تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
سلام
پسری 26 ساله هستم
مدتی هست که به دختری علاقمندم و این علاقه تا حدی هست که بعد از فکر کردن به صورت جدی نسبت به جوانب و تحقیق و مطالعه تصمیم قطعی نسبت به ازدواج با این دختر رو گرفتم
با دختر مورد علاقه م تقریبن هم سن هستیم ( چند ماهی از من بزرگتره )
اما مشکلی که باعث مخالفت شدید مادرم علی رغم پافشاری من شده اینه که این دختر چند سال پیش طی یک تصادف نابینا میشه
با وجود اصرار من و سعی در گفتگوی منطقی با مادرم ایشون حاضر نیست منطقی صحبت کنه و با توجه به مذهبی بودنش مسائلی مثل استخاره و ... رو پیش می کشه اما وقتی از در اعتقادات خودش وارد میشم که این افراد هم بندگان خدا هستن و خدا براشون چنین چیزی رو مقدر کرده و ... حاضر به پذیرش نیست! بیشتر روی دنده ی لج افتاده چون به هیچ صورت نمی خواد بپذیره
من فکر می کنم که فکر می کنه این تصمیم از سر من می افته اما من همه چیز برام قطعیه و واقعن تصمیمم رو گرفتم
حتی با کسانی که قبلن اقدام مشابه کردن هم صحبت کردم و در جریان زندگیشون قرار گرفتم
در حال حاضر تنها مشکل موجود مادرم هست که نظرش هم خیلی برام مهمه
هر وقت با مادرم وارد بحث میشم سریع بحث رو متشنج می کنه و از دایره ی منطق خارج میشه
هرچند من همه ی سعیم رو می کنم که جو خونه آروم باشه و با آرامش صحبت کنیم
از طرفی مادرم هیچ دید درستی نسبت به زندگی این افراد نداره و فکر می کنه کاملن وابسته هستن و حتی از پس امور روزمره ی خودشون هم بر نمیان
من مطمئنم که اگر به صورت مقطعی بتونم مادرم رو همراه کنم بعد از شروع زندگی با دیدن و آشنا شدن با توانایی های همسرم نظرش عوض خواهد شد
ولی مشکل اینه که ایشون اصلن حاضر نیست به این مسئله فکر کنه !
از مشاوران عزیز می خوام اگر راهکارهایی به نظرشون برای متقاعد کردن مادرم و حل مشکل هست راهنماییم کنن
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
سلام
به همدردی خوش آمدید:72:
آقای Jey اینکه شما تواناییها و شخصیت و سایر خصوصیات مثبت و ارزنده انسانها رو در ظاهرشون خلاصه نمیکنید خیلی عالیه:104: و ازدواج با چنین فردی قطعا فداکاری بزرگیه.
میشه لطفا از تواناییهای این خانم یه خورده صحبت کنید؟
چه خصوصیاتی در این خانم توجه شما رو جلب کرده که حاضرید با این شرایط باهاش ازدواج کنید؟
مطمئنی هستید که در اینده از اینکه با یه دختر کم سن و سالتر که چشمهای زیبایی هم داشته باشه ازدواج نکردید پشیمان نمیشید؟
چطور باهاش آشنا شدید؟
نظر بقیه اعضای خانوادتون چیه؟
نظر خود خانم و خانوادش چیه؟
شما خودتون مشکل خاصی ندارید؟
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m.mouod
سلام
به همدردی خوش آمدید:72:
آقای Jey اینکه شما تواناییها و شخصیت و سایر خصوصیات مثبت و ارزنده انسانها رو در ظاهرشون خلاصه نمیکنید خیلی عالیه:104: و ازدواج با چنین فردی قطعا فداکاری بزرگیه.
