-
+کمک
سلام
من یه مشکل دارم که تا حالا هیچ کس نتونسته بهم کمک کنه....
سه سال پیش با یه پسره آشنا شدم که بهم ابراز علاقه می کرد.من علاقه ای بهش نداشتم ولی بعد از 1 سال که اون به ابراز احساسش ادامه داد من هم کم کم به او علاقمند شدم ولی یه علاقه ی سنگین و متین.
شاید چون می خواستم رابطه رسمی باشه اون خسته شد نمیدونم خلاصه وقتی من بهش وابسته شده بودم و اون هم دیگه خوب می دونست شروع کرد به بد اخلاقی....من هم راستش دختر مغروری هستم و نمی تونم تحمل کنم و ساکت شم.
خلاصه از یه طرف من به هیچ عنوان نمی تونم کنارش بذارم و از طرف دیگه اون که این موضوع رو فهمیده خیلی راحت منو تحقیر می کنه....
باور کنید خیلی سعی کردم فراموشش کنم ولی نشد...
یه راه چاره بهم بدید ولی مثل بقیه نگین کنارش بذار چون نمیشه....یه راه بهتر بهم نشون بدین.
خیلی خسته هستم.
-
RE: کمک
سلام
وقتی بعضی انسانها سوار براسب غرورند میروند... و میتازند... وانگار هیچ مشکلی در دنیا ندارند جز انکه فخر بفروشند....نه ایمانی نه اعتقادی نه منطقی و نه احساسی دارند فقط این را میدانند که فرار کنند تا کشته بیشتری بدهند .
دوست عزیزم دلم میخواست همین حالا همه آنچه دوست داشتی بدست میآوردی ولی باید صبر کنی و بدانی سرنوشتی هم در کار است که باید تو را یاری کند تو به خوب بودن خودت ایمان داشته باش و ادامه بده شاید سر از محبت تو دربیاورند...
-
RE: کمک
سلام دوست عزيزم.
آدما اينجورين که تا وقتي يه چيزيو ندارن و بدستش نياودن فکر ميکنن بايد تا آخر برن دنبالش و به دستش بيارن.اما وقتي بدستش آوردن ميزارنش و ميرن سراغ چيزايي که ندارن.اين روحيه انسانه.عزيزم تو که به عقيده خودت خوبي و احساس خوب بودن ميکني چرا عصير دست نفس سرکش شدي؟ حالا راه مقابله با اين نفس اينه که به آدما بفهموني هيچ چيز ابدي نيست و ممکنه از دست بره.نرو ولي تو هم نشون بده که ممکنه بري.اگر فکر کنه تو اين اراده رو داري که هرلحظه کنارش بزاري وايسه نکه داشتنت سعي ميکنه.يکم کنترل خودتو داشته باش اگر ميخواي داشته باشيش.يکم اون غروري رو که دربارش حرف زدي نشون بده.موفق باشي
-
RE: کمک
سلام
در ابتدا همان كارهايي كه با شمامي كند را بر سر خودش انجام داده و تلافي كنيد . كاري كنيد كه رابطه تان به خاك و خون بيفتد. آنوقت خودتان به نوعي آتش بس بدهيد و مظلوم وار به او بگوئيد كه اين همان كاري است كه او در اين مدت با شما مي كرده و بعد آواز جدايي بخوانيد و مدتي طولاني وانمود كنيد كه از رفتارهاي او خسته شده ايد و او را به حال خود رها كنيد تا كمي با خود انديشه كند. اگر شما را دوست داشته باشد و ذاتاً مايل به چنين رفتارهايي نبوده و صرفا از روي سهل انگاري و اشتباه دچار چنين خطايي شده باشد،به طور حتم براي جبران قدم برمي دارد اما زماني كه گوشه حرفي به شما زد حالت دفاعي نگيريد و راه را برو او نبنديد و اجازه دهيد تا با حفظ غرور مردانه،شما را به طور شاهانه دوباره به سمت خود برگرداند. با او صحبت كنيد و به او بگوئيد كه اگر قرار باشد هر دوي شما همينطور رفتار كنيد ، چه بر سر زندگي و آينده تان خواهد آمد. از زندگي هايي كه احترام و شخصيت حرف اول را مي زند تعريف كنيد و دل او را به آب بنيدازيد. شايد اوضاع بهتر شود. اين راه حلي بود كه به ذهن من رسيد.
-
RE: کمک
ممنون از راهنمیی خوبتون....جمله ی آخرتون خیلی به دلم نشست