتونه به زندگیم کمک کنه.اینجا میام تا از راهنمایی های دوستان کمک بگیرم و با این حال خودم میشینم حرفهای
دوستان رو تجزیه و تحلیل می کنم،خودم هم یه کارهایی میکنم.اگه شوهرت جوابت رو نمیده،اس ام اس هات رو که مطمئنا میخونه.
مطمئن باش منم مثل تو از له شدن غرور و التماس بیزارم ولی نذار زندگیت رو از دستت در بیارن.براش بجنگ.اگر فکر می کنی همسرت با خانومای دیگه
ای در ارتباطه این رو در نظر داشته باش که چرا یک نفر دیگه بتونه زندگیتو از چنگت دربیاره،ولی تو نتونی براش بجنگی و حفظش کنی؟من خودم به این
نتیجه رسیدم.مردها از زنهای ضعیف بیزارن.پس اول سعی کن شخصیتتو قوی کنی و مطمئن باش که میتونی.چون من تونستم.
قدم دوم به اون قسمت اس ام اس های خوب خانوم میشل توجه کن.
قدم سوم بعد یه مدت سعی کن با اس ام اس به شوهرت بگی که(( این زندگی من و تو إ.و مطمئنم خودمون میتونیم برا زندگیمون تصمیم بگیریم.پس
خودمون باید با هم بشینیم و حرف بزنیم.))به بزرگترها هم اجازه دخالت روفعلا ندین.اگه نیومد حرف بزنه بعدا بهش بگو پس خودم میام تا حرفامو بزنم.
اگرهم گفت نه نیا.بگو پس خودت بیا.
سحر جان بدون که تو تنها این مشکل رو نداری،خیلیا هستن،یکیش مثل من.پس شل نباش.دست از گریه و ناراحتی هم بردار.
مطمئنم که از پس این مشکلات برمیای.موفق باشی:72:
ممنونم از همراهيتون
ميشل عزيزم ببخشييييييد
:47:
اخه بعد ازينكه پشت سر من حرفاي نامربوط به پدرم زد يك ماه پيش من فقط بهش اس دادم چرا اينكارو كردي و عصباني بودم ولي اصلا توهين يا بي احترامي نكردم ، ديگه بهش حتي يه مسيج هم ندادم هيييييچي فقط اطرافيان باهاش در ارتباط بودن
الان اگه اس بدم خوبه ؟؟؟
با خودش فكر نميكنه كه كم اوردم ؟؟؟
اون انگار خيلي خوشه چون هر روز عكس وايبر و فيس و ... عوض ميكنه عكس از خودش ميذاره پست ميذاره تو گروها
باهام حرف نميزنه و جواب نميده
فقط يه سوال هيچ سوالي لزشون نپرسم كه مقصودش از كاراش چيه ؟؟ چطوري سر صحبتو باز كنم ؟ با اس ام اس
چطوري يكاري كنم كه جواب بده و توهين نكنه ميشه به نظر شما
سحر عزیزم
دیگه کسی رو واسطه نکن.اینجوری اوضاع بدتر میشه.یکی از دوستانم این رو بهم گفته بود و واقعا به حرفش رسیدم.
هر وقت که فکر می کنی شوهرت سرش خلوته و از نظر فکری آرومتره بهش اس بده.(مثلا شبا).قرار نیست تو اون اس ام اس حرفی بزنی که
فکر کنه کم آوردی.البته این رو درنظر بگیر که زندگی لجبازی نیست.این چیزایی رو که الان دارم بهت میگم شاید خودم تا یک هفته
پیش قبول نداشتم ولی بعدا با راهنمایی دوستان درک کردم.
شوهر هر کسی یه قلقی داره،که فقط خانومش میدونه.برا همین نمیدونم تو اس چی بنویسی،رو این قضیه خودت فکر کن.هر چیزی
که میخوای بنویسی این رو در نظر بگیر قرار نیست خودتو ضعیف نشون بدی و یا قرار نیست خیلی حق به جانب باشی.از گذشته
حرفی نزن مثلا بگی به خاطر این کارت و یا به خاطر این رفتارت................
حرفی بزن که فکر می کنی دلش و ذهنش به سمتت میاد.در مورد وضعیت الانتون حرف نزن.فعلا دلش رو نرم کن.
با حرفهایی که قبلا زدی احتمال اینکه تو اس بهت توهین کنه وجود داره.پس خودتو نباز و پا پس نکش.