میشه لطفا از تواناییهای این خانم یه خورده صحبت کنید؟
چه خصوصیاتی در این خانم توجه شما رو جلب کرده که حاضرید با این شرایط باهاش ازدواج کنید؟
مطمئنی هستید که در اینده از اینکه با یه دختر کم سن و سالتر که چشمهای زیبایی هم داشته باشه ازدواج نکردید پشیمان نمیشید؟
چطور باهاش آشنا شدید؟
نظر بقیه اعضای خانوادتون چیه؟
نظر خود خانم و خانوادش چیه؟
شما خودتون مشکل خاصی ندارید؟
سلام و ممنون از خوش آمد گوییتون
ممنون از تعریفتون
اما من اصلن به دید فداکاری به قضیه نگاه نمی کنم و همواره سعی کردم که اگر منظور فداکاری داشته باشم ادامه ندم چون ممکنه در آینده چنین حسی از بین بره و زندگی هر دو طرف رو تحت الشعاع قرار بده
برای من المان های مهمتری از قضیه ی بینایی مطرح بود که اونها رو توی این شخص پیدا کردم و بر خلاف عرف جامعه برای من نابینا بودن ایشون اصلن توی چشم نیست
کما اینکه منکر محدودیت هایی که در زندگی و در آینده به وجود میاد نیستم
توانایی های این خانم به صورت مشخص منظورم نبود ( هرچند مسلمه که هر کسی برای خودش توانایی ها و ضعف هایی داره ) اما در کل نابیناها بر خلاف تصور جامعه افراد ناتوانی نیستن
اونها هم مثل بقیه دارن زندگی می کنن و ضعف بیناییشون به شکلی نیست که کاملن به دیگران وابسته باشن
هرچند همونطور که بقیه مردم از نظر تواناییهاشون با هم متفاوت هستند نابیناها هم از این قاعده مستثنی نیستند
من یک روز رو مهمان خانه ی دوستی بودم که خانمش نابینا بود و از نزدیک شاهد بودم که ایشون توی اداره ی امور منزل خودش به هیچ وجه ناتوان نبود و با صحبت با اون دوست متوجه شدم بغیر از پاره ای از مسائل که اجتناب ناپذیر هستن این افراد توی زندگی و اداره ی امورشون گاهی قدرتمندتر از باقی مردم هم عمل می کنن !
در مورد خصوصیاتی که منو جذب کرده اول همه علاقه ای هست که نسبت به ایشون دارم که برای اون نمی تونم دلیل یا توضیحی بیارم !
باید بدونید که من با دخترهای زیادی در ارتباط کاری، تحصیلی و دوستی معمولی بوده و هستم ولی هرگز دلبسته ی هیچکس نشده بودم
چیزی که در مورد این خانم اتفاق افتاد
اما مسلمن همین علاقه ی محض برای شروع زندگی و تصمیم ازدواج کفایت نمی کنه
هرکسی توی زندگیش مسادل تعیین کننده ای وجود داره که توی تصمیم گیری هاش تأثیر گذاره
برای من مواردی از نظر دیدگاه ، عقاید و اسلوب زندگی و نگاه اجتماعی و تعاملات دو جانبه مورد توجه بود که تا به حال توی هیچ دختری به حد این خانوم اونها رو پیدا نکردم
من بعد از اینکه مطمئن شدم علاقه ای که ازش حرف زدم یک حس زودگذر نیست با این خانم وارد صحبت شدم و مسائلی که برام اهمیت داشت رو وارد مباحثه کردم تا دیدگاه های ایشون رو کشف کنم و هرچه بیشتر می گفتم بیشتر مطمئن می شدم که نگاه ها و نظرات ما چقدر به هم نزدیکه
از اینها گذشته من به قدرت اراده و نفس قوی این خانم احترام زیادی می گذارم
چرا که بعد از اون اتفاق که در اوج دوران جوانی رخ داده و می تونه دنیا رو بر سر یه نفر آوار کنه دوباره قامت راست کرده و به زندگی و تحصیل خودش ادامه داده و حتی به خیلی ها که مشکلات مشابه داشتن کمک کرده تا به زندگی برگردن
اما در مورد اینکه آیا در آینده پشیمان خواهم شد یا خیر
اولن عرض کنم چشمان و چهره ی ایشون از نظر ظاهری هیچ مشکلی نداره و زیبا هم هستن ;)
همیشه توی زندگیم موقع تصمیم گیریهام به خودم فرصت تمرکز و سنجیدن جوانب میدم
من چیزهایی که از زندگی می خوام رو برای خودم مشخص کردم و تکلیفم باهاشون معلومه و این دختر جوابگوی بسیاری از اونها هست و مشکل بیناییش هم چندان تأثیری در المانهای تأثیر گذار من نداره
ساعتها و روزها فکر و مشورت کردم و جوانب مختلف رو سنجیدم و تقریبن مطمئنم چنین پشیمانی ای اتفاق نخواهد افتاد
آشناییمون چند مرحله داشت
آشنایی سطحی اولیه از طریق اینترنت بود !
