فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
9 ماه پيش بعد از يك اشناييه 6 ماهه با هم نامزد كرذيم.
شوهرم دانشجو است و وضع مالي خونوادشم خيلي معمولي.قبل از نامزدي بهم گفته بود كه شرايط مالي ما تا زماني كه درسش تموم نشه خوب نخواهد بود و من فكر ميكردم صبر و تحملشو دارم ولي الان بي پولي باعث سرد شدنم شده و ديگه مثل گذشته دوسش ندارم
اون خيلي عاشقمه ولي من نه
حس ميكنم لياقتم چيزي نيست كه الان دارم و اشتباه كردم واسه همين افسردگي حاد گرفتم همش ناخواسته به چيزايي كه همسرهاي اطرافيانم براشون تهيه كردن فكر ميكنم و روز به روز بيشتر از شوهرم فاصله ميگيرم.هر وقت هم كه كوچكترين اعتراضي ميكنم شوهرم يا ميگه پول ندارم چيكار كنم يا ميگه من از روز اول بهت شرايطمو گفته بودم خودت خواستي!
بهم بگين چجوري ميتونم خودمو اروم كنم وقتي حس ميكنم واسه رفاه من هيچ تلاشي نميكنه وقتي واسش كار پيدا ميكنم همش ميگه اين كار در شخصيت من نيست در صورتي كه من دوست دارم واسه رفاه من يه ذره هم كه شده تلاش كنه....
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
سلام خانمی:43:
به همین زودی خسته شدی؟!:163:شما که تازه اول راهی...از الان خستگی؟مگه نمیگی همسرت دانشجو؟!خب هنوز فرصت داره واسه پیشرفت و بالا رفتن...شما باید کمکش کنی همراهش باشی نه اینکه دلسرد بشی و ازش فاصله بگیری!انقد مشکلات زیاد تو زندگی که اگه الان بخوای بگی خسته شدی اونم سر موضوعی که قابل حل آینده میخوای چیکار کنی؟!:163:یه سری تو تالار بزن مشکلات ببین اونوقت خدا رو به خطر داشته هات شکر کن:323:
عزیزم اینده از آن ماست اگه بش امید داشته باشیم و واسش تلاش کنیم:72:
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
سلام،
اول یک مطلبی رو بگویم.
شما در دوران نامزدی هستید.
این دوران بهترین فرصت برای شناخت از همدیگر است.
برای همین توصیه می شود که تا آنجا که ممکن است سعی کنیم در این دوران درگیر احساسات نشویم تا چشمانمان باز باشند و بتوانیم طرف مقابل رو بشناسیم و برای ازدواج منطقی تصمیم بگیریم.
این رو نگفتم که خدایی ناکرده شما رو ترغیب به جدایی کنم! بلکه منظور من این بود که اگر عیبی در نامزدتون پیدا کردید و یا تفاوتهایی رو دیدید، بهتر است تنهایی و همینطور همراه با نامزدتون حضوری به مشاور مراجعه کنید و برای آینده تصمیم بگیرید.
گفتید ایشون دانشجو هستند و ظاهراً از اولش هم این مسئله رو با شما مطرح کردند و شما هم قبول کردید.
نقل قول:
بهم بگين چجوري ميتونم خودمو اروم كنم وقتي حس ميكنم واسه رفاه من هيچ تلاشي نميكنه وقتي واسش كار پيدا ميكنم همش ميگه اين كار در شخصيت من نيست در صورتي كه من دوست دارم واسه رفاه من يه ذره هم كه شده تلاش كنه....
بالاخره اگر ایشون از همان اول گفتند که من باید درس بخوانم و فعلاً درآمد ندارم و شما هم قبول کردید، فکر می کنم دیگر ایشون بی تقصیر هستند!
چقدر دیگر از درسشون باقی مانده؟
آیا قول و قراری هم گذاشته بودید که حالا ایشون به وعده شون عمل نکرده باشند؟ مثلاً اینکه قرار باشد در کنار درس کار هم بکنند و یا اینکه حدوداً یک زمانی رو مشخص کرده باشید برای پایان تحصیل و عروسی؟
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
بله متاسفانه همش ميگه من ديگه مثلا از فلان تاريخ سره كار ميرم و هر كارش شده ميكنم ولي عملا" هيچي....