منتظرم با خبرای خوب ما رو خوشحال کنی.انشالله هر چه زودتر:72::72:
مرسي سحر عزيزم نميدوني چقد خوشحال شدم كه وضعيتت بهتر شد ،
انقد راه هاي مختلفو رفتم حرفاي مختلف زدم واقعاً الان نميدونم چي بگم احساس ميكنم حرفي بزنم اوضاع بدتر ميخاد بشه
كاش ميدونستم چي بهش بگم كه بهتر باشه
الان چند روزه تو اين فكرم ولي انقد توهين كرده ميترسم
برام دعا كن
چشم به خاوادم ميگم نرن اونجا و صحبت كنن
سلام سحر عزیزم خیلی وقت بود حوصله نداشتم و نشد بیام اینجا ولی خیلی به فکر بچه های همدردی بودم...ناراحتم که هنوز مشکلت حل نشده واقعاً نمیدونم چی بگم دوست خوبم تو دختر قوی هستی ...
خانوادت نظرشون چیه؟
واست از ته قلبم آرزوی بهترینارو دارم...دعا کن واسم
سحر فقط هر شب مسیج بده: شب بخیر عزیزم، دوستت دارم.
همین.
آره بهت توهین می کنه، مگه تو نمی گی این آدمی که بهت توهین می کنه و حواسش جای دیگست و غیره رو می خوای؟ اگه نمی خوایش که ولش کن بره دیگه. اگه می خوایش، روی هدفت تمرکز کن.
ببخشیدا
الان میشل باز می گه شیدا را با بار طلا بفرستی خونه اش، تحویلش نمی گیره :311:
ولی من اگه بودم دیگه پیام نمی دادم.
خب تو له بشی که چی بشه؟
یه ساله داری قربون صدقه می ری و اون توهین می کنه. تموم می شی ..........
چی ازت می مونه؟
بشین فکر کن ببین چقدر می تونی برای جدایی آماده بشی؟
سختیش برات کدوم قسمته؟
هیچ راهی برات نداره؟
اگر بری تو این زندگی و مجبور بشی سی چهل سال این همه تحقیر و بی توجهی و بی مسئولیتی را تحمل کنی، می تونی؟
راستش میشل درست می گه.
ما با ظرفیت ها و ویژگیهای خودمون می سنجیم.
بهتره مشاور و متخصص کمکت کنه.
سحرجان سلام امیدوارم حالت بهتربشه عزیزم ولی این راه درست نیست که صبح صبح بخیربگی وشبم شب بخیر.منم مشکلاتم ده برابربیشتربود ازشما زمانی که باهمسرم قهرمیکردم بااینکه مشکل ازخودش بود میرفتم سمتش قیافه حق به جانب میگیرفت جوری که انگارمن دعواروراه انداختم شمام خودت بیشترازما لم همسرتومیدونی یه مدت به هوای خودش بزار میدونم سخته ولی چاره چیه...
سلام سحرجان با دوستان و بخصوص شيدا خانم خيلي موافقم .يه مدت دست نيافتني باش ببين شايد نتيجه بده ..اينجوري اون دلش محكمه كه هركار كنه بازم دوسش داري من قبلن پست هاتون رو خوندم ...خداكنه با سحر22 اشتباه نگرفته باشم كه يه جورايي شبيه هم بود ..يجوري برخورد كن كه بفهمه هر رفتاري رو راحت نميشه بخشيد خداروسكر زود متوجه شديد ..تو همين سايت بخون خيلي ها تو دوران عقد بعضي مسايل رو فهميدن (مثلن روابط نامناسب همسرشون يا مصرف مواد و الكل و ...)اما ادامه دادن عزيزم بعد عروسي شرايط بهتر از اين نيست بعضي رفتار هاي نامزد شما بايد ترك بشه ..و اين رو بايد خودتون با توجه به شناختي كه ازش داري انجام بدي ..ببخشيد زياد حرف زدم .