اما باقی تعاملات و ایجاد علاقه و ... طی ملاقات های حضوری و تماس های تلفنی و ...
من با مادرم و برادرهام زندگی می کنم
برادر بزرگترم خیلی منطقی برخورد می کنه و تا جایی که من می دونم با اصل قضیه مشکلی نداره
خود خانم موافقه و با خانواده هم مطرح کرده که نظر خانواده موکول شده به بعد از خواستگاری و آشنایی های مربوطه که متأسفانه به خاطر برخورد مادرم فعلن امکان پذیر نشده
اگر منظورتون از مشکل ، مشکل جسمی هست
نه
من مشکل خاصی ندارم
اما مسئله ای که هست و بارها به مادرم هم گفتم اینه که اینکه من مشکلی ندارم هرگز نمی تونه دلیل بر مفاخره یا برتر بودن من نسبت به اون دختر باشه چرا که در این سالم بودن خودم دخالتی ندارم و اون دختر هم در مشکلی که براش پیش اومده تقصیری نداره
تمام اینها مقدرات خداوندی هست که نه موجب ضعفه و نه موجب برتری
متأسفانه این دید غلط مصطلح در اجتماع از سمت هیچ مرجع و کانونی اصلاح نشده
و حتی مذهبیون هم وقتی با چنین مسئله ای مواجه میشن مشخص میشه که چقدر دیدشون به خلقت و جایگاه بنده های خداوند منحرفه
به هر حال من سالم بودن خودم یا هیچ کسی رو دلیل برتری نمی دونم کما اینه همون خدایی که نابینایی رو برای اون دختر مقدر کرده هر لحظه که اراده کنه می تونه همین مسئله رو برای من یا هر فرد دیگه ای به وجود بیاره و خودمون هیچ دخالتی در این زمینه نمی تونیم داشته باشیم
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
سلام برادر خوبم
با توجه به شناختی که از آقایون بعد از ازدواجم کسب کردم متوجه شدم که اونها خیلی چیزها مثل اندام و یا چهره آدم را قبل از ازدواج می پسندند ولی بعد از ازدواج کمال طلب می شوند چون مثل ما خانم ها از مسائل بیشتری آگاه میشوند و دوست دارند که همه چیز را با هم داشته باشند.
نظر شما در این مورد چیه...
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
بازهم شما رو تحسین میکنم آقای jey :104::104::104:
فقط اینکه:
زندگی دوست شما و همسرش با شما و این خانم 100% یکی نیست و نمیشه گفت چون اون زندگی موفقه پس موارد مشابه هم میتونه موفق باشه البته امیدوارم در صورت وصلت شما این هم موفق باشه:323:
اخلاق و آستانه صبر و تحمل و حتی ناتوانیهای جسمی و اینکه قبل از نابینا شدن توانایی هر فردی چقدر بوده با هم متفاوته.
