تا حالا مشاوره رفتین؟
خانمتون تا چه حد در جریان ناراحتی ها و دلخوریهای شما هست؟ می دونه اینقدر جدیه که شما دارید به طلاق فکر می کنید؟
به نظرتون طلاق گرفتن براش راحته؟ ( از نظر کنار اومدن با طلاق و پذیرفتنش)
نمایش نسخه قابل چاپ
تا حالا مشاوره رفتین؟
خانمتون تا چه حد در جریان ناراحتی ها و دلخوریهای شما هست؟ می دونه اینقدر جدیه که شما دارید به طلاق فکر می کنید؟
به نظرتون طلاق گرفتن براش راحته؟ ( از نظر کنار اومدن با طلاق و پذیرفتنش)
با سلام نا تا حالا پیش مشاور نرفتیم فکر کنم بدونه که من تا این حد دلخوری دارم اما فقط تو این موندم چرا براش مهم نیست البته شاید فکر میکنه بازم مثل هزاران دفعه قبل من میرم برا منت کشی و آشتی و از اون بابت خیالش راحته . شاید نمیدونم بخدا..
شما باید دلخوریهات را با همسرت مطرح کنی
از مشاور و متخصص کمک بگیری
بعد به راههای پرهزینه ای مثل طلاق فکر کنی.
شاید واقعا نمی دونه چقدر ناراحتید.
به نظر خودتون از مسائل قابل تغییری ناراحتید
یا از چیزایی که نمی شه تغییرش داد یا سخت قابل تغییرند.
الان که اولین تاپیکتون را دیدم، طوری نوشتید که انگار هیچ علاقه ای به همسرتون ندارید، موضوع دلخوری نیست. چیه؟
الاه که دارم فکر میکنم می بینم حتی اگه قبل ازدواج عاشقش بوده و اون این رفتارها رو میکرد بازم به همین نقطه می رسیدم راست بود که میگفتن اخلاق از تیپ و قیافه مهمتره . در مورد قابل تغییر بودن به نظر من بستگی به طرف مقابل داره اگه بخواد همه چی قابل تغییر میشه اما اگه نخواد زندگی رو آتیشم بزنی فقط دنبال مقصرش میگرده. فقط حسم بهم میگه اگه این دفعه هم من برم جلو عاقبت به همین جای الانم میرسم نمیدونم دیگه درست کدومه و غلط کدومه . ولی با صداقت باید بگم من از زندگی مشترک شیرینی ایی ندیدم تو این مدت . فکر کنم دیگه مطرح کردنش تکراری شده . برای من زندگی مشترک یعنی اینکه از خونه وادم دورتر و دورتر بشم ، همیشه مواظب باشم اشتباه نکنم ، انگار تو یه بازی مشغول بازیم باید مراقب باشم امتیاز منفی ندم ! به نظرتوم هر کی باشه تا کی تحمل میکنه و دوام میاره؟
رضا جون تاپیکت رو اسکن وار خوندم
من از آدمهایی که میان اینجا و به همه حرف صد تا یه غاز میزنن که زندگیت درست میشه محبت کن کوتاه بیا و ... متنفرم و اگر ببینم زندگی دو نفر فایده نداره رک بهش میگم خودتو علاف نکن.
اما زندگی تو هیچ مشکلی نداره. زنت هم مشکل نداره و اصلا به طلاق یک لحظه هم فکر نکن. کلا طلاق رو از دایره افکارت هم بنداز بیرون.
مشکل زندگی تو خودتی. (رک بهت میگم ناراحت نشو چون نمیخوام مفت زندگی رو از دست بدی)
برو تاپیک های من و تاپیک tanhaye 93 را بخون حتما. عاقبت ما شد یالقوزی. نمیخام تو الکی برسی به اینجا
البته مشکلات ما حاد بود اما تا حدی مشکلی که تو داری هم خود من داشتم.
برادر من شما یک مشکلی داری که برای زندگی مشترک سم هست. شما در کنترل احساساتت ناتوانی و متاسفانه احساساتی هم هستی (از نظر من این دوتا از بهترین خصایص یک آدم هست، یعنی هم یک انسان هست هم روراست هست)
اما این دوتا خصیصه پدر زندگی مشترک را درمیارن
یکی از دوستان تو تاپیک اول من یک مطلب در مورد کنترل احساسات گذاشته بود که واجبه بخونی.
تو خیلی مهربونی و خیلی دلت میخواد زندگی خوبی داشته باشی، خیلی برای زندگیت مایه میذاری و انتظار داری همونقدر هم دریافت کنی. وقتی نمیکنی میریزی بهم و میخوای همه چیزو خراب کنی. این رفتار بچه گانه هست (من هم هستم )
اما راه حل نجات زندگیت دست خودته
از امروز زنت رو بیخیال شو. یعنی فکر کن یه بچه لجباز و یه دنده داری که باید باهاش زندگی کنی. انتظار یه آدم بزرگ را از اون نداشته باش. واقعا فکر اون یه بچه هست اما بهش نگی!