سحرجان سلام خبری نیست ازت کجایی؟حالت بهتره؟عزیزم شاید حرفای شیدا جان یکم هضمش سخت باشه اما کاملاً درسته ببین هیچ چیز و هیچ کس ارزشمند تر از خودت نیست...به اندازه ی کافی به چیزای غیر از خودت اهمیت دادی الان دیگه نوبت خودت...:323:
سلااام دوستان عزيزم
بلاخره موفق شدم به همسرم زنگ بزنم
خوب حرف زد معمولي و محترمانه منم عادي حرف زدم گفت ميريم مشاوره
قراره من مشاور تهران وقت بگيرم
تا اونموقع چكار كنم بهش زنگ بزنم و اس بدم ؟؟؟
گفت نه زنگ بزن نه اس بده ما كاري باهم نداريم
حالا بنظر شما به حرفش گوش بدم يا نه ؟؟؟
سلام سحر جان
خب خدا روشکر،این یه قدم خیلی بزرگ بود.:104::104:
سحر جان،به نظرم الان بهتره که به همسرت زنگ نزنی،اس هم ندی.ممکنه یه وقت لج کنه بدتر بشه بگه اصلا مشاوره نمیام.
به حرفش گوش کن.اگر هم به مشاوره زنگ زدی حتما بگو خیلی فوری یه وقت میخوام.یه کاری کن زودتر برین.احتمال داره اگه دیر بشه
شوهرت سرد بشه و بگه من نمیام.البته ممکنه هم نشه،من همه جوانب رو در نظر گرفتم که اینا رو گفتم.
انشالا که مشکل همه حل بشه.:323:مطمئن باش مشاوره میتونه کمک بسیار زیادی به زندگیتون بکنه.
موفق باشی عزیزم:72::72:
سلام سحر جون، آره عزيزم تا اون موقع نه زنگ بزن نه اس ام اس بده، قشنگ ورق رو برگردون، بذار اون بياد سمتت، حتى بهش مى گفتى مشاور هم خودش وقت بگيره بعد بهت خبر بده:305: آخ خواهرى اگر من الان كنارت بودم، فقط اگر كنارت بودم يك سحرى ميساختم ازت كه شوهرت بياد رو سرش بذاره ببرتت، خيلى هميشه برات دعا مى كنم، به نظرم شبها هم حتى بهش اس ام اس شب بخير و اينها نده، خيلى شيك و خانم بهش بسپر مشاور وقت بگيره، بعد مثلا يك هفته ده روز ديگه اگه ازش خبرى نشد بهش يه اس ام اس بده پيگير مشاوره باش، كلا هر چى توپ هست بايد رفته رفته بندازى تو زمين اون، ايشالا موفق باشى عزيزم
درود
شما قبلا عضو انجمن آزاد بودید.اگر واقعا هدفتان ادامه دادن زندگی مشترکتان با همین وضعیت است خوب بنظرم بهتره از نظر مشاورین و مدیر سایت استفاده کنی اینجوری با اعتماد بنفس و دانش بهتری این مسیر را طی میکنید.
http://www.hamdardi.net/payments.php
حق اشتراک يکماهه انجمن آزاد 40/000 تومان
حق اشتراک 3ماهه انجمن آزاد 100/000 تومان
چنتا حسن داره.
1.بصورت انلاين مشاوريد سايت در اختيار شما هستن و لازم نيست وقت بگيريد يا از منزل خارج بشيد.
2.قيمت مناسب نسبت به بيرون
3. از همه مهمتر حداقل خيالت راحته سايت داراي مشاورين متخصص و باتجربه اي هستش
در هر صورت بهتره فعلا مقداری صبور باشید و عجله نکنید.سعی کن از نظرات اساتید سایت استفاده بکنی و هرچند سخت باشه ولی انجامشون بدی.قبل از رفتن پیش مشاور سعی کن آمادگی داشته باشی اینکه میخوای چی بگی یا چه عکس العملی نشان بدی مهمه در برخورد اول.
زنگ و اس ام اس ممنوع:81: برای خودت ارزش قائل شو قراره دوباره زندگیتو بسازی پس قوی باش
- - - Updated - - -
تاکید میکنم از دادن پیامک چه روز و چه شب جدا خودداری کن مخصوصا ابراز علاقه وقتی احساست رو خرج کن که موقعش شده باشه
مادامیکه شما بر خود و شخصیت خود ارزش قایل نشی، نباید انتظار احترام وارزش متقابل داشته باشی.
پس برای خودت، جسمت، روح و روانت ارزش قایل شو
یادت باشه همسرت مادر داره، پس نیازی به حس های مادرانه شما ندارد.
پس همسر باش، نه یک مادر دلسوز و فداکار.