دیگه اینکه نوع اشناییتون که اینترنت بوده.اگر به عنوان شروع آشنایی صرف بوده که اشکال نداره(به جای اینکه خودتون جایی دیده باشید یا کسی بهتون معرفی کرده باشه یا مادرتون حتی پسندیده باشه یا ...) اما اگر مدتی با هم ارتباط داشته اید و خواسته یا ناخواسته ابراز محبتی شده باشه طوری که وابستگی ایجاد شده باشه، جای تامل داره و باید بیشتر فکر و بررسی کنید.
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط هامون
سلام برادر خوبم
با توجه به شناختی که از آقایون بعد از ازدواجم کسب کردم متوجه شدم که اونها خیلی چیزها مثل اندام و یا چهره آدم را قبل از ازدواج می پسندند ولی بعد از ازدواج کمال طلب می شوند چون مثل ما خانم ها از مسائل بیشتری آگاه میشوند و دوست دارند که همه چیز را با هم داشته باشند.
نظر شما در این مورد چیه...
سلام خانم هامون
متأسفانه در بعضی موارد همینطوره که شما میگید ولی تا جایی که من می دونم این مسائل ممکنه در بسیاری از انتخابها تأثیر گذار و جزء آیتم های مورد نظر بعضی آقایون باشه ولی کم پیش میاد که جزء اصول تلقی بشه
لااقل در مورد ازدواج این طوره
چون همه چیز زندگی مسائل جنسی و روابط وابسته به اون نیست و تا جایی که دیدم اکثر مردها ممکنه این موارد براشون جذاب باشه و باعث ایجاد ارتباط بشه ولی وقتی می خوان کسی رو واسه ازدواج انتخاب کنن این موارد از شدت اهمیتشون کاسته میشه
لااقل در مورد مرد ایرانی به این شکل هست و این بیشتر به خاطر تعصباتی هست که توی مذهب و همینطور فرهنگ و آیین ایرانی ما نسبت به همسر وجود داره
اما به طور کل با این دسته بندی " خانم ها - آقایون" و تعمیم دادنش موافق نیستم
چنین مسائلی نسبیه و مستقیمن به جنسیت مربوط نمیشه
لااقل در مورد خودم مطمئنم که مسائلی که گفتید در ازدواج هرگز برام تعیین کننده نیست و به نظرم کمی هم مسخره میاد که چنین عواملی معیار انتخاب همسر قرار بگیرن
:)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m.mouod
بازهم شما رو تحسین میکنم آقای jey :104::104::104:
فقط اینکه:
زندگی دوست شما و همسرش با شما و این خانم 100% یکی نیست و نمیشه گفت چون اون زندگی موفقه پس موارد مشابه هم میتونه موفق باشه البته امیدوارم در صورت وصلت شما این هم موفق باشه:323:
اخلاق و آستانه صبر و تحمل و حتی ناتوانیهای جسمی و اینکه قبل از نابینا شدن توانایی هر فردی چقدر بوده با هم متفاوته.
دیگه اینکه نوع اشناییتون که اینترنت بوده.اگر به عنوان شروع آشنایی صرف بوده که اشکال نداره(به جای اینکه خودتون جایی دیده باشید یا کسی بهتون معرفی کرده باشه یا مادرتون حتی پسندیده باشه یا ...) اما اگر مدتی با هم ارتباط داشته اید و خواسته یا ناخواسته ابراز محبتی شده باشه طوری که وابستگی ایجاد شده باشه، جای تامل داره و باید بیشتر فکر و بررسی کنید.
