-
دیگه بریدم!!
با سلام
اولا خیلی خوشحالم که می تونم جایی حرفامو بزنم که براش ارزش قائل هستند، من تو زندگیم خیلی سختی دیدم و تحمل کردم ولی این دفعه بریدم، احساس می کنم ادامه زندگم با شوهرم آسیبش بیشتر به خودم می زنه، من کم آوردم، من 4 ساله با شوهرم زندگی می کنم، ولی زندگشمون همش یک طرفه بوده، با اینکه شوهرم تحصیلکرده هستش ولی هیچ فهمی از مسائل زناشویی نداره، همش می خواد حرفه خودش باشه بدون اینکه به خواسته هاش من توجه کنه، سر مشایل جزئی عصبانی میشه، همش منو با زدن و کتک کاری تهدید می کنه و می زنه ، و حتی حق اینو ندارم که به خونه ی پدر و مادرم سر بزننم، و حتی خانواده ی من خونم بیان، من کسی بودم که درس خوندن شده بود تمام زندگیم ولی وقتی تو شرایط زندگیم قرار گرفتیم، ار تکاک حواسته هام و آرزوهام گذشتم، من الان مشغول کار هم هستم و راضیم از شغلی که دارم، و حتی خق اینو ندارم ار حقوقم برا خودم خرج کنم، اعتراض کردم، قهر کرده، صحبت کردم، ولی چاره ساز نبود، خیلی وقتا شده که دلم خواسته بمیرم، و یا طلاق بگیرم، من برخوردم همیشه با حانواده شوهرم خوب بوده، و یه مدتی با ینکه سره کار هم می رفتم، مراقب پدر شوهرم بودم، چون قلبش عمل کرده بودند، خود پدر شوهرم همیشه بهم میگه تو لایق این نیستی، دردتو حس می کنم ولی تحمل کن، ولی من می گم مگه چقدر می خوام زندگی کنم، که همش با استرس و ترس همراه باشه طوریکه این تزس و استرس باعث شده، دو بار سقط داشته باشم، من تصمیمو برا طلاق گرفتم، نمی خوام ادامه بدم، در ضمن خیلی مشاوره هم رفتیم فقط هفته اولش جواب داده، بهد از یه هفته روز از نو روزی از نو، من الان به بن بست رسیدم
-
RE: دیگه بریدم!!
من تو زندگی به همه چی قانع بودم، برای اینکه برا خودمون خونه بگیریم ، از تمام خواسته هام گذشتم، چون می خواستم زندگی کنم ولی زندگی که طرف مقابلت برات حرمتی و ارزشی قائل نباشه باید تموم بشه
-
RE: دیگه بریدم!!
سلام sara جان.چرا شوهرت کتکت میزنه چرااااااااااااااا؟چرا بعضی مردا اینقدر وقیحانه رفتار میکنن تا آدم از هرچی مرد بدش بیاد.چرا به خودشون حق هرکاریو میدن واز کسی نمیترسن.من هم کم وبیش مشکلات تورو دارم اما هنوز کتکم نزده .گاهی فکر میکنم مگه توی خونه پدر مادر بهم بد میگذشت که ازدواج کردم حالا به یه بچه که هنوز یکسالش نشده موندم که چکار کنم؟من به طلاق تشویقت نمیکنم اما میتونی یکدفعه جدی مراحلشو دنبال کنی تا شاید شوهرت بترسه و بفهمه که حاضر شدی قیدشو یزنی شاید سرعقل بیاد
-
RE: دیگه بریدم!!
اونم سر مسائل جزئی که آخرین بارم باعث شد، زمانی که حامله بودم، با کتکاش باعث سقطش بشه، من اینو خواست خدا می دونم، شاید داره به نوعی کمکم می کنه :54:
-
RE: دیگه بریدم!!
قبل از هرچیزی دوستای خوب همدردی
لطفا از نا امید کردن و تو دل خالی کردن مراجع خودداری کنید .
وقتی کسی میاد اینجا و تاپیک میزنه یعنی هنوز امید داره...ما که قصدمون نا امید کردن کسی نیست خدایی نکرده.
سلام سارا جان
خوبی خواهر عزیزم؟
واقعا درکت میکنم چون خودم هم مسائلی مشابه شما رو حس و تجربه کردم.
اول از همه سن و شال خودتو همسرتو بگو؟
تحصیلاتتون و شعلتون؟
نحوه آشناییتون؟
بیشتر سر چه مسائلی عصبانی میشه؟
از روز اول هم همینطور بوده؟
وقتی عصبانی میشه شما عکس العملت چیه؟
از اول شما رو کتک میزد؟وقتی شما رو کتک میزنه شما عکس العملت چیه؟
از لحاظ مذهبی همسرت چطور شخصیتی داره؟خودت چطور؟
چرا نمیذاره به پدر و مادرت سر بزنی؟الان شما چطور خانوادت رو میبینی؟
الان مشکل اصلیت چیه؟رو یه مشکل تمرکز کن(روی مهم ترینش.)نمیشه همه مشکلات رو باهم حل کرد
مشاور چی بهتون گفت؟هم به شما و هم به همسرت؟
همسرت چه خوبیهایی داره؟اصلا خوبی داره؟
سارا جان
من پیشنهاد میکنم یه مدتی در تالار باش و از مشاوره های کارشناسا و اعضا استفاده کن.