اون مادره که فرزندش هر کاری بکنه و هر اشتباهی داشته باشه هر توهینی بکنه باز هم فرزندش، فرزندشه و با آغوشی باز و پر محبت میبخشد .
این بخشش مادرانه است که همسر شما دارند و نیازی به حس مادرانه شما ندارن.
حس مادرانه اتو بذار برای فرزندان آینده ات.
پس سخته، ولی به سختیش به امتحان کردنش می ارزه، مدتی ازموبایل، تبلت، بطور کل دنیای مجازی، شبکه های مجازی فاصله بگیر، ترجیحا یک گوشی ساده که فقط باهاش بتونی برای کارهای ضرروریت زنگ بزنی ، یا پیام بدی استفاده کن.
اینطوری دیگه نمیری تو شبکه های اجتماعی و عکس عوض کردن و کامنت های همسرتو ببینی، لحظه به لحظه آنلاین شدن همسرتونو چک نخواهید کرد.
مدتی بخودت برس، برای خودت برنامه های زیادی بچین تا فکر و ذکر ت درگیر این مسایل نشه.
بعد اگه همسرت سر قولش موند باهم برین مشاوره و تمام مشکلاتتونو باز گو کنید، نقش مادر نداشته باش، بهیچوجه، فقط زن باش!
همسر باشه!
گذشت مادرانه نداشته باش!
رفتار زنانه داشته باش!
بفکر خودت باش، تا بفکرت باشن!
همسرتو تنها بذار تا خودش تصمیم بگیره، پیامک نده، اگه کارت داشته باشن خودشون پیام میدن، زنگ نزن! اگه بخواین پیدات میکنن!
تو نمیخوای تحمیل بشی، میخوای خواسته بشی!
پس صبر کن تا دوباره خواسته بشی! حالا یا توسط همسر هست یا شخص دیگری ولی کمی صبر داشته باش! برای خودت آرزوی همسری مهربان و قدرشناس داشته باش، نه زندگی ای پر از تنش و ناامنی روانی!
موفق باشی
سلام دوستان عزيزم
واقعاً ممنون از كمك هاتون
چند روز نبودم مسافرت با خانواده بوديم
نميدونم در جريان هستيد يا نه ولي من حدود ٢ ماه اونو بحال خودش گذاشتم ناز كردم ولي سراغم نيومد
اينو امتحان كردم ولي جواب نداد ، الان هم ميگه چرا زنگ نزدي چرا تو اون دوماه حالمو نپرسيدي و ...
بيشتريم مشكل من حرفاي چرت مردم و تاثيرش رو خانوادمه وگرنه قيدشو زدم
ساشاي عزيز چطوري ميتوني بمن ياد بدي كه چطوري رفتار كنم
اين ادم فوق العاده عقده ايه
پدرم از يكماهه بهش برا مشاور گفته بود ولي امروز و فردا كرد برا همين خودم ميخام دست بكار بشم
ميخام سريعتر هركاري بكنم تا زندگيم سروسامون بگيره يا اينوري يا اونوري
من ديگه بهش نه زنگ ميزنم نه اس فقط تايم مشاور رو با اس بهش ميگم تو تهران همو ميبينيم
سلااام
ميشه بمن مشاور خوب تو تهران معرفي كنيد
خيلي خيلي لازم دارم
سحر خانم ایشون که اینطور ولتون کردن
شما هم الان شاغلی هم درس می خونی... خانواده دار هستی ظاهرا بچه هم نداری بنظر من روی خودت روحیه خودت کار کن خودت قوی کن.. اخه زوری که نیست وقتی ایشون مایل نیستن چرا عزت نفس خودت رو اینقدر بیاری پایین که چی بشه
از اين حيفم مياد كه ما مشكلي نداشتيم
شما تابحال شنيديد يه نفر انقد راحت همسرشو ول كنه و بره ؟؟تر خدا بگيد ميشه شما ديدين جايي به اين راحتي
رفته دنبال دختراي ديگه
برام خيلي گرون تموم شده اومد منو بي ابرو كردو گذاشتو رفت
به همين راحتي مگه ميشه
دوست خوبم ...شما ميايد اينجا مشكلتون رو مطرح مي كنيد دوستان راهنمايي هاي خوبي مي كنند اما كار خودتون رو مي كنيد ...فقط دنبال اينيد كه بهش زنگ بزنيد يا باهاش ارتباط برقرار كنيد...خواهش مي كنم يكم خودتو از دسترس خارج كن يه مدت نباش ببين چقد دوستت داره..نگرانت ميشه يانه ...