ايشون دانشجوي فوق ليسانسه و چون ميخواد دكنري بخونه حداقل 5سال از درسش مونده
من ميترسم براورده نكردن نياز هاي من براش عادت بشه....
در مورد عقد و عروسي هميشه بهونه مياره من فكر ميكنم نميخواد مسوول زندگي من باشه اينم واسم يه مشكله....:325:
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
سلام دوست من به گذشته نگاه کن ببین چی باعث شده به عنوان همسر قبولش کنی،مطمینا اونقد ویژگی خوب داشته که موقتا از رفاه مالی چشم پوشی کردی،اونایی که شوهراشون همه چی واسشون فراهم میکنن چند سال از ازدواجشون گذشته تا به اینجا رسیدن.تازه چند نفر از اون مردا دکترا دارن؟به داشته هات ببال 2
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
فکر میکنم همسر شما هدف اولش درسشه و هدف دومش شمایید یا به نحوی خواسته هر دو هدف را با هم داشته باشه و حالا مونده ...
بعدشم شما خیلی کم توضیح دادید شرایط ایشون واقعا چی بوده همینطوری که یهویی با هم نخواستین ازدواج کنید لطفا توضیحاتتون رو کامل ار کنید تا راحتر بشه حرف زد الان ادم حس میکنه هیچی نمیدونه از شخصیت خودتو ایشون نحوه دقیق اشنایی ؟ و .. چیزایی که نیازه برای مشاوره تا دوستان که دستی بر اتش دارن بیان و جواب بدن.
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
سلام pari1990 عزیز
به همدردی خوش آمدی
عزیزم اونچه مهمه که شما بفهمی میزان مسئولیت پذیری ایشون هست . اگر می تواند کار کند و کاری که لطمه ای به درسش هم نزند هست ولی زیر بار نمی رود پس باید موضوع را چدی بگیری .
توصیه می کنم در این رابطه نزد مشاور خانواده به طور حضوری رفته و سعی کنید از بابت مسئولیت پذیر بودن ایشون را خوب بشناسید .
همانطور که حامد گرامی گفتند دوران نامزدی فرصتی برای شناخت بیشتر و فهم اینکه آیا سنخیت هست و فرد مورد نظر با معیارهای ما میخونه یا نه ، هست . لذا بیشتر در مورد روحیات و تفکر و برنامه های ایشان دقیق شو و بشناس و بعد آگاهانه تصمیم نهایی و قاطع بگیر .
موفق باشید
.
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
خيلي ممنون از راهنماييهاتون
ما هردو تو يك دانشگاه درس ميخونيم و اونجا اشنا شديم
من21 سالمه و اون 27 سال جالب اينجاست كه خيلي راحت به اسم اينكه ما زن و شوهريم و منم فعلا" دانشجو هستم از من واسه خرجهاي روزانش پول ميگيره و مدتهاست من و مادرم دچار دعواهاي شديد شديم
مامانم ميگه خيلي زشته كه بهش پول ميدي ولي خب اونم شوهرمه و چون خانوادش شهرستان هستند و ايشون خوابگاهي حتي خيلي وقتا غذا نداره خب منم كه نميتونم ببينم گرسنه باشه!
از اين كه بدون هيچ نگراني و ناراحتي پولهاي منو خرج ميكنه خيلي ناراحتم
دلم ميخواد به قول معروف يه كه غيرت داشته باشه و بهش بر بخوره وقتي ميدونه كه مامانم ميگه خرج اونو نده ولي متاسفانه يه گوشش دره يكيم دروازه....
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
دوست خوبم این که گفتی از تو پول میگیره واسه مخارج روزانش آدم رو به شک میندازه چون مردا اینو یه جور توهین تلقی میکنن و میخوان حامی باشن نه اینکه حمایت بشن.به نظر من حق با مادرت هست
RE: فكر ميكردم ميتونم الان ميبينم نميتونم...كمكم كنيد
سلام شما هنوز عقد نكرديد؟؟؟؟؟؟؟