باز هم ممنونم از لطفتون دوست گرامی
این امر مسلمی هست که زندگی دوست من و همسرش با زندگی من تفاوت داره
هر انسانی یک دنیای متفاوته و هرگز دو نفر در همه ی جوانب با هم منطبق نمیشن
و وقتی بحث زندگی مشترک باشه نسبت تفاوت های بیشتر هم خواهد شد
منظور من از بیان کردن زندگی اون دوستم این بود که بگم بر خلاف تصور اکثر مردم از جمله مادر خودم افراد نابینا الزامن از انجام امور شخصی و زندگیشون ناتوان نیستن و می تونن در این زمینه ها مشکل چندانی نداشته باشن و شاهد مثالش هم همسر همین دوستم
البته همون طور که بین افراد سالم هم توانایی افراد شدت و ضعف داره نابیناها هم به همین شکل هستن ولی لااقل در مورد دختر مورد نظر خودم مطمئن شدم که توانایی هاش در امور روزمره اگر بیشتر از همسر اون دوستم نباشه کمتر هم نیست
در مورد نوع آشناییمون هم همون طور که عرض کردم اینترنت فقط یک درگاه ورودی جهت آشنایی اولیه بود که ارتباط اولیه رو برقرار کرد و باقی ارتباطات و اصل آشنایی خارج از فضای مجازی صورت گرفته
خود من از اینترنت بیشتر به عنوان یک ابزار ارتباطی و تعاملی استفاده می کنم تا بتونم با آدمهایی که در دنیای واقعی امکان ارتباط وجود نداره ارتباط برقرار کنم و تا به حال استفاده ی مفید زیادی از اینترنت کردم مثل همین الان که امیدوارم به نتایج خوبی از این انجمن برسم
:)
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
اونچه که شما برای دلیل انتخابتون اینجا مطرح کردید خیلی کلی و کلیشه ای بود. براتون امکان داره یکم با جزئیات بیشتر معیارهای انتخابتون رو برامون بنویسید؟
ایا تا به حال در مورد این معیارها با مادرتون صحبت کردید؟
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
سلام به برادر عزیزم
واقعا دیدگاه شما به زندگی و آینده و شریک زندگی آیندتون تحسین برانگیزه
حرفای شما و دیدگاهتون میتونه بیانگر چندمورد باشه اونا رو عنوان میکنم ولی تصمیم گیری باشماست و هیچکس غیر از خودتون نمیتونه براتون تعیین کننده باشه (منطقی باشید)
1. عشق، دوست داشتن : اصلا ملاک خوبی برای شروع نیست (اصلا کافی نیست)
2. وابستگی : (جایگزین داره)
3. احساسات و دلسوزی : (برای شروع ملاک اشتباهیه)
4. انسانیت و توانایی شما : (قابل تحسینه ولی کافی نیست)
5. فداکاری و از خودگذشتگی : (بازم ملاک اشتباهیه )
6. غلو : (آتیشه تنده به درد ادامه نمیخوره)
[البته تمام این موارد استثنا هم داره]
واقعیات :
1. الان و آینده : دیدگاهتون قابل تفییره و ریسک پذیری بالا درش هست
2. اخلاقها : قبل و بعد از ازدواج خودبخود تغییر میکنه (این موضوع رو درنظر بگیرید)
3. مخالفت مادرتون : اگه این ازدواج قطعی شد حتما باید اوشون رو راضی کنید (احترامش واجبه و حتی بخاطر شرایط خانمتون بهش نیاز دارید)
اگه اینقد از خودت مطمئنی شک لزومی نداره
موفق باشی:323:
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
سلام دوست عزیز
وقتی مادری ناراضی باشه ، این قضیه واسه دختر خانم خیلی بد تموم میشه . باید قبل از مطرح کردن با خانم اول با مادرتون مطرح می کردید و به توافق میرسیدید . میدونی اگر ماجرا به همین شکل ادامه پیدا کنه با توجه به شرایط و احساسات حساس این خانم چه لطمه ای بهش میزنی ؟ من نمیخوام شما رو با کسی مقایسه کنم ولی 99.99 آقایون تا یه جایی میتونند جلوی سختگیری خونوادشون بایستند و منطقی صحبت کنند ولی بعد یه مدت اینقدر خسته میشند که بیخیال قضیه میشند . حتما حتما اول مشکل رو با خونوادت حل کن .چون حتی اگه بدون رضایتشون بهم برسید بعدش به دیده تحقیر به همسرت نگاه میکنند و خیلی خانم اذیت میشه .( اگه بذارند به هم برسید ) پس حتما اگه اینقدر از خودت مطمئنی ، مادرتو به هر نحوی میتونی راضی کن .