رفتيم مشاوره گفتن فعلا نميشه تصميم قطعي گرفت و گفتن ايشون ثبات ندارن
ديروز تا تونستم حرفامو بهش زدم يه اشاره هم به اينكه با دخترا در ارتباطه ، خودش زنگ زده بود براي اولين بار داد زدم سرش و گوشي رو قطع كردم
خيلي اعصابم خورد بود خودم باورم نميشد كه اين منم كه دارم داد ميزنم
بعدش اس داد و معذرت خاهي كرد كه بخاطر حرفاش معذرت ميخاد و خيلي گفت ببخشيد
حالا نميدونم پشت اين حركت چيه نميفهمم واقعا ، اونكه ٦ ماهه جز تحقير و توهين حرفي نزده بود
حالا عذر خاااااااااهي !!!!!!!
چيكار كنم
ميخوام نظرتون رو بدونم يه اتفاق جالب برام افتاد
چند روز پيش خيلي عصبي بودم بهم زنگ زد منم سربسته گفتم دوست دختراشو ميدونم بعد هر چي اصرار كرد هيچي نگفتم داد زدم سرشو گوشيو قطع كردم براي اولييييين بار
حالا ازون روز اس ميده منت كشي به صورت نامحسوس ، زنگ زد به بهانه ي مسخره بهم گفت خانومم
تو شوكم اينكه از من انقد بدش اومده بود چي شد ؟؟؟؟
حالا چطور رفتار كنم جوابشو چطوري بدم
خیلی قاطع و محکم صحبت کن
و بگو خیلی فکر کردی، درسته قبلا یک بار طلاق گرفتی، ولی این دلیل نمیشه تن بهر زندگی ای بدی بگو تصمیم گرفتی برای خودت و شخصیتت ارزش قایل بشی بگو زندگی ما دو نفر دچار فراز و نشیب های زیادیست، مشکلات زیادی داریم و همشون باید حل بشن و اصلاح بشن ورگرنه ادامه دادن به این شیوه به صلاح روح و روان و جسم شما نیست.
بنابراین از یک مشاور خوب وقت بگیرید که مورد تایید دو طرف باشه ( ترجیحا سعی کن مشاور و خودت انتخاب کنی و یکبار بدون همسرتون برین پیشش و باهاش صحبت کنید و واکنششون و نسبت به رفتارهای همسرتون ببینید. )
این روند مشاور هم با یک جلسه نمیشه پیش برد باید چندین جلسه برید، اینکه ایشون با یک داد شما و یک جلسه مشاور اینقد تغییر کردن نشونه زیاد خوب و امیدوارکننده ای نیست.
چون یا ایشون اشتباهاتشون و قبول نکردن و فقط کمی دارن با مهربانی سعی میکنن شمارو به حالت منفعلانه قبل برگردوندن تا بکارهای گذشته اشون ادامه بدن.
یا از لحاظ تعادل روانی مشکل دارند و نیاز فوری به روانپزشک دارند.
بنظر من در هردو مورد مشکل شما حل که نشده هیچ تازه بدتر هم شده و راه و سختتر کرده.
ایشون باید جلسات مداوم و با مشاور پیش ببرند تا متوجه اشتباهاتشون بشند بعد درصددد اصلاحش بربیایند. و در عمل این اصلاح و شما ببینید نه اینکه صرفا با کلمات محبت آمیز سعی کنند فقط حرف بزنند و شمارو آروم کنند.تا دوباره سکوت کنید و ایشون بکارهاشون ادامه دهند.