همه چیز بعهده تو هست. تو باید همه چیز را کنترل کنی. قهر نکن. قهر ممنوع. بحث هم ممنوع. بویژه بحث کشدار و طولانی. بحثت فقط چند جمله. بیشتر نشه. تو قطعش کن
فکر نکن باید با بحث منطقی تو کله زنت یه چیز منطقی را فرو کنی. زن ها سیستمشون کلا فرق داره
در مورد رفت و آمد با خانواده خودت، کاری که درست هست انجام بده ولی لجبازی بچه گانه نکن. زنت خواست میاد نخواست نمیاد تو وظیفه داری به خانوادت سر بزنی. البته لازم نیست اینم براش توضیح بدی
هروقت عصبانی هستی دهنت رو ببند و هیچ حرفی نزن. تصمیمی هم نگیر. با تکنیک های همون مقاله کنترل احساسات کنترلش کن
تورو خدا به چیزهای کوچیک گیر نده. زنت عکس بچه خواهرش تو گوشیش هست باشه. دختره خب. بپذیر اینو. بجای عصبانی شدن تو هم برو به بچه خواهرت برس اما نه از روی لجبازی
به زنت اطمینان بده که خانواده اون برات محترم هستن. حساس نشو به خانواده ش.
کلا حساس نباش.
لازم نیست بری خیانت کنی فقط زیاد حساسیت بخرج نده. من درکت میکنم. تو آدم خیلی خوب و خوش قلبی هستی اما فکر کن زنت عشقت نیست بلکه کارمندته. باهاش مودب باش نذار روش باز بشه.
تو مدیر خونه هستی ولی این معنیش این نیست که قلدری کنی. آروم و متین باش. زنها از مردی که یه لحظه عاشقه یه لحظه فراری خوششون نمیاد
حالا باید این شراکتت را مدیریت کنی و جمع کنی . فکر کن ببین یه مدیر موفق چهجوری با کارمند بد قلقش تا میکنه
توصیه های شیدا هم گوش کن.
با سلام کاوه عزیز ممنون از وقتی که گذاشتی . کاری که تو میخوای من انجامش بدم فکر نکنم تو کره زمین بیش از چند نفر بتونن انجامش بدن . مگه میشه به شریک زندگیت مثل یه کارمند نگاه کنی . من میخواستم باهاش کامل بشم نه اینکه بگم زنها همینجورین. بخدا نیستن آقا کاوه من دور و برم همه رفقا تقریبا متاهلن فوقش سالی یه بار حرفشون میشه و تو لک میرن اونم برای یه چند روز . درسته شاید همه شون از من بهتر باشن اما نصف وقتی که من میزارم برای خونه و همسر اونا نمیزارن. من آدمی نیستم که تنهایی پاشم برم خانوادمو ببینم و بیام یعنی غرورم اجازه نمیده در مورد زنم یه فکر دیگه بکنن و بگن اون کینه ایه . اگه این حرف به گوشم بخوره همه زندگیمو آتیش میزنم . فکر کردن به جدایی به همین آسونیا نیست خودت بهتر از من میدونی اما تا کی اینجوری ادامه بدم . تا کی جمعه ها خودمو بزنم به مریضی تا اطرافیان که ما رو دعوت میکنن متوجه مشکل و بدبختی من نشن ؟ تا کی ؟ من که تا حالا همه جوره کوتاه اومدم ولی خودمونیم تو کدوم قانونه که خانواده زن مهمترن؟ چرا وقتی به یه عده احترام میزاری پرروتر میشن ؟ یعنی من محکوم به اینم که تا آخر عمر پیش یه همچین آدمایی سرم پایین باشه . مگه امکان داره؟ کاوه جان سخت نمیگیرم بخدا زندگی داره بهم سخت میگیره باز تو یه راهی داشتی اما من چی تنها کسی و تنها جایی که حرفهامو دارم میزنم همینجاست . باور کن اگه فکر آبروم تو جامعه نبود یه لحظه هم تو این زندگی نمیموندم اونوقت اگه منو پیدا میکردن میومدن سراغ حق و حقوقشون . اون موقع فرق خوب و بد و میفهمیدن . حیف و صد حیف که پام گیره نمیدونم شاید یه جایی دل کسی رو شکستم یا یه گناه بزرگی کردم که باید به این حال و روز بیفتم.
نقل قول:
من میخواستم باهاش کامل بشم
نقل قول:
اما نصف وقتی که من میزارم برای خونه و همسر اونا نمیزارن
مشکلت همین نگرش هستنقل قول:
من آدمی نیستم که تنهایی پاشم برم خانوادمو ببینم و بیام یعنی غرورم اجازه نمیده
برادر من انتخاب با خودته. من هم همین افکار رو داشتم و آخر زندگیم این شد. اینقدر خودمو وقف زن و زندگیم کردم که این تصور براش بوجود آمد که بهتر از من لیاقتشه.
باید فکر کنی زنت بچه ات هست. باید مدیریتش کنی.
بهر حال اگر نگرشت به زندگی و زن را عوض نکنی خونه آخرت اینجاست که من هستم.
اینقدر هم خودتو بدبخت نگیر. تو خودت نمیخوای، اگر بخوای اذیتشون کنی آه از نهادشون بلند میشه.