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
زندگی بافتن یک قالیست
|
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
|
نقشه را اوست که تعیین کرده
|
تو در این بین فقط میبافی
|
نقشه را خوب ببین
|
نکند آخر کار قالی زتدگیت را نخرند..... |
|
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
سلام دوست عزیز،
به تالار همدردی خوش آمدی.
شما در شرایط خاصی قرار دارید و به نظر من باید کاملاً به دور از احساسات تصمیم گیری کنید. و همینطور باید در خصوص رابطه ی خود با آن دختر، با توجه به شرایط او، بیشتر احتیاط کنی.
البته من ابتدا بدون در نظر گرفتن نابینایی او مطالبی رو می گویم:
شما الآن به مشکل برخوردی، و این مشکل نارضایتی خانواده ی شماست. با وجود اینکه رضایت خانواده برای ازدواج شما مهم است، این را در نظر نگرفتی. خودت با دختری ارتباط برقرار کردی، و حتی به او علاقه مند شدی و احتمالاً او را هم درگیر احساسات کردی. و حالا می بینی که مادرت مخالف است. الآن در شرایط سختی قرار گرفتی. اگر دختر را انتخاب کنی، دل مادر را شکستی. اگر حرف مادر را گوش بدهی، دل دختر را شکستی.
شما می بایست در ابتدای آشنایی و دیر دیرش وقتی که به این نتیجه رسیدی که شاید این دختر برای ازدواج مناسب شما باشد، همان اول موضوع رو با پدر مادرت در میان می گذاشتی، و همینطور دختر خانم با پدر مادرش. یعنی قبل از اینکه پای احساسات وسط بیاید، باید قضیه را رسمی می کردید. آن وقت می توانستی به این فکر بیفتی که چطور رضایت مادرت را به دست بیاوری، بدون اینکه از این نگران باشی که در صورت پشیمان شدن از ازدواج، دل دختری را بشکنی.
و حالا با توجه به نابینایی ایشون، شما باید اول با یک مشاور و روان شناس صحبت کنی و ببینی که آیا واقعاً در انتخاب خودت مطمئن هستی و آیا واقعاً نابینایی او برای شما مهم نیست، یا اینکه این انتخاب شما برخواسته از احساسات است.
اگر به این نتیجه رسیدی که با عقل و منطقت او را می خواهی، و احساسی تصمیم نمی گیری، سعی بکن مادر پدر را با همان دلایل منطقی راضی کنی.
و همینطور به هیچ وجه دختر را از این بیشتر وابسته به خودت نکن. بلکه سعی کن احساسات رو کمتر کنی و سعی کنید هر دو منطقی باشید. بدان که چنین اتفاقاتی برای هر دختری سنگین تمام می شود، به خصوص او که شاید کمی حساستر باشد.
شما می توانید با هم خوش بخت بشوید، به شرط اینکه واقعاً این انتخاب آگاهانه صورت بگیرد و همینطور با دلایل منطقی پدر مادرت را راضی کنی.
مقاله های ازدواج در این تالار را مطالعه کن و ببین واقعاً او چند درصد از معیارهای شما را دارد.
موفق باشی.
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
برادر گرامی سلام
من هم با حرفهای آقای hamed65 بسیار موافق هستم و ضمن تایید صحبت های ایشان این را
هم می دانم که آقایان تا حدی می توانند در مقابل مخالفت های پدر و مادر شان تاب بیاورند و بعد ممکن است خسته بشوند و در
مورد کیس شما ممکن است باعث تحقیر یا توهین به آن خانم تمام شود که این بسیار بد است!