ممنونم از همراهيتون
خيلي كلافه ام فكر ميكردم همه چي تموم شده كه يهو باز اومده و من ناخوداگاه هوايي شدم و فكر ميكنم ميخايم مث قديم باهم خوب شيم
البته دلم واقعاً ازش چركيه و اصلاً نميتونم حرفاشو باور كنم ولي نميدونم چرا بازم اميدوارم
من كاملا جدي و بدون شوخي باهاش حرف زدم خيلي معمولي و اصلا احساساتي نشدم
حالا نميدونم واقعا فازش چيه يه نقشه اس همه اي كارا يا نه سرش به سنگ حورده
بله يك مشاور و دكتر بسيار خوب و مجرب دارن زندگيمو بررسي ميكنن
و هنوز بررسيشون تموم نشده كه بخان خبر بدن
حالا ما براي يه كنفرانس بايد بريم كاشان نميدونم بهش بهش بگم يا نه رفتن من تو اين شرايط درسته يا نه ؟؟؟
به نظر من که اصلا بهش نگو برو و برگرد یا میتونی بگی ولی به هیچ عنوان نرو ببینش به هیچ وجه بزار بفهمه که واقعا جدی هستی اگه الان کوتاه اومدی دیگه هیچوقت نمیتونی همین راهو بازم تکرار کنی چون میبینه بعد چند ماه خودت باز برمیگردی پیشش
حالم از هميشه بدتره
ميترسم حالا كه داره منت كشي ميكنه تحويل نگيرم باز بذاره بره
اخه اگه نميخاد چرا داره فيلم بازي ميكنه منو بازيچه كرده كلافه شدم ، اصلا تحويل نميگيرم جواب اس در حد خيلي معمولي
بهش گفتم از كارات شوكه شدم گفت من خيلي عادي هستم
اصرار ميكنه بياين خونه ي من ولي خودم نيستم بعد ٦ ماه حاضر نيست منو ببيينه اونوقت بمن ابراز علاقه ميكنه
اين چشه يعني يه ادم انقد نامرد وجود داره ميخاد منو برا چي هوايي كنه
فردا ميريم كاشان ولي هتل نه خونه ي اون
"" صبر كردن دردناك است و فراموش كردن دردناكتر
ولي ازين دو دردناكتر اين است كه نداني بايد صبر كني يا فراموش ""
همه كاراش دروووووغ بود
نميدرنم چرا اينكارارو كرد ، چقد من گناه دارم باز داشتم دل ميبستم ولي دروغ بود ..
به مشاور گفته هرطور ميتوني اينو يه طوري راضي كن بذار بره كه دلش نشكنه و آهش زندگيمو نابود نكنه مشاور هم گفته من نميتونم دروغ بگم
ميترسه كه نفرينش كنم پشيمون شده گفته من خيلي موقعيت هاي بهتر ميتونم داشته باشم
رفتم كاشان روز اخر اومد پيشم دوباره باهام رابطه داشت حرف ميزد رابطه نزديك داشتيم
ولي دوباره ديونه شد و گفت نميخاد بهم زنگ بزني
روزاي سختي دارم ولي اميدوارم هنوزم ، فكر ميكنم خوب ميشه ميدونم دارم اشتباه ميكنم
سحر جان از شنیدن حرفات ناراحت شدم:47:
نمیدونم یادت هست یا نه که تو تاپیکهای قبلیت من برخلاف بقیه دوستان که همش تشویقت میکردن که بسوز و بساز ،همه چی درست میشه و...،بهت گفتم برو از طریق قانونی تکلیفتو مشخص کن و همین حرفم باعث شد چند تا از کاربرای عزیز تالار ،پستم رو حذف کنن.ولی کاش الآن بیان ببینن که هیچ وقت نباید امید واهی به استارتر بدن.
راستش من همون موقع واست پست گذاشتم که دوستای عزیز بازم حذفش کردن و اونجا نوشته بودم که شما هر چقدرم زیبا و تحصیلکرده و خانم باشید چون همسرتون سه سال از شما کوچیکتره و تازه 26 سالشه و به نوعی میشه گفت تازه از این سن به بعد هست که آقایون ثبات عاطفی پیدا میکنند و همسر شما هم تو سن احساسی و از رو بچگی و هیجان و صرفا جهت پز دادن به بقیه(مثلا بگه همسرم دکترا داره،زیبا و خوش تیپه و...) با شما ازدواج کرده و حالا منطقی شده و دوس داره با یه دختری کوچیکتر از خودش ازدواج کنه هرچند با تحصیلات و موقعیت اجتماعی کمتر از شما.
اینکه میگی اگه دوسم نداره چرا با من رابطه برقرار میکنه دلیلش کاملا واضحه چون ایشون صرفا برای ارضای خودشون و رفع نیاز فیزیولوژیکیش میاد سمت شما برخلاف خانم ها که دید عاطفی نسبت به این قضیه دارن.