طلاق به این اسونی ها نیست.انقدر توی دادگاه باید بدوی و بری و بیای تا شاید بعد از یکی دو سال حکم جدایی تون رو بدن.
از الان یکسال دیگه برای حفظ زندگیت تلاش کن و راهکارها رو به کار ببند.
من مطئن هستم شما زندگیت رو دوست داری وگرنه با وجود تصمیت برای طلاق اینجا نمیامدی.
-
RE: دیگه بریدم!!
ممنون مریم جان، من 25 سالمه، شوهرم هم 28 سالشه، من لیسانس مهندسی برق هستم و شوهرم هم فوق کامپیوتر هستش، اون کارمند بانک هستش، سره حساب بار کردن تو بانکی که شوهرم اونجا کار می کرد آشنا شدم، و از اونجا آشناییمون شروع شد، و تو دوره دانشجویی عقد کردیم، خانواده من مخالف ازدواج من با ایشون بودند و الان انو می فهمم که پدرم راست می گفته، برا همین هر بلایی شرم میاره رو نمی تونم به خانوادم بگم،
بیشتر بحثمون سر خانوادمه، حیلی دوسشون دارم، به اونا توهین می کنه، فحش می ده، مگه اونا چیکار کردن، جز خوبی و محبت، من شاغلم و تو مخابرات مشغوله کارم، من نمی تونم هر هفته خانواده ی اینا رو مهمون کنم، خانوادش اصلا درکم نمی کنند و هر هفته دوست دارن بیان خونمون، و برا ناهارم شام خونمون باشند
شوهرم همیشه از طریق تلفن با اونا در ارتباطه و دوست داره بیشتر وقتشه با اونا بگذرونه و خونه هم که میاد به جای توجه به من، دوست داره با اونا با tel صحبت کنه و مشکلاته اونا رو حل کنه، من نمی گم کمک با صحبت نکنه ولی منم آدمم تو اون خونه
از روز اول همین طور بوده، حتی یه بار سر اینکه پارک رفته بودیم با خانوائه من و حودش پیش خانوادش و خانواده من و بین همه مردم سیلی بهم زد، سر اینکه با خواهرش اینا رفته بودیم دور بزنیم و یک کم دیر کرده بودیم، الان که اینا رو می نویسم باز یاد اون روزا افتادم خیلی روزای بعدی رو گذروندم
مشکله اصلیه من اینه که من نمی تونم برا خودم زندگی کنم،دلم خیلی ازش شکسته طوریکه ، ازش متنفرم باور کنید متنفرم
مشاوره ها هم همیشه حقو به من دادن ، نحوه ی برخورد با یه زن و بهش گفتند کو گوشه شنوا
من دیگه خسته شدم، امیدی هم به این زندگی ندارم
-
RE: دیگه بریدم!!
دوست عزيز خانوادش در جريانن كه پسرشون دست بزن داره ؟
تا حالا باهاش صحبت كردن؟
خودت تا حالا پزشك قانوني رفتي؟
-
RE: دیگه بریدم!!
بله در جریان هستند ولی میگن تحمل کن، نه نرفتم چون می خواستم زندگی کنم ولی الان می بینم دارم نابود می شم
-
RE: دیگه بریدم!!
درود بانو
صحبت های بانو مریم 123 کاملا درسته یعنی چی این دوستمون اگه میخواست طلاق بگیره که یکراست میرفت اینکارو انجام میداد؟!!!!! اینجا واسه این درست شده مشکلات و تفاوت های دو زوج رو بتونه درست و بهتر کنه رابطشون رو نه اینکه نابودش کنه :72:
خواهشا مشکلاتتون رو مبهم ننویسین بصورت یکی یکی و کامل شرح بدین بهتره
-
RE: دیگه بریدم!!
مشکل من اینه که شوهرم سر مسایل جزئی هم عصبی میشه، و دوست داره مسایلی که بین من قبلا پیش اومده رو دوباره تکرار کنه و دوست داره همش گریه منو ببینه، خیلی بدبینه و اشلا دوست نداره من به تحصیلاتم ادامه بدم، من به پیشنهاد دوستم خواستم اینجا مشکلمو بگم ولی نمی دونم منی که این همه یه نفر دوست داشتم چی شده الان، متنفرم ازش
من حق اظهار نظر در مورد خرید کوچکترین چیزا رو ندارم، دوست داره خودش تصمیم بگیره و این عادتشم نمی تونه تغییر بده
وقتی عصبی میشه نمی تونه جلوی خودشو بگیره حتی بیرون هم باشه بین مردم یه سیلی بهت می زنه سر اینکه، نظرمو دادم، من آدمیم که خیلی صبور و آرومم و خیلی تو دورو بریام تاثیر می ذارم ولی نتونستنم تو شوهرم تغییری ایجاد کنم