شما نسنجیده عمل کرده اید و مهمترین تصمیم زندگیتان را - آن هم یک انتخاب خارج از باور عرف (البته نه دین یا غیره) -
با آنها از ابتدا مطرح ننموده اید...شاید مادر شما پسرش را می شناسد و با علم بر اینکه ممکن
است شما کم بیاورید و آن دختر معصوم در آینده دچار مشکلات عدیده ای شود مخالفت نموده است...برآیند حرفها به
ظاهر مثبت است اما باید از خطر احساسی عمل کردن به صورت نا خود آگاه برحذر باشید و برای
متوجه شدن این موضوع حتما با یک مشاور زبده به صورت حضوری مشورت کنید تا ایشان شما را
از این بعد بررسی کنند و مطمئن باشید اگر به صلاحتان باشد به شما راهکارهایی برای جلب
رضایت مادر خواهند داد...در این مدت سعی کنید دختر خانم بیش از این به شما وابسته نشود
تا ضربه نبیند!
موفق باشید
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
ممنونم از صحبتهای همه ی دوستان
کماکان به انتظار نظرات مفید خواهم موند ضمن اینکه حتمن پیش یک مشاور هم خواهم رفت
اما یک نکته رو باید عرض کنم
من به این سایت اومدم برای گرفتن مشاوره و جالبه که می بینم دوستانی که قصد مشاوره دارند خودشون عجولانه و یک طرفه به قاضی می رن !
هرچند این موضوع به نظرم اهمیت چندانی نداره ولی جهت اطلاع دوستانی که همه ی مردان رو به یک چوب می رانن باید عرض کنم که ابراز علاقه ی اولیه از سمت دختر خانم بوده و من نسنجیده به کسی ابراز علاقه نکردم ! ( هرچند من هم منکر علاقه م به ایشون نبوده و نیستم و به نظرم در این روابط به هر حال یک طرف باید نظرش رو ابراز کنه و خیلی به رسوم جا افتاده که شروع کننده باید حتمن پسر باشه مقید نیستم ولی چون دوستان من رو متهم به درگیر کردن احساسات یک دختر کردند این مسئله رو عرض کردم )
ضمن اینکه دوستان توجه کنن که "علاقمند شدن" لااقل در نوعی که علاقه ی بین ما رو شامل میشه چیزی نیست که من بتونم دکمه ش رو بزنم و از اون لحظه به بعد علاقمند بشم و یا دکمه ش رو بزنم و خاموش بشه !
لااقل در مورد خودم مطمئنم ایجاد این احساس اولیه کاملن غیر ارادی بوده و دست من نبوده که تصمیم به علاقمند شدن بگیرم !
البته نظرات داده شده در مورد درستی یا نادرستی رفتار من یا دختر و ... حتمن مفید و با ارزشه ولی اگر بین نظراتی که در ادامه داده میشه نظراتی هم باشه که بتونه من رو در زمینه حل اختلاف با مادرم و راهکارهای احتمالی برای دعوت مادرم به نگاه منطقی باشه هم خوشحال تر خواهم شد
ممنون از همه :72:
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
دوست عزیز،
از صحبت های من دلگیر نشوید.
منظورم این بود که با توجه به شرایط خاص دختر خانم، شما باید قبل از اینکه وارد این رابطه می شدید، حتماً با خانواده ات راجع به این مسئله صحبت می کردید و می دیدید که آیا از شما حمایت می کنند یا خیر.
در همین انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر تاپیک های زیادی پیدا خواهید کرد و می توانید پاسخ های کارشناسان را مرور کنید.
موفق باشید.
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
آقای jey سلام
دوست عزیز قصد من و دوستان دیگر اصلا ناراحت کردن شما و همه را به یک چوب راندن نبود!
بهرحال اگر شما چنین برداشتی داشتید من از شما معذرت می خواهم...
ببینید من هم شرایط مشابه شما را داشتم!یعنی روبرویی با سرسختی بسیار مادر پسر...