متاسفانه این یه واقعیته که در مورد خیلی از آقایون صادقه که تا سنشون به بالای 26-25 نرسه ثابت عاطفی پیدا نمی کنن و نباید خیلی رو علاقشون حساب باز کرد.خودم هم طبق تجربه ای که تو خواستگاریام داشتم از آقایون همسن خودم یا حتی یکی دوسال بزرگتر از خودم فراری بودم چون تصمیماتشون بیشتر از رو هوس و صرفا به خاطر ظاهر طرف مقابل و چیزایی شبیه این هست.
قبل از اینکه بازم دوستان ستون پنجم پستم رو حذف کنند:18: بهت توصیه میکنم همین فردا برو درخواست طلاق بنویس و این تو باش که خواهان کات کردن رابطه ای نه اون.بذار با حفظ غرورت این رابطه بی سرانجام به آخر برسه.در ضمن تمام حق و حقوقت رو تمام و کمال از طریق قانونی از این آقا بگیر.بذار حداقل درس عبرتی بشه واسش تا بعد از این از روی بچگی و هیجان با آینده یه نفر بازی نکنه.
از الآن هم زیاد نگران آیندت نباش،آیندت هر چی که باشه از این وضعیت خیلی بهتره.تو زیبا و تحصیلکرده و با موقعیت اجتماعی خوبی هستی حتما بازم فرصت ازدواج خواهی داشت.این دفعه با چشم بازتر تصمیم بگیر.اگر خواستگارت در آینده از علت طلاقت بپرسه همه چیو صادقانه بهش میگی و رجوعش میدی به همسر قبلیت تا ازش سوال کنه.
سحر خواهش میکنم این دفعه یکم قاطع باش و تصمیم به جدایی رو قطعیش کن.:81:
ممنونم
ولي اگه من درخاست بدم حق و حقوقم چي
نصفشو ميدن
من چيزي برااز دست دادن ندارم ، حالم واقعا بده تا صب بيدارم دارم جون ميدم
نميدونم چكاري درسته
ربطی به این که کی اول درخواست داده نداره. به هر حال باید مهریه ات را بده.
هر چند اگه ایشون متقاضی جدایی باشه دادگاه کمی سخت تر می گیره بهش برای پرداخت حقوق شما.
در ضمن می تونی درخواست طلاق ندی. درخواست مهریه بده.
بعد که همسرت اومد جلو برای جدایی، یه طوری توافق کنید و تمامش کنید. به هر حال موندن تو این شرایط، یا دنبال حقوق مادی بودن بیشتر فرسوده ات می کنه. یه کاری کن که وقتی تموم شد یه چیزی ازت برای بازسازی مونده باشه. اگه مطمئنی نمی خوادت و رفتار این یکسالش هم همین را نشون داده و به مشاور هم که همینو گفته، بیشتر از این عمر و احساست را تلف نکن.
یه وکیل بگیر.
سایتهای مشاوره حقوقی آنلاین هم هست.
تلفن رایگان مشاوره حقوقی هم هست.
خيلي دلگرم ميشم وقتي يه نفر جوابمو ميده
ممنونم
توان برام نمونده و پدرم هم ادمي نيست كه مهريه اجرا بذاره خانواده خيلي نزديكه و همه از روي هم ميوفتن برا همين فقط ميگه صبر كنيد
پدر من خودش مسئول حل اختلاف خيلياست ولي در مورد همسر من واقعا مونديم چيكار كنيم
يعني واقعاً منو نميخاد اخه مگه من چي كم داشتم
چطوري ميتونم دختر بازياشو فاش كنم
ميدونم عاشق شده چون حاضره هرچي داره بده من تمومش كنم
ميخام به اين راحتي ابرومو و جوونيمو زندگيمو از بين نبره و بذاره بره
عزیزم ربطی نداره که شما چیزی کم داشته باشی.... احتمالن همسرتون یه چیزایی کم دارن و امادگی پذیرش مسولیت رو ندارن. دیگه بعد از اون حرفیکه به مشاور زده موندن شما باعث میشه بیشتر بازیچه دستش باشید و
همین یه ذره عذاب وجدان هم که الان دارن از بین میره چون خودش دو توجیه میکنه که شما به خواست خودتون توی این زندگی موندید
به نظرم شما این قضیه رو پیش خودتون تموم کنید. واقعا بزاریدش کنار و برید دنبال جدایی... اگه اون حرفش به مشاور از ته دلش نبوده باشه بالاخره یه تکونی به خودش میده و از حالت انفعال خارج میشه دیگه