اقا رضا با توجه به این گفته خودتون
نقل قول:
حتی در مورد رفتارهایی که متنفرم جوری رفتار میکنم که اونا و حتی خانمم فکر میکنه به من داره خیلی خیلی خوش میگذره ،
من فکر نمیکنم خانمتون متوجه عمق ناراحتی شما باشن. حقیقتش رو بخواین من مطمینم قبل تر از اینکه همسر شما شما رو نبینه شما خودت خودت رو نمیبینی
سخت ترین ارتباط ها ارتباط با ادماییست که از خودشون و احساسشون رد پایی نمیزارن. در قلبشون شکستن اما لبخند رو بر لب دارن. انقدر مهارت در بازیگری دارن و اونوقت انتظار دارند که دیگران از درونیترین اندرونیاتشون با خبر باشن . اونوقت رنجشون دو لبه است. هم شکسته شدن هم درد براورده نشدن انتظارشون رو تحمل میکنن
اگه اون با گداشتن عکس خواهر زادش این ور و اونر داره یک پیام مخابره میکنه و اون اینکه : دوستش داره ( خودخواهی توش نیست)
شما با قطع ارتباط کامل از خانواده خواهرت هم داری یک پیام مخابره میکنی : تو اولین و تنها اولویت زندگی من هستی. حرف حرف تو ، احساسات احساست تو. و من تابع توام. اگه قطع ارتباط نمیکردی نشون میدادی چقدر واست مهم هستند.
خب چرا گدشتی میکنی که کمرت زیرش خم میشه! شما خودت خودت رو نمیبینی انتظار داری دیگران ببین!!! بنظرت انتظار عجیبی نیست. بگو ناراحتی ابراز کن.
لطفا دیگر اجازه تجارت و معاملات خانوادگی ( خانواده شما و همسرتون) رو ندید. در هر زندگی ای که این معاملات در اون صورت بگیره مشکلات این تجارت به خونواده ها هم کشیده میشه.
واقعا سعی کن به جای اینکه خودت رو قربانی ببینی و اشتباهات خانمت رو سرپوش بزاری و .... خ منطقی و تحت نظر مشاور مجرب مشکلت رو حل کنی. نهایت اینکه می فهمی چقدر مشکلت قابله حله و از خودت هم راضی هستی که تلاش کردی برای رفعش . به هرحال تکلیفت مشخص خواهد شد.
آقای کاوه درست گفتند.
شما محبت و توجه اضافی به خانمتون دارید.
با خانم مهراد هم موافقم
حرفتون را نمی زنید و انتظار دارید خانمتون بدونه مشکلتون چیه.
چیزی نمی خواهید و انتظار دارید بقیه بیان تقدیمتون کنن. باید بخواهید. باید در ازای دادنها بگیرید. باید نیازتون را اعلام کنید.
یعنی چی که "من ساکتم و مهربونم و تا آخرین نفس خدمات می دم، پس چرا کسی نمی فهمه؟"
صد سال دیگه هم اینطوری باشید کسی نمی فهمه. بفهمه هم براش مهم نیست. قرار نیست بقیه نگران شما باشن وقتی خودتون نیستید.
وقتی رفتار اطرافیان را می بینید و موفقتشون را در اون مورد خاص، پس باید به رفتار خودتون شک کنید که چرا منتهی به موفقیت نمی شه.
اشتباه می کنید که اینقدر "وابسته" زن و زندگیتون هستید. یه کم حرمت و عزت خودتون را نگه دارید. یه کم حساب شده تر محبت و وقت و انرژیتون را خرج کنید.
یعنی چی؟نقل قول:
یعنی غرورم اجازه نمیده در مورد زنم یه فکر دیگه بکنن و بگن اون کینه ایه . اگه این حرف به گوشم بخوره همه زندگیمو آتیش میزنم .
چه ربطی داره که بخواهی به خاطر مشکل خانمت زندگیت را آتیش بزنی؟
خب الانم که دارن می گن چه زندگی ای داره که حتی جرات و اجازه نداره تا خونه خواهرش بره.
الان که آتیش زدنی تره!
هیچ قانونینقل قول:
من که تا حالا همه جوره کوتاه اومدم ولی خودمونیم تو کدوم قانونه که خانواده زن مهمترن؟
خودت با کوتاه اومدن بی مورد، کردیش قانون زندگیت.
تو زندگیهای دیگه اینطور نیست. این فقط قانون زندگی شماست. خودت بهش رای دادی و تصویبش کردی.
بازم حرف مردم !!نقل قول:
باور کن اگه فکر آبروم تو جامعه نبود یه لحظه هم تو این زندگی نمیموندم
مگه طلاق آبرو ریزیه؟
مگه حقت را از زندگی مشترک خواستن آبروریزیه؟
مشکل شما ندیدن خودت و انفعاله.
حتی اسم تاپیکت هم داره می گه ........ ازدواج بدون علاقه !
توی متن هم گفتی من نمی خواستم و دلم براش سوخت و از روی ترحم ازدواج کردم و ...
1