اگر شما همه جوانب را بررسی نموده اید چند راهکار بسیار خوب به شما پیشنهاد می کنم که
ما انجام دادیم...البته ما به نتیجه نرسیدیم!....من و آقا پسر تلاش زیادی برای جلب رضایت مادرشان
کردیم اما وقتی مادر پسر تا مرز سکته رفت و به هیچ صراطی مستقیم نشد برای سلامت ایشان
از هم جدا شدیم و هر دو مدتهاست که مجرد به زندگی خود ادامه می دهیم!
چرا از برادرتان یا کسی که مادر حرفش را بخرد کمک نمی گیرید؟
در این مدت سعی کنید تا آرامش خانه بهم نریزد که باعث فجایع بسیاری می شود!
صبر و حفظ آرامش و توکل را هرگز از دست ندهید!!!!!ما به نزد یک مشاور خوب در مرکز پویا
رفتیم و ایشان راهکارهایی به ما ارائه دادند...بسیار زیاد هم به هم علاقه داشتیم اما مادر
پسر حاصر نبود به هیج عنوان یک دختر غیر ترک و از لحاظ مالی متوسط را برای پسرش بگیرد
و این را یک ایراد
می دانست.بهر حال شما باید تنها با صبر و حوصله تحت نظر یک مشاور به ایستادگی بر سر
خواسته تان ادامه دهید و هر حرکت اشتباهی شما را از اصل خواسته تان دور می کند!
یک توصیه ای که دکتر به من داشتند این بود که ما ارتباط را قطع کنیم که مادر پسر به دختر
حساس نشود و چند جلسه ای هم خود مشاور با مادرتان صحبت خواهد کرد تا ببیند از چه
راهی وارد شود بهتر است!...اگر مادرتان انسان منطقی و دلرحمی باشد ان شاالله مشاور
می تواند ایشان را مجاب کند...جالب ترین قسمت قضیه این است که مشاور اول از همه خود
شما و اصرارتان را برای خواسته تان محک می زند! و بعد وارد عمل می شود...
موفق و پیروز باشید
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
باور کنید من دلگیر نشدم دوستان
فقط کمی قضاوتها برام عجیب بود و سعی کردم موضوع رو روشنتر کنم
بهار غمگین عزیز
ممنونم که وارد بحث اصلی مورد نظر من شدید
حتمن به توصیه هاتون عمل می کنم
پرس و جو می کنم و یک مشاور خوب در این زمینه هم پیدا می کنم و پیشش میرم
فقط یک مسئله هست و اون اینکه مادر من حتی حاضر نیست در مورد این مسئله صحبت کنه و خود این مسئله که راضی بشه بیاد پیش مشاور خیلی خیلی سخته
راستی من تا به حال نگذاشتم که مادرم بفهمه با اون دختر از طریق تلفن یا گاهی ملاقات های حضوری ارتباط دارم و بیشتر مجابش کردم که ارتباطی وجود نداره و حتی اون دختر رو هم از همه ی صحبت هام بی اطلاع معرفی کردم تا حساسیت مادرم بیشتر نشه
من توی خونه تقریبن هیچ ارتباطی با اون دختر برقرار نمی کنم
بغیر از اس ام اس که اون هم خیلی محدود در حد روزی یکی دو تا ( البته وقتی که خونه هستم ) و گاهی هم چت توی اینترنت هست که کسی متوجه و حساس نمیشه
اصل ارتباطم وقت هایی هست که بیرون خونه هستم و اوقاتی که محل کارم هستم
RE: تصمیم به ازدواج با یک دختر نابینا و مخالفت مادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
اونچه که شما برای دلیل انتخابتون اینجا مطرح کردید خیلی کلی و کلیشه ای بود. براتون امکان داره یکم با جزئیات بیشتر معیارهای انتخابتون رو برامون بنویسید؟
ایا تا به حال در مورد این معیارها با مادرتون صحبت کردید؟